سفرهاي خارج كشور و اهداف

سفرهاي خارج كشور و اهداف

پيروزي سريع انقلاب، فروپاشي رژيم پهلوي كه مورد حمايت آمريكا و ديگر مستكبران جهان بود و تأسيس حكومت اسلامي پديده‌اي بي‌سابقه و باورنكردني بود. به همين جهت افكار جهانيان را به‌سوي خود جلب كرد. ميل داشتند ماهيت حكومت اسلامي، اركان و اهداف آن و عوامل پيروزي را بشناسند. از سوي ديگر دشمنان اسلام و انقلاب با انواع وسايل تبليغاتي و ابزار پيشرفته و گسترده‏ اي كه در اختيار داشتند، تبليغات وسيعي را عليه حكومت اسلامي و عقايد شيعه در جهان راه انداختند. وهابي‌ها نيز در اين رابطه نقش بزرگي را برعهده گرفتند و به سمپاشي و تفرقه‌افكني مشغول شدند. در آن اوضاع و شرايط معرفي انقلاب و حكومت اسلامي و پاسخ‌گويي به انواع شبهات يك ضرورت به‌شمار مي‏رفت. ولي متأسفانه حكومت نوپاي اسلامي ابزار اطلاع‌رساني گسترده‏اي نداشت و صداي راديوي ايران حتي به گوش همسايگان خوب نمي‏رسيد. تنها وسيله‏اي كه در اختيار ايران بود و مي‌توانست به‏ طور نسبي در حل اين مشكل كمك كند، اعزام فرد يا هيئت‏هاي تبليغاتي به كشورهاي خارجي بود. به همين جهت بعد از پيروزي انقلاب به‌ويژه دهه‌ي اول، هيئت‏هاي زيادي به كشورهاي خارجي اعزام مي‏شدند كه برخي از آنها‏ از حوزه‌ي علميه‌ي قم انتخاب مي‏شدند. در تعيين اعضاي هيئت‏ها با جامعه‌ي مدرسين كه يك نهاد معروف حوزوي بود و آقاي شيخ حسينعلي منتظري مشورت مي‏شد. اين بزرگواران به جهاتي كه خود مي‏دانستند غالباً مرا براي انجام اين مسئوليت معرفي مي‌كردند. در اين سفرها گاهي تنها و گاهي در رأس هيئتي اعزام مي‏شدم.

برنامه ‏ام در اين سفرها عبارت بود از: 1 ـ بيان و تشريح ماهيت حكومت اسلامي و اركان آن 2 ـ تشريح جنبه‏هاي سياسي، اجتماعي اسلام 3 ـ وظيفه‌ي مسلمانان و علماي اسلام در ترويج و تبليغ اسلام و دفاع از آن 4 ـ مشكلات گوناگون كشورهاي اسلامي و راه‌حل‌ها 5 ـ عوامل پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و نقش روحانيت به‌ويژه امام‌خميني، ايثار و فداكاري مردم 6 ـ ضرورت وحدت امت اسلام و اجتناب از اختلافات مذهبي 7 ـ معرفي عقايد راستين شيعه و پاسخ به انواع تهمت‏ها 8 ـ تشريح توطئه‏ هاي دشمنان اسلام و ضرورت همكاري در برابر دشمنان مشترك.

براي انجام اين مسئوليت از هر فرصتي استفاده مي‌كردم؛ مانند حضور در مساجد اهل سنت و سخنراني، ديدار از مراكز و مؤسسات ديني و مذاكره و سخنراني، ملاقات با علماي ائمه‌ي جمعه و جماعات، ديدار از مدارس و سخنراني براي دانش ‏آموزان و معلمين، سخنراني در دانشگاه‌ها در جمع اساتيد و دانشجويان، ديدار از حوزه‏ هاي علميه و سخنراني براي طلاب، ديدار از مؤسسات تبليغاتي، ديدار از مؤسسات خيريه، ديدار از مراكز شيعيان و سخنراني در جمع آنان و حضور در جمع ايرانيان مقيم خارج و سخنراني در جمع آنها و پاسخ به سؤالات، حضور در جمع خانواده ‏هاي اعضاي سفارت و خانه‌ي فرهنگ و ملاقات با يك يا چند شخصيت سياسي و گفتگو و تفاهم. گرچه هدف من از اين سفرها تفريح و گردش نبود ولي از اين امر نيز بي‌نصيب نبودم. در مواقع فرصت از جاهاي ديدني مانند معابد بودايي‏ها، هندوها، بت‌پرستان، بناهاي تاريخي، مساجد مهم، كليساها، موزه‏ها، كتابخانه‏ ها، پارك‏ها، آبشارها و حتي باغ وحش‌ها نيز ديدن مي‌كردم. براي كسب اطلاع از نحوه‌ي زندگي مردم هر كشور سعي مي‌كردم از يك خانواده‌ي مردمي ديدن كنم.

