پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

انسان و مسئوليت‏ پذيرى‏‌

انسان و مسئولیت‏ پذیرى‏‌

در میان موجودات، انسان ویژگى‏‌ خاصى‏‌ دارد که همان لیاقت تکلیف‏پذیرى‏‌ است، در صورتى‏‌ که موجودات دیگر چنین لیاقتى‏‌ را ندارند.
از آن‏جا که جمادات و نباتات علم و ادراک و اراده ندارند، شایسته تکلیف هم نیستند و در برابر اعمالشان مسئولیت ندارند. حیوانات نیز با این که نسبت به اعمالشان شعور، احساس و اراده دارند. لیکن چون فاقد عقل‏اند، نمى‏‌توانند در آثار و عواقب کار خود بیندیشند تا بدین وسیله غرایز و امیال خود را کنترل کنند.

به همین جهت استعداد پذیرش تکلیف را ندارند. حیوانات در برابر نیروى‏‌ شهوت و غضب تسلیم محض هستند و نمى‏‌توانند در چهار چوب ضوابط، قوانین و مقررات زندگى‏‌ کنند.
هم‏چنین ملائکه لیاقت تکلیف‏پذیرى‏‌ و امر و نهى‏‌ و تشریع را ندارند. آن‏ها موجوداتى‏‌ فوق ماده و مادّیات هستند، بلکه عقل محض مى‏‌باشند، از نیروى‏‌ شهوت و غضب برخوردار نیستند و حرکت، تکامل و تنزل ندارند. مسئولیت و وظیفه آن‏ها روشن است و همان راه را طى‏‌ مى‏‌کنند. عصیان و تخلف در باره‏ آن‏ها تصور نمى‏‌شود، لذا آن‏ها هم نیازى‏‌ به راهنمایى‏‌ و تشریع قانون و تکلیف ندارند. خدا در باره آن‏ها مى‏‌فرماید:

هرگز نافرمانى‏‌ خدا را نخواهند کرد و به دستورهایش عمل خواهند کرد.[1] و مى‏‌فرماید:
و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست، جز این که مقام و جایگاه معلومى‏‌ دارد، و همه (براى‏‌ انجام فرمان‏هاى‏‌ خدا) صف کشیده‏ایم و به تسبیح و ستایش او مشغولیم.[2] امّا انسان از آفرینش ویژه‏اى‏‌ برخوردار است؛ یعنى‏‌ از یک طرف موجودى‏‌ است مادى‏‌ که از روح نباتى‏‌ و حیوانى‏‌ برخوردار مى‏‌باشد. در این مرحله، یک جسم نامى‏‌ است و از خصایص تغذیه، نمو و تولید مثل برخوردار مى‏‌باشد و یک حیوان است که غرایز و خصایص حیوانى‏‌- مانند احساس، شعور، ادراک، اراده، حرکت با اراده، غریزه شهوت، غریزه غضب و مانند آن- در وجودش نهاده شده است.

از طرف دیگر داراى‏‌ روح مجرد ملکوتى‏‌ و عقل انسانى‏‌ است که به وسیله آن مى‏‌تواند در عواقب و آثار کارهاى‏‌ خود بیندیشد و از این طریق خواست‏ها و امیال نفسانى‏‌ خویش را کنترل و مهار کند.
از سوى‏‌ دیگر موجودى‏‌ است آزاد و مختار که مى‏‌تواند راه سعادت و کمال خویش را بیابد و با علم و اراده و اختیار آن را برگزیند و دنبال کند.

عبداللَّه بن سنان مى‏‌گوید؟


به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا ملائکه افضل‏اند یا آدمى‏‌زادگان؟ فرمود:

امیرالمؤمنین على‏‌ بن ابى‏‌ طالب علیه السلام فرمود: خداى‏‌ سبحان ملائکه را از عقل بدون شهوت بیافرید و در حیوانات شهوت را بدون عقل قرار داد. امّا در آدمى‏‌زاد عقل و شهوت را با هم ترکیب کرد. پس هر کس که عقلش بر شهوتش غلبه نماید او از ملائکه بهتر است و هر کس که شهوتش بر عقلش چیره شود، از حیوانات بدتر خواهد بود.[3] در اثر همین آفرینش ویژه است که انسان مى‏‌تواند مورد تکلیف و امر و نهى‏‌ قرار گیرد، و مسئولیت و امانت الهى‏‌ را بپذیرد.
در قرآن آمده:

