عزل آقاي منتظري از قائم مقامي
عزل آقاي منتظري از منصب قائممقامي نيز يك تصميم ناسنجيده و عجولانه يا يك اقدام تند و كينهتوزانه، يا در اثر شيطنت و القائات دشمنان و بدخواهان نبود، بلكه امام پس از حدود چهار سال مطالعه و زير نظر داشتن گفتار و رفتار و موضعگيريها و ملاقاتهاي مختلف آقاي منتظري بدينجا رسيد كه ايشان براي تصدي مقام رهبري صلاحيتهاي لازم را ندارد، در اينجا بود كه احساس وظيفه كرد و خود را ناچار ديد برخلاف ميل باطني و براي رعايت مصالح عاليهي نظام، حاصل عمر خود را از مقام قائممقامي عزل كند و آثار و تبعات آن را تحمل نمايد.
قبل از بيان حادثهي عزل به چند مطلب اشاره ميكنم:
1 ـ آقاي منتظري براي امام يك فرد ناشناخته نبود، از شاگردان ممتاز درس فلسفه، فقه و اصول و از ارادتمندان مخلص امام بود. از علم و فضل و دانش او آگاه بود و او را حاصل عمر خويش به شمار ميآورد. او را دانشمند و استادي ميدانست كه ميتوانست در پرورش طلاب حوزوي منشأ اثر باشد.
2 ـ از قاطعيت، اخلاص و شجاعت او در مبارزه با رژيم شاهنشاهي، تحمل زندان، شكنجه ي خود و فرزندش محمد آگاه بود، از تحمل دشواريهاي تبعيد از وطن او خبر داشت و از نقش مهم او در ادامه مبارزات در زمان تبعيد خودش باخبر بود.
3 ـ ميدانست كه منتظري نهتنها ولايت فقيه را علماً و عملاً قبول دارد، بلكه در استحكام پايه هاي آن تأليفات گرانقدر و بديعي دارد و اطاعت از وليفقيه را واجب ميداند.
4 ـ با توجه به همهي اين مزايا، شايد امام قلباً مايل بود و انتظار داشت آقاي منتظري بعد از خودش در مقام رهبري قرار گيرد و اهداف او را تعقيب نمايد، اما در يك جهت ترديد داشت و آن مديريت كافي، بينش صحيح سياسي، اجتماعي او در حد قدرت ادارهي امور رهبري كه امري است بسيار مهم و حساس بود. اين مسئله براي امام روشن نبود و بايد در طول ايام به اثبات ميرسيد. شايد به همين جهت بود كه با انتخاب او به قائممقامي چندان موافق نبود و آن را زودهنگام ميدانست. ولي صلاح نميدانست در كار مربوط به خبرگان دخالت نمايد. بهتر ميدانست خبرگان در انتخاب او عجله نكنند تا بهتر شناخته شود. در آن زمان كه خبرگان در اجلاس فوقالعاده در رابطه با انتخاب آقاي منتظري به قائممقامي در حال مذاكره بودند، آقاي محمدي گيلاني در بيخ گوش من گفت: «من در جماران بودم، در بيت امام گفته ميشد كه امام با انتخاب آقاي منتظري به قائممقامي موافق نيست. من نيز همين مطلب را آهسته به آقاي هاشمي رفسنجاني گفتم، ايشان گفتند امام كه نهي نكرده، بهعلاوه، در شرايط فعلي طرح اين مطلب به مصلحت نيست، تا ببينيم چه پيش ميآيد. بههرحال آقاي منتظري بدين مقام انتخاب شد و امام در برابر يك امر انجام شده قرار گرفت. تمايل دروني امام اين بود كه آقاي منتظري اگر هم نقاط ضعفي دارد بهتدريج برطرف گردد و صلاحيت او براي رهبري آينده عملاً به اثبات برسد. بعد از انتخاب ايشان به قائممقامي طبعاً و بيش از پيش مورد عنايت و توجه اشخاص و گروههاي مختلف قرار گرفت. از علماي بزرگ و طلاب و مسئولان نظام، در رده هاي مختلف گرفته تا رجال و شخصيتهاي سياسي، داخلي و خارجي، موافق انقلاب يا مخالف، و حتي تودهي مردم عادي ميتوانستند با ايشان ملاقات و گفتگو داشته باشند يا بهوسيلهي نامه شكايت و عرض حال نمايند، و از نزديك ايشان را در جريان امور اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، يا مشكلات شخصي خود قرار دهند. چون دسترسي به ايشان آسانتر از دسترسي با امام بود، مراجعات به ايشان روزبهروز زيادتر ميشد. در بين مراجعهكنندگان همهگونه افرادي وجود داشت. علاوه بر حاميان راستين انقلاب و دلسوزان واقعي و خيرخواهاني که در حل مشکلات خدمتِ ايشان ميرسيدند و اظهارنظر ميکردند، بعضي ضدانقلابهاي حيله گر و نيز طرفداران كجسليقه و نادان و مدعي دلسوزي و حمايت از انقلاب هم کم و بيش وجود داشت.
