خلاصه اى از يك كتاب روسي
به عقيده دانشمند معروف روسى مچنيكوف، عمر دراز از قديمى ترين ايام، يكى از آرزوهاى بزرگ بشر بوده ولى تاكنون عملاً هيچ روش قاطعى براى ازدياد عمر كشف نشده است. واضح است كه مرگ پايان طبيعى زندگى مى باشد وهيچ موجود زنده اى را از آن گريز نيست.
1ـ علت پيري
بدن انسان تقريباً از شصت تريليون ياخته ـ سلول ـ ساخته شده است. اين ياخته ها به نوبهء خود پير مى شوند.دراين حالت ياخته به سختى نيازهاى حياتى خود را مى تواند رفع نمايد. درتكثير آن اختلاف پديد آمده سپس مى ميرد. ياخته هاى عصبى وعضله اى كه مرده اند رفته رفته زياد شده وبه بافت يك پارچه وسختى تبديل مى شوند. باين سخت شدگى ماهيچه وعصب در اثر ازدياد ياخته هاى مرده، (soclerose سكلروز) مى گويند. به عنوان مثال: سكلروز قلب، سكلروز رگها، سكلروز عصب وغيره.
ايليا مچنيكوف پزشك وفيزيولژيست مشهور روسى فكر مى كرد كه اين پديده در اثر سمهاى تركسين است كه ميكربهاى جا گرفته در احشاء حيوان آنرا توليد كرده وتدريجاً بافتهاى زنده را مسموم مى سازند. پاولوف معتقد بود كه سلسلهء اعصاب مخصوصاً فشار خارجى مغز درجريان پيرى نقش اساسى دارد. تأثرات رواني،غصه، دلتنگي، يأس، وحشت، سلسلهء اعصاب بدن را فرسوده وناتوان مى سازند. اين فرسودگى عصبى بيماريهاى زيادى را توليد مى نمايد كه پيرى وسپس مرگ را بدنبال مى آورد. رؤياى زندگى جاودان خيالى بيش نيست، ولى افزودن به طول عمر انسان وغلبهء بر پيري، عملى ممكن محسوب مى شود.
2 ـ دانش پيرى شناسى ومرگ شناسي
تقريباً 300 سال پيش شاخهء جديدى از زيست شناسى بنام پيرى شناسى زاده شد. هدف اين دانش بررسى وشناخت عملى قوانين پيرى وغلبهء برآن(cetmotologie) مى باشد.اين دانش با دانش ديگرى بنام توتولوژى يا مرگ شناسى رابطهء نزديكى دارد. شناختن ومطالعه قوانين مربوط به مرگ وتا حد ممكن عقب راندن آن مسائلى است كه جزء قلمرو اين دانش جديد مى باشد، به نظر دانشمندان مرگ هميشه در اثر اختلال در جريان حياتى پيش مى آيد. در صورتى كه پايان زندگى مرگ فيزيوژيكى نام دارد.
اكنون كوشش دانشمندان بر اين است كه راهى براى ازدياد مدت عمرتا مرز منطقى وطبيعى آن بيابند.
مرز زندگى به نظر دانشمندان تفاوت دارد. پاولوف مرز طبيعى حيات انسان را 100 سال مى دانست. مچنيكوف آنرا 150 تا 160 سال قلمداد مى كرد. پزشك ودانشمند مشهور آلمانى بنام گوفلاند معتقد بود كه مدت عادى زندگى بشر200 سال است. فيزيولوژيست مشهور قرن نوزدهم فلوگر آن را تا 600 سال وروجر بيكن انگليسى تا 1000 سال قلمداد كرده اند. ولى هيچيك از دانشمندان نمى توانستند دليل قانع كننده اى براى اثبات نظريهء خويش بيابند.
3- فرضيهء بوفون فرانسو
طبيعى دان مشهور فرانسوى بوفون عقيده داشت كه مدت زندگى هر جاندارى نزديك به پنج برابر مدت رشد آن مى باشد. به عنوان مثال: مدت رشد شترمرغ تاهشت سال است وعمر متوسط آن 40 سال مى باشد. مدت رشد اسب2 سال است وعمر آن 15 تا 20 سال است. بوفون اينطور نتيجه مى گرفت كه مدت عمر متوسط انسان بايد صد سال باشد، زيرا رشد انسان تا بيست سالگى ادامه مى يابد. ولى درمورد دستور بوفون استثناهاى فراوانى وجود دارد. به همين جهت اين دستورـ فرمول ـ در بوته فراموشى افتاد. زيرا به عنوان مثال گوسفند تا 5 سال رشد كرده ولى 10 تا 15 سال زندگى مى كند. طوطى رشد خود را در دوسالگى تمام مى كند ولى تا صدسال هم زندگى مى نمايد، با اينكه رشد شترمرغ تا سه سال پايان يافته، 30 تا 40 سال زندگى مى كند. دانشمندان هنوز در تعيين مرز قاطع زندگى طبيعى بشر به موفقيتى نرسيده اند ولى اغلب آنها عقيده دارند كه با رفع اختلالها وآسيب هايى كه موجب كوتاه شدن عمر مى شود مى توان طول زندگى بشر را تا 200 سال افزايش داد. ولى اين عقيدهء علمى هنوز بصورت يك تئورى است با اين حال آنرا نمى توان غيرواقعى وموهوم قلمداد نمود.
