سفرهاي زيارتي

سفرهاي زيارتي

1 ـ حج بيت‌الله الحرام در سال 1349: مبلغ چهار هزار تومان هزينه‌ي سفر و پانصد تومان سوغات شد. توفيق اين زيارت را يك امر باورنكردني و يكي از الطاف الهي مي‏دانم. با اينكه استطاعت مالي نداشتم شديداً مشتاق زيارت بودم. سال‏هاي 47 و 48 به نوشتن كتاب «بانوي نمونه‌ي اسلام» مشغول بودم، هنگام تأليف كتاب حالات خوشي داشتم و در حال نوشتن بعضي فصل‏ها بي‌اختيار اشكم جاري مي‏شد. بعد از اتمام كتاب عرض كردم: اي دختر رسول خدا! اگر اين كتاب مورد توجه شما قرار گرفته صله‌ي آن را يك سفر حج با پول شخصي مي‏خواهم. متن كتاب را تحويل يك ناشر دادم تا مقدمات چاپ آن را فراهم سازد. در همان ايام آقاي سيد عبدالصاحب حسيني مدير دبستان علوي در تهران بدون اطلاع قبلي در قم به منزل من آمد. پيشنهاد كرد با همكاري تعدادي از فضلا يك دوره تعليمات ديني بنويسم تا در دبستان علوي تدريس شود. معذرت خواستم كه نوشتن كتاب براي كودكان براي من كار دشواري است و آمادگي ندارم. ولي ايشان گفتند تأليف چنين كتاب‌هايي ضرورت دارد، مشغول شويد خدا كمك مي‌كند. هنگام خروج از منزل مبلغ دو هزار تومان گذاشت و رفت. از بعضي دوستان در انجام اين مهم كمك خواستم ولي قبول نكردند. بعد از چندي ايشان باز به قم آمد، جريان عدم همكاري فضلا را خدمت ايشان عرض كردم. گفتند به‌هرحال كتاب بايد نوشته شود، تنها مشغول شويد. هنگام خروج از منزل مبلغ دوهزار تومان ديگر نيز گذاشت و رفت. به‌ناچار مشغول تهيه‌ي مقدمات شدم. در همان ايام، موقع ثبت‌نام داوطلبان سفر حج فرا رسيد. با همان چهار هزارتومان ثبت نام كردم. هنوز كتاب بانوي نمونه‌ي اسلام به چاپ نرسيده بود كه عازم حج شدم. سفر خوش و زيبا و باحالي بود؛ به‌ويژه در مدينه و قبرستان بقيع.

در اينجا بي‌مناسبت نيست كه به گوشه ‏هايي از وضع مكه و مدينه در آن زمان اشاره‌ي كوتاهي داشته‌باشم:

1ـ در آن زمان براي زايران ايراني محدوديت چنداني وجود نداشت. مي‏توانستند تا حدود يك متري قبرهاي ائمه‌ي بقيع بروند و زيارت كنند. از نوحه‌سرايي و مرثيه‌خواني و بردن ضبط صوت و بلندگوهاي دستي به‌ داخل بقيع جلوگيري مي­کردند. فقط نماز خواندن در بقيع ممنوع بود ولي سختگيري نمي‏شد.

2ـ كوچه‌ي باريكي وجود داشت كه از نزديك باب بقيع تا نزديك بقيع ادامه داشت و «كوچه‌ي بني‌هاشم» ناميده مي‏شد و معروف بود كه خانه‌ي امام‌صادق (عليه‌السلام) در آنجا بوده‌است. بعدها كاملاً تخريب شد و اثري از آن باقي نمانده‌است.

3ـ در فاصله‌ي دو سه متري ديوار بقيع نزديك درب كنوني بقيع مقبره‏اي وجود داشت كه در آن بسته بود. گفته مي‏شد مقبره‌ي اسماعيل فرزند امام جعفر صادق (عليه‌السلام) است كه قبلاً داخل بقيع بوده‌ است.

4ـ در آن زمان در حدود پانصدمتري مسجد پيامبر از طرف غرب (باب‌السلام) خانه ‏اي وجود داشت كه در آن بسته بود، معروف بود مقبره عبدالله پدر پيامبر اكرم بوده‌است. بعداً تخريب شد و اكنون به صورت فضاي باز مورد استفاده‌ي نمازگزاران قرار مي‏گيرد.

