پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

ازكجا كه مهدى قيام نكرده باشد؟

ازکجا که مهدى قیام نکرده باشد؟

دکتر: ما اصل مهدویت را ازشما قبول مى کنیم لیکن ازکجا که مهدى موعود تا حال ظهور نکرده باشد؟ ازصدراسلام تا کنون، افراد زیادى از قرشى وغیرقرشى وازبلاد مختلف، خروج کرده، ادعاى مهدویت نموده اند، بعضى ازآنان هم عقیده مندانى پیدا کرده مذهبى باقى نهادند وبعضى دیگر، دولت هاى مختصرى هم تأسیس کردند. ما درانتظار مهدى موعود نشسته ایم درصورتى که ممکن است یکى از آنان مهدى حقیقى بوده وما بى اطلاع باشیم.

هوشیار: چنانکه از سخنان گذشته معلوم شد، ما به وجود یک مهدى بى نام ونشان ومجهول الهویه اى عقیده نداریم تا درتطبیقش به فردى دراشتباه واقع شویم. بلکه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) وائمه اطهارعلیهم السلام، که اصل وجود مهدى را خبرداده اند، آن وجود مقدس را ابن تغلب قال قال لى ابوعبدالله(علیه السلام): دمان فى الاسلام حلال من الله لا یقتضى فیهما احد حتى یبعث لله قائمنا اهل البیت فاذا بعث لله قائمنا اهل البیت حکم فیهما بحکم الله لا یرید علیهما بینة، الزانى المحصن یرجمه ومانع الزکوة یضرب عنقه کاملاً تعریف وتوصیف نموده هرگونه ابهام واجمالى را برطرف ساخته اند، که خلاصه اش از این قراراست:

نام مهدی، محمد وکنیه اش ابوالقاسم است. مادرش کنیزى به نام نرجس وصیقل وسوسن بوده است. از بنى هاشم وفرزندان زهرا وازاولاد امام حسین وفرزند بلافصل امام حسن عسکرى است. درسال 256 یا 255 درشهر سامره تولد یافته است. داراى دوغیبت است، یکى کوتاه ودیگرى طویل. غیبت دوم به قدرى طولانى مى گردد که بسیارى از مردم دراصل وجودش تردید مى کنند، عمرش بسیار طولانى مى گردد. آغاز دعوت وظهورش از مکه شروع مى شود. با شمشیر وجنگ نهضت مى کند وتمام ستمکاران ومشرکین را قتل عام مى نماید. تمام اهل کتاب ومسلمین تسلیمش مى شوند. یک دولت اسلامى وجهانى در سرتاسر زمین تشکیل مى دهد، ظلم وبیدادگرى را ریشه کن نموده  دادگرى وعدالت را جهانگیر مى کند. اسلام را دین عمومى ودرترویج وتوسعهء آن کوشش مى نماید و... مسلمین درانتظار ظهور چنین شخصى بسر مى برند.

 

سید على محمد شیرازی

 

جناب آقاى دکتر! اکنون از شما سؤال مى کنم: آیا دربین کسانى که تاکنون ادعاى مهدویت کرده اند، کسى را با این اوصاف وعلائم سراغ دارید تا صدق دعوایش مورد احتمال واقع گردد؟

مثلاً: شخصى که دریکى از بلاد ایران ادعاى مهدویت کرد اما فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) نبوده، غیبت طولانى هم نداشته، طویل العمر هم نبوده، درتمام عمرش جنگى نکرده وخون ستمکاران را نریخته، حکومت اسلامى وجهانى را تشکیل نداده، نه تنها زمین را پرازعدل وداد ننموده، بلکه کوچک ترین دست ظلمى را هم از سرمردم کوتاه نکرده است، دین اسلام را نه تنها درتمام جهان بسط نداده بلکه همهء احکام وقوانینش را نسخ نموده وآیین تازه اى به جایش آورده است، ازعلم ودانش بهره اى نداشته، کارخارق العاده اى هم انجام نداده وبا وجود اینکه ازکردهء خویش توبه کرده واظهار ندامت نموده، عاقبت، تسلیم چوبهء دار گشته است.(1) آیا هیچ عاقل باشعورى احتمال مى دهد که: چنین فردى مهدى موعود مسلمین باشد؟!!

