امام زمان(عليه السلام) اگر ظاهر بود چه محذورى داشت؟

امام زمان(عليه السلام) اگر ظاهر بود چه محذورى داشت؟

مهندس: اگر امام زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يكى از شهرهاى جهان زندگى مى كرد ورهبرى دينى مسلمين را به عهده داشت وبا همين روش به زندگى ادامه مى داد تا هنگامى كه اوضاع عالم مساعد مى شد، با شمشير قيام مى نمود ودستگاه كفر وستم را برمى چيد، اين فرض چه مانعى داشت؟

هوشيار: فرضيه خوبى است ولى بايد حساب كرد كه چه نتائج وعواقبى را در بر دارد. من موضوع را بر طبق جريان عادي، براى شما تشريح مى كنم:

چون پيغمبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام كراراً گوشزد مردم كرده بودند كه دستگاه ظلم وستم، عاقبت به دست مهدى موعود، برچيده مى شود وكاخهاى بيدادگرى را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان، همواره مورد توجه دودسته مردم واقع مى شد: يكى مظلومين وستم ديدگان كه متأسفانه هميشه عده آنان زياد بوده وهست. آنان به قصد تظلم واميد حمايت ودفاع، دور وجود امام زمان اجتماع نموده تقاضاى نهضت ودفاع مى نمودند وهميشه گروه كثيرى اطرافش را احاطه نموده انقلاب وغوغايى برپا بود.

دسته دوم زورگويان وستمكاران خونخوارند كه بر ملت محروم تسلط يافته ودر راه رسيدن به منافع شخصى وحفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتى پروا ندارند وحاضرند تمام ملت را فداى مقام خود كنند. اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع ومقاصد شوم خود تشخيص مى دادند ورياست وفرمانروايى خويش را در خطر مى ديدند،ناچار بودند وجود مقدس آن جناب را از ميان بردارند وخودشان را از اين خطر بزرگ برهانند در اين تصميم اساسى كه حياتشان بدان بسته بود با هم متحد شده، تا ريشه عدالت ودادخواهى را قطع نمى كردند هرگز از پاى نمى نشستند.

 

چرا از مرگ مى ترسد؟

جلالى: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه وترويج دين ودفاع از مظلومين كشته مى شد چه مانعى داشت؟ مگر خون او از خون پدران وجدش عزيزتر است؟اصلاً چرا بايد از مرگ بترسد؟

هوشيار: امام غائب نيز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دين باكى نداشته وندارد، ليكن در عين حال، كشته شدنش به صلاح جامعه ودين نيست. زيرا هر يك از پدرانش كه از دنيا رحلت مى نمودند امام ديگرى جانشينش مى شد، ولى امام زمان اگر كشته شود جانشينى ندارد وزمين از حجت خالى مى گردد. در صورتيكه مقدر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود وبه واسطه وجود مقدس امام دوازدهم، دنيا به كام حق پرستان گردد؟

 

مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟

جلالى: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهدارى كند؟.

هوشيار: با اينكه قدرت خدا محدود نيست ليكن كارها را برطبق اسباب واز مجراى عادى انجام مى دهد. بنانيست براى حفظ وجود مقدس انبيا وائمه وترويج دين، از روش عمومى اسباب وعلل دست بردارد وبر خلاف جريان عادى عمل كند وگرنه دنيا، دار تكليف واختيار وامتحان نخواهد شد.

 

ستمكاران تسليمش مى شدند

 

جلالي: اگر آن حضرت ظاهر بود، كفار وستمكاران چون دسترسى به وى داشتند ومى توانستند سخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت در صدد قتلش برنيايند بلكه به دستش ايمان بياورند واز رفتارشان دست بردارند.

هوشيار: هر كسى در مقابل حق تسليم نمى شود بلكه از آغاز عالم تا حال، هميشه گروهى در بين بشر وجود داشته اند كه دشمن حق ودرستى بوده وبراى پايمال كردن آن با تمام قوا كوشيده اند. مگر پيمبران وائمه اطهار حق نمى گفتند؟ مگر سخنان حق ومعجزاتشان در دسترس ستمكاران نبود؟ باوجود آن، در نابود كردن آنان وخاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملى پروا نكردند.حضرت صاحب الامر(عليه السلام) نيز اگر از ترس ستمكاران غائب نشده بود بسرنوشت آنان گرفتار مى شد.

 

سكوت كند تا محفوظ بماند

دكتر: بنظر من، اگر آن حضرت بكلى از سياست كناره گيرى مى كرد وبا كفار وستمكاران كارى نداشت ودر مقابل اعمالشان سكوت اختيار مى نمود وبه راهنمايى اخلاقى ودينى خود مى پرداخت، از شر دشمنان محفوظ مى ماند.