اتفاقاً در آن زمان جمهوري اسلامي ايران با انبوهي از مشكلات گوناگون، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي، اداري، نظامي و انتظامي مواجه بود كه آقاي منتظري در جريان برخي از آنها قرار ميگرفت و طبعاً در روح و افكارش اثر ميگذاشتند. متأسفانه اين در حالي بود كه ايشان نه از تجربيات كافي برخوردار بود نه مشاورين عاقل و با تجربه اي داشت، نه اعضاي دفترش کاملاً از اين مزايا برخوردار بودند. از سوي ديگر خودش را قائممقام رهبري ميدانست و احساس مسئوليت ميكرد. در نتيجه، با شنيدن حوادث ناگوار فوراً تحريك ميشد و تاب تحمل نداشت، از روي دلسوزي و انجام وظيفه بهوسيلهي نامه آنها را خدمت امام مينوشت و احياناً در ملاقاتهاي حضوري با صراحت لهجه بيان ميكرد. گاهي در درس يا سخنرانيهاي مردمي بدانها اشاره ميكرد. يا در ملاقاتهاي خصوصي با شخصيتها آنها را مطرح ميكرد. بدينوسيله گروهي از مردم سادهلوح نسبت به اصل نظام بدبين و مأيوس ميشدند و براي دشمنان انقلاب سوژهي تبليغاتي فراهم ميشد.
البته چنين نبود كه امام از برخي مشكلات ناآگاه و بدانها راضي باشد، بلكه چون از سعهي صدر و واقعنگري بيشتري برخوردار بود و پاسداري از اصل نظام را از اوجبواجبات ميدانست، تحمل برخي از امور ناروا (ولو بهطور موقت) برايش آسانتر بود و برخي انتقادات تند را برخلاف مصالح عاليهي نظام اسلامي ميدانست، بهويژه اگر اين انتقادات از شخصي صادر شود كه در مظان رهبري آينده باشد و مردم او را به عنوان قائممقام ميشناسند و به گفته هايش ارج مينهند.
هرچه زمان ميگذشت و برخوردهاي آقاي منتظري بيشتر ميشد، ترديد امام در صلاحيت ايشان براي تصدي مقام حساس و دشوار رهبري آيندهي نظام بيشتر ميشد.
امام در آغاز ميپنداشت كه موضعگيريهاي نامطلوب آقاي منتظري از القائات و تلقينات برخي اعضاي دفتر و معاشران ايشان سرچشمه ميگيرد، و با تعويض آنها كارها اصلاح خواهد شد. بدينجهت به اصلاح و پاكسازي اعضاي بيت همت گماشت، گاهي بهطور كلي به اصلاح اعضاي دفتر و پاسداران محافظ توصيه ميكرد و گاهي در اين رابطه به تعويض بعضي افراد خاص توصيه ميفرمود. از جمله، روزي خدمت امام بودم، سخن از آقاي منتظري به ميان آمد، من عرض كردم: «شما آقاي منتظري را خوب ميشناسيد و از سوابق مبارزاتي او اطلاع داريد، در دوران مبارزات و بعد از پيروزي انقلاب دشمناني داشته و دارد كه تخريب و تضعيف چهرهي او را به نفع خود ميدانند و در اين رابطه شايعهپراكني و فتنهانگيزي ميكنند و اين به نفع نظام نخواهد بود. امام در جواب فرمود: «ميدانم، اگر آقاي منتظري اعضاي دفترش را اصلاح كند و رفتار و گفتارش را تغيير دهد من همهي اينها را جبران خواهم كرد». آنگاه به من فرمود: «به ايشان بگو در انتخاب اطرافيان و اعضاي دفتر خود تجديدنظر كند، افراد آبرومند و خوشسابقه را به كار گيرد؛ به طوري كه پاي علما و فضلا و اساتيد محترم بدانجا باز شود. من از برخي پاسداران ايشان بدگمانم، انتخاب آنها را بر عهدهي حفاظت بگذارد». ولي وقتي پيام امام را به آقاي منتظري ابلاغ كردم در جواب گفت: «من به اينها اعتماد دارم، مگر چه عيبي دارند؟»
