جامعهي مدرسين پس از پيروزي انقلاب
دوران آغازين پس از انقلاب، دوران خوش و زيبا و اميدواركنندهاي بود ولي پر از حوادث دشوار و مسئوليتآفرين نيز بود. در آن زمان بايد ديدگاه اسلام در همهي شئون اجتماعي از نو شناخته ميشد تا در اختيار مسئولان قرار گيرد و به اجرا گذاشته شود؛ چون حكومت اسلامي بود بايد همهي اركان آن طبق موازين اسلام پايهگذاري و اداره ميشد. مانند مجلس قانونگذاري، دستگاه قضايي، نظام اداري، دانشگاهها، آموزش و پرورش، صدا و سيما، بانكها، مراكز و مؤسسات اقتصادي، اطلاعات، نيروهاي نظامي و انتظامي، بيمارستانها و مراكز درماني، حتي ورزش و مسابقات ورزشي، همه و همه خواستار نظر اسلام بودند. در اين رابطه همهي نظرها به سوي حوزهي علميهي قم و مراجع تقليد و فضلا و دانشمندان حوزوي، بهويژه جامعهي مدرسين معطوف بود. از سوي ديگر، نظام نوپاي اسلام با انواع اشكالات و شبههافكنيهاي كمونيستها و منافقين و فدائيان خلق و ديگر فرقه هاي ضدانقلاب مواجه بود كه در مراكز دانشگاهي و كارگري مطرح ميشد و دانشجويان و كارگران را به تظاهرات و اعتصابات و كارشكنيها وادار ميساخت. در يك كلام اوضاع بهگونهاي بحراني و شلوغ بود كه تصور آن جز براي كساني كه در آن زمان حضور داشتند دشوار است. در چنين اوضاع و شرايط حساس و دشواري امام خميني از همهي كساني كه توان حل مشكلات و تأمين نيازها را داشتند، بهويژه اساتيد و طلاب حوزهي علميهي قم و علماي انقلابي تهران و ساير شهرستانها انتظار داشت به طور جد وارد صحنه شوند و هركس به مقدار استعداد و توانش در حل مشكلات موجود و تأمين نيازها كمك كند. با تأييدات خاص الهي همينگونه شد كه امام ميخواست. همهي انقلابيون با شور و شعف و با جان و دل وارد صحنه شدند. در اين ميان اعضاي جامعهي مدرسين كه غالباً از شاگردان و ارادتمندان امام بودند و در دوران مبارزات و پيروزي انقلاب سهم بزرگي را برعهده داشتند، به طور جد وارد صحنه شدند و هركس به مقدار توانش مسئوليت يا مسئوليتهايي را برعهده گرفت. به طور اجمال و فهرستوار به برخي از آنها اشاره ميشود:
1 ـ حضور فعال در ستاد استقبال از امام به شهر مقدس قم
2 ـ حضور در بيت امام و انجام كارهاي مربوطه
3 ـ حضور در جلسات برنامهريزي و تهيهي مقدمات تدوين قانون اساسي.
4 ـ انتخاب بعضي افراد به نمايندگي مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي و شركت فعال در جلسات
5 ـ مشاوره و همكاريهاي لازم ساير اعضا با نمايندگان مجلس خبرگان تدوين قانون اساسي
6 ـ حضور فعال در معرفي كانديداهاي نمايندگي مجلس تدوين قانون اساسي
7 ـ شركت در شوراي عالي قضايي
8 ـ تصدي بعضي آنها در مقامات قضايي
9 ـ انتخاب بعضي اعضا به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي و حضور فعال در آن
10 ـ عضويت در شوراي نگهبان
11 ـ عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي
12 ـ عضويت در بعضي كميتههاي انقلاب فرهنگي
13 ـ عضويت در شوراي عالي آموزش و پرورش
14 ـ عضويت و حضور فعال در مدرسهي عالي تربيتي و قضايي قم(دانشگاه قم)
15 ـ عضويت در شوراي عالي مديريت حوزهي علميهي قم
16 ـ عضويت در كميتهي بررسي طرح همكاري حوزه و دانشگاه
17 ـ عضويت در شوراي پاسخگويي به استفتائات دفتر امام
18 ـ حضور در شوراي عالي اقتصاد
19 ـ سفر به استانها و شهرهاي مختلف براي كمك به حل مشكلات كارگري، فرهنگي و اختلافات مردمي
20 ـ انجام مأموريتهاي محوله از سوي امام يا ساير مسئولان
21 ـ سفر به كشورهاي خارجي و شركت در كنگره ها، سمينارها و سخنراني در مجامع عمومي
22 ـ سخنراني در دانشگاهها به مناسبتهاي مختلف
23 ـ سخنراني در جمع فرهنگيان شهرستانها
24 ـ تأسيس و ادارهي مجلهي «نور علم» بهمنظور پاسخگويي به مسائل كلامي، فقهي و فرهنگي مورد نياز جامعهي اسلامي
25 ـ تهيه و تنظيم كتاب معارف اسلامي براي تدريس در دانشگاهها
26 ـ پرورش و گزينش قضات براي دستگاه قضايي
27 ـ تجديدنظر، اصلاح و تكميل اساسنامهي جامعهي مدرسين و حضور بهتر و جديتر در جلسات، به منظور خدمت بيشتر به نظام اسلامي و انجام وظايف محوله.
در اساسنامهي جديد، به منظور تقسيم مسئوليتها، شش بخش براي جامعه پيشبيني شد:
1 ـ بخش فرهنگي
2 ـ بخش دانشگاهي
3 ـ بخش سياسي
4 ـ بخش اقتصادي
5 ـ بخش انتشارات و تبليغات
6 ـ بخش فقاهت و امور حوزوي
براي ادارهي هر بخش سرپرستي از خود اعضا انتخاب ميشد. براي مجموع بخشها يك شوراي عالي پيشبيني شده بود كه اعضاي آن عبارت بود از سرپرست بخشها. هرچند يكبار جلسهاي تشكيل ميدادند و در مسائل مربوطه مشورت و تبادلنظر مينمودند و برخي مسائل مهم در جلسهي عمومي مطرح و مورد مشاوره قرار ميگرفت. آييننامهها و شرح وظايف خوب بود، ولي همهي بخشها در حد مطلوب فعال نبودند. موفقيت هر بخش به مقدار تعهد و وقتگذاري سرپرست بخش بستگي داشت. در نتيجه تشكيل شوراي عالي هم گهگاه با مشكل برخورد مينمود. تشكيل جلسات عمومي نيز گاهي با همين مشكل مواجه ميشد. تعدادي از اعضا بيشتر احساس وظيفه ميكردند و بهطور مرتب و سرِ وقت در جلسه حضور مييافتند ولي تعدادي هم به حضور مرتب و سرِ وقت چندان تقيدي نداشتند، در نتيجه رسميت جلسه به تأخير ميافتاد و گاهي اصلاً تشكيل نميشد و اسباب دلسردي حاضران فراهم ميآمد. متأسفانه حضور و غياب و حتي جريمهي نقدي هم در حل مشكل كارساز نبود. شايد علت اين بينظميها كثرت مشاغل حوزوي آقايان بود، ولي بههرحال از همه تشكر ميشود و عندالله مأجورند.