پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

غيبت صغرى وارتباط شيعيان

فهیمی: من شنیده ام که: بعداز شروع غیبت صغرى بعضى از فریبکاران،از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاى نیابت وبابیت امام غائب، مردم عوام وساده لوح را فریب دادند وبدین وسیله، موقعیت ومقامى را کسب کردند واموال مردم را به جیب زدند.لازم است جنابعالى توضیح بدهید که: نواب چه اشخاصى بوده اند وارتباط وتماس مردم با امام زمان چگونه وبه چه وسیله اى بوده است؟

هوشیار: در زمان غیبت صغرى تودهء مردم از درک ملاقات حضرت صاحب الامر(علیه السلام) محروم بودند لیکن ارتباطات کاملاً منقطع نبود وبه وسیلهء عده معدودى که باب ونائب ووکیل نامیده مى شدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خویش را رفع مى نمودند ومشکلات دینى خود را حل مى کردند.سهم امامى که به اموالشان تعلق مى گرفت به وسیلهء همان نواب فرستاده مى شد.گاهى از ناحیهء مقدسه تقاضاى کمک مادى مى نمودند، گاهى براى سفر حج یا سفرهاى دیگر کسب اجازه مى کردند.گاهى براى شفاى مریض وطلب فرزند خواهش دعا مى کردند.گاهى هم ابتداء از ناحیهء مقدسه براى اشخاصى پول یا لباس یا کفن فرستاده مى شد ومانند این کارها.در تمام این موارد،افراد معینى واسطه بودند، تقاضاها هم بوسیله نامه فرستاده میشد.پاسخ آنان نیز کتباً از ناحیهء مقدسه صادر مى شد که آنها را اصطلاحاً (توقیع) مى گویند.

 

آیا توقیعات به خط خود امام بود؟

جلالی: کاتب توقیعات خود امام بود یا دیگری؟

هوشیار: گفته شده که: خود آن حضرت کاتب توقیعات بوده است حتى خط مبارکش بین خواص اصحاب وعلماى وقت معروف بوده آنرا به خوبى مى شناختند. این سخن شواهدى هم دارد محمد بن عثمان عمرى مى گوید: از ناحیهء مقدسه توقیعى صادرشد که خطش راخوب مى شناختم.(1)

اسحاق بن یعقوب مى گوید: بتوسط محمد بن عثمان مسائل مشکلى را به ناحیهء مقدسه فرستادم وجوابش را به دستخط مبارک امام زمان دریافت داشتم.(2)

شیخ ابوعمر عامرى مى گوید: ابن ابى غانم قزوینى با جماعتى از شیعیان در موضوعى اختلاف ومشاجره نمودند وبراى رفع نزاع نامه اى به ناحیهء مقدسه نوشته جریانرا به عرض رسانیدند. پس جواب نامه آنان به خط مبارک امام صادرگشت.(3)

صدوق علیه الرحمه مى گفت: توقیعى که به خط امام زمان براى پدرم صادر شده بود، اکنون نزد من موجود است.(4)

افراد مذکور شهادت داده اند که نامه ها به خط مبارک امام بوده است ولى معلوم نیست از چه راهى خط آن حضرت را تشخیص مى دادند،زیرا با وجود غیبت مشاهده امکان نداشت.علاوه براین، اشخاصى هم خلاف این موضوع را اظهار داشته اند مثلاً ابونصرهبةالله روایت کرده که توقیعات صاحب الامر،به همان خطى که در زمان امام حسن(علیه السلام) صادر مى شد،به وسیلهء عثمان بن سعید ومحمد بن عثمان،براى شیعیان صادر مى گشت.(5)

بازهمین شخص مى گوید: ابوجعفرعمرى درسنهء (304) وفات نمود.قریب پنجاه سال وکیل امام زمان بود، مردم اموالشان را به سویش حمل مى نمودند وتوقیعات آن حضرت به همان خطى که در زمان امام حسن صادر مى شد، به دست او براى شیعیان صادر مى گشت.(6)