جريان تعديل آقاي منتظري و آمادهساختن او براي تصدي مقام رهبري از طريق اصلاح دفتر و اعضاي بيت مدتي ادامه داشت، و امام همچنان اميدوار بود به هر طريق ممكن در افكار و رفتار او تأثير بگذارد و عملاً شاهد صلاحيت او براي تصدي مقام رهبري باشد ولي متأسفانه نهتنها به نتيجهي مطلوب نرسيد، بلكه با گذشتِ زمان و تكرار حوادث ترديد امام بيشتر ميشد، تا اينكه جريان بازداشت و محاكمهي سيد مهدي هاشمي و موضع گيريهاي سخت آقاي منتظري در برابر اين اقدام پيش آمد. در اينجا بود كه عدم صلاحيت او براي تصدي مقام رهبري براي امام به طور قطع به اثبات رسيد و در عزل او احساس وظيفه كرد. امام خود را ناچار ديد براي حفظ نظام، حاصل عمر خويش و اميد امت و امام را بهطور قاطع و براي هميشه از مقامقائم مقامي عزل نمايد. جريان محاكمه و اعدام سيد مهدي هاشمي، موضع گيريهاي آقاي منتظري در اين رابطه، نامه ها و پيامهايي كه بين امام و ايشان، و ساير مسئولان رد و بدل شده و تحليل دقيق آن حادثه و پيامدهاي آن نياز به تفصيل دارد و از موضوع بحث ما خارج است. علاقهمندان ميتوانند به منابع آن خبرها مراجعه نمايند.
داستان عزل
من و دوستان بهويژه سران عاليرتبهي كشور از نگرانيهاي امام نسبت به موضعگيريهاي آقاي منتظري، اجمالاً باخبر و ناراحت بوديم ولي با توجه به اوضاع و شرايط زمان، احتمال عزل ايشان را از قائممقامي، آن هم با سرعت و قاطعيت اصلاً نميداديم، و تحقق آن برايمان يك امر غيرمنتظره و شگفتآور بود.
تصميم جدي امام به عزل آقاي منتظري اينگونه به اطلاع ما رسيد: در روزهاي اول فروردين سال68، آيتالله مشكيني به من زنگ زد كه امام بهوسيلهي حاج احمد آقا پيام مهمي را براي هيئت رئيسه خبرگان فرستاده، شما و آقاي مؤمن و آقاي طاهري خرمآبادي، هرچه زودتر به منزل من بياييد تا دراينباره مشورت كنيم. من به اتفاق آقايان به منزل آقاي مشكيني رفتيم. ايشان گفتند حاج احمد آقا بهوسيلهي تلفن با من تماس گرفت و گفت: امام به من فرموده كه به شما بگويم خبرگان را براي تشكيل اجلاس دعوت كنيد و هيئت رئيسه هم نزد من بيايند تا بگويم چه كنند؟ منظور امام براي ما روشن بود، و از شنيدن آن و عواقبش وحشت زده شديم. پس از بحث و مشورت بدين نتيجه رسيديم كه بايد در اين امر مهم و حساس با آقاي هاشمي رفسنجاني تماس بگيريم و مشورت كنيم. از همانجا با آقاي هاشمي تماس گرفتيم و جريان پيام امام را با ايشان در ميان گذاشتيم و كسب تكليف كرديم. آقاي هاشمي گفت: «من در اين رابطه حرف دارم، شما بياييد تهران تا موضوع را در جلسهي هيئت رئيسه مطرح كنيم و تصميم بگيريم». براي تشكيل جلسه ي هيئترئيسه روزي را تعيين كرديم. در آن زمان آيتالله خامنه اي در مشهد مقدس مشرف بودند، آقاي هاشمي جريان تصميم امام را به ايشان اطلاع دادند، آن جناب پس از اطلاع بلافاصله به تهران مراجعت كردند و در دفتر آقاي هاشمي حضور يافتند. بنده هم به اتفاق آقاي مشكيني و آقايان محمد مؤمن و طاهري خرمآبادي در زمان مقرر در دفتر آقاي هاشمي حاضر شديم و تشكيل جلسه داديم. ما جريان پيام امام را در امر به دعوت خبرگان براي تشكيل اجلاسيهي خبرگان مطرح كرديم.
