امامت مسجد اعظم

امامت مسجد اعظم

مسجد اعظم قم در سال 1374ق، به‌دستور و عنايت ويژه‌ي آيت‌الله بروجردي بنا شد که يكي از مساجد بزرگ، زيبا و مجهز ايران است. بزرگ‌ترين ويژگي مسجد اين است كه وسط شهر مقدس قم، بزرگ‌ترين مركز حوزه‏ هاي علميه‌ي جهان تشيع، جايگاه مراجع تقليد شيعه، جنب حرم مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله عليها)، و محل تردد زائران ايراني و خارجي مي‏باشد. به همين جهت مي‏تواند در نشر فرهنگ اسلام منشأ بركات فراواني باشد.

مؤسس دورانديش اين بناي مجلل دو هدف بزرگ را تعقيب مي‌كرد: هدف اول تأسيس مركزي بزرگ و آبرومند براي تدريس درس‏هاي پرجمعيت حوزوي و درس و بحث طلبه‏ ها كه يكي از نيازهاي ضروري حوزه‌ي علميه بود و علما و طلاب از نبود آن كاملاً در مضيقه بودند. هدف دوم تأسيس مسجدي بزرگ و زيبا و مجهز در وسط شهر و كنار حرم مطهر براي اقامه‌ي نماز جماعت باشكوه براي زايران داخلي و ميهمانان خارجي، و مركزي آبرومند براي تشكيل جلسات علمي به منظور ترويج و نشر علوم و معارف اهل بيت (عليهم‌السلام). با اتمام بناي مسجد هدف اول تأمين شد. آقاي بروجردي درس خارج خود را كه پرجمعيت ‏ترين درس‏ها بود، به مسجد منتقل ساخت. تعدادي از درس‏هاي بزرگ اساتيد نيز بدانجا انتقال يافت. بعد از ايشان نيز همين وضع ادامه يافت و هنوز هم ادامه دارد.

اما متأسفانه هدف دوم به‌ طرز دلخواه آن مرجع بزرگ تأمين نشد: نه در زمان حيات خودش و نه بعد از وفاتش. گرچه مسجد مَدرس خوب و آبرومندي شد اما از مهم‌ترين ثمره‌ي مسجد يعني نمازجماعت باشكوه و نشر علوم و معارف دين همچنان مهجور و متروك ماند. مشاهده‌ي ادامه‌ي چنين وضع تأسف‌باري براي شاگردان و ارادتمندان آن مرجع عالي‌قدر كه از نزديك شاهد عنايت‏هاي ويژه او در بناي مسجد بودند، دشوار بود. در يكي از روزها كه با آقاي شيخ علي‌اكبر مسعودي توليت آستانه‌ي مقدس حضرت معصومه نشست و گفتگوي دوستانه داشتيم که سخن از وضع تأسف‌بار و مهجور بودن مسجد اعظم به‌ميان آمد. به ايشان گفتم: «اكنون كه درهاي مسجد به روي زايرين باز شده و عملاً مسجد در اختيار شما قرار گرفته و در تعمير و تأمين نيازهاي آن هزينه ‏هاي فراواني صرف مي‏كني چرا به فكر اقامه‌ي يك نماز جماعت آبرومند نيستي؟ يكي از علماي بزرگ و موثق را براي اقامه‌ي جماعت دعوت كن و مسجد را از اين وضع تأسف‌بار نجات بده». در جواب گفت: «چنين نبوده كه من از اين امر مهم غافل باشم. اقدام كرده ‏ام ولي با مشكل مواجه شدم. در مرتبه‌ي اول از آيت‌الله بهجت تقاضا كردم نماز جماعت خود را به مسجد اعظم منتقل سازد، اصرار هم كردم ولي ايشان نپذيرفت و فرمود من در همين مسجد خودم نماز مي‏خوانم، وجهي ندارد آن را رها كنم. بعد از آن به‌سراغ آقاي مشكيني رفتم و از او خواستم براي اقامه‌ي نماز جماعت به مسجد اعظم بيايد، ايشان نيز قبول نكرد و عذر آورد. گويا مشكل اساسي چيز ديگري باشد». گفتم: «پس تكليف مسجد با اين همه هزينه‏ اي كه در اين راه صرف شده چيست؟ آيا اسلام اجازه مي‏دهد اين مسجد عظيم همچنان متروك بماند». گفت: «من در اين رابطه آنچه در توانم بوده، انجام داده ‏ام ولي موفق نشدم. اكنون نزديك ماه مبارك رمضان است تو بيا در شكستن اين سد پيشقدم شو و اقامه‌ي نمازجماعت را بپذير. البته احتمال مخالفت و كارشكني وجود دارد و ممكن است جمعيت مأمومين حتي به پنجاه نفر برسد، ولي به‌هرحال براي نجات مسجد از وضع موجود مفيد خواهد بود. اگر آماده‏ ايد بفرماييد». گفتم: «در اين رابطه فكر مي‏كنم».