5ـ براي زيارت مرقد مطهر رسول خدا (صلي‌الله عليه و آله مانعي) وجود نداشت، به زائران اجازه داده مي‏شد تا نزديك ضريح بروند و حتي آن را لمس كنند ولي از بوسيدن منع مي‌كردند؛ البته سختگيري نمي‏شد.

6 ـ در مزار شهداي احد: شرطه‏ها از ورود زائران به ‌داخل مقبره‌ي شهداي احد جلوگيري نمي‌كردند.

7 ـ در صحن و حياط مسجدالحرام از چهار طرف راهروهايي وجود داشت كه از سنگ مرمر مفروش بود. ولي بقيه‌ي حياط به‌صورت باغچه‏ هايي پر از شن و سنگ بود تا آب باران را به‌سوي خود جذب كند.

8 ـ پشت مقام ابراهيم، با ديوارهاي كوتاه جايي براي نمازگزاران اختصاص داده شده‌بود.

9 ـ كوه صفا در خارج مسعي نيز ادامه مي‏يافت.

10 ـ در كنار مسعي بازار بود.

11 ـ نزديك مسجدالحرام كتابخانه‏ اي وجود داشت، که به مولد النبي معروف بود.

12 ـ زيارت قبرستان ابوطالب آزاد بود، حتي قبر خديجه همسر پيامبر.

13 ـ جمره عقبه در مني كوه كوچكي بود كه به يك طرف آن رمي مي‏شد.

14 ـ روابط سعودي‌ها با دولت ايران به‌قدري خوب بود كه گروهي از سپاه‌دانش ايران در حفاظت از كعبه با شرطه‏ هاي سعودي همكاري داشتند.

15 ـ به‌جاي مسجد كنوني پيامبر از سه طرف هتل و بازار بود، كه بعداً در توسعه‌ي مسجد داخل مسجد شد.

2 ـ بعد از پيروزي انقلاب نيز تعداد هجده مرتبه به حج بيت‌الله الحرام مشرف شدم. يك‌مرتبه با پول شخصي و غيرِ سهم امام خودم که در اين سفر همسرم نيز همراه بود. هفده مرتبه هم به هزينه‌ي بعثه‌ي مقام رهبري. دو مرتبه‌ي آن در زمان امارت حج آقاي موسوي خوئيني‌ها و دو مرتبه در زمان امارت آقاي مهدي كروبي. در حادثه‌ي كشتار حجاج ايراني به‌وسيله‌ي شرطه ‏هاي سعودي حضور داشتم و حوادث را از نزديك مشاهده كردم. خودم نيز نزديك بود زير دست و پا له بشوم ولي خدا نجاتم داد. البته آسيب مختصري ديدم كه رفع شد. سيزده مرتبه هم در زمان امارت آقاي محمدي‌ري‌شهري به حج مشرف شدم. گفتني است كه در اين سفرها به‌عنوان كارمند بعثه دعوت شده‌بودم و مسئوليت‏هايي را انجام مي‏دادم از قبيل پاسخ به سؤالات مختلف مراجعين خارجي، شركت در سمينارها و نشست‏هاي بعثه و سخنراني، سخنراني در جمع زايران ايراني كه به بعثه دعوت مي‏شدند، ديدار با شخصيت‏ها و علماي كشورهاي مسلمان، حضور در جلسات مديران سازمان حج و زيارت و بعثه و ديگر امور از اين قبيل در اين سفرها كارِ اصلي من كار فرهنگي بود. البته در ضمن آن توفيق انجام مراسم حج و زيارت نيز نصيب مي‏شد. گرچه هزينه‌ي اين سفرها از بيت‌المال تأمين مي‏شد ولي فكر مي‏كنم به همان مقدار يا زيادتر در خدمت ترويج و تبليغ اسلام و جمهوري اسلامي بودم.

علاوه بر اينها اخيراً دو مرتبه از سوي آقاي ري‌شهري به‌منظور سرپرستي زائران در مدينه دعوت شدم و انجام وظيفه كردم.

