پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

امامت مسجد اعظم

امامت مسجد اعظم

مسجد اعظم قم در سال 1374ق، به‌دستور و عنایت ویژه‌ی آیت‌الله بروجردی بنا شد که یکی از مساجد بزرگ، زیبا و مجهز ایران است. بزرگ‌ترین ویژگی مسجد این است که وسط شهر مقدس قم، بزرگ‌ترین مرکز حوزه‏ های علمیه‌ی جهان تشیع، جایگاه مراجع تقلید شیعه، جنب حرم مطهر حضرت معصومه (سلام‌الله علیها)، و محل تردد زائران ایرانی و خارجی می‏باشد. به همین جهت می‏تواند در نشر فرهنگ اسلام منشأ برکات فراوانی باشد.

مؤسس دوراندیش این بنای مجلل دو هدف بزرگ را تعقیب می‌کرد: هدف اول تأسیس مرکزی بزرگ و آبرومند برای تدریس درس‏های پرجمعیت حوزوی و درس و بحث طلبه‏ ها که یکی از نیازهای ضروری حوزه‌ی علمیه بود و علما و طلاب از نبود آن کاملاً در مضیقه بودند. هدف دوم تأسیس مسجدی بزرگ و زیبا و مجهز در وسط شهر و کنار حرم مطهر برای اقامه‌ی نماز جماعت باشکوه برای زایران داخلی و میهمانان خارجی، و مرکزی آبرومند برای تشکیل جلسات علمی به منظور ترویج و نشر علوم و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام). با اتمام بنای مسجد هدف اول تأمین شد. آقای بروجردی درس خارج خود را که پرجمعیت ‏ترین درس‏ها بود، به مسجد منتقل ساخت. تعدادی از درس‏های بزرگ اساتید نیز بدانجا انتقال یافت. بعد از ایشان نیز همین وضع ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.

اما متأسفانه هدف دوم به‌ طرز دلخواه آن مرجع بزرگ تأمین نشد: نه در زمان حیات خودش و نه بعد از وفاتش. گرچه مسجد مَدرس خوب و آبرومندی شد اما از مهم‌ترین ثمره‌ی مسجد یعنی نمازجماعت باشکوه و نشر علوم و معارف دین همچنان مهجور و متروک ماند. مشاهده‌ی ادامه‌ی چنین وضع تأسف‌باری برای شاگردان و ارادتمندان آن مرجع عالی‌قدر که از نزدیک شاهد عنایت‏های ویژه او در بنای مسجد بودند، دشوار بود. در یکی از روزها که با آقای شیخ علی‌اکبر مسعودی تولیت آستانه‌ی مقدس حضرت معصومه نشست و گفتگوی دوستانه داشتیم که سخن از وضع تأسف‌بار و مهجور بودن مسجد اعظم به‌میان آمد. به ایشان گفتم: «اکنون که درهای مسجد به روی زایرین باز شده و عملاً مسجد در اختیار شما قرار گرفته و در تعمیر و تأمین نیازهای آن هزینه ‏های فراوانی صرف می‏کنی چرا به فکر اقامه‌ی یک نماز جماعت آبرومند نیستی؟ یکی از علمای بزرگ و موثق را برای اقامه‌ی جماعت دعوت کن و مسجد را از این وضع تأسف‌بار نجات بده». در جواب گفت: «چنین نبوده که من از این امر مهم غافل باشم. اقدام کرده ‏ام ولی با مشکل مواجه شدم. در مرتبه‌ی اول از آیت‌الله بهجت تقاضا کردم نماز جماعت خود را به مسجد اعظم منتقل سازد، اصرار هم کردم ولی ایشان نپذیرفت و فرمود من در همین مسجد خودم نماز می‏خوانم، وجهی ندارد آن را رها کنم. بعد از آن به‌سراغ آقای مشکینی رفتم و از او خواستم برای اقامه‌ی نماز جماعت به مسجد اعظم بیاید، ایشان نیز قبول نکرد و عذر آورد. گویا مشکل اساسی چیز دیگری باشد». گفتم: «پس تکلیف مسجد با این همه هزینه‏ ای که در این راه صرف شده چیست؟ آیا اسلام اجازه می‏دهد این مسجد عظیم همچنان متروک بماند». گفت: «من در این رابطه آنچه در توانم بوده، انجام داده ‏ام ولی موفق نشدم. اکنون نزدیک ماه مبارک رمضان است تو بیا در شکستن این سد پیشقدم شو و اقامه‌ی نمازجماعت را بپذیر. البته احتمال مخالفت و کارشکنی وجود دارد و ممکن است جمعیت مأمومین حتی به پنجاه نفر برسد، ولی به‌هرحال برای نجات مسجد از وضع موجود مفید خواهد بود. اگر آماده‏ اید بفرمایید». گفتم: «در این رابطه فکر می‏کنم».

