پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

امام زمان را در كودكى ديده اند، چرا در وصيت ذكر نشد؟ چرا ديگران مطلع نشدند؟

امام زمان را در کودکى دیده اند

دکترــ چگونه ممکن است شخصى فرزندى به دنیا آورد وکسى آگاه نگردد؟! چطور مى شود که پنج سال بگذرد وشناخته نشود؟! مگر امام حسن عسکری(علیه السلام) در سامره نمى زیسته؟ مگر کسى به خانه اش آمد وشد نمى کرده؟ آیا تنها با گفته عثمان بن سعید چنین چیزى را مى شود باور کرد!؟.
هوشیار: در عین حال که از اول بنا بوده تولد فرزند امام حسن(علیه السلام) مخفى بماند باز هم جماعتى از ثقات ونزدیکان آنحضرت،آن کودک را مشاهده نموده به وجودش شهادت داده اند،از باب نمونه:

1ــ از کسانیکه در هنگام تولد حضرت صاحب الامر(علیه السلام) حضور داشته وجریان را مفصلاً شرح داده حکیمه خاتون دختر امام محمد تقى وعمه امام حسن عسکرى است. اجمال داستان این است: حکیمه خاتون مى گوید: روزى به خانه امام حسن (علیه السلام) مشرف شدم، شبانگاه که شب نیمه شعبان سال(255) بود وقتى خواستم به منزلم مراجعت کنم، امام حسن فرمود: عمه جان امشب در خانه ما باش، زیرا ولى خدا وجانشین من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از سوسن.
پس هر چه در سوسن جستجو نمودم آثارى از حمل ندیدم. بعد از افطار واداى نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم طولى نکشید که از خواب بیدار شدم ودرفرمایشات امام حسن تفکر مى نمودم. بعداً مشغول نماز شب شدم، سوسن هم از خواب برخاسته نماز شب را به جاى آورد. نزدیک سپیده دم شد اما از وضع حمل خبرى نبود. داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مىنمودم که از اطاقش فرمود:

عمه جان شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است.


ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتى شدیدى در خود مى کنم. من به تهیه مقدمات ووسائل وضع حمل مشغول شدم وخودم قابلگى او را بر عهده گرفتم.

طولى نکشید که ولى خدا پاک وپاکیزه به دنیا آمد، درهمان حال امام حسن فرمود: عمه جان فرزندم را بیاور، وقتى کودک را به نزدش بردم اورا در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله بازشد. سپس زبانش را بر دهان وگوش آن نوزاد کشید ودست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به تلاوت قرآن مشغول شد. بعداً کودک را به من داد وفرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم وبه منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم وابتدائاً بقصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولى خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. امام حسن ابتدااً فرمود: عمه جان فرزندم در پناه خدا غایب شده است، هنگامى که من از دنیا رفتم ودیدى شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد موثق خبر بده اما باید آن قضیه مخفى بماند زیرا فرزندم غایب خواهد شد.(1)
2 ــ نسیم وماریه خدمتکاران امام حسن(علیه السلام) روایت کرده اندکه: وقتى صاحب الامر متولد گشت بردو زانوى خویش نشست وانگشتانش را به سوى آسمان بلند نمود سپس عطسه اى نموده فرمود: الحمد لله رب العالمین.(2)

3ــ ابوغانم خادم مى گوید: فرزندى براى امام حسن متولد شد که نامش را محمد گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعداز من صاحب وامام شماست وهمان قائمى است که همه در انتظارش مى باشند. وقتى زمین را جور وستم فرا گرفت قیام مى کند وعدل وداد را بر پا مى دارد.(3)
4ــ ابوعلى خیزرانى از کنیزى که او را به امام حسن بخشیده بود، نقل کرده که گفت: من در هنگام تولد صاحب الامر حاضر بودم ونام مادرش صیقل است.(4)

