هوشيار : پيرى يعنى چه؟
دكتر : هنگامى كه اعضاى رئيسه بدن مانند قلب وكليه وكبد ومغز وغدد داخلي، فرسوده شدند، از انجام وظائف خويش ناتوان گشتند واز تأمين احتياجات بافتها وترشحات لازم وتصفيه كردن خون از مواد زائد، عاجز شدند آثار ضعف وناتوانى در بدن آشكار مى شود وپيرى فرا مى رسد.
هوشيار :علت وعامل اساسى پيرى چيست؟
دكتر : آثار وعلائم پيري، معمولاً در سنين معين، در شخص هويدا مى گردد. لكن اين موضوع مسلم نيست كه عامل اصلى پيرى عبارت باشد از صرف همين مقدار عمر وگذشت چنين زمانى بر اعضا بدن، به طورى كه هر كس به اين سنين تقريبى برسد پيرى برايش ضرورى وحتم باشد، بلكه مى توان علت اساسى پيرى ومنشا بروز آن را، حدوث اختلالاتى دانست كه معمولاً در اين سنين رخ مى دهد، بنابراين، پيرى معلول گذشت زمان نيست بلكه معلول اختلالاتى است كه در اين سنين در اعضاى بدن حادث مى شود. در آن سنين، فعاليت دستگاههاى مختلف بدن تخفيف يافته، واز نظر تشريحى نيز، نسوج مختلف آن صغرمى يابند. تعداد موى رگهاى آنها كم مى شود. دستگاه گوارش وتغذيه از انجام وظائف خود وتهيه مواد غذايى لازم ناتوان مى شود ودر نتيجه ضعف وناتوانى تمام اعضا جسم را فرامى گيرد. قدرت تناسلى كم ومغز آرام تر مى گردد. در اكثر افراد، حافظه مخصوصاً در مورد اسامي، نقصان مى پذيرد وقدرت اراده نيز كم مى شود.لكن ممكن است در ضمن كم شدن فعاليت بدني، قدرت روحى افزايش يابد.غدد مترشح داخلى نيز ممكن است مانند ساير اندامها صغر يابند وازانجام ترشحات لازم ناتوان گردند. لكن تمام اين حوادث وناتوانى هاى مذكور، معلول اختلالاتى است كه به وقوع پيوسته است. پس بايد گفت: پيرى علت نيست بلكه معلول است، حتى اگر فردى پيدا شود كه با وجود زيادى عمر، اختلالى در اعضا بدنش رخ ندهد،امكان دارد كه سالهاى متمادي، با بدنى سالم وشاداب به زندگى خويش ادامه دهد. چنانكه افرادى هم ديده مى شوند كه با وجود كمى عمر، زودتر از موقع طبيعى فرسوده مى گردند وپيرى زودرس گريبانگيرشان مى شود.
هوشيار : منشأ وريشه فرسودگى وناتوان شدن دستگاه تنظيم كننده احتياجات بدنى چيست؟
دكتر : اعضا بدن هركس، درهنگام تولد، استعداد وقابليتى براى انجام وظيفه دارند كه خود آن نيز، معلول بنيه جسمانى پدران ومادران وكيفيت تغذيه ومحيط زندگى وآب وهواى آنها است. بعد ازآن به نظرمى رسد، بايد آن اعضا تا مادامى كه اختلالى در آنها پيدا نشود، تا نهايت استعداد طبيعى به انجام وظيفه اشتغال داشته باشند وحيات انسان ادامه يابد، لكن هنگامى كه در همه يا يكى از اعضا، اختلالى رخ داد ودرانجام وظيفه ناتوان گشت، كارخانه بدن به حالت نيمه تعطيل درآمده آثار وعلائم پيرى هويدا مى گردد.
سخن را كوتاه كنم: پيكر انسان هميشه در معرض هجوم انواع ويروسها وباكتريها وميكربها وسمومات قرار گرفته كه از حدود وراههاى مختلف، پى درپي، به وى حمله مى كنند، در محيط داخلى بدن مواد سمى ترشح مى نمايند وسلولهاى بى گناه را آسيب زده ومانع ادامه حياتشان مى شوند.
بدن انسان در اين ميان، وظيفه سنگينى به عهده دارد: از يك طرف بايد احتياجات غذايى را تأمين كند، از طرف ديگر براى نابودى وكنترل فعاليت ويروسها وميكربهاى مضر كوشش نمايد، از سوى ديگر، براى ترميم اعضاى آسيب ديده ودفع مواد زائد وسمومات، فعاليت كند وبه اعضاى ناتوان كمك بفرستد. لكن هنوز اين دشمن را دفع نكرده دشمن تازه نفس ديگرى حمله خودرا آغاز مى كند واز اين جهت، نيروهاى داخلى بدن بايد دائماً به حال آماده باش ودر حال پيكار باشند.