آقاي هاشمي رفسنجاني گفت چندي است كه امام در رابطه با عزل آقاي منتظري از قائممقامي تصميم گرفته و يكي دو مرتبه به من فرموده كه مسئلهي آقاي منتظري را تمام كنيد. ولي من چون از عواقب آن ميترسيدم با التماس و خواهش از ايشان خواستم در اين اقدام عجله نكند شايد در آينده راه حل بهتري پيدا شود. ولي امام قبول نكرد و فرمود من تصميم خودم را گرفته ام، هر چه زودتر قضيه را تمام كنيد. تا اينكه امروز (6/1/1368) خبردار شدم خودش شخصاً وارد عمل شده، و در رابطه با عزل آقاي منتظري نامه اي نوشته و براي من فرستاده تا به همراه آقاي خامنه اي ببريم قم و تحويل آقاي منتظري بدهيم. يك نسخهي آن را هم به صدا و سيما فرستاده تا در راديو خوانده شود. ولي من به حاج احمد آقا گفتم: «به صدا و سيما بگوييد نامه را نخواند تا ما خدمت امام برسيم و حرفمان را بزنيم، خواندن نامه دير نميشود».
پس از توضيحات آقاي هاشمي جلسه وارد دستور شد، موضوع بحث انگيزهي امام از نوشتن نامهي عزل و آثار و عواقب احتمالي اين عمل، ضرورت يا عدم ضرورت پخش فوري نامه، لزوم يا عدم لزوم تشكيل اجلاس خبرگان، و ديگر مسائل از اين قبيل بود. اين بحث و گفتگوها چندين ساعت طول كشيد. در نهايت بدين نتيجه رسيديم كه لازم است قبل از هر اقدامي خدمت امام برسيم، نظراتمان را عرضه بداريم و كسب تكليف كنيم. آنچه قرار بود خدمت امام عرض كنيم عبارت بود از:
1 ـ تقاضاي انصراف امام از اين اقدام ولو بهطور موقت، در صورت امكان
2 ـ تقاضاي عدم پخش نامه بهوسيلهي صدا و سيما
3 ـ تقاضاي انصراف از تشكيل اجلاس خبرگان و حداقل اجازهي تأخير آن
4 ـ تقاضاي ملايمتر كردن لحن نامه به گونه اي كه به جنبهي حوزوي ايشان لطمه وارد نسازد.
پيرو آن با دفتر امام تماس گرفتيم و تقاضاي ملاقات كرديم. حاج احمد آقا گفت: امام اين موقعِ شب كسي را به ملاقات نميپذيرد. گفته شد كار فوري و لازم داريم و داريم حركت ميكنيم. آقاي هاشمي، آقاي خامنه اي (مقام معظم رهبري)، آقاي مشكيني و من به سوي جماران حركت كرديم و در حدود ساعت نُه شب به بيت امام رسيديم. حاج احمد آقا گفت: «گمان نكنم در اين موقع شب امام اجازهي ملاقات بدهد، ولي خدمت ايشان عرض ميكنم». در اين موقع آقاي هاشمي در پاكت را باز كرد و متن نامه را براي ما خواند با شنيدن نامهي عاطفي و اندوهبار و قاطع امام كه از عمق جانش نشأت ميگرفت حالتي وحشتناك و غيرقابل توصيف بر جانم عارض شد كه تلخي آن را هنوز فراموش نكرده ام.
بعد از چند دقيقه آقاي حاج احمد آقا از نزد امام برگشت و گفت: «فرمودند چون آقايان آمده اند تشريف بياورند».
