ادارهي موقت مدارس آقاي منتظري
بعد از بازداشت و زندانيشدن سيد مهدي هاشمي و اعترافات او و بازداشت تعدادي از مديران مدارس آقاي منتظري كه از همفكران هاشمي بودند، يك نوع بدبيني نسبت به مدارس و طلاب و ادارهكنندگان آن مدارس بهوجود آمد. مدارس به عنوان پايگاه نفوذ سيدمهدي و اشاعهي افكارش شناخته ميشد و طلاب آنها احساس يك نوع حقارت و سرافكندگي ميكردند.
شنيده ميشد امام خميني نيز نسبت به مدارس اظهار نگراني كرده است. روزي خدمت امام رسيدم و عرض كردم: «با اينكه اكثر طلاب مدارس آقاي منتظري خوباند و مشكلي ندارند، اگر اشكالي هم باشد در مديران آنها و تعداد محدودي از طلاب است، در عين حال اگر شما از وضع آنها نگران هستيد، من حاضرم به طور موقت ادارهي آنها را برعهده بگيرم و اصلاحات لازم را انجام دهم». فرمود: «كار خوبي است. هر طور صلاح ميدانيد عمل كنيد». بعد از آن آمدم نزد آقاي منتظري، بحث مشكلات مدارس و بدبيني نسبت به آنها به ميان آمد، ايشان گفتند: «مدارس چه اشكالي دارد؟» گفتم: «بههرحال زير سؤال رفته است». گفتند: «چه كنم؟» گفتم: «من حاضرم براي حفظ حيثيت طلاب اداره مدارس را بهطور موقت برعهده بگيرم مشروط به اينكه شما به من اختيار كامل بدهيد». ايشان قبول كردند و چنين نوشتند:
بسم الله الرحمان الرحيم
جناب مستطاب حجةالاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ ابراهيم اميني دامت افاضاته. پس از سلام نظر به اينكه جنابعالي نسبت به مسائل حوزهي علميه و روش برنامهريزي و تعيين دروس لازمه تجربهي لازم و شناخت كافي داريد، مستدعي است ادارهي مدارس علميهي رسول اكرم، امام باقر، امام صادق و بعثت و نظارت بر همهي قسمتهاي آنها را بهعهده بگيريد و با اختيار تام ضمن تعيين مسئول براي هر يك از آنها ترتيبي بدهيد تا برنامه هاي درسي و فكري و اخلاقي مدارس فوق از هر جهت كاملتر از گذشته و از هر نظر مرضي خداوند متعال و حضرت وليعصر عجل الله تعالي فرجه باشد. إنشاءالله با جديت كامل و نظارت دقيق جنابعالي و همكاري فضلاي محترم و هماهنگي طلاب و محصلين عزيز و با هماهنگي شوراي مديريت حوزهي علميهي قم محصلين عزيز بتوانند به نحو احسن از امكانات استفاده نمايند و در آينده وجودشان براي اسلام و مسلمين منشأ آثار و بركات كثيره گردد. و جناب عالي عندالله مأجور و زحمات شما مورد توجه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه واقع شود
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
حسينعلي منتظري ـ 29/9/65»
نظارت و برنامهريزي و انجام اصلاحات لازم در چهار مدرسه، آن هم مدارسي كه با مشكلات فراواني مواجه بود براي من كار دشواري بود، ولي به منظور اعادهي حيثيت طلاب آن را پذيرفتم. مدير دوتا از آن مدارس خوب بودند و مشكلي نداشتند و ابقا شدند، ولي مدير دو مدرسهي ديگر از هواداران سيد مهدي بودند: يكي از آنها زنداني بود و ديگري آزاد. در ميان كارمندان و كارگزاران دفاتر مدارس نيز افراد خوب و افراد مشكوك وجود داشت. اكثر طلاب نيز خوب بودند و مشكلي نداشتند ولي در ميان آنها تعدادي از هواداران سيدمهدي نيز وجود داشت. در آن زمان دوگونه انتظار از من ميرفت: گروهي از من انتظار داشتند تصفيهي كامل بهعمل آورم و همهي افراد مشكوك را از مدارس اخراج كنم و شهريهي آنان را قطع كنم. خواسته هاي خود را حضوراً يا بهوسيلهي نامه و گاهي با تظاهرات داخل مدارس اظهار ميكردند. گروهي ديگر انتظار داشتند دست به تركيب مديريتها و طلاب نزنم تا بهتدريج اوضاع آرام گردد. عقيدهي خودم اين بود كه اكثريت قريب به اتفاق طلاب خوباند و اگر تعدادي از آنها هوادار سيد مهدي بوده اند فريب خوردهاند و بهتدريج اصلاح خواهند شد، ولي نسبت به مديران و اساتيد مشكوك نميتوان تساهل بهعمل آورد.