5ــ حسن بن حسین علوى مى گوید: در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم.(5)
6ــ عبدالله بن عباس علوى مى گوید: در شهر سامره خدمت امام حسن رسیدم وتولد فرزندش را تبریک گفتم.(6)

7ــ حسن بن منذر مى گوید: روزى حمزة بن ابى الفتح نزد من آمد وگفت: بشارت باد که دیشب خدا به امام حسن فرزندى عطا کرده لیکن دستور داده که امرش را مخفى بداریم.نامش را پرسیدم گفت: نامش محمد است.(7)
8ــ احمد بن اسحق مى گوید: روزى خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آن جناب ابتدا به سخن نموده فرمود: اى احمدبن اسحاق! خداوند متعال از هنگامى که آدم را آفریده تا قیامت، زمین را هرگز از حجتى خالى نگذاشته ونمى گذارد، به برکت آن وجود است که بلا از زمین دفع مى شود وباران نازل مى گردد وبرکات زمین خارج میشود. عرض کردم یابن رسول الله! امام وجانشین شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سه ساله اى را که مانند ماه شب چهارده بود، بردوش گرفته خارج شد وفرمود: احمد! اگر تو نزد خدا وائمه، گرامى نبودى فرزندم را نشانت نمى دادم، بدان که این کودک همنام وهم کنیه رسول خداست وهمان کسیست که زمین را پر از عدل وداد مى کند.(8)

9ــ معاویة بن حکیم ومحمد بن ایوب ومحمد بن عثمان عمرى روایت کرده اند که: چهل نفر بودیم که در خانه امام حسن اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این امام شما وجانشین منست، باید بعد از من از وى اطاعت کنید واختلاف نورزیدکه به هلاکت مى رسید. لیکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید.(9)
10ــ جعفر بن محمد بن مالک از جماعتى از شیعیان که على بن بلال واحمد بن هلال ومحمد بن معاویة بن حکیم وحسن بن ایوب، از جمله آنان مى باشند نقل کرده که گفتند: ما در خانه امام حسن اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم ودر آن حال چهل نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس عثمان بن سعید برخاسته عرض کرد: یا بن رسول الله! ما آمده ایم ازموضوعى سؤال کنیم که شما بهتر مى دانید. حضرت فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتى برگشت وکودکى را که مانند پاره اى ازماه بود با خودش آورده فرمود: این امام شماست از او اطاعت کنید لیکن دیگر او را نخواهید دید.(10)

11ــ ابو هارون مى گوید: صاحب الزمان را دیدم در حالیکه صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشید.(11)
12ــ یعقوب مى گوید: روزى داخل خانهامام حسن شدم ودر طرف راست آن حضرت اطاقى را دیدم که پرده اى بردرش آویخته بود.عرض کردم:آقاى من! صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن.هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکى ظاهر شده آمد برروى زانوى آن حضرت نشست پس به من فرمود:این امام شماست.(12)

13ــ عمرواهوازى مى گوید: امام حسن فرزندش را به من نشان داده فرمود: بعد از من فرزندم امام شماست.(13)
14ــ خادم فارسى مى گوید: درب خانه امام حسن بودم که کنیزى از خانه خارج شد، در حالى که چیز پوشیده اى را همراه داشت، پس امام به او فرمود: چیزى را که همراه دارى آشکار ساز. پس آن کنیز، کودک زیبایى را نمایان ساخت. امام به من فرمود: این امام شماست. خادم فارسى مى گوید: بعد از آن دیگر کودک را ندیدم.(14)

15ــ ابو نصرخادم مى گوید: صاحب الزمان را در گهواره دیدم.(15)
16ــ ابوعلى بن مطهر مى گوید: فرزند امام حسن را دیدم.(16)

17ــ کامل بن ابراهیم مى گوید: صاحب الامر را در خانه امام حسن دیدم. در سن چهار سالگى بود وصورتش مانند ماه مى درخشید ومشکلاتم را قبل از سؤال پاسخ داد.(17)
18ــ سعدبن عبدالله مى گوید: صاحب الامر را دیدم در حالیکه صورتش مانند پاره ماهى بود. روى زانوى پدرش نشسته بود ومسائل مرا پاسخ داد.(18)