ما امانت خود را (تکلیف) بر آسمان‏ها و زمین عرضه داشتیم، پس آن‏ها (در اثر عدم لیاقت) از تحمل آن امتناع ورزیدند و ترسیدند، لیکن انسان امانت ما را پذیرفت، زیرا انسان ستمکار و نادان است.[4] بعضى‏‌ مفسرین امانت را در این آیه به تکلیف تفسیر کرده‏اند؛ یعنى‏‌ خداى‏‌ متعال تکلیف را بر زمین و آسمان عرضه داشت، لیکن در اثر عدم لیاقت و استعداد ذاتى‏‌ براى‏‌ پذیرش تکلیف، از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند، آفرینش آن‏ها چنان بود که نمى‏‌توانستند در محدوده تشریع قوانین و امر و نهى‏‌ها زندگى‏‌ کنند، چون علم، اراده و اختیار نداشتند. آن‏ها مسخّر اراده الهى‏‌ بودند و تخلف و عصیان برایشان تصور نداشت. امّا انسان در اثر آفرینش ویژه‏اش مى‏‌توانست‏
تکلیف را بپذیرد و پذیرفت. چون ظلوم و جهول بود، یعنى‏‌ ستم و جهل درباره‏اش امکان داشت. لیاقت و استعداد این را داشت که مورد تکلیف و امر و نهى‏‌ قرار گیرد. لذا نیاز داشت تا برنامه زندگى‏‌ حرکت و تکاملش را از جانب خدا دریافت کند. به همین جهت، مقتضاى‏‌ لطف الهى‏‌ که وسیله تکامل هر موجودى‏‌ را در اختیارش نهاده، چنین بود که برنامه تکامل و سعادت انسان نیز به وسیله پیامبران ارسال کرده و در اختیارش قرار دهد. در قرآن مى‏‌فرماید:

ما آدمى‏‌ را از نطفه‏اى‏‌ آمیخته بیافریدیم. تا او را امتحان کنیم، پس او را شنوا و بینا ساختیم. راه را به او نشان دادیم، یا سپاس‏گزار است یا ناسپاس.[5] موضوع مسئولیت داشتن و مکلف بودن انسان امرى‏‌ است مسلم و پیامبران مبعوث شدند تا این مسئولیت بزرگ را بر انسان‏ها عرضه بدارند و در انجام آن یار و مددکارشان باشند.
محمد بن عماره مى‏‌گوید:

از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم: چرا خدا بندگان را بیافرید؟ فرمود: خداى‏‌ تبارک و تعالى‏‌ بندگانش را عبث نیافرید و آن‏ها را باطل و بیهوده رها نکرد، بلکه آن‏ها را آفرید تا قدرت خود را اظهار نماید و طاعتش را بر آنان تکلیف کند، تا به این وسیله مستوجب رضوان الهى‏‌ قرار گیرند. خدا بندگان را نیافرید تا از آن‏ها نفعى‏‌ ببرد یا به وسیله آن‏ها از خودش دفع ضررى‏‌ بکند، بلکه بیافرید تا به آنان نفعى‏‌برساند و آن‏ها را به نعمت‏هاى‏‌ ابدى‏‌ آخرت نائل گرداند.[6]

خدا در قرآن مى‏‌فرماید:


آیا گمان مى‏‌کنید شما را عبث و بیهوده بیافریدیم و به سوى‏‌ ما باز نمى‏‌گردید؟[7] بنابراین، انسان موجودى‏‌ است مسئول و مکلف. مسئولیت انسان همگانى‏‌ است. هر انسانى‏‌ در برابر دیگران و بالاخص در برابر زیردستان خود مسئولیت دارد.

پیامبر اسلام صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:
همه شما نگهبان و مدبر هستید. همه شما نسبت به زیردستان خود مسئول‏اید.

پس والى‏‌ و امیر نسبت به رعیت خود مسئولیت دارد. مرد سرپرست خانواده است و نسبت به آن‏ها وظیفه دارد. زن نگهبان خانه شوهر و فرزندان اوست و نسبت به آن‏ها مسئولیت دارد. بنده هم نگهبان اموال مولاى‏‌ خود مى‏‌باشد و در این باره مسئولیت دارد. آگاه باشید که همه شما بندگان هستید و نسبت به رعیت خود مسئولیت دارید.[8]
مسئولیت‏هاى‏‌ انسان‏

وظایف متعددى‏‌ بر عهده انسان نهاده شده که در چهار نوع خلاصه مى‏‌شود:
1. مسئولیت در برابر خدا، 2. مسئولیت در برابر خودش، 3. مسئولیت‏ اجتماعى‏‌ در برابر انسان‏هاى‏‌ دیگر، 4. مسئولیت در برابر موجودات طبیعى‏‌ و محیط زیست.
 

مسئولیت انسان در برابر خدا


انسان عقلًا و شرعاً موظف است آفریدگار جهان را که مالک حقیقى‏‌ و ولى‏‌ نعمت همه موجودات است بشناسد و در برابرش خضوع و عبادت کند. در برابر دستورها و فرمان‏هایش که به وسیله پیامبران ارسال شده، تسلیم محض باشد.