از كارشكني‌ها و سمپاشي‌‏ها چندان بيم نداشتم، چون مي‏دانستم تعداد آنها زياد نخواهد بود، و كاري از پيش نخواهند برد و به مرور زمان حل خواهد شد. مهم احراز مشروعيت بود. در اين رابطه به منابع فقهي مراجعه كردم و پس از مطالعه و دقت به اين نتيجه رسيدم كه اگر مسجد امام راتب نداشته باشد اقامه‌ي جماعت و نماز در آنجا جايز است و شرط ديگري ندارد. آيت‌الله گلپايگاني در يكي از رساله‌‏هاي عمليه به همين امر فتوا داده‌بود. از امام‌خميني هم در همين رابطه سؤال شده‌بود و همين گونه فتوا داده‌ بود. بنابراين از لحاظ شرعي مشكلي وجود نداشت.

سپس در اقامه‌ي نماز جماعت با چند نفر از فضلا و علما از جمله با آقاي علوي نوه‌ي دختري آيت‌الله بروجردي كه خود يكي از علما و مدرسين مشورت كردم. همه‌ي آنان نظر موافق داشتند و آقاي علوي گفت با اين عمل مسجد احيا مي‏شود و روح آيت‌الله بروجردي شاد مي‏گردد. چند روز بعد موافقت خود را با اقامه‌ي نماز به آقاي مسعودي اعلام كردم.

روز جمعه در مصلاي قدس، قبل از نماز جمعه اعلام كردند كه نماز ظهر و عصر به جماعت در مسجد اعظم برپا خواهد شد. سوم ماه رمضان سال 1377ش اولين نماز جماعت را در مسجد اعظم اقامه كردم. برخلاف انتظار از همان روزهاي اول جمعيت نمازگزاران نسبتاً خوب بود و به‌تدريج بهتر شد. يك شبستان پر از مرد مي‏شد و گروهي هم در حياط اقتدا مي‌كردند. زير گنبد هم از خانم‏ها پر مي‏شد. يك منبري خوب هم بعد از نماز منبر مي‏رفت و از سخنراني او هم استقبال مي‏شد. شب‏هاي احياء نيز برنامه‏هاي خوبي اجرا شد و درنهايت يكي از علما مراسم موعظه و قرآن بر سر گرفتن و دعا را انجام مي‏داد كه در يكي از اين سه شب من انجام وظيفه مي‌كردم. جمعيت نيز بسيار خوب و فوقِ انتظار بود؛ شبستان‏هاي مسجد و حياط آن و صحن و حرم حضرت معصومه(س) پر مي‏شد. با لطف الهي و همت مسئولان فرهنگي حرم مطهر و حضور مردم مؤمن مسجد اعظم رونق گرفت و از انزوا بيرون آمد.

آقاي مسعودي و تعدادي از نمازگزاران از من خواستند كه برنامه‌ي اقامه‌ي نمازجماعت بعد از ماه رمضان نيز ادامه يابد. موافقت شد و مقرر گرديد به‌جاي ظهر و عصر نماز مغرب و عشاء برپا شود.

