پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

سفرهاي خارج كشور و اهداف

سفرهای خارج کشور و اهداف

پیروزی سریع انقلاب، فروپاشی رژیم پهلوی که مورد حمایت آمریکا و دیگر مستکبران جهان بود و تأسیس حکومت اسلامی پدیده‌ای بی‌سابقه و باورنکردنی بود. به همین جهت افکار جهانیان را به‌سوی خود جلب کرد. میل داشتند ماهیت حکومت اسلامی، ارکان و اهداف آن و عوامل پیروزی را بشناسند. از سوی دیگر دشمنان اسلام و انقلاب با انواع وسایل تبلیغاتی و ابزار پیشرفته و گسترده‏ ای که در اختیار داشتند، تبلیغات وسیعی را علیه حکومت اسلامی و عقاید شیعه در جهان راه انداختند. وهابی‌ها نیز در این رابطه نقش بزرگی را برعهده گرفتند و به سمپاشی و تفرقه‌افکنی مشغول شدند. در آن اوضاع و شرایط معرفی انقلاب و حکومت اسلامی و پاسخ‌گویی به انواع شبهات یک ضرورت به‌شمار می‏رفت. ولی متأسفانه حکومت نوپای اسلامی ابزار اطلاع‌رسانی گسترده‏ای نداشت و صدای رادیوی ایران حتی به گوش همسایگان خوب نمی‏رسید. تنها وسیله‏ای که در اختیار ایران بود و می‌توانست به‏ طور نسبی در حل این مشکل کمک کند، اعزام فرد یا هیئت‏های تبلیغاتی به کشورهای خارجی بود. به همین جهت بعد از پیروزی انقلاب به‌ویژه دهه‌ی اول، هیئت‏های زیادی به کشورهای خارجی اعزام می‏شدند که برخی از آنها‏ از حوزه‌ی علمیه‌ی قم انتخاب می‏شدند. در تعیین اعضای هیئت‏ها با جامعه‌ی مدرسین که یک نهاد معروف حوزوی بود و آقای شیخ حسینعلی منتظری مشورت می‏شد. این بزرگواران به جهاتی که خود می‏دانستند غالباً مرا برای انجام این مسئولیت معرفی می‌کردند. در این سفرها گاهی تنها و گاهی در رأس هیئتی اعزام می‏شدم.

برنامه ‏ام در این سفرها عبارت بود از: 1 ـ بیان و تشریح ماهیت حکومت اسلامی و ارکان آن 2 ـ تشریح جنبه‏های سیاسی، اجتماعی اسلام 3 ـ وظیفه‌ی مسلمانان و علمای اسلام در ترویج و تبلیغ اسلام و دفاع از آن 4 ـ مشکلات گوناگون کشورهای اسلامی و راه‌حل‌ها 5 ـ عوامل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و نقش روحانیت به‌ویژه امام‌خمینی، ایثار و فداکاری مردم 6 ـ ضرورت وحدت امت اسلام و اجتناب از اختلافات مذهبی 7 ـ معرفی عقاید راستین شیعه و پاسخ به انواع تهمت‏ها 8 ـ تشریح توطئه‏ های دشمنان اسلام و ضرورت همکاری در برابر دشمنان مشترک.

برای انجام این مسئولیت از هر فرصتی استفاده می‌کردم؛ مانند حضور در مساجد اهل سنت و سخنرانی، دیدار از مراکز و مؤسسات دینی و مذاکره و سخنرانی، ملاقات با علمای ائمه‌ی جمعه و جماعات، دیدار از مدارس و سخنرانی برای دانش ‏آموزان و معلمین، سخنرانی در دانشگاه‌ها در جمع اساتید و دانشجویان، دیدار از حوزه‏ های علمیه و سخنرانی برای طلاب، دیدار از مؤسسات تبلیغاتی، دیدار از مؤسسات خیریه، دیدار از مراکز شیعیان و سخنرانی در جمع آنان و حضور در جمع ایرانیان مقیم خارج و سخنرانی در جمع آنها و پاسخ به سؤالات، حضور در جمع خانواده ‏های اعضای سفارت و خانه‌ی فرهنگ و ملاقات با یک یا چند شخصیت سیاسی و گفتگو و تفاهم. گرچه هدف من از این سفرها تفریح و گردش نبود ولی از این امر نیز بی‌نصیب نبودم. در مواقع فرصت از جاهای دیدنی مانند معابد بودایی‏ها، هندوها، بت‌پرستان، بناهای تاریخی، مساجد مهم، کلیساها، موزه‏ها، کتابخانه‏ ها، پارک‏ها، آبشارها و حتی باغ وحش‌ها نیز دیدن می‌کردم. برای کسب اطلاع از نحوه‌ی زندگی مردم هر کشور سعی می‌کردم از یک خانواده‌ی مردمی دیدن کنم.

