پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پرورش جنبه ‏هاى‌ نفسانى‌ و انسانى‌‏

پرورش جنبه ‏هاى‌ نفسانى‌ و انسانى‌‏

در کتاب‏هاى‌ فلسفى‌ و منابع اسلامى‌ به اثبات رسیده که انسان با این که یک حقیقت بیش نیست، داراى‌ ابعاد گوناگون: مادى‌، جسمانى‌، نامى‌، حیوانى‌ و در نهایت انسانى‌ است. انسان با این که جسم نامى‌ و حیوان است و همه آثار آن‏ها را دارد، وجود او در حیوانیت خلاصه نمى‌‏شود، بلکه به علاوه داراى‌ گوهرى‌ است برتر و مجرد از ماده که داراى‌ امتیازها و آثار ویژه‏اى‌ است و به نفس انسانى‌، روح و عقل معروف است.

ارزش انسان و امتیاز او از سایر حیوانات به وسیله همین جوهر عالى‌ ملکوتى‌ است. اگر خلیفة اللَّه شناخته شده و مسجود ملائکه قرار گرفته، اگر مورد تکریم واقع شده و خداى‌ حکیم در باره‏اش فرموده:

ما فرزندان آدم را گرامى‌ داشتیم و آن‏ها را بر مرکب خشکى‌ و دریا سوار کردیم و از هر غذاى‌ لذیذ و پاکیزه روزى‌ دادیم و بر بسیارى‌ از مخلوقات برترى‌ دادیم.[1]

پرورش جنبه‏ هاى‌ انسانى‌ و عقلانى‌ مورد غفلت قرار گیرد، بلکه برعکس، به واسطه همین جنبه انسانى‌ و ملکوتى‌ اوست. ترتیب مقدمات و تشکیل قیاس و نتیجه‏گیرى‌ و تفکر و نطق و درک کلیات که از خصایص انسان به شمار مى‌‏روند از آثار همین روح و عقل است.

بنابراین، تربیت انسان نباید در پرورش جنبه‏هاى‌ جسمانى‌ و حیوانى‌ خلاصه شود و پرورش جنبه‏هاى‌ انسانى‌ باید از اولویت بیش‏ترى‌ برخوردار گردند. کسانى‌ که از پرورش و تربیت جنبه‏هاى‌ انسانى‌ غفلت نموده و توجه خود را تنها به پرورش جنبه‏هاى‌ حیوانى‌ معطوف بدارند بزرگ‏ترین اشتباه را مرتکب شده، نفس انسانى‌ خود را نادیده گرفته و آن را باخته‏اند و زیان بسیار عظیمى‌ را تحمل کرده‏اند.

خدا در قرآن مى‌‏فرماید:

اى‌ پیامبر به آن‏ها بگو: زیان کاران کسانى‌ هستند که نفوس [انسانى‌‏] و خانواده خود را در قیامت ببازند و این است خسران آشکار.[2] واقعاً زیانى‌ بدتر و دردناک‏تر از این نیست که انسان در این جهان شخصیت انسانى‌ خود را فراموش کند و خود را در حد یک حیوان تنزل دهد و در زندگى‌ جز تأمین خواسته‏هاى‌ حیوانى‌ هدفى‌ نداشته باشد. چنین فردى‌ جز حیوانیت چیزى‌ برایش باقى‌ نمى‌‏ماند و حیوان از این جهان خواهد رفت.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

تعجب مى‌‏کنم از کسى‌ که براى‌ یافتن گمشده‏اش تلاش مى‌‏کند، ولى‌ نفس [انسانى‌‏] خود را گم کرده امّا در صدد یافتن آن نیست.[3]

 

تربیت اخلاقى‌‏

اخلاق از دیدگاه ادیان آسمانى‌، به ویژه اسلام اهمیت بسیار والایى‌ دارد. هم چنین دانشمندان و اصلاح‏طلبان، به اخلاق، عنایت ویژه‏اى‌ داشته و دارند.

اصلاح اخلاق انسان‏ها و آراسته شدن به مکارم و فضایل اخلاق و مبارزه با مفاسد اخلاقى‌، یکى‌ از اهداف مهم پیامبران بوده است.