هوشيار: ستمكاران چون شنيده بودند كه مهدى موعود دشمن آنان مى باشد وبه دست وى كاخهاى ستم در هم فرو مى ريزد، مسلماً به سكوت او اكتفا نكرده خطر را از خودشان رفع مى نمودند. علاوه بر اين، مؤمنين وقتى مشاهده مى كردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات وستمها سكوت نموده آنهم نه يك سال ودو سال بلكه صدها سال، كم كم از اصلاح جهان وغلبه حق مأيوس مى گشتند ودر نويدهاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وقرآن شريف شك مى كردند.علاوه بر همه اينها، اصلاً مظلومين اجازه سكوت به آنجناب نمى دادند.

 

پيمان عدم تعرض ببندد

 

مهندس:ممكن بود با ستمكاران وقت، پيمان عدم تعرض ومعاهده به بندد  كه در كارهايشان هيچگونه دخالتى ننمايد وچون به امانت ودرستى معروف بود معاهداتش محترم واطمينان بخش بود وبا وى كارى نداشتند.

هوشيار: برنامه مهدى موعود، با سائر ائمه اطهار(عليه السلام) تفاوت دارد. ائمه مأمور بودند كه در ترويج وانذار وامر به معروف ونهى از منكر تا سرحد امكان كوشش نمايند ولى مأمور به جنگ نبودند ليكن از اول بنا بود كه سيره ورفتار مهدى دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل وستم سكوت نكند وبا جنگ وجهاد، جور وستم وبدبينى را ريشه كن نمايد وستمگران را از كاخ خودسرى سرنگون سازد

 

اصلاً اين گونه رفتار از علائم وخصائص مهدى شمرده مى شد.

به هر امامى گفته مى شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمى كني؟ جواب مى داد: اينكار به عهده مهدى ماست. به بعضى از امامان اظهار مى شد: آيا تو مهدى هستي؟ جواب مى داد: مهدى با شمشير جنگ مى كند ودر مقابل ستم ايستادگى مى نمايد ولى من چنين نيستم وتوانايى آنرا هم ندارم. به بعضى عرض مى شد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ مى داد: من قائم بحق هستم، ليكن قائم معهودى كه زمين را از دشمنان خدا پاك مى كند نيستم. به بعضى اظهار مى شد: اميدواريم تو قائم باشى. مى فرمود: من قائم هستم اما قائمى كه زمين را از كفر وستم پاك كند غير من است. از اوضاع آشفته جهان وديكتاتورى ظالمين ومحروميت مؤمنين شكايت مى شد، مى فرمودند: قيام مهدى مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح واز ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. از كمى عدد مؤمنين وكثرت كفار وقدرت آنان سخن رانده مى شد، ائمه(عليه السلام) شيعيان را دلدارى داده مى فرمودند: حكومت آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) حتمى است وپيروزى وغلبه با حق پرستى خواهد شد، صبركنيد ودر انتظار فرج آل محمد باشيد ودعا كنيد. مؤمنين وشيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند وهر گونه رنج ومحروميتى را برخود هموار مى كردند.

اكنون از شما تصديق مى خواهيم، با اين همه انتظاراتى كه مؤمنين بلكه بشريت از مهدى موعود داشتند، آيا امكان داشت آن جناب، با ستمكاران عصر پيمان مودت ودوستى ببندد؟! واگر چنين عملى را انجام مى داد، آيا يأس ونا اميدى بر مؤمنين چيره نمى شد وآن جناب را متهم نمى كردند كه با ستمكاران سازش نموده قصد اصلاح ندارد؟.

به نظر من اين عمل اصلاً امكان نداشت واگر انجام مى گرفت، آن جمعيت قليل مؤمنين هم در اثر يأس وبدبينى از اسلام ودرستى خارج شده طريق كفر وستم را پيش مى گرفتند.

علاوه بر اين، اگر با ستمكاران قرارداد دوستى وعدم تعرض امضا مى كرد، ناچار بود به عهد وپيمان خويش وفا دار باشد ودر نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ نكند، زيرا اسلام عهد وپيمان را محترم شمرده وعمل بآن را لازم دانسته است(1)..

از اين جهت است كه در احاديث تصريح شده كه يكى از اسرار غيبت ومخفى شدن ولادت حضرت صاحب الامر(عليه السلام) اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست نهضت كند بيعت كسى در گردنش نباشد، از باب نمونه:

حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: ولادت صاحب الامر مخفى مى شود تا اينكه وقتى ظاهر گشت پيمان هيچ كس در گردنش نباشد. خدا كارش را در يك شب اصلاح مى كند.(2)

علاوه برهمه اينها، ستمكاران وزمامداران خودخواه، چون رياست ومنافع خودشان را در خطر مى ديدند، باين پيمانها مطمئن نمى شدند وچاره نهايى را در قتلش تشخيص مى دادند وزمين را بى حجت وامام مى گردانيدند.

 

1) در سوره مائده آيه 1 مى گويد: يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. ودر سوره اسراء آيه 34 مى گويد: واوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا.ودر سوره مؤمنون آيه 8 مى گويد:الذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون.
2) بحار الأنوارج 52 ص96.