19ــ حمزة بن نصیرغلام ابى الحسن(علیه السلام) از پدرش نقل کرده که گفت: وقتیکه حضرت صاحب الامر متولد شد اهل خانه حضرت عسکرى به همدیگر بشارت مى دادند. چون قدرى بزرگ شد براى من دستورى صادر شد که هر روز استخوان قلمى هم با گوشت بخرم وگفتند:این براى مولاى کوچک ماست.(19)
20ــ ابراهیم بن محمد مى گوید: روزى از ترس والى قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه امام حسن(علیه السلام) داخل شدم، کودک زیبایى را در کنارش دیدم، عرض کردم یابن رسول الله این کودک از کیست؟ فرمود: فرزند وجانشین منست.(20)

این جماعت از ثقات اصحاب وخویشان ونزدیکان وخدام امام حسن عسکری(علیه السلام) بوده اند که فرزند آن جناب را در کودکى دیده وبه وجودش شهادت داده اند. وقتى شهادت این گروه را با اخبار پیغمبر وائمه اطهار ضمیمه کنیم به وجود فرزند امام حسن(علیه السلام) یقین حاصل مى شود.

 

چرا در وصیت ذکر نشد؟


مهندس: گفته شده است که امام حسن عسکری(علیه السلام) در مرض فوت، مادرش را وصى قرار داد تا در کارهایش رسیدگى کند واین موضوع پیش قضات وقت به اثبات رسید اما اصلاً از فرزندش اسمى نبرد وبعد از مرگ، اموالش در بین مادر وبرادرش تقسیم شد(21) در صورتیکه اگر فرزندى داشت باید او را نیز در ضمن وصیتش نام برده باشد تا از ارث محروم نگردد.
هوشیار: امام حسن(علیه السلام) موضوع فرزندش را عمداً در وصیت مکتوم داشت تا او را از خطراتیکه از ناحیه سلطان وقت متوجه بود نجات دهد،آن جناب به قدرى در این موضوع اهتمام مى ورزید واز کشف تولد فرزندش بیم وهراس داشت که گاهى ناچار مى شد از خواص اصحابش نیز تقیه نموده موضوع را برایشان مشتبه سازد.

ابراهیم بن ادریس مى گوید:امام حسن گوسفندى پیش من فرستاد وپیغام داد: این گوسفند را براى فرزندم عقیقه کن وبا خانواده ات تناول کنید. من به دستورش عمل کردم، لیکن وقتى خدمتش رسیدم فرمود: کودک ما از دنیا رفت. لیکن یک مرتبه دیگر دو گوسفند با نامه اى فرستاد بدین مضمون: بسم الله الرحمن الرحیم این گوسفند را براى مولایت عقیقه کن وبا خویشانت بخورید. من بدستورش رفتار نمودم اما وقتى خدمتش رسیدم چیزى نفرمود.(22)
حضرت صادق(علیه السلام) نیز نظیر این محافظه کارى را در وصیت خویش به عمل آورد.آن حضرت پنج نفر را وصى خویش قرار داد: منصور عباسى خلیفه وقت ومحمد بن سلیمان فرماندار مدینه، وعبدالله وموسى دو فرزندش وحمیده مادر موسى.(23)
 

چرا دیگران مطلع نشدند؟


فهیمى: براى هر کس فرزندى متولد شود خویشان واقارب وهمسایگان ودوستانش از آن مطلع مى شوند خصوصاً اگر شخص آبرومندى باشد وموضوع فرزندش هرگز مورد خلاف واقع نمى گردد. چگونه مى توان باور کرد که براى امام حسن عسکری(علیه السلام) با آن مقامى که نزد شیعیان داشت، فرزندى متولد شود ولى به طورى مردم از آن بى اطلاع بمانند که در اصلش تردید واختلاف داشته باشند؟!