مدير يكي از مدارس زنداني بود که از فرصت استفاده كردم و فرد ديگري را نصب كردم. معاون فرهنگي او را نيز چون فرد مشكوكي بود عوض كردم، با اينكه توصيه ميشد باقي بماند. مدير يكي ديگر از مدارس را نيز عوض كردم، اما نسبت به طلاب بنا گذاشتم با بررسي و شناختِ دقيق از آنها تصميم بگيرم. براي شناخت طلاب و كارگزاران از ادارهي اطلاعات نيز استفاده كردم. پس از چندي به اين نتيجه رسيدم كه طلاب سه مدرسه مشكل چنداني ندارند و اگر هم احياناً مشكلي داشته اند قابل اصلاح هستند. برنامههاي درسي و امتحانات و حضور و غياب آنها را مرتب كردم. درس اخلاق برايشان گذاشتم و اساتيد اخلاق را براي تدريس اخلاق دعوت كردم تا بدينوسيله اگر نقطه ضعفي داشته اند برطرف شود. امور آن سه مدرسه نسبتاً رو به راه شد.
بيشترين مشكل مربوط به مدرسهي بعثت بود كه غالباً پايگاه سيد مهدي و دوستانش بود. طلاب آن مدرسه وضع غيرعادي داشتند، نه امتحان مرتبي داشتند نه حضور و غياب، در دفتر شهريه نام افرادي ديده ميشد كه يا درس نميخواندند يا اصلاً در قم نبودند. ادارهي اطلاعات دربارهي بعضي از آن افراد اطلاعاتي در اختيار من قرار داد ولي آنها را كافي ندانستم، تصميم گرفتم براي شناخت بهتر با تكتك آنان مصاحبه و گفتگو داشته باشم. زماني را در اين رابطه صرف كردم. اكثر آنان عادي بودند و مشكلي وجود نداشت. تعدادي از آنها نسبت به سيد مهدي علاقه داشتند اما افكار او نفوذ كامل در آنها نداشت و قابل اصلاح شناخته شدند.
در ميان آنها چهار يا پنج نفر افراد استثنايي وجود داشت. ويژگيهاي آنان عبارت بود از: 1 ـ بسيار تيزهوش و اهل فكر و نظر بودند. 2 ـ از كارهاي بعضي مسئولان نظام انتقاد ميكردند 3ـ اهل منطق و بحث بودند. 4 ـ صريح اللهجه بودند و عقايد سياسي خودشان را صريحاً بيان ميكردند. 5ـ نسبت به آقاي منتظري اظهار ارادت ميكردند و او را مظلوم ميپنداشتند. 6ـ از بعضي كارهاي مهدي هاشمي مانند قتل شمسآبادي انتقاد ميكردند. 7ـ اصل نظام اسلامي را قبول داشتند ولي وقوع برخي كارها را خطا ميدانستند. 8ـ در ضمن درس طلبگي به برخي كارهاي فرهنگي مانند مقالهنويسي، مطالعهي كتابهاي سياسي، اجتماعي نيز اشتغال داشتند و به اصطلاح اهل مطالعه و قلم بودند.
بعد از شناخت آنها من چند كار را نسبت به آنان ميتوانستم انجام دهم:
1 ـ معرفي آنان به مديريت حوزه و در نهايت قطع شهريه 2 ـ معرفي آنان به ادارهي اطلاعات و درنهايت بازداشت و زنداني شدن آنها. هيچيك از اين دو را در اصلاح آنان مفيد و كارساز نديدم. زيرا نه قطع شهريه ميتوانست افكار آنها را تغيير دهد، نه زندان چندماهه؛ بنابراين چنين به نظر رسيد كه با انجام گفتگوي دوستانه بهتر ميتوان در آنان تأثير گذاشت. مخصوصاً با توجه به اينكه اهل منطق و گفتگو و چيزفهم بودند.
ناگفته نماند كه گرچه آقاي منتظري ادارهي مدارس را برعهدهي من واگذار كرده بود، ولي قلباً از اين عمل راضي نبود، زيرا دخالت ايشان در مدارس عملاً قطع شده بود. بارها به ديگران و گاهي به من ميگفت از مدارس جز تأمين هزينهي ادارهي آنها چيزي براي من باقي نمانده است.
ادارهي مدارس تا تاريخ 31 مرداد 68 همچنان ادامه داشت. در آن تاريخ نامه اي از دفتر آقاي منتظري به من رسيد. نوشته بود:
بسمهتعالي
حضرت آيتالله اميني دامت بركاته سلامعليكم و رحمةالله و بركاته
در پي مراجعهي طلاب و فضلاي محترم دربارهي برنامهريزي مدارس امام باقر و امام صادق و رسول اكرم و بعثت كه زير نظر حضرت آيتالله العظمي منتظري اداره ميشد، معظم له ضمن تشكر از زحمات بيدريغ جنابعالي و كليهي مسئولان و اساتيد محترم و طلاب و فضلاي گرانقدر و خدمتگذاران و پرسنل ذيربط فرمودند چنانچه قبلاً با آيتالله اميني سلمه الله تعالي مذاكره شده، قرار شد نامبرده با شوراي محترم مديريت حوزهي علميه صحبت نمايند و ادارهي مدارس فوق الذكر زير نظر شوراي محترم انجام گردد. اكنون مستدعي است هرگونه صلاح ميدانيد مطلب را به شوراي محترم مديريت ابلاغ تا اقدام لازم توسط آن سروران انجام شود.
با تشكر و ارادت، دفتر آيتالله العظمي منتظري
دري نجفآبادي 31/5/68»
پيرو آن عين نامه به دفتر شوراي مديريت ارسال شد.