موعظه و نصيحت
يكى از روشهاى تربيت، موعظه است. موعظه با تعليم، سخنرانى و اقامه برهان تفاوت دارد و از تأثير ويژهاى برخوردار است. به هنگام وعظ، سخن به گونهاى به شنونده القا مىشود كه در قلب او نفوذ كرده و حالت رقت و صفا و نورانيتى در آن به وجود مىآورد. گرچه موعظه غالباً به صورت خطابى القا مىشود و از براهين عقليه استفاده نمىشود، ليكن اثر آن بيشتر از استدلالهاى عقلى است.
موعظه، فطرت انسان را بيدار مىكند و در دل مىنشيند و از دليل و برهان و امر و نهى بيشتر تأثير دارد. پندپذيرى استعدادى است كه در جان انسان نهاده شده و براى قبول تربيت آمادهاش ساخته است. پند و نصيحت يك نياز طبيعى است. ممكن است كسى از تعليم ديگران بىنياز باشد امّا هيچ كس نيست كه از موعظه بىنياز باشد. حتى دانشمندان و افراد صالح نيز گاه گاه به موعظه نيازمند مىشوند.
اسلام نيز موعظه را يك امر مفيد و مؤثر مىداند و در مورد ارزش و اهميت آن احاديث فراوانى داريم، از باب نمونه:
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
موعظه ها نفوس انسانها را صاف و نورانى مىكنند.[1] قرآن نيز از همين روش استفاده كرده و سرشار از موعظه است، بلكه خود را به عنوان يك كتاب موعظه معرفى مىكند.
خدا در قرآن مىگويد:
اين كتاب بيان براى مردم و هدايت و موعظه براى پرهيزكاران است.[2] و مىگويد:
اى مردم! از جانب خدا براى شما موعظه آمده، شفاى دلهاى شما و هدايت و رحمت براى مؤمنين است.[3] و مىفرمايد:
همانا كه آياتى روشن را براى شما نازل كرديم و داستانِ گذشتگان و موعظهاى براى پرهيزكاران است.[4] موعظه موجب تذكر مىشود كه در قرآن بدان توصيه شده است:
كسانى را كه از عذاب خدا مىترسند به وسيله قرآن تذكر بده.[5] و مىفرمايد:
مردم را تذكر و پند بده، زيرا تذكر براى مؤمنين سودمند است.[6] خدا در قرآن مىگويد:
اى رسول! مردم را تذكر بده، زيرا تو پند دهنده هستى.[7] بنابراين، پند و موعظه را مىتوان يكى از روشهاى مؤثر و سودمند تربيتى به شمار آورد. چنانكه در قرآن نيز به عنوان يك روش معرفى شده است.
خدا در قرآن به پيامبر اكرم مىفرمايد:
مردم را به وسيله حكمت و موعظه حسنه، به سوى راه پروردگارت دعوت كن.[8] در آيه اخير به پيامبر اكرم مأموريت داده مىشود كه با پند و موعظه حسنه، مردم را به كارهاى نيك دعوت كند و از ارتكاب كارهاى بد بترساند.
از اين آيه استفاده مىشود كه دو نوع موعظه داريم: موعظه حسنه (خوب) و موعظه غير حسنه. آنچه پيامبر بدان مأموريت يافته موعظه حسنه است. اين موعظه، كلامى است به گونهاى القا مىشود كه در دل نفوذ مىكند و اثر بدى هم ندارد.
در موعظه چند چيز بايد رعايت شود:
1. در صورتى پند و موعظه تأثير دارد كه واعظ به آنچه مىگويد عمل كند، يعنى علاوه بر تذكر زبانى، در رفتار و كردار نيز الگو و سرمشق باشد. چون اگر شنونده رفتار گوينده را برخلاف گفتارش بيابد، گفتار او را نمىپذيرد.