داستان این آقاى شیرازى مهدى نما، بى شباهت نیست به داستان مرد قزوینى پهلوان نمایى که درمثنوى مذکور است:

سوى دلا کى بشد قزوینیى    که کبودم زن بکن شیرینی

گفت: چه صورت زنم اى پهلوان     گفت: برزن صورت شیر ژیان

چونکه او سوزن فروبردن گرفت    درد آن درشانه گه مسکن گرفت

پهلوان درناله آمد کاى سنى     مرمرا کشتی، چه صورت مى زنی؟

گفت:آخر شیر فرمودى مـر     گفت: از چه عضو کردى ابتدا

گفت: ازدمـگاه آغـازیـده ام     گفت: دم بگـذار اى دودیـده ام

شیر، بى دم باش گواى شیرساز    که دلـم سستى گرفت از زخم گـاز

جانب دیگر گرفت آن شخص زخم بى محابا بى مواسائى ورحـم

بانگ زد اوکان چه اندامست ازاو؟        گفت: اوگوش است این اى نیک خـو

گفت: تا گوشش نباشد اى همـام   گوش را بگـذار وکوته کن کلام

جانب دیگر خلش آغاز کـرد   باز قزوینى فغانى ساز کـرد

کاین سوم جانب چه اندامست نیـز؟         گفت: این است اشکم شیراى عزیـز

گفت: گواشکم نباشد شیـرر خود چه اشکم بایـد این ادبیررا

خیره شد دلاک وبس حیـران بماند        تا به دیر انگشت بردندان بماند

برزمین زد سوزن آندم اوستاد   گفت درعـالم کسى را این فتاد

شیربى دم وسرواشکم که دیـد   این چنین شیرى خدا کـى آفرید؟

چون ندارى طاقت سوزن زدن            از چنین شیـر ژیـانى دم مزن

ازاتفاقات جالب اینکه: سید على محمد شیرازى هنگامى که هنوز هواى مهدویت وقائمیت به سرش نزده بود، کتابى تألیف نمود بنام(تفسیرسورهء کوثر) ودرآن کتاب احادیثى دربارهء مهدى موعود نقل کرد که هیچ یک از آنها با مهدویت خودش سازگار نیست واین موضوع بعداً براى خودش واتباعش دردسر واشکالاتى تولید نمود.

 

درکتاب مذکور مى نویسد: (موسى بن جعفربغدادى روایت نموده که از حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) شنیدم که فرمود: گویا شما را مى بینم که بعدازمن درجانشینم اختلاف نموده اید لیکن آگاه باشید که هرکس به تمام امام هاى بعد از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) اقرار نماید ولى فرزند مرا منکر شود، مانند کسى است که همهء پیغمبران را قبول کند اما نبوت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید. وهرکس رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) را منکر شود مثل کسى است که تمام پیمبران را انکار کرده باشد. زیرا اطاعت آخرین فرد ما مثل اطاعت اولین فرد ماست ومنکر آخرین فرد ما مثل منکراولین فرد ماست. بدانید که: فرزندم غیبتى خواهد داشت که تمام مردم، جز کسانى که خدا نگهداریشان کند، درشک واقع مى شوند(2)..

امام رضا(علیه السلام) به دعبل فرمود: امام بعدازمن فرزندم محمد است بعد ازمحمد فرزندش على به امامت مى رسد وبعد ازعلى فرزندش حسن امام خواهد بود وبعد از حسن فرزندش حجت وقائم است که درایام غیبت باید در انتظارش بود وهنگام ظهور باید اطاعتش نمود. اگرازعمر دنیا روزى هم بیش باقى نمانده باشد، خدا آن را طولانى مى گرداند تا اینکه قائم نهضت کند ودنیا را پرازعدل وداد نماید چنانکه از ظلم وجور پرشده است. اما اینکه کى خروج مى کند پس آن، خبردادن از وقت ظهوراست درصورتى که پدارنم ازعلى روایت کرده اند که به پیغمبر عرض شد: یا رسول الله قائم از اولاد تو کى خروج مى کند؟ حضرت درپاسخ فرمود: مثل خروج قائم، مثل قیامت است که وقتش را جز خدا کسى آشکار نمى سازد، زیرا درآسمان وزمین بسى گران وسنگین است وناگهان فرا مى رسد.(3)

چنانکه ملاحظه مى فرمایید دراین دوحدیث، به چند مطلب تصریح شده است. اول، قائم ومهدى موعود فرزند بلافصل امام حسن عسکرى است. دوم، داراى غیبتى است بسیار طولانى. سوم، وقتى ظاهر شد زمین را پرازعدل وداد مى کند. چهارم، براى ظهورش نمى توان وقتى تعیین کرد.