در بعضی کشورها به‌منظور اطلاع از برنامه‏ های درسی و کیفیت تدریس و کلاس‌داری از یک دبستان یا دبیرستان دیدار می‌کردم.

با توجه به اینکه هزینه‌ی این سفرها از بیت‌المال تأمین می‏شد در هزینه‌کردن نهایت صرفه‏ جویی را به‌عمل می‏آوردم، به‌گونه‏ای که گاهی مورد اعتراض بعضی همراهان قرار می‏گرفتم.

در سفر به بعضی کشورهای فقیر مانند بنگلادش، اندونزی، پاکستان، هند، چین، کشورهای آفریقایی و برخی کشورهای دیگر مبلغی ارز در اختیار ما قرار می‏گرفت که در موارد ضروری و مناسب به مصرف می‏رسید.

در هیئت‏های اعزامی غالباً یکی از علمای اهل سنت و یک‌نفر از وزارت خارجه همراه بود.

گرچه این سفرها برای من مطبوع بود و آثار و نتایج خوبی داشت ولی گاهی هم با مشکلات و دشواری‌ها مواجه می‏شد؛ مخصوصاً در کشورهای آفریقایی. چنان‌که در نیجریه به‌وسیله‌ی اطلاعات بازداشت و 48 ساعت زندانی شدم، ولی تحمل آن دشواری‌ها در آن زمان و با وجود احساس وظیفه برایم دشوار نبود و آن را از توفیقات الهی می‏دانم.

سفرها را جدی می‏گرفتم، سعی می‌کردم از وضع فرهنگی، آداب و رسوم دینی و اجتماعی و اقتصادی، احزاب و گروه‌ها، ملاقات‌های سیاسی، مشکلات و امکانات کشورها، و کلیه‌ی مطالبی را که مفید می‏دانستم، یادداشت بردارم و گزارش سفر تهیه کنم.

گزارش‌ها را خدمت مسئولان مربوطه مانند وزارت خارجه، ریاست‌جمهوری و گاهی وزارت علوم می‏فرستادم و در صورت امکان حضوراً نیز گزارش کوتاهی عرضه می‏داشتم. ولی گویا بر اثر اشتغالات فراوان فرصت خواندن آنها را پیدا نمی‌کردند و در زباله‌دان کاغذهای باطله دفن می‏شد. بسیار متأسفم که نسخه ‏ای از آنها را نزد خودم نگه‌داری نکردم. در ضمن عکس‌های فراوانی تهیه کردم که موجود است.[13]

 

نام کشورها

1 ـ ژاپن در سال 1404ق به‌منظور شرکت در کنگره‌ی علوم انسانی و دیدار از شهرهای توکیو و کیوتو.

2 ـ رفتن به پاکستان به‌منظور شرکت در سمینار بانیان وحدت اسلامی در سال 1364ش، در سال‏های بعد از آن دو مرتبه‌ی دیگر به پاکستان سفر کردم. از شهرهای کراچی، لاهور، اسلام‌آباد، راولپندی، مولتان و بعضی شهرهای دیگر دیدن کردم.

3 ـ رفتن به لندن در سال 1365 به‌منظور شرکت در کنگره‌ی الندوة العالمیه من فکر المسلمین، در سال‏های بعد سه سفر دیگر به انگلستان داشتم و به‌منظور شرکت در سمینار و انجام کارهای فرهنگی و تبلیغی و از چند شهر مهم آنجا دیدن کردم.

4 ـ رفتن به مالزی در سال 1372 به‌منظور شرکت در کنفرانس التقریب بین المذاهب الاسلامیه و تبلیغات اسلامی، از شهر کوالالامپور و جهور و بعضی شهرهای دیگر دیدن کردم.