امام صادق عليه السلام فرمود:
چنان چه عالم به علم خود عمل نكند، موعظهاش از قلوب زائل مىشود؛ چنانكه باران از جاى صاف مىلغزد.[9] اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
پندى كه گوشى آن را بيرون نمىافكند و هيچ نفعى با آن برابرى نمىكند پندى است كه زبان گفتار از آن خاموش و زبان كردار بدان گويا باشد.[10] تأثير موعظه بستگى به مقدار ايمان و اعتماد شنونده نسبت به گوينده دارد.
2. بايد موعظه در خفا و به صورت خصوصى بر فرد القا شود تا بهتر مورد قبول قرار گيرد و به مقاومت و عناد كشيده نشود؛ مخصوصاً در مورد جوانان كه حساسيت دارند. مگر مواعظىكه بهطور عموم و كلى گفته مىشود و فرد خاصى مورد نظر نيست.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
نصيحتى كه در حضور ديگران انجام بگيرد يك نوع ملامت و عتاب است.[11] 3. بهتر است موعظه، كوتاه باشد تا بهتر مورد قبول قرار گيرد؛ مخصوصاً در مورد كودكان. مردم غالباً از خطابههاى طولانى خسته مىشوند و حاضر به گوش دادن نيستند، اگر هم به گوششان برسد از گوش ديگر خارج مىسازند.
4. موعظه بايد رسا، بليغ، سنجيده و با اوضاع و شرايط شنونده و طرز فكرش سازگار باشد.
5. در موعظه بايد گام به گام پيشرفت ابتدا پايهها را تثبيت و استوار ساخت، بعد به تثبيت فروع پرداخت وگرنه غالباً اثر معكوس خواهد داشت؛ مثلًا خانم بدحجاب يا بىحجابى را كه ايمان و عقيدهاش ضعيف است، بايد در ابتدا در تقويت ايمان او كوشش كرد، بعد از آن، وجوب رعايت حجاب را برايش اثبات نمود، بعد از آن با پند و نصيحت او را به رعايت حجاب دعوت كرد.
6. موعظه بايد با كمال نرمى و مدارا و به صورت خيرخواهى و دل سوزى انجام بگيرد، يعنى از خشونت و ملامت و اظهار برترى بايد جداً اجتناب نمود.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
مدارا كردن كليد موفقيت است.[12] بنابراين، پند و موعظه را مىتوان يكى از روشهاى مؤثر و سودمند تربيتى دانست كه اوليا و مربيان مىتوانند در بعضى موارد از آن استفاده نمايند. ليكن مشروط به اينكه آداب پند دادن را بدانند تا موعظه آنان موعظه حسنه باشد.[13]
[1] . غررالحكم، فصل اول، شماره 373:« المواعظُ صقالُ النفوس، و جلاءُ القلوب».
[2] . آل عمران آيه 138:\i« هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ».
[3] . يونس( 10) آيه 57:« يا أَ يُّها النّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ».
[4] . نور( 24) آيه 34:« وَلَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ».
[5] . ق( 50) آيه 35:\i« فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ».
[6] . ذاريات( 51) آيه 55:« وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ المُؤْمِنِينَ».
[7] . غاشيه( 88) آيه 21:« فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ».
[8] . نحل( 16) آيه 125:« أُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ».
[9] . بحارالأنوار، ج 2، ص 39:« إنّ العالم إذا لم يَعمَل بعلمِه زلّت مَوعظتُه عن القلوب كما يَزِلّ المطرُ عن الصفا».
[10] . غررالحكم، فصل نهم، شماره 162:« إنّ الوعظ الذي لايمجّه سمعٌ، و لا يَعدِله نفعٌ ما سَكَت عنه لسانالقول و نطق به لسان الفعل».
[11] . همان، فصل 82، شماره 17:« نصحك بين الملأ تقريع».
[12] . همان، فصل اول، شماره 347:« الرفق مفتاح النجاح».
[13] امينى، ابراهيم، اسلام و تعليم و تربيت، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.