 

اعتراف به وجود امام غائب

سیدعلى محمد، درچند جاى تفسیر سورهء کوثر به وجود امام غائب اعتراف نموده آثار وعلائمش را نوشته است:

دریک جا مى نویسد: (دروجود امام غائب شکى نیست. زیرا اگر او وجود نداشته باشد دیگرى هم وجود نخواهد داشت وامرش مانند خورشید آسمان، روشن است. زیرا لازمهء شک در وجودش انکار قدرت خداست وهرکس دروجود خداشک کند کافراست.  تا اینکه مى نویسد  اما نزد مسلمین ومؤمنین فرقه دوازده امامی، روز ولادتش اثبات شده است  روح من وهرکس درملکوت امر وخلق وجود دارد فداى آنجناب گردد  وغیبت صغراى او ومعجزات آن ایام وعلامات سفیرانش نیز برایشان به اثبات رسیده است).

درجاى دیگرهمان کتاب نوشته است: (او خلف صالح است. کنیه اش ابوالقاسم مى باشد واوست قائم بامرالله وحجت خدا وباقیمانده آل الله ومهدى که مردم را به امورمخفى هدایت مى نماید. ولى من دوست ندارم که نامش را ببرم مگر به همان جور که امام از وى نام برده است یعنى م ح م د، ونصوصى دراین باره ازناحیه مقدسه صادرشده است. خود امام درتوقیع شریف فرموده: (هرکس درمجمع عمومى مرا نام ببرد لعنت خدا براو باد).

درجاى دیگر همان کتاب نوشته است: (براى حضرت ولى عصر دوغیبت است درغیبت صغرى وکلاء ونواب مورد اعتماد ومقربى داشته است. نواب آنجناب (روحى فداه)عبارتند از عثمان بن سعید عمرى وفرزندش محمد بن عثمان وحسین بن روح وعلى بن محمد سمری).

درجاى دیگر مى نویسد: (روزى درمسجدالحرام، درجانب رکن یمانى مشغول نماز بودم، جوان فربه وزیبایى را دیدم که با کمال خضوع مشغول طواف بود وعمامهء سفیدى برسر وعباى پشمى دربرداشت وبهیئت تجار فارس بود. بین من واو چند قدمى بیش فاصله نبود، ناگهان به خیال من خطور کرد که شاید صاحب الامر باشد اما خجالت کشیدم نزدیکش بروم. وقتى از نماز فارغ شدم او را ندیدم، لیکن درعین حال، یقین ندارم که او صاحب الامر بوده است).

 

سید على محمد واحادیث توقیت

حدیث ذیل نیز درتفسیر سورهء کوثر نقل شده است:

(ابوبصیر مى گوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، قائم کى خروج مى کند؟ فرمود: اى ابامحمد! ما اهل بیت وقت ظهور را تعیین نمى کنیم ومحمد(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ مى گویند).(4)

مقتضاى این حدیث وامثالش این است که ائمه اطهار هرگز وقت ظهور را تعیین نکرده اند وتعیین کنندگان را تکذیب نموده اند. لیکن اتباع سیدعلى محمد این تصریحات را نادیده گرفته وبرخلاف نص صریح پیشواى خودشان، درکتب جستجو نموده اند وحدیث ضعیف ابولبید مخزونى را یافته وبا توجیهات وتأویلات بسیار، سنهء ظهور سیدعلى محمد را ازآن استنباط کرده اند.

کتابهایى که درمورد این فرقه نگاشته شده است حدیث ابولبید را مورد بحث قرارداده اشکالات بسیارى بدان کرده اند. اگر ما بخواهیم درآن مباحث وارد شویم از مقصد دورمى گردیم. لذا طالبین تحقیق را بکتب ردیه حواله مى دهیم وفعلا به همین نکته اکتفا مى کنیم که برطبق حدیث ابوبصیر که سیدعلى محمد نیزبه صحت آن اعتراف دارد ودرکتاب خویش ثبت نموده است. هرحدیثى که سنهء ظهور قائم را تعیین کرده باشد باید مردود شود وتمسک بآن جائز نیست، چه حدیث ابى لبید باشد چه غیر آن.