5 ـ رفتن به بنگلادش در سال 1361 به‌مناسبت روز جهانی قدس. از شهرهای داکا پایتخت و چیتاگنگ دیدن کردم.

 

بیهاری‏های بی‏وطن

دیدار از اردوگاه جمعیت بیهاری‌ها. زمانی‌که پاکستان از هند جدا و مستقل شد، مسلمانان استان بیهار هندوستان به پاکستان شرقی (بنگلادش) مهاجرت کرده و در آنجا سکنی گزیدند. در جریان درگیری‌های داخلی که منجر به تجزیه‌ی پاکستان و استقلال بنگلادش شد، بیهاری‌ها از حکومت مرکزی پاکستان حمایت کردند، به همین جهت پس از استقلال بنگلادش، بنگلادشی‏ها بیهاری‌ها را به‌عنوان جاسوس و عامل پاکستان شناخته اموالشان را غارت و مصادره کردند و آنها را به خارج شهر داکا راندند تا به پاکستان بروند، ولی پاکستان هم از قبول آنها امتناع ورزید. اکنون ده‌ها هزار از بیهاری‌ها سرگردان و بی­وطن و بی­پناه‏اند و سال‌هاست که در اردوگاه‌ها و کمپ‏ هایی که از حصیر و حلبی و کارتن در خارج شهر داکا درست شده با وضع بسیار رقت‌باری زندگی می‏کنند، نه زمینی در اختیار دارند تا کشاورزی کنند، نه کسی آنها را به‌کار می‏گیرد. گاهی از جانب سعودی‌ها یا سازمان‌های خیریه‌ی بین‌المللی کمک اندکی در اختیار آنها قرار می‏گیرد تا قوتِ لایموتی برایشان باشد. نه برای کودکان آنها مدرسه‏ ای وجود دارد، نه از بهداشت و درمان خبری است. گمان نکنم در جهان جمعیتی از آنها فقیرتر و مظلوم‏تر وجود داشته‌باشد. از این کمپ‏ها و اردوگاه‌ها دیدن کردیم.

بدن نیمه‌عریان و ضعیف و رنجور کودکان مظلوم و بیمارانی را که در کنار کمپ روی خاک خفته و در انتظار مرگ بودند از نزدیک مشاهده کردیم و به حال زار آنها گریستیم و بر ستمکاران نفرین فرستادیم. گروهی از کودکان و زنان و مردان به همراه ما روانه شدند تا به مرکز آنها که کمپ بزرگ و مرکز تجمع آنها بود، رسیدیم. ساعتی در جمع آنها نشستیم و به سخنان رقت‌بار و غم‏انگیز آنها گوش دادیم.

مردی برخاست و از جانب مردم چنین گفت: «سلام ما را به امام‌خمینی برسان و بگو ما برای پیروزی نهایی شما دعا می‏کنیم. اما به فکر ما مردمِ آواره و بی‌پناه باشید و ما را از این وضع که از نزدیک مشاهده می‏کنید، نجات دهید». تماشای آن وضع دلخراش برای ما بسیار اندوه‌بار بود. از جلسه بیرون آمدیم و مبلغی را که در امکانمان بود، تسلیم سرپرست‌شان کردیم تا در موارد لازم و ضروری صرف کند.

6ـ اندونزی در سال 1361: در این سفر با سوهارتو رئیس‌جمهور ملاقات داشتم. قرار بود زمان ملاقات 30 دقیقه باشد ولی با اظهار تمایل او بیش از یک ساعت طول کشید. از جمله سؤالات او این بود که منظور شما از صدور انقلاب چیست؟ من به این سئوال و سئوال‌های دیگر پاسخ دادم. در خاتمه‌ی جلسه گفت: «توضیحات شما برای من مفید بود. سلام مرا به امام‌خمینی برسان و بگو ایران و عراق دو کشور نیرومند هستند، دشمنان اسلام این جنگ را بین شما راه انداختند تا ضعیف شوید، شما با فتح خرمشهر و پس‌گرفتن سرزمین‌تان قدرت اسلام را در معرض دید جهانیان قرار دادید. اکنون با عفو صدام رأفت و گذشتِ اسلام را نیز به نمایش بگذارید. جنگ را خاتمه دهید و به تقویت نیروی خودتان بپردازید».