قرآن کریم مى‌‏فرماید:

خدا بر مؤمنان منت نهاد که رسولى‌ را از خود آن‏ها، برایشان فرستاد تا آیات خدا را بر آن‏ها تلاوت کند و نفوسشان را تزکیه نماید، و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، گرچه قبلًا در ضلالتى‌ آشکار بودند.[4] رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله فرمود:

شما را به تخلق به مکارم اخلاق توصیه مى‌‏کنم، زیرا خدا مرا به همین منظور فرستاده است.[5] هم‏چنین ایشان فرمود:

من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را در نفوس انسان‏ها تکمیل کنم.[6] باز آن بزرگوار فرمود:

در قیامت چیزى‌ را در نامه عمل انسان نمى‌‏گذارند که از حسن خلق افضل باشد.[7]

 

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

اگر فرضاً به بهشت امید نداشتیم و از دوزخ نمى‌‏ترسیدیم و ثواب و عقابى‌ را عقیده نداشتیم باز هم سزاوار بود در طلب اخلاق نیک باشیم، زیرا مکارم اخلاق راه سعادت ما مى‌‏باشد.[8] پیامبران آمدند تا راه تزکیه و تهذیب نفس و آراسته شدن به اخلاق نیک و اجتناب از اخلاق زشت را به انسان‏ها بیاموزند. آمدند تا بذر فضایل و مکارم را در نفوس انسان‏ها پرورش دهند و از آلوده شدن به رذایل اخلاق جلوگیرى‌ کنند.

 

اخلاق از دو جهت در زندگى‌ انسان‏ها اهمیت دارد:

اولًا: مکارم اخلاق از ارزش‏هاى‌ انسانى‌ است که با روح مجرد و ملکوتى‌ او تناسب و سنخیت دارد، و تخلق به آن‏ها موجب تکامل نفس و تقرب الى‌ اللَّه و نیل به سعادت اخروى‌ خواهد بود. از طرف دیگر رذایل اخلاق ضد ارزش انسانى‌ است که با روح ملکوتى‌ او تناسب ندارد و تخلق به آن‏ها موجب آلودگى‌ و انحطاط و سقوط نفس و شقاوت اخروى‌ خواهد شد.

ثانیاً: اخلاق در زندگى‌ فردى‌ و اجتماعى‌ انسان‏ها نیز تأثیر بسزایى‌ دارد.

سلامت و آرامش روانى‌ هر انسانى‌ تا حد زیادى‌ مربوط به خلق و خوى‌ خود او است. انسان خوش اخلاق با حوادث روزگار برخورد صحیح دارد و از زندگى‌ راضى‌ و خشنود بوده و در آرامش به سر مى‌‏برد. برعکس، اخلاق زشت نفس را تاریک و آلوده مى‌‏سازد و همانند حیوانات موذى‌ و گزنده در داخل، انسان را نیش مى‌‏زند و اسباب و عوامل رنج و عذاب درونى‌ او را فراهم مى‌‏سازد. انسان بداخلاق غالباً در رنج و عذاب درونى‌ خود مى‌‏سوزد.

از سوى‌ دیگر سلامت و امنیت محیط و نظم و آرامش اجتماعى‌ انسان‏ها به کیفیت معاشرت و سلوک و اخلاق اجتماعى‌ افراد جامعه بستگى‌ دارد. زندگى‌ در جامعه‏اى‌ که افراد آن پایبند به رعایت اخلاق و آداب اجتماعى‌ باشند زیبا و لذت‏بخش مى‌‏باشد. برعکس، زندگى‌ در جامعه‏اى‌ که مفاسد اخلاقى‌ رواج دارد سخت و دردناک خواهد بود.

بنابراین، اخلاق در زندگى‌ دنیوى‌ و اخروى‌، فردى‌ و اجتماعى‌ انسان‏ها تأثیر فراوانى‌ دارد. به همین جهت تربیت‏هاى‌ اخلاقى‌ باید در رأس برنامه ‏هاى‌ تربیتى‌ قرار گیرد، البته تربیت اخلاق نیک و مبارزه با ناهنجارى‌‏هاى‌ اخلاقى‌ کار آسانى‌ نیست بلکه کارى‌ است فنى‌ و دشوار و توفیق در آن نیاز به همکارى‌ و جدیت دانشمندان علوم اخلاق و تعلیم و تربیت از یک طرف و اولیا و مربیان از طرف دیگر دارد.