حدیث ذیل نیز درتفسیر سورهء کوثر نقل شده است:

امام صادق (علیه السلام) درحدیث مفصلى فرمود: (غیبت قائم ما نیز مورد انکار امت واقع مى گردد. یکى بدون اطلاع مى گوید: امام اصلا متولد نشده است. دیگرى مى گوید: به دنیا آمده ولى مرده است. دیگرى کافر مى شود ومى گوید: امام یازدهم اصلا اولاد نداشته است. دیگرى به واسطه گفتارش ایجاد تفرقه مى کند وازدوازده امام تجاوزنموده وآنها را سیزده یا زیادتر مى داند ودیگرى خداى را عصیان ورزیده مى گوید: روح قائم دربدن شخص دیگرى تکلم مى کند).(5)

 

پیروانش چه مى گویند؟

باوجود این تصریحاتى که سیدعلى محمد درتفسیرسوره کوثر نموده وما بخشى از آن را از باب نمونه نقل کردیم، نمى دانم پیروانش چه عقیده اى دارند؟ اگر اورا مهدى موعود وقائم مى دانند، این موضوع علاوه براینکه با روایات اهل بیت سازش ندارد، با تصریحات خودش نیز مخالف است زیرا او امام زمان وقائم را فرزند بلافصل امام حسن عسکرى(علیه السلام) وبنام(م ح م د) وکنیهء ابوالقاسم معرفى نموده وغیبت صغرى وکبرى را برایش ضرورى دانسته ونام نواب چهارگانه اش را ذکرنموده وگفته است جوانى را درمسجدالحرام دیدم واحتمال دادم که امام زمان باشد ولى یقین نداشتم.

اگر مى گویند: روح امام زمان درسیدعلى محمد حلول نموده ومظهر قائم است این عقیده نیز باطل است، زیرا اولا این قول به تناسخ وحلول است وبطلان تناسخ وحلول درعلوم ثابت گشته است، ثانیاً عقیده مذکور با حدیثى که خود سیدعلى محمد از حضرت صادق(علیه السلام) روایت نموده سازش ندارد، زیرا امام صادق درآن حدیث فرمود: دسته اى از مردم عصیان مى ورزند ومى گویند: روح قائم دربدن شخص دیگرى تکلم مى کند.

 

ازنسبت پیغمبرى وبابیت تبرى جسته

اگر او را پیغمبر یا باب مى پندارند خودش بدین نسبت راضى نبوده قائلینش را تکفیر کرده است.

درتفسیرکوثر مى نویسد: (کسانیکه بگویند: ذکر اسم ربک  خودش  ادعاى وحى وقرآن نموده کافرند، وکسانیکه بگویند ذکر اسم ربک  ادعاى بابیت حضرت بقیة الله را کرده کافرند، خدایا شاهد باش که: هرکس ادعاى خدایى یا ولایت کند یا مدعى قرآن ووحى باشد یا کم وزیادى دردین تو بکند کافر است ومن ازوى بیزارم. تو شاهدى که من هرگز ادعاى بابیت نکرده ام).(6)

سیدعلى محمد هنگامى که بنوشتن تفسیرکوثر اشتغال داشت ادعائى درسر نداشت. فقط خودش را دانشمند لایقى مى پنداشت وازاینکه خویش را خانه نشین وعلما را مصدر کار مى دید رنج مى برد.

درجایى مى نویسد: (خدا برمن منت نهاده قلبم را نورانى نمود. دوست دارم دین خدا را به همان طورى که درقرآن نازل شده واخبار اهل بیت برآن دلالت دارد، اظهار کنم).

او از نسبتهاى ناروایى که درباره اش داده مى شد ناراحت بود وازآنها برائت مى جست. لیکن بعداً برایش روشن شد که حماقت مردم بیش از حد تصور است نه تنها هرچه را بگوید قبول مى کنند بلکه قدرى هم بدان اضافه مى کنند، آنگاه هوس قائمیت درمغزش وارد شد وادعایش راعلنى نمود.

 

کتاب بیان وادعاى قائمیت

 

درکتاب بیان باب السابع من الواحدالثانى، مى نویسد: (چنانکه ظهور قائم آل محمد بعینه همان ظهور رسول الله هست، ظاهر نمى شود الا آنکه اخذ ثمرات اسلام را از آیات قرآنیه که درافئدهء مردم غرس فرموده، نماید واخذ ثمرهء اسلام نیست الا ایمان به او وتصدیق به او. حال که ثمره برعکس بخشیده، دربحبوحهء اسلام ظاهر شده وکل، نسبت به او اظهار اسلام مى کنند واو را به غیر حق درجبل (ماکو) ساکن مى کنند).