هوشیار: جریان عادى همانطور است که فرمودید لیکن امام حسن(علیه السلام) برخلاف معمول، از اول تصمیم داشت که تولد فرزندش را مخفى بدارد. بلکه از زمان پیغمبر اکرم وائمه اطهار علیهم السلام چنین تصمیمى درباره آن وجود مقدس گرفته شده بود به طوریکه خفاى ولادت را از علائم آنجناب مى شمردند، از باب نمونه:
حضرت سجاد علیه السلام فرمود:ولادت قائم ما برمردم پوشیده مى ماند به طوریکه خواهند گفت: اصلاً متولد نشده است، تا اینکه وقتى قیام نمود بیعت هیچکس برگردنش نباشد.(24)

عبدالله بن عطا مى گوید: خدمت امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: شیعیان شما در عراق زیادند، به خدا قسم!هیچیک از خویشانت چنین موقعیتى را ندارند، پس چرا خروج نمى کنید؟ فرمود: عبدالله! سخنان بیهوده را به گوشت راه داده اى. به خدا سوگند!من صاحب الامر معهود نیستم. عرض کردم: پس صاحب الامر کیست؟ فرمود: مراقب کسى باشید که ولادتش بر مردم مخفى مى شود.اوست صاحب شما.(25)
فهیمى: امام حسن عسکرى چرا تولد فرزندش را از مردم پوشیده داشت تا در شک وحیرت واقع شوند وگمراه گردند؟.

هوشیار: چنانکه قبلاً هم تذکر دادم، داستان مهدى موعود از همان صدر اسلام، مورد توجه مسلمین بود. اخبار واحادیثى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره اش فرموده بود وتأییدات ائمه اطهار، در بین مردم شایع بود. سلاطین وقت هم از آن اخبار بى اطلاع نبودند. شنیده بودند که مهدى موعود از نسل فاطمه وحسین به وجود مى آید وحکومت ستمکاران به دستش منقرض مى گردد وبر شرق وغرب عالم سلطنت مى نماید وستمکاران را به خاک وخون مى کشد. لذا از پیدایش وظهور مهدى موعود در بیم وهراس بودند وتصمیم داشتند که بهر طور شده خطر احتمالى را از سلطنت خودشان دفع کنند. از این جهت بود که خانه هاى بنى هاشم بالاخص، خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) تحت مراقبت وکنترل شدید مأمورین مخفى وعلنى دولت قرار داشت.
معتمد عباسى عده اى از زنان قابله را مأموریت سرى داده بود که گاه وبیگاه در خانه هاى بنى هاشم مخصوصاً خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) رفت وآمد نمایند ومراتب را گزارش دهند. هنگامیکه از بیمارى امام حسن(علیه السلام) اطلاع یافت، گروهى از خواص خویش را مأموریت داد که شب وروز مراقب خانه آن حضرت باشند. هنگامیکه خبر فوتش را شنید گروهى را مأموریت داد تا در جستجوى فرزند، خانه آن جناب را تفتیش وبازرسى کنند، باین مقدارهم اکتفا نکرده گروهى از زنان متخصص را فرستاد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه نمایند. اگر آبستنى در بین آنان دیده شد بازداشت کنند.

زنان قابله، به یکى از کنیزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه کنیز رادر حجره اى بازداشت نمود ونحریر خادم را مراقب وى گردانید وتا از حملش مأیوس نشد آزادش نکرد. تنها بخانه امام حسن(علیه السلام) اکتفا نکرده وقتى از دفن جنازه فارغ شد دستورداد تمام خانه هاى شهر را با کمال دقت تفتیش وکنترل کنند.(26)
اکنون تصدیق مى فرمایید که امام حسن(علیه السلام) با آن اوضاع خطرناک چاره اى نداشت جزاینکه ولادت فرزندش را از مردم مخفى بدارد تا از شر دشمنان محفوظ بماند. پیغمبر اسلام وائمه اطهار(علیه السلام) هم چون اوضاع مذکور را پیش بینى مى نمودند، موضوع خفاى ولادت را قبلاً به مردم اطلاع مى دانند.

