خسارت چند اشتباه
هر انساني در طول عمر، بهويژه در دوران جواني، اشتباهاتي دارد كه بعداً مايهي تأسف او ميشود. اشتباهات دو گونه اند: اول اشتباهات كوچك و زودگذر كه بعد از چندي به فراموشي سپرده ميشوند. دوم اشتباهات بزرگ و سرنوشتساز كه آثار آنها باقي ميماند. من نيز مانند ساير انسانها اشتباهاتي داشته ام كه از ارتكاب آنها تأسف ميخورم و به بعضي از آنها بهطور كوتاه اشاره ميكنم:
1ـ يكي از عوامل مهم موفقيتِ يك طلبه، انتخاب هدف روشن و پيمودن بهترين و نزديكترين راهها در رسيدن به هدفِ مطلوب است. لازم است يك طلبه پس از دوران درس ادبيات و علوم پايه باتوجه به استعدادهاي جسماني و رواني و امكانات زندگي خود، و با مشورت اساتيد خيرانديش و باتجربه براي تحصيل علوم ديني هدف روشني را انتخاب كند. خوب بينديشد به كدام يك از اشتغالات روحانيت بيشتر علاقه دارد و امكانات آن برايش فراهم است. آيا ميخواهد يك فقيه جامعالشرايط و مجتهد مرجع تقليد باشد؟ يا يك واعظ و سخنران خوب؟ يا يك مدرس حوزهي علميه يا دانشگاه آن هم در ادبيات يا فقه و اصول يا تفسير و حديث؟ يا به تفسير قرآن و حديث علاقه دارد و ميخواهد يك مفسر و حديث شناس باشد، يا به فلسفه و كلام علاقه دارد؟ يا به تحقيق و نويسندگي علاقه دارد و ميخواهد يك محقق و نويسنده باشد؟ و امثال اين كارها كه ميتوانند از اشتغالات دانشجويان علوم حوزوي باشند.
بعد از انتخاب هدف لازم است ضمن ادامهي دروس عمومي و پايه اي حوزهي علميه مانند: ادبيات، منطق، فقه و اصول، بيشترين توجه خود را به سوي هدف مورد نظر متمركز سازد. مشورت با اساتيد كاردان و مجرب كتابهاي مناسب را شناسايي، و ضمن تحصيلات حوزوي يا ايام فراغت و تعطيلات آنها را بخواند يا مطالعه و مباحثه كند. مطالعه هاي متفرقهي خود را نيز به سوي همان هدف متمركز سازد، و از مطالعات پراكنده اجتناب كند مگر به مقدار ضرورت.
مطالب مفيد و مربوطه را با قيد نام كتاب و صفحه و چاپ و مؤلف در دفتري يادداشت كند تا بعداً مورد استفاده قرار گيرد. يادداشت كردن گرچه دشوار است ولي كاملاً ارزش دارد. نبايد به حافظه اعتماد كرد، زيرا بعد از چندي فراموش خواهد شد.