در بعضي كشورها به‌منظور اطلاع از برنامه‏ هاي درسي و كيفيت تدريس و كلاس‌داري از يك دبستان يا دبيرستان ديدار مي‌كردم.

با توجه به اينكه هزينه‌ي اين سفرها از بيت‌المال تأمين مي‏شد در هزينه‌كردن نهايت صرفه‏ جويي را به‌عمل مي‏آوردم، به‌گونه‏اي كه گاهي مورد اعتراض بعضي همراهان قرار مي‏گرفتم.

در سفر به بعضي كشورهاي فقير مانند بنگلادش، اندونزي، پاكستان، هند، چين، كشورهاي آفريقايي و برخي كشورهاي ديگر مبلغي ارز در اختيار ما قرار مي‏گرفت كه در موارد ضروري و مناسب به مصرف مي‏رسيد.

در هيئت‏هاي اعزامي غالباً يكي از علماي اهل سنت و يك‌نفر از وزارت خارجه همراه بود.

گرچه اين سفرها براي من مطبوع بود و آثار و نتايج خوبي داشت ولي گاهي هم با مشكلات و دشواري‌ها مواجه مي‏شد؛ مخصوصاً در كشورهاي آفريقايي. چنان‌كه در نيجريه به‌وسيله‌ي اطلاعات بازداشت و 48 ساعت زنداني شدم، ولي تحمل آن دشواري‌ها در آن زمان و با وجود احساس وظيفه برايم دشوار نبود و آن را از توفيقات الهي مي‏دانم.

سفرها را جدي مي‏گرفتم، سعي مي‌كردم از وضع فرهنگي، آداب و رسوم ديني و اجتماعي و اقتصادي، احزاب و گروه‌ها، ملاقات‌هاي سياسي، مشكلات و امكانات كشورها، و كليه‌ي مطالبي را كه مفيد مي‏دانستم، يادداشت بردارم و گزارش سفر تهيه كنم.

گزارش‌ها را خدمت مسئولان مربوطه مانند وزارت خارجه، رياست‌جمهوري و گاهي وزارت علوم مي‏فرستادم و در صورت امكان حضوراً نيز گزارش كوتاهي عرضه مي‏داشتم. ولي گويا بر اثر اشتغالات فراوان فرصت خواندن آنها را پيدا نمي‌كردند و در زباله‌دان كاغذهاي باطله دفن مي‏شد. بسيار متأسفم كه نسخه ‏اي از آنها را نزد خودم نگه‌داري نكردم. در ضمن عكس‌هاي فراواني تهيه كردم كه موجود است.[13]

 

نام كشورها

1 ـ ژاپن در سال 1404ق به‌منظور شركت در كنگره‌ي علوم انساني و ديدار از شهرهاي توكيو و كيوتو.

2 ـ رفتن به پاكستان به‌منظور شركت در سمينار بانيان وحدت اسلامي در سال 1364ش، در سال‏هاي بعد از آن دو مرتبه‌ي ديگر به پاكستان سفر كردم. از شهرهاي كراچي، لاهور، اسلام‌آباد، راولپندي، مولتان و بعضي شهرهاي ديگر ديدن كردم.

3 ـ رفتن به لندن در سال 1365 به‌منظور شركت در كنگره‌ي الندوة العالميه من فكر المسلمين، در سال‏هاي بعد سه سفر ديگر به انگلستان داشتم و به‌منظور شركت در سمينار و انجام كارهاي فرهنگي و تبليغي و از چند شهر مهم آنجا ديدن كردم.