دانشمندان وظیفه دارند با بحث و کنجکاوى‌‏هاى‌ مستمر خود راه‏هاى‌ پرورش اخلاق نیک و شرایط لازم و موانع آن را کشف کنند و در اختیار اولیا و مربیان قرار دهند. علل و عوامل ناهنجارى‌‏هاى‌ اخلاقى‌ و راه درمان آن‏ها را نیز جست و جو نموده و در اختیار آنان قرار دهند.

مربیان نیز وظیفه دارند که با کمال دقت و مراقبت و بدون غفلت، سستى‌ و فوت وقت از کودکان، نوجوانان و جوانان مراقبت کامل به عمل آورند. با استفاده از تحقیقات و توصیه‏هاى‌ دانشمندان در پرورش صحیح مکارم اخلاق و جلوگیرى‌ از وقوع انحرافات و مفاسد اخلاقى‌ جدیت و تلاش کنند و در حل مشکلات به مشاوره بپردازند.

متأسفانه وضع چنین نیست، زیرا نه دانشمندان به مقدار کافى‌ و حداقل به مقدار پرورش قواى‌ جسمانى‌، در موضوعات اخلاقى‌ بحث و تحقیق دارند و نه‏ اولیا و مربیان در تربیت مسائل اخلاقى‌، به مقدار پرورش قواى‌ جسمانى‌ کودکان عنایت و جدیت به خرج مى‌‏دهند، به همین جهت جوامع انسانى‌ با مشکلات فراوان اخلاقى‌ درگیر و روبه روست که زندگى‌ را بر همگان دشوار ساخته و کیان آن را تهدید مى‌‏کند.

 

پرورش وظیفه شناسى‌‏

قبلًا دانستید که انسان موجودى‌ مسئول، چون بنده خداست و در برابر او مسئولیت دارد. تکالیفى‌ برعهده‏اش نهاده شده که باید انجام دهد. وظیفه دارد از بعضى‌ کارها یعنى‌ محرمات اجتناب نماید. چون مسلمان است و اسلام وسیله عزت و شرف و سعادت دنیوى‌ و اخروى‌ او را فراهم کرده، در برابر آن مسئولیت دارد. موظف است در گسترش اسلام و دفاع از آن کوشش نماید. چون به امت بزرگ اسلام وابسته است در برابر آن نیز وظیفه دارد. چون با پیروان سایر ادیان آسمانى‌ نیز- در ایمان به خدا و نبوت و معاد- اشتراک عقیده دارد و یک امت خداپرست را تشکیل مى‌‏دهند، در برابر آن‏ها نیز مسئولیت دارد، بلکه به طور کلى‌ در برابر هر انسانى‌ از جهت انسانیت مسئولیت دارد.

در برابر هم‏وطنان، هم‏شهریان، همسایگان، خویشان، پدر، مادر، خانواده، همسر، فرزندان، معلّم، شاگرد، کارفرما، کارگر، کودکان، سال‏خوردکان و به طور گسترده در برابر هر انسانى‌ که ارتباط و نوعى‌ اشتراک در منافع دارد، داراى‌ مسئولیت مشترک و حقوق متقابل مى‌‏باشند.

بنابراین، انسان چون بنده خداست و با سایر انسان‏ها زندگى‌ مى‌‏کند و به تعاون و همکارى‌ آن‏ها نیاز دارد، نمى‌‏تواند کاملًا آزاد و بى‌‏قید زندگى‌ کند و نسبت به منافع آن‏ها بى‌‏تفاوت باشد. بلکه افراد انسان نسبت به یکدیگر حقوق‏ متقابل و مسئولیت‏هاى‌ مشترک دارند. اگر حقوق افراد رعایت شود و وظیفه‏ها به خوبى‌ انجام بگیرد زندگى‌ زیبا و لذت‏بخشى‌ را خواهند داشت. در غیر این صورت زندگى‌ تلخ و دردناک و ناآرامى‌ را خواهند داشت.