امثال این داستان، در تاریخ هم بى سابقه نیست مثلاً: فرعون چون شنیده بود که پسرى در بنى اسرائیل متولد مى شود وسلطنتش بدست او منقرض مى گردد، براى رفع خطر، جاسوسانى را مأموریت داد که تمام زنان آبستن را تحت مراقبت وکنترل شدید قرار دهند. اگر نوزادى پسر بود به قتلش رسانند واگر دختر بود اسیرش نمایند. بدین منظور صدها طفل بى گناه را نابود کرد تا به مقصد خویش نائل گردد. لیکن با تمام آن جنایات، عاقبت به مقصد نرسید وخداوند متعال حمل وتولد موسى را مخفى نمود تا خواسته اش را عملى سازد.
اما امام حسن عسکری(علیه السلام) با وجود آن اوضاع خطرناک، باز هم براى هدایت مردم، فرزندش را به گروه کثیرى از معتمدین نشان داد وتولدش را به جماعتى از ثقات خبر داد. ولى در عین حال، سفارش مى کرد که موضوع را از دشمنان مکتوم دارند وحتى از بردن نامش خوددارى کنند.

1) غیبت شیخ ص 141-142.
2) اثبات الهداة ج 7 ص 292- اثبات الوصیة ص 197.
3) اثبات الهداة ج 6 ص 431.
4) منتخب الاثر ص 343.
5) اثبات الهداةج 6 ص 433.
6) اثبات الهداة ج 7 ص 20.
7) اثبات الهداة ج 6ص 432.
8) بحار الأنوار ج 52 ص 23.
9) بحار الأنوار ج 52 ص 25.
10) اثبات الهداة ج 6 ص 311.
11) اثبات الهداة ج 7 ص 20.
12) اثبات الهداة ج 6 ص 425.
13) اثبات الهداة ج7ص16.
14) ینابیع المودة باب 82.
15) اثبات الهداة ج 7 ص 344. اثبات الوصیه ص 198.
16) ینابیع المودة باب 82.
17) اثبات الهداة ج 7 ص 323. ینابیع المودة باب 82.
18) بحار الأنوار ج 52 صفحه 78و 86.
19) اثبات الهداة ج 7 ص 18 اثبات الوصیة ص 197.
20) اثبات الهداة ج 7 ص 356. اگر مى خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر علیه السلام، اطلاعات بیشترى بدست آورید بکتاب تبصرة الولى فیمن رأى القائم المهدی) تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانى وکتاب بحار الأنوار ج 51 باب 1وج 52 باب 17 و19 مراجعه نمایید.
21) اصول کافى باب مولد ابى محمد الحسن بن علیعلیه السلام).
22) بحار الأنوارج 51 ص 22. اثبات الهداة ج 7 ص 78.اثبات الوصیة ص 198.
23) با این عمل جان فرزندش موسیعلیه السلام) را از خطر حتمى نجات داد، زیرا مى دانست که اگر امامت ووصایت او براى خلیفه محرز گردد در صدد قتل ونابودیش برمى آید. اتفاقاً پیش بینى آن حضرت درست درآمد وخلیفه دستورداد که وصى آنجناب را اگر شخص معینى است به قتل رسانند.
24) سعید بن جبیر عن على بن الحسینعلیه السلام) قال: القائم منا تخفى ولادته على الناس حتى یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج ولیس لا حدفى عنقه بیعة بحار الأنوار ج 51 ص 135.
25) بحار الأنوار ج 51 ص 34.
26) اصول کافى،باب مولد ابى محمد الحسن بن علی. وکتاب ارشاد مفید وکتاب اعلام الوری، تألیف طبرسى، وکتاب کشف الغمه، باب الامام الحادى عشر.