4 ـ رفتن به مالزي در سال 1372 به‌منظور شركت در كنفرانس التقريب بين المذاهب الاسلاميه و تبليغات اسلامي، از شهر كوالالامپور و جهور و بعضي شهرهاي ديگر ديدن كردم.

5 ـ رفتن به بنگلادش در سال 1361 به‌مناسبت روز جهاني قدس. از شهرهاي داكا پايتخت و چيتاگنگ ديدن كردم.

 

بيهاري‏هاي بي‏وطن

ديدار از اردوگاه جمعيت بيهاري‌ها. زماني‌كه پاكستان از هند جدا و مستقل شد، مسلمانان استان بيهار هندوستان به پاكستان شرقي (بنگلادش) مهاجرت كرده و در آنجا سكني گزيدند. در جريان درگيري‌هاي داخلي كه منجر به تجزيه‌ي پاكستان و استقلال بنگلادش شد، بيهاري‌ها از حكومت مركزي پاكستان حمايت كردند، به همين جهت پس از استقلال بنگلادش، بنگلادشي‏ها بيهاري‌ها را به‌عنوان جاسوس و عامل پاكستان شناخته اموالشان را غارت و مصادره كردند و آنها را به خارج شهر داكا راندند تا به پاكستان بروند، ولي پاكستان هم از قبول آنها امتناع ورزيد. اكنون ده‌ها هزار از بيهاري‌ها سرگردان و بي­وطن و بي­پناه‏اند و سال‌هاست كه در اردوگاه‌ها و كمپ‏ هايي كه از حصير و حلبي و كارتن در خارج شهر داكا درست شده با وضع بسيار رقت‌باري زندگي مي‏كنند، نه زميني در اختيار دارند تا كشاورزي كنند، نه كسي آنها را به‌كار مي‏گيرد. گاهي از جانب سعودي‌ها يا سازمان‌هاي خيريه‌ي بين‌المللي كمك اندكي در اختيار آنها قرار مي‏گيرد تا قوتِ لايموتي برايشان باشد. نه براي كودكان آنها مدرسه‏ اي وجود دارد، نه از بهداشت و درمان خبري است. گمان نكنم در جهان جمعيتي از آنها فقيرتر و مظلوم‏تر وجود داشته‌باشد. از اين كمپ‏ها و اردوگاه‌ها ديدن كرديم.

بدن نيمه‌عريان و ضعيف و رنجور كودكان مظلوم و بيماراني را كه در كنار كمپ روي خاك خفته و در انتظار مرگ بودند از نزديك مشاهده كرديم و به حال زار آنها گريستيم و بر ستمكاران نفرين فرستاديم. گروهي از كودكان و زنان و مردان به همراه ما روانه شدند تا به مركز آنها كه كمپ بزرگ و مركز تجمع آنها بود، رسيديم. ساعتي در جمع آنها نشستيم و به سخنان رقت‌بار و غم‏انگيز آنها گوش داديم.

مردي برخاست و از جانب مردم چنين گفت: «سلام ما را به امام‌خميني برسان و بگو ما براي پيروزي نهايي شما دعا مي‏كنيم. اما به فكر ما مردمِ آواره و بي‌پناه باشيد و ما را از اين وضع كه از نزديك مشاهده مي‏كنيد، نجات دهيد». تماشاي آن وضع دلخراش براي ما بسيار اندوه‌بار بود. از جلسه بيرون آمديم و مبلغي را كه در امكانمان بود، تسليم سرپرست‌شان كرديم تا در موارد لازم و ضروري صرف كند.

6ـ اندونزي در سال 1361: در اين سفر با سوهارتو رئيس‌جمهور ملاقات داشتم. قرار بود زمان ملاقات 30 دقيقه باشد ولي با اظهار تمايل او بيش از يك ساعت طول كشيد. از جمله سؤالات او اين بود كه منظور شما از صدور انقلاب چيست؟ من به اين سئوال و سئوال‌هاي ديگر پاسخ دادم. در خاتمه‌ي جلسه گفت: «توضيحات شما براي من مفيد بود. سلام مرا به امام‌خميني برسان و بگو ايران و عراق دو كشور نيرومند هستند، دشمنان اسلام اين جنگ را بين شما راه انداختند تا ضعيف شويد، شما با فتح خرمشهر و پس‌گرفتن سرزمين‌تان قدرت اسلام را در معرض ديد جهانيان قرار داديد. اكنون با عفو صدام رأفت و گذشتِ اسلام را نيز به نمايش بگذاريد. جنگ را خاتمه دهيد و به تقويت نيروي خودتان بپردازيد».

