سخنراني امام روز عاشورا در فيضيه
خرداد 1342 مصادف بود با ايام عاشوراي حضرت اباعبدالله(ع) و در منزل امام هر روز مجلس روضه برپا ميشد. جمع كثيري از طلاب و مردم عادي در مجالس شركت ميكردند. مداحان و روضهخوانها و منبريها در آن مجلس و ساير مجالس روضهخواني در بيت مراجع و در محله هاي مختلف شهر قم غالباً در رابطه با فلسفهي قيام امام حسين(ع) صحبت ميكردند و مردم را در وجوب دفاع از دين تشويق ميكردند؛ اصولاً مجالس روضهخواني حال و هواي سياسي پيداكرده بود. امام هر شب در مجلس روضهخواني يكي از محله هاي قم شركت ميكرد. مردم استقبال ميكردند و گاهي برايش گوسفند يا گوسفنداني را قرباني ميكردند و گوشتش را در اطعام عزاداران مورد استفاده قرار ميدادند و گاهي بين فقرا تقسيم ميكردند. دسته هاي عزاداري نيز با شور و حرارت خاصي برپا ميشد. روز تاسوعا زمزمه هايي شنيده ميشد كه امام بنا دارد روز عاشورا در مدرسهي فيضيه سخنراني كند. مراجع و علما غالباً با اين اقدام مخالف بودند و ميگفتند عمال رژيم نميگذارند و امكان دارد حادثهي فيضيه دوباره تكرار شود. به امام پيغام دادند از اين عمل صرفنظر كند، ولي امام قاطعانه ايستاد و گفت:
من تصميم خودم را گرفته ام و در فيضيه صحبت خواهم كرد. در مجلس روضه پيش از ظهر بيت امام از سوي عمال رژيم تهديداتي بهعمل آمد، ولي در تصميم قاطع امام تأثير نداشت. بعدازظهر روز عاشورا جمعيتهاي عزادار از محله هاي مختلف شهر قم به سوي بيت امام حركت كردند. براي حركت امام اتومبيلي تهيه شده بود كه سقف آن باز بود. امام سوار شد و آقاي سيدمحمد وراميني درحاليكه پرچم سياهي در دست گرفته بود وسط ماشين ايستاده بود. جمعي از جوانان نيرومند هم اطراف ماشين را احاطه كرده بودند. امام به سوي مدرسهي فيضيه حركت كردند. خيابان ارم پر از جمعيت بود، به گونه اي كه حركت ماشين امام بسيار دشوار بود. صداي صلوات و فرياد يا حسين و شعارهاي دفاع از دين در خيابان ارم و كوچه هاي اطراف طنينانداز بود. از يك طرف شور حسيني و از سوي ديگر رعب و وحشت دلها را به لرزه انداخته بود. هوا هم بسيار گرم بود و مردم عرق ميريختند. با چنين وضع غيرقابل توصيفي اتومبيل امام به سوي فيضيه حركت كرد. مدرسهي فيضيه و دارالشفاء و صحن مطهر حضرت معصومه و خيابانهاي اطراف پر از جمعيت بود. براي سخنراني امام و شنيدن صداي او نيز از قبل پيشبينيهاي لازم ولي به مقدار ممكن به عمل آمده بود. در چنين وضع پرشور و رعبآوري امام بالاي منبر رفت، در حالي كه احتمال حملهي كماندوهاي رژيم وجود داشت و دلها در بيم و هراس بود. امام سخنراني داغ و كوبندهي خود را شروع كرد. متأسفانه از يادداشت سخنان امام در آن زمان و بعد از آن غفلت كردم و اكنون جزئيات آن در نظرم نيست. چيزي كه در اين رابطه به ياد دارم اينكه بهطور مستقيم شاه را مورد عتاب و خطاب قرار داد: اي آقاي شاه! از ارتباط او با اسرائيل شديداً انتقاد كرد. حمله به مدرسهي فيضيه و ضرب و قتل طلاب را شديداً محكوم كرد. از جسارتهاي شاه نسبت به علماي اسلام و بياعتنايي او نسبت به احكام و قوانين شريعت شديداً انتقاد كرد و از آثار سوء آن برحذر داشت، سخنراني طولاني شد و دلها از ترس حملهي عمال رژيم و تكرار حادثهي فيضيه در اضطراب بود. بعد از پايان سخنراني، جوانان پرشور امام را با سختي از بين مردم عبور دادند و به منزل رسانيدند. انبوه جمعيت با سرعت متفرق شدند و به خانه ها رفتند.