از کارشکنی‌ها و سمپاشی‌‏ها چندان بیم نداشتم، چون می‏دانستم تعداد آنها زیاد نخواهد بود، و کاری از پیش نخواهند برد و به مرور زمان حل خواهد شد. مهم احراز مشروعیت بود. در این رابطه به منابع فقهی مراجعه کردم و پس از مطالعه و دقت به این نتیجه رسیدم که اگر مسجد امام راتب نداشته باشد اقامه‌ی جماعت و نماز در آنجا جایز است و شرط دیگری ندارد. آیت‌الله گلپایگانی در یکی از رساله‌‏های عملیه به همین امر فتوا داده‌بود. از امام‌خمینی هم در همین رابطه سؤال شده‌بود و همین گونه فتوا داده‌ بود. بنابراین از لحاظ شرعی مشکلی وجود نداشت.

سپس در اقامه‌ی نماز جماعت با چند نفر از فضلا و علما از جمله با آقای علوی نوه‌ی دختری آیت‌الله بروجردی که خود یکی از علما و مدرسین مشورت کردم. همه‌ی آنان نظر موافق داشتند و آقای علوی گفت با این عمل مسجد احیا می‏شود و روح آیت‌الله بروجردی شاد می‏گردد. چند روز بعد موافقت خود را با اقامه‌ی نماز به آقای مسعودی اعلام کردم.

روز جمعه در مصلای قدس، قبل از نماز جمعه اعلام کردند که نماز ظهر و عصر به جماعت در مسجد اعظم برپا خواهد شد. سوم ماه رمضان سال 1377ش اولین نماز جماعت را در مسجد اعظم اقامه کردم. برخلاف انتظار از همان روزهای اول جمعیت نمازگزاران نسبتاً خوب بود و به‌تدریج بهتر شد. یک شبستان پر از مرد می‏شد و گروهی هم در حیاط اقتدا می‌کردند. زیر گنبد هم از خانم‏ها پر می‏شد. یک منبری خوب هم بعد از نماز منبر می‏رفت و از سخنرانی او هم استقبال می‏شد. شب‏های احیاء نیز برنامه‏های خوبی اجرا شد و درنهایت یکی از علما مراسم موعظه و قرآن بر سر گرفتن و دعا را انجام می‏داد که در یکی از این سه شب من انجام وظیفه می‌کردم. جمعیت نیز بسیار خوب و فوقِ انتظار بود؛ شبستان‏های مسجد و حیاط آن و صحن و حرم حضرت معصومه(س) پر می‏شد. با لطف الهی و همت مسئولان فرهنگی حرم مطهر و حضور مردم مؤمن مسجد اعظم رونق گرفت و از انزوا بیرون آمد.

آقای مسعودی و تعدادی از نمازگزاران از من خواستند که برنامه‌ی اقامه‌ی نمازجماعت بعد از ماه رمضان نیز ادامه یابد. موافقت شد و مقرر گردید به‌جای ظهر و عصر نماز مغرب و عشاء برپا شود.

