غيبت صغرى وارتباط شيعيان

فهيمي: من شنيده ام كه: بعداز شروع غيبت صغرى بعضى از فريبكاران،از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاى نيابت وبابيت امام غائب، مردم عوام وساده لوح را فريب دادند وبدين وسيله، موقعيت ومقامى را كسب كردند واموال مردم را به جيب زدند.لازم است جنابعالى توضيح بدهيد كه: نواب چه اشخاصى بوده اند وارتباط وتماس مردم با امام زمان چگونه وبه چه وسيله اى بوده است؟

هوشيار: در زمان غيبت صغرى تودهء مردم از درك ملاقات حضرت صاحب الامر(عليه السلام) محروم بودند ليكن ارتباطات كاملاً منقطع نبود وبه وسيلهء عده معدودى كه باب ونائب ووكيل ناميده مى شدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خويش را رفع مى نمودند ومشكلات دينى خود را حل مى كردند.سهم امامى كه به اموالشان تعلق مى گرفت به وسيلهء همان نواب فرستاده مى شد.گاهى از ناحيهء مقدسه تقاضاى كمك مادى مى نمودند، گاهى براى سفر حج يا سفرهاى ديگر كسب اجازه مى كردند.گاهى براى شفاى مريض وطلب فرزند خواهش دعا مى كردند.گاهى هم ابتداء از ناحيهء مقدسه براى اشخاصى پول يا لباس يا كفن فرستاده مى شد ومانند اين كارها.در تمام اين موارد،افراد معينى واسطه بودند، تقاضاها هم بوسيله نامه فرستاده ميشد.پاسخ آنان نيز كتباً از ناحيهء مقدسه صادر مى شد كه آنها را اصطلاحاً (توقيع) مى گويند.

 

آيا توقيعات به خط خود امام بود؟

جلالي: كاتب توقيعات خود امام بود يا ديگري؟

هوشيار: گفته شده كه: خود آن حضرت كاتب توقيعات بوده است حتى خط مباركش بين خواص اصحاب وعلماى وقت معروف بوده آنرا به خوبى مى شناختند. اين سخن شواهدى هم دارد محمد بن عثمان عمرى مى گويد: از ناحيهء مقدسه توقيعى صادرشد كه خطش راخوب مى شناختم.(1)

اسحاق بن يعقوب مى گويد: بتوسط محمد بن عثمان مسائل مشكلى را به ناحيهء مقدسه فرستادم وجوابش را به دستخط مبارك امام زمان دريافت داشتم.(2)

شيخ ابوعمر عامرى مى گويد: ابن ابى غانم قزوينى با جماعتى از شيعيان در موضوعى اختلاف ومشاجره نمودند وبراى رفع نزاع نامه اى به ناحيهء مقدسه نوشته جريانرا به عرض رسانيدند. پس جواب نامه آنان به خط مبارك امام صادرگشت.(3)

صدوق عليه الرحمه مى گفت: توقيعى كه به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود، اكنون نزد من موجود است.(4)

افراد مذكور شهادت داده اند كه نامه ها به خط مبارك امام بوده است ولى معلوم نيست از چه راهى خط آن حضرت را تشخيص مى دادند،زيرا با وجود غيبت مشاهده امكان نداشت.علاوه براين، اشخاصى هم خلاف اين موضوع را اظهار داشته اند مثلاً ابونصرهبةالله روايت كرده كه توقيعات صاحب الامر،به همان خطى كه در زمان امام حسن(عليه السلام) صادر مى شد،به وسيلهء عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان،براى شيعيان صادر مى گشت.(5)

بازهمين شخص مى گويد: ابوجعفرعمرى درسنهء (304) وفات نمود.قريب پنجاه سال وكيل امام زمان بود، مردم اموالشان را به سويش حمل مى نمودند وتوقيعات آن حضرت به همان خطى كه در زمان امام حسن صادر مى شد، به دست او براى شيعيان صادر مى گشت.(6)