در جاى دیگر مى گوید: توقیعات صاحب الامر به دست محمد بن عثمان صادر مى شد، به همان خطى که در زمان پدرش عثمان بن سعید صادر مى گشت.(7)

عبدالله بن جعفر حمیرى مى گوید: وقتى عثمان بن سعید وفات نمود توقیعات صاحب الامر، با همان خطى که قبلاً با ما مکاتبه مى شد صادر مى گشت.(8)

از این روایات استفاده مى شود:توقیعاتى که توسط عثمان بن سعید وبعد از آن، توسط محمد بن عثمان به مردم مى رسیده،از حیث خط عیناً مانند توقیعاتى بوده است که در زمان امام حسن عسکری(علیه السلام) صادر مى شده است.از اینجا معلوم مى شود که توقیعات به خط امام نبوده بلکه مى شود گفت: امام حسن(علیه السلام) نویسندهء مخصوصى داشته که تا زمان عثمان بن سعید ومحمدبن عثمان زنده ومتصدى کتابت توقیعات بوده است وممکن است گفته شود که: بعض توقیعات را خود امام مرقوم مى فرموده وبعضى را دیگران.لیکن نکتهء قابل تذکر اینکه: از مطالعهء حالات علما وشیعیان زمان غیبت صغرى ومتن توقیعات استفاده مى شودکه: مندرجات آن نامه ها مورد اعتماد ووثوق شیعیان بوده، آنها را از ناحیهء مقدسه مى دانستند ومورد قبولشان واقع مى شده است.

در مورد اختلافات مکاتبه مى کردند وپس از صدور جواب تسلیم مى گشتند.حتى گاهى که در صحت صدور بعض توقیعات شک مى کردند باز هم حل اختلافات را به عهدهء مکاتبه مى گذاشتند.(9)

على بن حسین بن بابویه با ناحیهء مقدسه مکاتبه نمود وتقاضاى فرزند کرد وجوابش رادریافت نمود.(10)

یکى از علمائى که زمان غیبت صغرى وعصر نواب را درک نموده، محمدبن ابراهیم بن جعفر نعمانى است.وى در کتاب (غیبت) خویش، سفارت ونیابت نواب را تأیید نموده بعد از نقل احادیث غیبت،مى نویسد: در زمان غیبت صغرى افراد معین ومعروفى بین امام(علیه السلام) وبین مردم واسطه بودند، به توسط آنان مریض هایى شفا یافتند،پاسخ مشکلات شیعیان صادر مى گشت، ولى روزگار غیبت صغری، اکنون پایان یافته ودوران غیبت کبرى فرارسیده است.(11)

معلوم مى شودتوقیعات، قرائن وشواهد صدقى همراه داشته که موردقبول شیعیان وعلماى وقت واقع مى شده است.

شیخ حرعاملی(علیه الرحمه) مى نویسد:ابن ابى غانم قزوینى با شیعیان مشاجره مى کرد ومى گفت: امام حسن عسکری(علیه السلام) فرزندى نداشته است.شیعیان نامه اى به ناحیهء مقدسه نوشتند ومرسومشان چنین بود که نامه ها را با قلم بدون مرکب بر کاغذ سفید مى نوشتند تا علامت ومعجزه اى باشد.پس جوابشان از ناحیهء مقدسه صادر گشت.(12)

 

1) بحار الأنوار ج 51 ص 33.
2) بحارالانور ج 51 ص 349، واثبات الهداة ج 7 ص 460.
3) بحار الأنوار ج 53 ص 178.
4) انوار نعمانیه چاپ تبریز ج 2 ص 24.
5) بحار الأنوار ج 51 ص 346.
6) بحار الأنوار ج 51 ص 352.
7) بحار الأنوار ج 51 ص 350.
8) بحار الأنوار ج 51 ص 349.
9) بحار الأنوار ج 53 ص150.
10) بحار الأنوارج 51 ص 306.
11) کتاب غیبت نعمانى ص 91.
12) اثبات الهداة ج 7 ص 360.