در دو تا از همين سفرها توفيق يافتم داخل كعبه را زيارت كنم. مرسوم سعودي‏ها اين است كه روز اول ذي‌الحجه داخل كعبه را با گلاب ناب شستشو مي‏كنند. در اين مراسم باشكوه و زيبا تعدادي از شخصيت‏هاي سياسي و علماي بزرگي كه در حج شركت دارند، دعوت مي‏شوند. در آن سال تعداد كمي كارت دعوت براي بعثه‌ي رهبري فرستاده شد كه يكي از آنها را به من دادند. در اين مراسم دو صف شرطه زنجيروار اطراف كعبه را خلوت مي‏كنند و مهمانان را به‌ داخل آن مي‏فرستند. پلكان مخصوصي را مقابل در كعبه گذاشته بودند كه به‌وسيله‌ي يك نورافكن داخل كعبه را روشن مي‌كرد. از پله‌ي مخصوص بالا رفتم و داخل كعبه شدم. كفِ كعبه تا حد درب پر است. كف كعبه از سنگ‌هاي مرمر مفروش مي‏باشد. ديوارهاي داخلي نيز از سنگ مرمر است. تعدادي از آن سنگ‏ها كمي برجسته‏ تر بود و روي هريك از آنها تاريخ تعمير كعبه و نام شخصيتي كه به تعمير آن دستور داده‌ بود، نوشته شده‌است. در وسط كعبه صندوق بزرگي به طول در حدود دو متر و عرض و ارتفاع يك متر ديده مي‏شد كه با پارچه نفيسي پوشيده بود. گفته مي‏شد وسايل شستشوي كعبه را در آن مي‏گذارند. دو ستون چوبي زير سقف بود. در گوشه‌ي مقابل مقام ابراهيم دربي بود از طلا كه بسته بود.

به هنگام دخول در كعبه احساس عجيبي به من دست داد، باور نمي‌كردم چنين توفيقي نصيب من شود. احساس كردم اين توفيق بر اثر رهبري‌هاي امام‌خميني و ايثار و شهادت شهدا به‌وجود آمد. به همين جهت اولين نماز را به نيابت امام و شهدا خواندم و دعا كردم. در چهار گوشه‌ي كعبه نماز خواندم و دعا كردم دو ركعت نماز براي خودم و بقيه را به قصد پدر، مادر، برادران، خواهران، خانواده‌ي اساتيد، و دوستان خواندم. حله احرام خودم را با گرد و غبار داخل كعبه متبرك ساختم تا در آينده در كفن از آن استفاده كنند. دلم مي‏خواست بيشتر بمانم ولي شرطه‏ ها مرتب به زايران توصيه مي‌كردند هرچه زودتر خارج شوند. ناچار بيرون آمدم. اطراف كعبه و در دايره‌ي شرطه خلوت بود، يك دور طواف كردم و خلف مقام ابراهيم نماز خواندم. حجرالاسود را چندين مرتبه بدون تزاحم استلام كردم و بوسيدم. در اين هنگام امير مكه با همراهان به طرز باشكوهي وارد مطاف شدند. من نيز فرصت را غنيمت شمرده به همراه آنان طواف كردم. از اين مراسم به‌وسيله‌ي اعضاي بعثه عكس و فيلم گرفته شد. مقداري از پرده‌ي كعبه به آقاي رضايي رئيس حج و زيارت دادند كه بين دوستان تقسيم شد يك قطعه از آن نيز نصيب من گرديد.

اگر خاطرات اين سفرها نوشته مي‏شد، مي‏توانست نكات قابل استفاده‏ اي داشته‌باشد.

دو مرتبه هم به قصد انجام عمره مفرده به اتفاق آقاي ري‌شهري مشرف شدم. در اين سفر مهمان آقاي ري‌شهري بودم و به هزينه‌ي شخص او، مدينه و مكه را جمعاً در حدود يك هفته زيارت كردم. احتمال نمي‏دادم و قصد نداشتم كه باز هم به عمره مشرف شوم، ولي باز هم يك عمره يك هفته‏اي نصيب شد. بدين‌مناسبت كه كتاب «دادگستر جهان» كتاب سال ولايت انتخاب شد يك سفر عمره به‌عنوان جايزه به بنده اعطا شد.

3 ـ سوريه: چندين مرتبه به سوريه سفر كردم. دو مرتبه با پول شخصي خودم و به اتفاق خانم. و چندين مرتبه‌ي ديگر در مراجعت از سفرهاي خارجي يكي دو روز در دمشق توقف داشتم و به زيارت مرقد مطهر حضرت زينب و ساير مشاهد توفيق يافتم.

4 ـ زيارت عتبات عاليات كربلا، نجف اشرف، كاظمين و سامرا، قبل از پيروزي انقلاب و در مراجعت از پاريس چنان‌كه قبلاً اشاره شد، نصيب من شد. توقف من در عراق در حدود پانزده روز بود و اربعين را درك كردم و دو مرتبه‌ي ديگر در سال‏هاي اخير به هزينه‌ي يكي از خيرين و به‌عنوان مهمان.