 

بنابراین، سعادت و آرامش انسان‏ها در این است که در برابر هم وظیفه ‏شناس بوده و احساس مسئولیت کنند. وظیفه‏شناسى‌ یکى‌ از ارزش‏هاى‌ مهم انسانى‌ است که اولیا و مربیان وظیفه دارند در پرورش آن بکوشند. کودک از همان آغاز باید بداند که زندگى‌، یک نوع تعاون و همکارى‌ مشترک است و در رفاه و آسایش و لذت‏جویى‌ او خلاصه نمى‌‏شود، بلکه دیگران نیز حق آسایش و راحتى‌ دارند. از همان آغاز باید بداند که چنان چه او از کمک دیگران استفاده مى‌‏کند، باید به مقدار توانش نیز به آن‏ها مدد رساند.

اولیا و مربیان باید وظیفه‏شناسى‌ و احساس مسئولیت را در فرصت‏هاى‌ مناسب به کودک تذکر دهند و به مقدار توان و درکش، در زمان‏هاى‌ مناسب وظایفى‌ را برعهده‏اش بگذارند و از او جداً بخواهند که وظایف خود را به عنوان یک وظیفه انجام دهد و از این طریق او را به انجام وظیفه عادت دهند، تا بدین صورت خو بگیرد و مسئولیت‏پذیر و وظیفه‏شناس پرورش یابد. البته اگر اولیا و مربیان، خود در خانه و مدرسه، وظیفه‏شناس و متعهد باشند، با عمل خود به کودکان درس وظیفه ‏شناسى‌ و احساس مسئولیت خواهند داد.

 

تکالیف دینى‌‏

 

شخصى‌ که به وجود خدا و پیامبرى‌ حضرت محمد صلى‌ الله علیه و آله و معاد شهادت بدهد مسلمان است و احکام اسلام از قبیل: طهارت، جواز ازدواج و احترام اموال بر او مترتب مى‌‏شود. لیکن صرف این عقاید و اعتراف به آن‏ها، در تضمین سعادت‏ دنیا و آخرت انسان کفایت نمى‌‏کند، بلکه علاوه بر آن‏ها، عمل به تکالیف نیز ضرورت دارد. خداى‌ سبحان براى‌ تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان برنامه کامل و جامعى‌ را تنظیم نموده و به وسیله پیامبر اسلام فرستاده است. به بعضى‌ از کارها امر کرده که واجب بوده و باید انجام بگیرند. از برخى‌ از کارها نهى‌ کرده که حرام‏اند و نباید انجام بگیرند. پاره ‏اى‌ امور هم مستحب هستند که خوب است انجام بگیرند و بعضى‌ دیگر مکروه ‏اند که بهتر است از آن‏ها اجتناب شود.

اینها تکالیفى‌ هستند که از جانب خداى‌ سبحان برعهده بندگان نهاده شده و آن‏ها وظیفه دارند که در زندگى‌ و تمام حرکات و سکنات خود، آن‏ها را رعایت نمایند تا مسلمان واقعى‌ باشند و از منافع دنیوى‌ و اخروى‌ اسلام برخوردار گردند.

بنابراین، آزادى‌ فرد مسلمان، در محدوده قوانین و مقررات اسلامى‌ مقید مى‌‏شود و چاره‏اى‌ جز التزام و تقید به ضوابط شرعى‌ ندارد. البته این تقید نه تنها به زیان او نیست بلکه تضمین کننده سعادت واقعى‌ او مى‌‏باشد.

بنابراین، التزام به تکالیف شرعى‌ و پرورش روح تعبّد، یکى‌ از امور مهمى‌ است که باید اولیا و مربیان آن را جزء برنامه تربیتى‌ کودکان قرار دهند و آن‏ها را وظیفه‏شناس و متعهد و اهل عمل تربیت کنند.

اولیا و مربیان این مهم را در دو مرحله انجام مى‌‏دهند:

مرحله اول، توجیه و تفهیم کودکان نسبت به ضرورت انجام تکالیف دینى‌.

در این مرحله، سعى‌ مى‌‏کنند در فرصت‏هاى‌ مناسب و به مقدار درک و شعور کودکان، نام خدا و پیامبر را با عظمت یاد کنند و مهربانى‌‏ها و الطاف او را یادآور شوند. نعمت‏هاى‌ فراوان الهى‌ را در این جهان و جهان آخرت بازگو کنند و بدین وسیله مهر و محبت خداى‌ بزرگ را در دل کودکان تثبیت نمایند. آن گاه‏ به آن‏ها تفهیم کنند که جعل و تدوین احکام و تکالیف الهى‌ و ارسال پیامبران نیز از الطاف خداوندى‌ و براى‌ تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان‏ها مى‌‏باشد، پس انسانى‌ که سعادت خویش را طلب مى‌‏کند باید به وظایف دینى‌ خویش پاى‌‏بند باشد از این طریق شوق و رغبت به انجام تکالیف را در کودکان پرورش دهند.