بنا گذاشتم بعد از نماز مغرب و عشاء ساعتي را بنشينم و با نمازگزاران انس بگيرم، به سؤالات خصوصي آنان پاسخ دهم و در حد توان در حل مشكلاتشان بكوشم تا  بدين‌وسيله فاصله‏ اي را كه بعد از انقلاب بين ائمه‌ي جماعات و مأمومين به‌وجود آمده‌بود برطرف سازم. اتفاقاً اين عمل مورد استقبال نمازگزاران قرار گرفت و مراجعات زياد شد. يك شب را اختصاص دادم به پاسخ سؤالات و حل مشكلات و شبِ ديگر را به استخاره و پاسخ به سؤالات. هر شب در كنار محراب و روبه‌روي مردم مي‏نشينم و به مراجعات رسيدگي مي‏كنم که در حدود يك ساعت طول مي‏كشد. سؤالات معمولاً در گوشي و به‌طور سرّي است. انواع سؤالات حتي اسرار زندگي و سرّي ‏ترين اخلاقيات را مطرح مي‏سازند. دقيقاً به سؤالات گوش مي‏دهم و منصفانه و دلسوزانه پاسخ مي‏دهم. سؤالات مطرح‌شده را مي‏توانم در چند نوع خلاصه كنم: سؤالات فقهي و شرعي، عقيدتي و كلامي، اخلاقي و اجتماعي، اختلافات خانوادگي، انواع انحرافات جنسي و راه‌حل‏ها، مشورت در امر ازدواج، اشكالات سياسي و انتقاد از اصل نظام و نهادهاي مربوطه، مشكلات اقتصادي و تقاضاي راهنمايي يا توصيه و احياناً كمك‏هاي نقدي مسائل تربيتي و فرهنگي مشكلات گوناگون رواني، وسواسي‌گري و راه علاج، و ده‌ها سؤال ديگر حتي سؤالات عجيب و غيرباوركردني مانند مشورت در خودكشي و فرار از منزل.

به‌تدريج آن­چنان به من اعتماد مي‏كنند كه اسرار دروني خود را كه براي هيچ‌كس فاش نكرده‏اند براي من مي‏گويند و راه‌حل مي‏خواهند. مراجعان مختلف‌اند ولي اكثر آنها جوان‌اند، اعم از طلبه و غيرطلبه. فرصت‏ها كم است و مراجعين زياد، ولي سعي مي‏كنم در همين فرصت كوتاه جواب‏هاي كوتاه و قانع‌كننده‏اي در اختيارشان قرار دهم. گاهي هم ناچار مي‏شوم در خارج مسجد وقت ملاقات حضوري بدهم، يا جواب كتبي برايشان ارسال دارم. در برابر انتقادات تند و حتي بي‌ادبانه كه گهگاه پيش مي‏آيد سعي مي‏كنم خونسرد باشم و با انصاف و ادب برخورد كنم. گاهي هم مطالب پوچ و خنده‏آوري را مطرح مي‏سازند ولي سعي مي‏كنم رضايت آنها را نيز جلب كنم. در طول اين گفتگوها با انسان‏هاي مختلف و طرز تفكر گوناگون آنها آشنا مي‏شوم كه جز از طريق گفتگوهاي خصوصي و آزاد امكان حصول ندارد. با اينكه اين قبيل ملاقات‏ها وقت‌گير و احياناً براي بعضي افراد خسته‌كننده باشد، ولي من احساس خستگي نمي‏كنم و آن را از بهترين ساعات عمر خود مي‏دانم و خداي را بر اين توفيق شاكرم. تنها چيزي كه مرا رنج مي‏دهد، شنيدن مشكلات گوناگون مردم است كه متأسفانه قدرتِ حل آنها را ندارم. ولي باز هم شنيدن و دلجويي از آنها را مفيد و يك نوع تسكين آلام مي‏دانم و همين اندازه هم به من آرامش مي‏دهد. در خاتمه گفتني است که آقاي علوي اخيراً در راستاي تحقق آرمان­هاي بلند آيت­الله بروجردي و تکميل آثار او و از جمله تکميل مسجد و کتابخانه عنايت خاصي را مبذول داشته که روح آن عالم رباني را شاد مي‌گرداند.