بعد از این سفر دو سفر دیگر در سال‏های 1372 و 1382 به اندونزی داشتم و از شهرهای جاکارتا، بانگیل، مالانگ و باندونگ دیدن کردم.

7 ـ در سال 1360 سفری به نیجریه داشتم. از شهر لاگوس، ایالت کانو، شهر کادونا و ایالت سوکوتو دیدن کردم. در مراجعت از سوکوتو به‌وسیله‌ی سازمان اطلاعات بازداشت شدم و پس از یک شب، به لاگوس اعزام و مدت 48 ساعت زندانی شدم. با اقدامات سفیر جمهوری اسلامی ایران و مسئولان وزارت خارجه آزاد شدم.

در سوکوتو از آرامگاه عثمان فودیو رهبر انقلاب اسلامی نیجریه دیدن کردم. در آن آرامگاه ساده و بی‌تشریفات نه نفر مدفون بودند: عثمان فودیو و هشت نفر از جانشینان او. اهل اطلاع می‌گفتند: در حدود دویست سال قبل مسلمانان شمال نیجریه که از ظلم و تبعیض استعمارگران انگلیسی و حمایت بی‌دریغ از مسیحی‏ها به ستوه آمده‌بودند علیه مسیحیان قیام کردند. رهبری این نهضت را عثمان فودیو که یک عالم دینی بود، برعهده داشت. مسلمانان انقلابی پس از مدت‏ها مبارزه بر دشمنان پیروز شدند و اعلام استقلال و تأسیس حکومت اسلامی کردند. حکومت اسلامی در حدود یکصد سال ادامه داشت و با احکام و قوانین اسلامی اداره می‏شد. بعد از ارتحال عثمان فودیو رهبر انقلاب نه نفر دیگر از علمای دین، یکی پس از دیگری جانشین او شدند. متأسفانه با نفوذ و حیله‏های استعمارگران حکومت آنان به‌تدریج اسلامی‌بودن خود را از دست داد و به‌صورت قالبی بی‌محتوا درآمد، و اقلیت مسیحیان عملاً حکومت را در اختیار گرفت. در ملاقات‌هایی که با علمای بعضی ایالت‏ها داشتم، دیدم بعضی علمای بزرگ لقب «امیر» داشتند و از سوی دولت حقوق‌بگیر بودند ولی در گوشه‏ای به تدریس اشتغال داشتند. بعید نمی‏دانم لقب امیر از بقایای حکومت اسلامی باشد.

بررسی تاریخ نهضت اسلامی نیجریه، عوامل پیروزی و شکست آن می‏تواند کار مفید و آموزنده‏ای باشد.

8 ـ ساحل عاج شهر ابیجان در سال 1360

9 ـ گابن سال 1360.

10 ـ سیرالئون سال 1368 (بعد از آن چند مرتبه دیگر به سیرالئون سفر کردم).

11 ـ استرالیا و نیوزلند سال 1372

12 ـ کنیا و اوگاندا سال 1368

13 ـ زیمباوه و گینه سال 1368

14 ـ سنگاپور سال 1372

15 ـ اتریش وین، سال 1375 و 1365

16 ـ سریلانکا سال 1368

17 ـ کانادا سال 1374

18 ـ غنا سال 1368 و 1380

19 ـ ایرلند سال 1372

20 ـ اتیوپی سال 1368

21 ـ مصر سال 1378: مرقد مالک اشتر، مرقد منسوب به حضرت زینب، رأس الحسین و نفیسه را زیارت کردم. از اهرام مصر، موزه قاهره، دانشگاه الازهر و کتابخانه‌ی آن و مسجد صلاح‌الدین ایوبی و کوه طور در پانصد کیلومتری قاهره دیدار کردم و عکس و فیلم گرفتم.

22 ـ فرانسه

23 ـ آلمان

24 ـ ایتالیا

25 ـ کرواسی در سال 1375

26 ـ هند

27 ـ چین

از این سفرها خاطرات خوبی دارم که متأسفانه فرصت ذکر آنها نیست.