در حدود ساعت 30 :9 بود كه خدمت امام مشرف شديم. در ابتدا آقاي هاشمي سخن را آغاز كرد، با لحن ملتمسانه گفت: «ما هميشه به هنگام بروز مشكلات و معضلات خدمتِ شما شرفياب ميشديم و در حل آن از جنابعالي كمك ميگرفتيم، اكنون در رابطه با نامه اي كه براي آقاي منتظري نوشته ايد و امكان دارد براي نظام مشكلاتي بهوجود بياورد، شرفياب شده ايم. تقاضاي ما اين است كه در پخش آن عجله نكنيد، شايد در آينده راهحل بهتري پيدا شود. در تشكيل مجلس خبرگان هم تعجيل نفرماييد، اجازه بدهيد اطراف و جوانب كار را خوب بررسي كنيم و خدمت شما عرضه بداريم آنگاه هر چه بفرماييد عمل ميكنيم». بعد از آن آقاي خامنه اي (مقام معظم رهبري) سپس آقاي مشكيني دربارهي همين مطلب سخناني را عرضه داشتند. امام كه آثار اندوه بر چهرهي رباني اش آشكار بود فرمود: «من در اطراف و جوانب اين كار خوب فكر كرده ام و تصميم گرفته ام. ديگر حرف ندارد. من از اول با انتخاب ايشان مخالف بودم؛ ولي نخواستم در كار خبرگان دخالت كنم. من گفته بودم نامه را در اخبار بخوانند ولي در اين باره كوتاهي شد. اگر اصرار كنيد ميگويم همين حالا بخوانند. من گفته ام عكس او را از ادارات پايين بياورند. تشكيل مجلس خبرگان هم ضرورتي ندارد من خودم او را خلع ميكنم. چون اگر خبرگان او را عزل كنند معنايش اين است كه انتخاب سابق آنها كار درستي بوده درصورتيكه من از اول مخالف اين كار بودم». آنگاه به آقايان خامنه اي و هاشمي فرمود: «شما هم لازم نيست نامه را براي ايشان به قم ببريد، آن را بهوسيلهي شخص ديگري ميفرستم. شما هم ديگر براي ديدار ايشان به قم رفتوآمد نكنيد». در همين جلسه آقاي هاشمي از امام درخواست كرد: «لحن نامه طوري باشد كه به جنبهي حوزوي آقاي منتظري لطمه اي وارد نشود». امام در جواب سخنان تندي فرمود كه با توجه به برخي مصالح و ملاحظات از ذكر آنها معذورم. بدينصورت جلسه با يأس و نگراني پايان يافت.
من همان شب به قم بازگشتم، صبح همان روز به ديدار آقاي منتظري رفتم، جريان ملاقات با امام و برخي مطالب مطرح شده و نامهي امام را برايش تعريف كردم. گفتم احتمالاً نامهي امام امروز براي شما ارسال خواهد شد. بعدازظهر همان روز دوباره به ديدار ايشان رفتم، گفت نامهي امام در حدود ظهر به دست من رسيد. نامه را از ايشان گرفتم و دو سه مرتبه با دقت آن را مطالعه كردم. در اين هنگام آشيخ عبدالله نوري به ديدار ايشان آمده نامه را گرفت و با دقت آن را مطالعه كرد و گفت: «اگر اين نامه در اخبار پخش شود امكان دارد از سوي مردم با عكسالعملهاي بدي مواجه شويم، من صلاح ميدانم شما هم الآن نامه اي به امام بنويسي و از حوادث گذشته عذرخواهي كني و بدهي آن را در راديو بخوانند. در اين صورت نظر برميگردد و از پخش نامه منصرف ميشود و احتمالاً اوضاع بهبود خواهد يافت». آقاي منتظري در جواب گفت: «امام در اين نامه مرا از نامه نوشتن نامه نهي كرده است». آقاي نوري گفت: «امام شما را از نوشتن نامه هاي انتقادي و اعتراض آميز نهيكرده، نه از نامهي عذرخواهي». آقاي منتظري گفت: «من كه كار خلافي نكردم تا عذرخواهي كنم». من هم پيشنهاد آقاي نوري را تأييد كردم و گفتم اگر نامه شما در راديو خوانده شود، عصبانيت امام فروكش ميكند و با شناختي كه شما و من از او داريم ورق بر ميگردد و اوضاع بهتر خواهد شد. در اين حال آقاي نوري متن نامه اي را كه در اينباره نوشته بود به ايشان تقديم كرد. نامه را خواند و گفت:
«من چنين نامه اي را قبول ندارم و نمينويسم». بالاخره در آن جلسه موفق نشديم ايشان را به نوشتن نامه قانع سازيم. من با حالت يأس و نگراني جلسه را ترك كردم و به منزل رفتم. صبح روز بعد آقاي شيخ حسن ابراهيمي تلفن كرد و گفت آقاي منتظري تا ساعت نه شب همچنان از نوشتن نامه امتناع ميورزيد، ولي با اصرار آقاي نوري بالاخره نامه اي را نوشت و آقاي نوري آن را به تهران برد تا بهوسيلهي راديو خوانده شود. در نتيجه امام هم از پخش نامهي عزل صرفنظر كرد. متن نامهي مورخ 6 فروردين 68 در عزل آقاي منتظري، و متن نامهي مورخ 7 فروردين 68 آقاي منتظري در موضوع استعفاي از قائممقامي در برخي منابع تاريخي به ثبت رسيده ميتوانيد مطالعه كنيد.
آنچه تاكنون گفته شد، مرور و سير كوتاهي بود بر جريان نصب و عزل آقاي منتظري، و اي كاش اين حادثه از اصل رخ نداده بود تا شاهد پيامدهاي اسفناكش باشيم.