بازهم درهمان باب نوشته است: (بانفسى که از اول عمر ریاضت ها کشیده ومجاهده ها نموده از براى رضاى خدا واگر قائم آل محمد را درخواب مى دید به آن خواب افتخار مى نمود، حال که ظاهر شده به ظهور الله که اظهر ازهرظهورى است به آیات وبیناتى که دین اسلام به آن ثابت شده است، عرض برخدا که نمى شود درجاى خود، ثمرهء ایمان خود را که ظاهر نمى کند درجاى خود، ازبراى آنچه که خلق شده قائم نمى شود برجاى خود، فتوى مى دهد برکسى که شب وروز به او توجه به خدا مى کند وایاک نعبد مى گوید).

درهمان کتاب الباب الخامس والعشرین من الواحد الثانى، نوشته است: (اگر مؤمنین به رسول الله وکتاب او یقین کنند که ظهور قائم وبیان، همان ظهور رسول الله هست به نحو اشرف درآخرت واین کتاب به عینه همان فرقان است که به نحو اشرف نازل شده درآخرت، احدى از مؤمنین به قرآن خارج از دین نشده).

درهمان کتاب الباب الثالث من الواحد التاسع مى نویسد: (وهم چنین درظهور نقطهء بیان اگر کل یقین کنند به اینکه همان مهدى موعودى است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) خبرداده یک نفر از مؤمنین به قرآن منحرف نمى شوند از قول رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)).

ما بنا نداریم این آیین جدید را کاملاً بررسى  نماییم وبطلانش را براى شما آشکار سازیم اگر طالب تفصیل هستید، به کتابهایى که دررد این فرقه نوشته شده مراجعه نمایید. هم چنین بنا نداریم تمام افرادى را که تاکنون ادعاى مهدویت کرده اند مورد بررسى قرار دهیم وادله وبراهین آنان را رسیدگى کنیم وعقائد واحکامشان را تجزیه وتحلیل نماییم، زیرا این مباحث مفصل، ازحوصلهء جلسهء ما خارج است لذا در رد آنان به همان جواب اجمالى سابق اکتفا مى نماییم.

بازهم تکرار مى کنم: مهدى موعود، بواسطهء احادیث قطعیه، کاملا تعریف وتوصیف شده ودراذهان شیعیان، شخصیت ممتاز وروشنى  دارد. اگر شخصى را واجد اوصاف مذکوره یافتند باید تسلیمش گردند وشخص مدعى فاقد اوصاف وعلائم را با ید تکذیب کنند. کسانى که  تاکنون ادعاى مهدویت نموده اند واجد آن اوصاف نبوده اند واگر براى اثبات مدعاى خودشان به حدیث واحد وضعیفى تمسک جویند یا حدیثى رابه نفع خویش تأویل وتوجیه نمایند دراثبات مدعایشان کافى نیست زیرا یک یا دوخبر درمقابل احادیث کثیرهء قطعیه، حجیت واعتبار ندارد.

 

 

ادعاى باطل ووجود طرفدار

 

مهندس: اگر ادعاى این افراد پوچ وباطل بود پس چرا این همه عقیده مند فداکار پیدا کردند؟!

هوشیار:عقیده مند شدن وگرویدن عده اى، به یک شخص دلیل حقانیت وى نیست زیرا عقائد وادیان باطل همیشه درجهان بوده وهست وعقیده مندان جدى وفداکارى  هم داشته اند. استقامت وفداکارى گروهى نادان وعوام را نمى توان از براهین صدق وحقانیت  مدعى وپیشوایشان شمرد. شما تاریخ ادیان را بررسى کنید تا حقیقت برایتان روشن گردد. مثلاً ملاحظه بفرمائید درهمین عصرى که عصرعلم ودانش شمرده مى شود میلیون ها افراد بشر درهندوستان وجود دارند که درمقابل گاو خضوع وستایش مى کنند ومعتقدند آن حیوان درعالم بالا داراى مقام عالى است. کشتن وخوردن گوشتش را حرام مى دانند. بى احترامى وجسارت به آن را گناه مى شمارند. اغلب اتفاق مى افتد که گاوى بى خیال دروسط خیابان استراحت مى کند واتومبیلها ناچار مى شوند درپشت سرش توقف کنند، ولى هیچکس حتى پلیس حق ندارد مزاحم آن حیوان شود، تا هنگامى که به میل خودش از سرراه برخیزد. هندوها براى دفاع از گاو فداکارى ها مى کنند ویکى ازعلل اختلاف مسلمین وهندوها، موضوع کشتن گاو است.