مرحله دوم، شروع به عمل و عادت کردن است. اولیا و مربیان، در این مرحله نباید در انتظار فرا رسیدن زمان بلوغ کودکان باشند، بلکه باید از اولین فرصتى‌ که تمایل و رغبتى‌ در کودک براى‌ انجام تکالیف دینى‌، مشاهده شد کار خود را شروع نمایند. البته باید توان جسمى‌ و مقدار درک و شعور کودک را همواره منظور بدارند و انجام کار دشوارى‌ را بر او تحمیل نکنند، زیرا ممکن است موجب تنفر او شود؛ مثلًا وقتى‌ در حرکات نماز از پدر و مادر تقلید مى‌‏کند، او را تشویق نمایند امّا او را به وضو و قرائت صحیح وادار نکنند، بلکه بگذارند تا زمان دیگرى‌ که استعداد انجام آن‏ها را پیدا کند، در آن زمان وضو گرفتن و قرائت حمد و سوره و خواندن نماز صحیح را به تدریج به او یاد دهند. آن گاه با لطف و مدارا او را به نماز خواندن تشویق نمایند و از سن هفت، هشت یا نه سالگى‌ او را به نماز خواندن امر کنند و به هر طریق ممکن از او بخواهند که حتماً نماز بخواند.

اگر پدر و مادر به نماز اهمیت بدهند و در اول وقت نماز خود را به خوبى‌ ادا کنند، کودکان نیز از آن‏ها درس مى‌‏گیرند.

یکى‌ از امورى‌ که به نماز خواندن کودکان کمک مى‌‏کند این است که پدر و مادر در نماز جمعه و جماعت و مجالس دینى‌ شرکت کرده و کودکان را نیز به همراه خود ببرند. بدین وسیله مى‌‏توان کودکان را کم‏کم به نماز خواندن عادت داد و چنین افرادى‌ غالباً تا آخر عمر به خواندن نماز ملتزم خواهند ماند.

عادت دادن کودکان به انجام سایر واجبات؛ حتى‌ انجام کارهاى‌ خیر، رعایت حقوق دیگران و اجتناب از محرمات و کارهاى‌ زشت نیز باید از زمان قبل از بلوغ شروع و پایه‏گذارى‌ شود. چنان چه تا زمان بلوغ یا بعد از آن به تأخیر بیفتد احتمال موفقیت کمترى‌ خواهد بود.[9]

 

[1]. اسراء( 17) آیه 70:\i« وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى‌ آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِى‌ البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلى‌‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا».
[2]. زمر( 39) آیه 15:\i« قُلْ إِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ القِیامَةِ أَلا ذ لِکَ هُوَ الخُسْرانُ المُبِینُ».
[3]. غررالحکم، ص 495: « عجِبتُ لمن یُنشِد ضالّتهَ و قد أضلَّ نفسَه فلا یَطلبُها».
[4]. آل عمران( 3) آیه 164:\i« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلى‌ المُوْمِنِینَ إِذ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکْمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى‌ ضَلالٍ مُبِینٍ».
[5]. بحارالأنوار، ج 69، ص 375: « علیکم بمکارم الأخلاق؛ فإنّ اللَّه بعثنی بها».
[6]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 282: « إنّما بُعثِتُ لأُتِمّم مَکارمَ الأخلاقِ».
[7]. کافى‌، ج 2، ص 99: « ما یُوضَع فی میزانِ امرئً یوم القیامة أفضلُ من حسنِ الخُلق».
[8]. مستدرک الوسائل، ص 282:  « لوکنّا لانرجو جنّة، و لانَخشى‌ ناراً، ولاثواباً، ولاعقاباً لکان یَنبغی لنا أن نطلب مکارمَ الأخلاق؛ فإنّها ممّا تدلّ على‌ سبیل النجاح».
[9] امینى‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.