در جاى ديگر مى گويد: توقيعات صاحب الامر به دست محمد بن عثمان صادر مى شد، به همان خطى كه در زمان پدرش عثمان بن سعيد صادر مى گشت.(7)

عبدالله بن جعفر حميرى مى گويد: وقتى عثمان بن سعيد وفات نمود توقيعات صاحب الامر، با همان خطى كه قبلاً با ما مكاتبه مى شد صادر مى گشت.(8)

از اين روايات استفاده مى شود:توقيعاتى كه توسط عثمان بن سعيد وبعد از آن، توسط محمد بن عثمان به مردم مى رسيده،از حيث خط عيناً مانند توقيعاتى بوده است كه در زمان امام حسن عسكري(عليه السلام) صادر مى شده است.از اينجا معلوم مى شود كه توقيعات به خط امام نبوده بلكه مى شود گفت: امام حسن(عليه السلام) نويسندهء مخصوصى داشته كه تا زمان عثمان بن سعيد ومحمدبن عثمان زنده ومتصدى كتابت توقيعات بوده است وممكن است گفته شود كه: بعض توقيعات را خود امام مرقوم مى فرموده وبعضى را ديگران.ليكن نكتهء قابل تذكر اينكه: از مطالعهء حالات علما وشيعيان زمان غيبت صغرى ومتن توقيعات استفاده مى شودكه: مندرجات آن نامه ها مورد اعتماد ووثوق شيعيان بوده، آنها را از ناحيهء مقدسه مى دانستند ومورد قبولشان واقع مى شده است.

در مورد اختلافات مكاتبه مى كردند وپس از صدور جواب تسليم مى گشتند.حتى گاهى كه در صحت صدور بعض توقيعات شك مى كردند باز هم حل اختلافات را به عهدهء مكاتبه مى گذاشتند.(9)

على بن حسين بن بابويه با ناحيهء مقدسه مكاتبه نمود وتقاضاى فرزند كرد وجوابش رادريافت نمود.(10)

يكى از علمائى كه زمان غيبت صغرى وعصر نواب را درك نموده، محمدبن ابراهيم بن جعفر نعمانى است.وى در كتاب (غيبت) خويش، سفارت ونيابت نواب را تأييد نموده بعد از نقل احاديث غيبت،مى نويسد: در زمان غيبت صغرى افراد معين ومعروفى بين امام(عليه السلام) وبين مردم واسطه بودند، به توسط آنان مريض هايى شفا يافتند،پاسخ مشكلات شيعيان صادر مى گشت، ولى روزگار غيبت صغري، اكنون پايان يافته ودوران غيبت كبرى فرارسيده است.(11)

معلوم مى شودتوقيعات، قرائن وشواهد صدقى همراه داشته كه موردقبول شيعيان وعلماى وقت واقع مى شده است.

شيخ حرعاملي(عليه الرحمه) مى نويسد:ابن ابى غانم قزوينى با شيعيان مشاجره مى كرد ومى گفت: امام حسن عسكري(عليه السلام) فرزندى نداشته است.شيعيان نامه اى به ناحيهء مقدسه نوشتند ومرسومشان چنين بود كه نامه ها را با قلم بدون مركب بر كاغذ سفيد مى نوشتند تا علامت ومعجزه اى باشد.پس جوابشان از ناحيهء مقدسه صادر گشت.(12)

 

1) بحار الأنوار ج 51 ص 33.
2) بحارالانور ج 51 ص 349، واثبات الهداة ج 7 ص 460.
3) بحار الأنوار ج 53 ص 178.
4) انوار نعمانيه چاپ تبريز ج 2 ص 24.
5) بحار الأنوار ج 51 ص 346.
6) بحار الأنوار ج 51 ص 352.
7) بحار الأنوار ج 51 ص 350.
8) بحار الأنوار ج 51 ص 349.
9) بحار الأنوار ج 53 ص150.
10) بحار الأنوارج 51 ص 306.
11) كتاب غيبت نعمانى ص 91.
12) اثبات الهداة ج 7 ص 360.