همچنین هندوها به قدرى به میمون احترام مى گذارند ودرمقابلش خاضع مى باشند که آن حیوانات با کمال آزادى مزاحم مردم مى شوند وکسى جرئت ندارد به آنها جسارت کند. مسئله میمون از مسائل بغرنج دولتى محسوب مى شود، لذا دولت مجبور مى شود هرچندى یکبار، آنها را ازشهرها جمع کند وبا کمال احترام به جنگلهاى دوردست رها سازد. تازه اینکار نیز به مقدسین هندو گران مى آید.(7)

بهرحال گمان مى کنم مسائل مهمى که نیاز به بحث داشت مورد بررسى قرارگرفته ومسأله مهم دیگرى نداشته باشیم اگر صلاح بدانید جلسات را تعطیل کنیم، وبیش از این مزاحم اوقات شریف آقایان نباشیم؟

جلالی: من هم فکر مى کنم مسأله مهم دیگرى نداشته باشیم.

دکتر: من که از این جلسات بسیار مستفیض شدم، فکر مى کنم سایر برادران نیز چنین باشند. همه ما میل داریم جلسات ادامه پیدا کند وبازهم بهره مند شویم. لیکن با توجه به کثرت مشاغل جناب آقاى هوشیار، من هم با تعطیل جلسه موافق هستم امیدوارم درفرصت دیگرى بازهم بتوانیم از محضرایشان استفاده نمائیم.

دراینجا لازم است ازالطاف ایشان تشکر نمایم خدا فرج حضرت بقیة الله اعظم را نزدیک گرداند وهمه ما را ازخدمتگزاران اسلام ویاران آن جناب قراردهد.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته


1) کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندى ص135 تا 138.
2) موسى بن جعفرالبغدادى قال سمعت ابا محمدالحسن بن على یقول:کانى بکم وقد اختلفتم فى الخلف منی: اما ان المقر بالائمة بعد رسول الله المنکر لولدى کمن اقر بجمیع انبیاء الله ورسله ثم انکر نبوة محمد رسول الله، والمنکر لرسول الله کمن انکر جمیع الانبیاء لان طاعة آخرنا کطاعة اولنا والمنکر لاخرنا کالمنکر لاولنا، اما ان لولدى غیبة یرتاب فیه الناس الا من عصمه الله تفسیر سورهء کوثر.
3) قال على بن موسى فى حدیث الى ان قال: یادعبل! الامام بعدى محمد ابنى وبعدمحمد ابنه على وبعد على ابنه الحسن وبعدالحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غیبته المطاع فى ظهوره؛ لولم یبق من الدنیا الایوم واحد لطول الله ذلک حتى یخرج فیملاءها عدلا کما ملئت جوراً، وامامتى، فاخبارعن الوقت ولقد حدثنى ابى عن ابیه عن آبائه عن على ان النبى قیل له یا رسول الله متى یخرج القائم من ذریتک؟ فقال مثله مثل الساعة لایجلیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات والارض لایأتیکم الابغتة تفسیر سورهء کوثر.
4) ابو بصیر عن ابی عبد الله(علیه السلام) قال قلت: جعلت فداک متى خروج القائم؟ فقال یا ابا محمد انا اهل بیت لانوقت وقد قال محمد کذب الوقاتون تفسیره سورهء کوثر.
5) قال الصادق(علیه السلام) فى حدیث مفصل الى ان قال: کذلک غیبة القائم فان الامة تنکرها فمن قائل بغیر هدى بانه لم یولد وقائل بانه ولد ومات وقائل یکفر بقوله ان حادی عشرنا کان عقیماً وقائل یمزق بقوله ان یتعدى الى ثلاث عشر فصاعداً وقائل یعص الله بقوله ان روح القائم تنطق فى هبکل غیره  تفسیر سورهء کوثر.
6) ولقد کفرالذین قالوا ان ذکر اسم ربک ادعى الوحى والقرآن. ولقد کفرالذین قالوا ان ذکر اسم ربک قال اننى باب بقیة الله واشهد ان الذى ادعى ربوبیتک او ولایتک اوادعى القرآن والوحى بمثل ما حرمت للناس اوینقص شیئاً من دینک اویزید فقد کفروانا بریء منه وانک شاهد بانى ما ادعیت بابیة المنصوص  تفسیر سورهء کوثر.
7)کتاب اسلام وعقائد بشرى تألیف یحیى نورى ص 102  103.