براي طلاب بدون هدفِ مشخص، درس خواندن يك آفت بهشمار ميرود و آثار بدي را به همراه خواهد داشت. متأسفانه من نيز از اين اشتباه مصون نماندم و خسارتش را به عيان تجربه كردم. گرچه پس از چندي به اشتباه و ضعف خودم پي بردم و در حد امكان آن را جبران كردم ولي اگر از آغاز جواني و طلبگي هدفدار كار كرده بودم، قطعاً شخصيتم بهگونهي بهتري پرورش مييافت و بهتر ميتوانستم به اسلام و مردم خدمت كنم. ولي من و ديگر طلاب تازهوارد در اين رابطه تقصير نداشتيم، زيرا در آن زمان حوزهي علميهي اصفهان از برنامهي دقيق و حسابشده اي پيروي نميكرد، رشته هاي تخصصي وجود نداشت و براي مشاوره و راهنمايي طلاب مركز خاصي نبود تا از رهنمودهاي آن استفاده كنيم. كوتاهي از علماي بزرگ و مسئولان حوزهي علميه بود. آنان بايد با بررسي نيازهاي ديني مردمِ ديندار آن زمان و زمانهاي بعد، براي دروس حوزوي برنامهريزي ميكردند و به مقدار نياز رشته هاي تخصصي بهوجود ميآوردند، و در انتخاب رشته و تعيين هدف به طلاب تازهوارد كمك ميكردند. تخصصيشدن علوم ديني يك ضرورت است كه متأسفانه نه در سابق مورد توجه بوده نه در اين زمان آن گونه كه بايد و شايد مورد عنايت قرار ميگيرد. با اينكه اخيراً با عنايت برنامهريزان حوزهي علميهي قم بعضي رشته هاي تخصصي به وجود آمده و طلاب داوطلب، ضمن اشتغالات رسمي حوزوي، هفته اي چند ساعت در رشتهي مخصوص به تحصيل ميپردازند؛ ولي متأسفانه اين قبيل درسها جدي گرفته نميشود بلكه بهعنوان درسهاي فرعي و جنبي بهشمار ميروند. هنوز درس رسمي و مهم حوزه درس فقه و اصول است كه اساتيد و شاگردان آن از قداست و احترام خاصي برخوردارند كه اساتيد و شاگردان علوم فلسفه، كلام، تفسير، حديث از صد يك آن را ندارد.
2ـ عدم مراقبت كافي از سلامت جسم و اعصاب. سلامت جسم و اعصاب يكي از بزرگترين نعمتهاي الهي و سرمايهي دوران جواني است. جوان از سلامت نسبي برخوردار است، نيرو و نشاط دارد، هوش و حافظه اش نسبتاً خوب است و به همين جهت ميتواند در پرورش استعدادهاي خود تلاش كند و به موفقيتهاي فراواني دست يابد. ولي جوانان بايد به اين نكتهي مهم توجه داشته باشند كه هوش و حافظه و نيرو و نشاط، به حفظ سلامت و عافيت جسم و اعصاب بستگي دارد. بنابراين مهمترين وظيفهي يك جوان، مراقبت كامل از حفظ سلامت و عافيت خود ميباشد.
جوانان نبايد به هوش و حافظه و نيروي جواني مغرور شوند و از حفظ سلامت خود غفلت كنند كه اشتباهي است بس بزرگ؛ بهويژه دانشجويان و طلاب كه به سلامت اعصاب خود بيش از ديگران نياز دارند.
براي طلاب جواني كه به موفقيت خود ميانديشند، رعايت چند امر مهم ضرورت دارد:
1 ـ تغذيهي كافي و مناسب 2 ـ خواب مرتب و به مقدار نياز 3 ـ ورزش و تحرك 4 ـ تفريح و استراحت 5 ـ اعتدال در مطالعه و درس و بحث و اجتناب از افراط و تفريط. با رعايت امور مذكور سلامت انسان تضمين ميشود و ميتواند با بدني سالم و اعصابي آرام و هوش و حافظه اي نيرومند، سالها در كسب دانش جديّت كند و در خدمت دين و مردم باشد. ولي اگر در اين باره كوتاهي كرد خسارتهاي غيرقابل جبراني را خواهد ديد.