بنا گذاشتم بعد از نماز مغرب و عشاء ساعتی را بنشینم و با نمازگزاران انس بگیرم، به سؤالات خصوصی آنان پاسخ دهم و در حد توان در حل مشکلاتشان بکوشم تا  بدین‌وسیله فاصله‏ ای را که بعد از انقلاب بین ائمه‌ی جماعات و مأمومین به‌وجود آمده‌بود برطرف سازم. اتفاقاً این عمل مورد استقبال نمازگزاران قرار گرفت و مراجعات زیاد شد. یک شب را اختصاص دادم به پاسخ سؤالات و حل مشکلات و شبِ دیگر را به استخاره و پاسخ به سؤالات. هر شب در کنار محراب و روبه‌روی مردم می‏نشینم و به مراجعات رسیدگی می‏کنم که در حدود یک ساعت طول می‏کشد. سؤالات معمولاً در گوشی و به‌طور سرّی است. انواع سؤالات حتی اسرار زندگی و سرّی ‏ترین اخلاقیات را مطرح می‏سازند. دقیقاً به سؤالات گوش می‏دهم و منصفانه و دلسوزانه پاسخ می‏دهم. سؤالات مطرح‌شده را می‏توانم در چند نوع خلاصه کنم: سؤالات فقهی و شرعی، عقیدتی و کلامی، اخلاقی و اجتماعی، اختلافات خانوادگی، انواع انحرافات جنسی و راه‌حل‏ها، مشورت در امر ازدواج، اشکالات سیاسی و انتقاد از اصل نظام و نهادهای مربوطه، مشکلات اقتصادی و تقاضای راهنمایی یا توصیه و احیاناً کمک‏های نقدی مسائل تربیتی و فرهنگی مشکلات گوناگون روانی، وسواسی‌گری و راه علاج، و ده‌ها سؤال دیگر حتی سؤالات عجیب و غیرباورکردنی مانند مشورت در خودکشی و فرار از منزل.

به‌تدریج آن­چنان به من اعتماد می‏کنند که اسرار درونی خود را که برای هیچ‌کس فاش نکرده‏اند برای من می‏گویند و راه‌حل می‏خواهند. مراجعان مختلف‌اند ولی اکثر آنها جوان‌اند، اعم از طلبه و غیرطلبه. فرصت‏ها کم است و مراجعین زیاد، ولی سعی می‏کنم در همین فرصت کوتاه جواب‏های کوتاه و قانع‌کننده‏ای در اختیارشان قرار دهم. گاهی هم ناچار می‏شوم در خارج مسجد وقت ملاقات حضوری بدهم، یا جواب کتبی برایشان ارسال دارم. در برابر انتقادات تند و حتی بی‌ادبانه که گهگاه پیش می‏آید سعی می‏کنم خونسرد باشم و با انصاف و ادب برخورد کنم. گاهی هم مطالب پوچ و خنده‏آوری را مطرح می‏سازند ولی سعی می‏کنم رضایت آنها را نیز جلب کنم. در طول این گفتگوها با انسان‏های مختلف و طرز تفکر گوناگون آنها آشنا می‏شوم که جز از طریق گفتگوهای خصوصی و آزاد امکان حصول ندارد. با اینکه این قبیل ملاقات‏ها وقت‌گیر و احیاناً برای بعضی افراد خسته‌کننده باشد، ولی من احساس خستگی نمی‏کنم و آن را از بهترین ساعات عمر خود می‏دانم و خدای را بر این توفیق شاکرم. تنها چیزی که مرا رنج می‏دهد، شنیدن مشکلات گوناگون مردم است که متأسفانه قدرتِ حل آنها را ندارم. ولی باز هم شنیدن و دلجویی از آنها را مفید و یک نوع تسکین آلام می‏دانم و همین اندازه هم به من آرامش می‏دهد. در خاتمه گفتنی است که آقای علوی اخیراً در راستای تحقق آرمان­های بلند آیت­الله بروجردی و تکمیل آثار او و از جمله تکمیل مسجد و کتابخانه عنایت خاصی را مبذول داشته که روح آن عالم ربانی را شاد می‌گرداند.