بعد از اين سفر دو سفر ديگر در سال‏هاي 1372 و 1382 به اندونزي داشتم و از شهرهاي جاكارتا، بانگيل، مالانگ و باندونگ ديدن كردم.

7 ـ در سال 1360 سفري به نيجريه داشتم. از شهر لاگوس، ايالت كانو، شهر كادونا و ايالت سوكوتو ديدن كردم. در مراجعت از سوكوتو به‌وسيله‌ي سازمان اطلاعات بازداشت شدم و پس از يك شب، به لاگوس اعزام و مدت 48 ساعت زنداني شدم. با اقدامات سفير جمهوري اسلامي ايران و مسئولان وزارت خارجه آزاد شدم.

در سوكوتو از آرامگاه عثمان فوديو رهبر انقلاب اسلامي نيجريه ديدن كردم. در آن آرامگاه ساده و بي‌تشريفات نه نفر مدفون بودند: عثمان فوديو و هشت نفر از جانشينان او. اهل اطلاع مي‌گفتند: در حدود دويست سال قبل مسلمانان شمال نيجريه كه از ظلم و تبعيض استعمارگران انگليسي و حمايت بي‌دريغ از مسيحي‏ها به ستوه آمده‌بودند عليه مسيحيان قيام كردند. رهبري اين نهضت را عثمان فوديو كه يك عالم ديني بود، برعهده داشت. مسلمانان انقلابي پس از مدت‏ها مبارزه بر دشمنان پيروز شدند و اعلام استقلال و تأسيس حكومت اسلامي كردند. حكومت اسلامي در حدود يكصد سال ادامه داشت و با احكام و قوانين اسلامي اداره مي‏شد. بعد از ارتحال عثمان فوديو رهبر انقلاب نه نفر ديگر از علماي دين، يكي پس از ديگري جانشين او شدند. متأسفانه با نفوذ و حيله‏هاي استعمارگران حكومت آنان به‌تدريج اسلامي‌بودن خود را از دست داد و به‌صورت قالبي بي‌محتوا درآمد، و اقليت مسيحيان عملاً حكومت را در اختيار گرفت. در ملاقات‌هايي كه با علماي بعضي ايالت‏ها داشتم، ديدم بعضي علماي بزرگ لقب «امير» داشتند و از سوي دولت حقوق‌بگير بودند ولي در گوشه‏اي به تدريس اشتغال داشتند. بعيد نمي‏دانم لقب امير از بقاياي حكومت اسلامي باشد.

بررسي تاريخ نهضت اسلامي نيجريه، عوامل پيروزي و شكست آن مي‏تواند كار مفيد و آموزنده‏اي باشد.

8 ـ ساحل عاج شهر ابيجان در سال 1360

9 ـ گابن سال 1360.

10 ـ سيرالئون سال 1368 (بعد از آن چند مرتبه ديگر به سيرالئون سفر كردم).

11 ـ استراليا و نيوزلند سال 1372

12 ـ كنيا و اوگاندا سال 1368

13 ـ زيمباوه و گينه سال 1368

14 ـ سنگاپور سال 1372

15 ـ اتريش وين، سال 1375 و 1365

16 ـ سريلانكا سال 1368

17 ـ كانادا سال 1374

18 ـ غنا سال 1368 و 1380

19 ـ ايرلند سال 1372

20 ـ اتيوپي سال 1368

21 ـ مصر سال 1378: مرقد مالك اشتر، مرقد منسوب به حضرت زينب، رأس الحسين و نفيسه را زيارت كردم. از اهرام مصر، موزه قاهره، دانشگاه الازهر و كتابخانه‌ي آن و مسجد صلاح‌الدين ايوبي و كوه طور در پانصد كيلومتري قاهره ديدار كردم و عكس و فيلم گرفتم.

22 ـ فرانسه

23 ـ آلمان

24 ـ ايتاليا

25 ـ كرواسي در سال 1375

26 ـ هند

27 ـ چين

از اين سفرها خاطرات خوبي دارم كه متأسفانه فرصت ذكر آنها نيست.