متأسفانه خودِ من در اثر اشتباه يا غفلت در آغاز دوران تحصيل در رعايت حفظ سلامتي كوتاهي كردم. در جواني از سلامت كامل برخوردار بودم، هوش و حافظه ام از حد متوسط بالاتر بود و به مقدار كافي نيرو و نشاط داشتم. اگر قدر اين نعمتها را دانسته بودم، اميد ميرفت به موفقيتهاي بزرگي نائل گردم، ولي متأسفانه چنين نشد. تغذيهي كافي و مناسب نداشتم. در مطالعه و درس و بحث اعتدال را رعايت نميكردم، و به اصطلاح ميخواستم زودتر «ملا» شوم. به مقدار نياز خواب نداشتم، براي اينكه كمتر بخوابم و بيشتر مطالعه كنم قهوه ميخوردم تا خوابم كمتر شود. ورزش و تفريح اصلاً نداشتم. ناگفته نماند كه عدم تغذيهي كافي بهمنظور رياضت نبود، بلكه قدرت اقتصادي بهتري نداشتم. در عين حال اگر ساير امور را رعايت كرده بودم، ميتوانست آثار كمبود تغذيه را تا حدي جبران كند. ولي بههرحال اين غفلتها آثار بد خود را به جاي گذاشت و بعد از چندي به ضعف اعصاب شديد، بيخوابي، اضطراب و دلهره، سردرد دائم، يأس و نااميدي مبتلا گشتم، حافظه ام كم شد، تمركز فكر برايم بسيار دشوار شد، بيش از يك ثلث از قرآن، اشعار الفيه ابن مالك و چندين خطبهي نهجالبلاغه را كه قبلاً ازبر كرده بودم، در اثر عدم تمرين بهتدريج فراموش كردم. از زندگي مأيوس بودم و خودم را در آستانهي مرگ ميپنداشتم و در يك كلام در حال سقوط بودم و بهقول يكي از پزشكان معالج پيري زودرس به سراغم آمده بود.
اين بيماري بيش از هشت سال ادامه يافت. براي معالجه به پزشكان متعدد در اصفهان و قم و تهران بارها مراجعه كردم ولي سودي نداشت. آخرين پزشكِ معالج من متخصص اعصاب بود. دكتري بود مهربان و دقيق، هر روز ده نفر را بيشتر ويزيت نميكرد. ويزيت او در آن زمان پنجاه تومان بود ولي از من پنج تومان بيشتر نميگرفت. مدتها تحت نظر او معالجه كردم و مأنوس شده بوديم.
يك روز با اظهار لطفِ بيشتر، از حوادث گذشته و جزئيات زندگي من سؤال كرد. پاسخهاي مرا با دقت گوش ميداد و در نهايت گفت: «من انواع داروهاي اعصاب را در معالجهي شما تجربه كردهام ولي متأسفانه مؤثر نبوده است. به نظر من تنها مصرف دارو نميتواند بيماري شما را معالجه كند. درصورتي ميتوانيد سلامت و اعتدال مزاج خود را بازيابيد كه برنامهي زندگي خود را تغيير دهيد. شما در كاركردن اعتدال را رعايت نكرده ايد و بيش از حد به اعصاب و مغز و جسمتان فشار وارد ساخته ايد، اگر به همين وضع ادامه بدهيد اميد بهبودي نداشته باشيد. بر فرض اينكه در اجتهاد به مرتبهي آيتالله بروجردي يا بالاتر هم برسيد نه خودت ميتواني استفاده كني نه ديگران ميتوانند از علوم تو بهره بگيرند. آيا اين بهتر است يا اينكه به موجوديت كنوني خودت اكتفا كني و سلامت خود را بازيابي، هم خودت از آن استفاده كني هم ديگران؟»
سخنان مشفقانهي آن پزشك مهربان در دل من نشست و گفتم: «البته فرض دوم ترجيح دارد. دستور بفرماييد تا عمل كنم». ايشان در اين باره چند توصيه داشت كه مهمترين آنها عبارت بود از: رعايت برنامهي مناسب تغذيه، ورزش بهويژه پيادهروي، تفريح، كمكردن درس و بحث، اشتغال به يك كار مثبت و سرگرمكننده، اجتناب از كارهاي غيرمربوطه مانند خواندن روزنامه و حساسيت در برابر مسائل سياسي، به ازدواج نيز توصيه كرد.
تصميم گرفتم به توصيه هاي او عمل كنم. دو جلسه تدريس داشتم هر دو را تعطيل كردم، در چهار درس شركت ميكردم دو تا را تعطيل كردم، براي پيدا كردن شغلِ شاغل، تحقيق و تأليف كتاب را برگزيدم و سعي كردم به ساير توصيهها نيز عمل كنم.
بعد از چندي مزاجم رو به بهبود نهاد. عارضهي بيخوابي و سردرد بهتدريج برطرف شد. عوارض ديگر نيز بهبود يافت، ولي متأسفانه بعضي آنها به كلي مرتفع نشد و هنوز هم باقي است.