4ـ ميانگين سن بشر
در يونان قديم ميانگين عمر بشر 29 سال ودر روم قديم كمى بيشتر از آن بود. در اروپاى قرن شانزدهم ميانگين عمر 21 سال. قرن هيجدهم 26 سال. قرن نوزدهم 34 سال ودر ابتداى قرن بيستم اين رقم يكباره به 45ـ 50 سال بالغ شد. ارقام فوق مربوط به قارهء اروپا است. دليل عمدهء افزايش سن نسبى در دنياى كنونى كم شدن مرگ ومير كودكان مى باشد ولى ميان كشورهاى پيشرفته وعقب افتاده از اين حيث اختلاف زيادى وجود دارد. به عنوان مثال در شوروى ميانگين سن 71 سال ودر مورد هندوستان كمتر از 30 سال است.
ميانگين سن انسان در ميان حيوانات چندان زياد نيست. براى مقايسه سن نسبى انسان(60 تا 80 سال) با ساير حيوانات به جدول زيرتوجه كنيد.
اردك 300 سال ماهى گول 150 سال
سنگ پشت 170 سال قورباغه 16 سال
وزغ 36 سال طوطى 90 سال
كلاغ 70 سال غازوحشى 80 سال
شترمرغ 40 ـ 35 سال جالاقان(نوعى پرنده) 118 سال
عقاب 104 سال شاهين 162 سال
اسب 30ـ 20 سال گاو 30ـ 25 سال
گوسفند 14ـ 12 سال بز 27ـ 18 سال
سگ 22ـ 16 سال گربه 12ـ 10 سال
انسان تكامل يافته ترين حيوانات مى باشد ولى سن او همانطور كه درجدول نشان مى دهد از بسيارى از حيوانات پست تر، كمتر است.
6ـ نظر مچنيكوف دانشمند روسي
اما اگربه نظريهء ايليا مچنيكوف دقت كنيم علت اختلاف فاحش سن نسبى انسان با چند جانور پست تر روشن مى شود. مچنيكوف دليل پيرى ومرگ زودرس را مسموميت ياخته ها وبافتهاى بدن از سموم ترشح شده توسط باكتريهاى روده تصورمى كند. بايد دانست كه رودهء فراخ بيش از نقاط ديگر بدن مورد علاقهء باكتريها مى باشد.
روزانه به طور تخمين 130 تريليون ميكرب در اينجا زاده مى شود بسيارى از ميكربهاى روده زيانى به بدن نمى رسانند ولى بعضى از آنها سمى هستند، اينها بدن را از داخل توسط سمهائى كه توليد مى كنند مانند گازهاى فنل واندل مسموم مى سازند. احتمالاً ياخته ها وبافتهاى سازندهء بدن در اثر اين سموم به پيرى زودرس دچار مى شوند. با توجه به جدول فوق معلوم مى شود كه ماهيها، خزندگان، پرندگان بيش از پستانداران زندگى مى كنند اين جانداران روده فراخ ندارند واگر داشته باشند رشد آن بسيار كم است. در ميان پرندگان فقط شترمرغ داراى رودهءفراخ گسترده وبزرگ مى باشد وهمانطورى كه از جدول برمى آيد سن آن نيز كم است واز 30 تا 40 سال بيشتر زندگى نمى كند. در اين ميان حيوانات نشخواركننده از همه كمتر زندگى مى كنند. دليل آن شايد مربوط به گسترش ورشد زياد رودهء فراخ درآنها باشد. خفاش نيز داراى رودهءفراخ كوچك مى باشد وطول عمر آن از حشره خواران ديگرى كه از نظر رشد بدن همسان با خفاش هستند بيشتر است. تصورمى رود كه وابستگى رودهءفراخ وطول عمر در زندگى انسان نيز مسلماً دخالت داشته باشد. ولى اهميت آن به آن اندازه نيست كه مچنيكوف ابراز داشته است. بعضى از افراد پس از عمل جراحى وحذف رودهء فراخ مدتهاى مديد زندگى كردند. به طور مسلم وجود اين عضو براى بدن لازم نيست ولى هستند افرادى كه با وجود رودهءفراخ نيز مدت طولانى زندگى كرده اند. هدف دانشمندان پيرى شناسى مطالعه وبررسى روى اين افراد مى باشد.
7ـ بشر فردا عمر بيشترى خواهد كرد
افرادى كه بيش از 150 سال عمر كرده اند در دنيا نادر وانگشت شمارند، پاره اى از اين افراد كه نامشان در كتابها آمده است به قرار زيرمى باشد:
يك دهقان مجار در سال 1724 به سن 185 سالگى درگذشت. نامبرده تا روزهاى آخر عمر خويش مانند جوانان كار مى كرد. شخص ديگرى به نام جان راول به هنگام مرگ 170 سال داشت، همسر وى درآن هنگام 164 ساله بود، آنها 130 سال باهم زندگى كرده بودند. يكى از اهالى آلبانى به نام خوده نيز170 سال عمر كرد. به هنگام مرگ وى بيش از دويست فرزند ونوه ونتيجه ونبيره داشت. چند سال پيش روزنامه ها خبردادند كه يكمرد 207 ساله در امريكاى جنوبى وفات كرده است. دراتحاد شوروى تعدا افرادى كه دومين قرن زندگى خود را مى گذرانند تقريباً 30 هزارنفرند. اكنون دانشمندان روسى مشغول بررسى علل پيرى ويافتن راز طول عمر مى باشند. مسلماً در دنياى آينده دانش بشرى پيرى را مغلوب خواهد ساخت به اين طريق بشر آينده از پدران خود عمر بيشترى خواهد كرد.(1)
1) دانشمند شمارهء 1 سال ششم.