پيكر انسان براى تهيه وسائل مبارزه وتأمين آذوقه ناچار است از نيروى غذايى كه از خارج وارد مى شود استمداد كند. متأسفانه ما از ساختمان وجودى واحتياجات درونى خويش اطلاعات كافى نداريم ودر اين پيكار مقدس نه تنها باوى همكارى نمى كنيم بلكه از روى جهالت ونادانى با دشمن همكارى نموده وبه واسطه خوردن غذاهاى زيانبخش، راه را بردشمن بازكرده به ريشه حيات خويش تيشه مى زنيم وپرواضح است وقتى كه بافتها احتياجات خود را از خارج دريافت نكنند، كم كم مقاومت خود را در مقابل هجوم ميكربها از دست مى دهند واز انجام وظائف خويش ناتوان مى گردند، ميدان تن براى تكتازى دشمنان آماده وبلامانع مى گردد وآثار شكست وضعف در آن نمايان مى شود.
چنانكه بدن گاهى در اثر پركارى بسرنوشت پيرى گرفتار مى شود گاهى هم در اثر پيش آمدهاى فوق العاده قبل از موقع طبيعي، به اين بليه مبتلا مى گردد وپيرى زودرس به سراغش مى آيد. گروهى از دانشمندان عقيده دارند كه: پيرى زودرس، در اثر بعض بيماريها يا عادات مضر به وجود مى آيد، (مچنيكوف) عقيده داشت كه: سمومات حاصله ازتخمير ميكروب هاى روده ويبوست ممكن است باعث پيرى شوند واگر بتوان آنها را از بين برد بر طول عمر اضافه خواهد شد.
اساس اين عقيده برروى اين تجربه قرار داشت كه چون در ممالك(بالكان) خصوصاً (بلغارستان) و(تركيه) وقفقاز، تعداد پيران بيش از صد سال زياد است، بايد علت اين عمرهاى دراز را در خوردن ماست دانست. وى عقيده داشت كه: ماست بعلت دارا بودن (اسيدلاكتيك) ميكربهاى روده را مى كشد وبطول عمر كمك مى كند.
لكن مسلم است كه سر طول عمر اين مردم كوهستان نشين فقط در نوع خوراك آنان نيست بلكه آب وهوا وزندگى راحت وكار مستمر واحتمالاً عوامل ارثي، همه كم وبيش دراين امر مدخليت دارند. ما نظير اين مشاهدات را در ساكنين كوهستانهاى ايران نيز داريم.
هوشيار: آيا عامل اصلى مرگ وتعطيل شدن كارخانه بدن، همان طول عمر وكثرت كار اعضا بدنست، بطورى كه مرگ در سنين پيري، ضرورى وحتمى باشد يا اينكه علت اساسى مرگ چيز ديگرى است؟
دكتر: علت اصلى مرگ حدوث اختلالاتى است كه در همه اعضا رئيسه بدن يا يكى از آنها رخ مى دهد وتا آن اختلالات حادث نشود مرگ فرانمى رسد. آن اختلالات اگر قبل از سنين پيرى وعمر طبيعى حادث شدند شخص جوان مرگ مى شود اما اگر از گزند حوادث محفوظ ماند، معمولاً وبر طبق جريان عادي، حدوث آن حوادث در سنين پيرى حتمى است. ولى اگر فرد ممتازى پيدا شد كه عمر درازى كرده اما به واسطه تركيب جسمانى ويژه خويش واجتماع سائر شرائط، در هيچ يك از اعضايش اختلالى رخ نداد، نفس طول عمر باعث مرگش نخواهد شد.
هوشيار: آيا ممكن نيست بشر در آينده دارويى كشف كند كه به وسيله آن بتواند استعداد بدن را براى زندگى افزايش دهد واز پيرى واختلالات جسمانى جلوگيرى كند؟
دكتر: اين موضوعى است كاملاً ممكن وبادانش ناقص امروزى واز روى قياس نمى توان آنرا مردود دانست. دانشمندانى هم با جديت واميدوارى كامل، در اين زمينه مشغول تحقيقات بوده وهستند، اميدواريم بزودى راز طول عمر كشف شود وبشر بر پيرى وكوتاهى عمر چيره گردد.