برنامه زندگى‏‌ را از خدا بگیرد و بدان‏ها عمل نماید.
خدا در قرآن مى‏‌فرماید:

جن و انس را نیافریدم جز این که مرا عبادت کنند.[9] و مى‏‌فرماید:
اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده‏اید، خدا و رسول او را اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نسازید.[10] نیز مى‏‌فرماید:

اى‏‌ مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیان شما را آفریده است، شاید پارسا و با تقوا شوید.[11] حضرت سجاد علیه السلام در رساله حقوق فرمود:
حق بزرگ خدا بر تو این است که تنها او را پرستش کنى‏‌ و در عبادت چیزى‏‌ را شریک او قرار ندهى‏‌، اگر با اخلاص این عمل را انجام دهى‏‌، خدا نیز اصلاح‏ امور دنیا و آخرت تو را بر عهده مى‏‌گیرد و آنچه را دوست دارى‏‌ برایت نگه مى‏‌دارد.[12]



مسئولیت انسان در برابر خودش‏


براى‏‌ هر موجودى‏‌ کمالى‏‌ مقرر شده که غایت و هدف اوست. در نظام تکوین همه امکانات و شرایط لازم براى‏‌ نیل به هدف، برایش پیش‏بینى‏‌ شده و طبعاً همه موجودات مادى‏‌ به سوى‏‌ هدف خود در حرکت‏اند، لیکن نه علم به هدف دارند و نه راه را خود انتخاب کرده‏اند بلکه آفریدگار جهان است که نظام هستى‏‌ را این چنین تنظیم کرده که هر موجودى‏‌ تکویناً به سوى‏‌ غایت و کمال ممکن خود رهسپار باشد و جز این چاره‏اى‏‌ ندارد.

بنابراین، انواع موجودات این جهان با هدایت تکوینى‏‌ به کمال ممکن و غایت وجودى‏‌ خویش مى‏‌رسند، لیکن خود در این باره مسئولیت و اختیارى‏‌ ندارند؛ حتى‏‌ حیواناتى‏‌ که از احساس و شعور برخوردار بوده و اعمال و حرکاتشان را با اراده انجام مى‏‌دهند، نیز افعالشان اختیارى‏‌ نیست، بلکه مقهور غرایز خود هستند.
در بین تمام موجودات، تنها انسان است که مسئولیت پرورش و تکمیل نفس خود را برعهده دارد. براى‏‌ نوع انسان نیز هدف و غایتى‏‌ پیش‏بینى‏‌ و مقرر شده و وسیله نیل به هدف نیز در اختیارش نهاده شده است. خدایى‏‌ که همه موجودات را از هدایت به غایت و کمال مطلوب محروم نکرده، انسان را نیز از این لطف بى‏‌بهره نساخته است. لیکن هدایت انسان تشریعى‏‌ است، نه تکوینى‏‌. براى‏‌ سعادت و کمال انسان نیز برنامه و قوانینى‏‌ تدوین کرده و به وسیله پیامبران در اختیارش قرار داده است. پیامبران آمدند تا صراط مستقیم تکامل انسانیت را در اختیار انسان‏ها قرار دهند و در پیمودن این راه یار و مددکارشان باشند، ولى‏‌ انسان در انتخاب راه سعادت یا شقاوت، آزاد و مختار است و مسئولیت پرورش و تکمیل نفس خویش را خود بر عهده دارد و جز از طریق سعى‏‌ و تلاش چیزى‏‌ عایدش نخواهد شد.

خدا در قرآن مى‏‌فرماید:
به انسان چیزى‏‌ نمى‏‌رسد، جز آنچه را که در رسیدن به آن سعى‏‌ و کوشش کرده است.[13] و مى‏‌فرماید:

خدا هیچ کس را تکلیف نمى‏‌کند، مگر به مقدار توانایى‏‌اش. نیکى‏‌هایى‏‌ که کسب کرده به سود خود او و بدى‏‌هایش نیز به زیان خود او خواهد بود.[14] نیز مى‏‌فرماید:
پس هر نفسى‏‌ جزاى‏‌ آنچه را که کسب کرده خواهد دید و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.[15] و مى‏‌فرماید:

اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده‏اید! نفس خود و خانواده‏تان را از آتش دوزخ حفظ کنید؛ آتشى‏‌ که مردم و سنگ‏ها آتش افروز آن هستند.[16]
حضرت سجاد علیه السلام فرمود:

حق نفست بر تو این است که او را در اطاعت خدا در آورى‏‌ و حقش را با زبانت بپردازى‏‌ و حقِ گوش، چشم، دست، پا، شکم و عورت را نیز ادا کنى‏‌ و در این باره، از خدا استمداد جویى‏‌.[17] به هرحال، جمادات، نباتات و حیوانات براساس شرایط و اوضاع تکوینى‏‌ ساخته شده و پرورش مى‏‌یابند و خود در این باره نقش آزادانه‏اى‏‌ ندارند، ولى‏‌ سازنده انسان خود اوست و در این باره نقش آگاهانه و آزادانه‏اى‏‌ دارد. او از نیروى‏‌ عقل بهره گرفته، راه خود را مى‏‌یابد و طبق دلخواه خویش انتخاب مى‏‌کند. انسان از جهت خصلت‏ها و خوى‏‌ها موجودى‏‌ است بالقوه و در آغاز تولد از هر گونه خصلتى‏‌ خالى‏‌ است، امّا خصلت‏پذیر مى‏‌باشد. تدریجاً خصلت‏ها را مى‏‌پذیرد و به عنوان ابعاد ثانوى‏‌ بر وجودش عارض شده و او را شکل مى‏‌دهند. بنابراین، انسان سازنده خویش است و این مسئولیت بزرگ بر دوش خودش نهاده شده است. هر یک از اعضا و جوارح انسان نیز بر او حقى‏‌ دارند که نسبت به اداى‏‌ آن‏ها وظیفه دارد.

 

مسئولیت انسان در برابر اجتماع‏

انسان موجودى‏‌ اجتماعى‏‌ است، آفرینش ویژه‏اش چنان است که به سوى‏‌ اجتماع و زندگى‏‌ در جمع گرایش دارد. زندگى‏‌ اجتماعى‏‌ انسان‏ها از یک نوع ارتباط و هماهنگى‏‌ مخصوصى‏‌ برخوردار است و بدون تعاون و تشریک مساعى‏‌ نمى‏‌توانند نیازهاى‏‌ خود را تأمین کنند. فعالیت‏هاى‏‌ آن‏ها ماهیت اجتماعى‏‌ دارد و ناچارند کارها را بین خودشان تقسیم نمایند. هم به دیگران نفع برسانند و هم از منافع آنان برخوردار گردند. از این رو باید به یک سلسله ضوابط و آداب اجتماعى‏‌ تقیّد داشته باشند، زیرا تخلف از مقررات اجتماعى‏‌ نظم را برهم مى‏‌زند و آرامش را از افراد سلب مى‏‌کند.
بى‏‌تردید صلاح، فساد، ترقى‏‌ و تنزل جامعه در صلاح، فساد، سعادت و شقاوت افراد تأثیر فراوانى‏‌ دارد، زیرا افراد در جمع زندگى‏‌ مى‏‌کنند و تربیت مى‏‌شوند و از دیگران الگو مى‏‌گیرند، پس باید خواست‏ها و تمایلات یکدیگر را نیز منظور بدارند.

بنابراین، انسان باید خود را از جامعه و جامعه را از خود بداند. سعادت جامعه را سعادت خود و انحطاط آن را انحطاط خویش بداند.
موضوع مسئولیت اجتماعى‏‌ انسان در احادیث با عنوان‏هاى‏‌ مختلفى‏‌ بیان شده که به طور اجمال به آن‏ها اشاره مى‏‌شود:
 

مسئولیت در برابر خلق خدا


پیامبر اسلام صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

بندگان عیال خدا هستند، پس بهترین مردم نزد خدا کسى‏‌ است که بیش تربه عیال خدا سود برساند و خانواده‏اى‏‌ را خشنود سازد.[18] حضرت صادق علیه السلام فرمود:
براى‏‌ رضاى‏‌ خدا ناصح و خیرخواه بندگان باشید که عملى‏‌ را بهتر از آن نزد خدا نخواهید برد.[19]

رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

بهترین فرد کسى‏‌ است که مردم از وجودش سود مى‏‌برند.[20] حضرت موسى‏‌ بن جعفر علیه السلام فرمود:
خداى‏‌ را در زمین بندگانى‏‌ است که در تأمین حوایج مردم کوشش مى‏‌کنند و اینها هستند که در قیامت از عذاب در امان خواهند بود.[21] حضرت صادق علیه السلام فرمود:

از رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله سؤال شد: محبوب‏ترین مردم نزد خدا کیست؟ فرمود:
کسى‏‌ که بیش ترنفعش به مردم برسد.[22] قرآن نیز مى‏‌فرماید:

در نیکوکارى‏‌ و تقوا به یکدیگر کمک کنید ولى‏‌ بر معصیت و ستمکارى‏‌ کمک نکنید و از خدا بترسید که شدید العقاب است.[23]

 

مسئولیت در برابر مسلمین‏


پیامبر اکرم صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:
هر کس (شب را) صبح کرد درحالى‏‌که به امور مسلمین اهتمام نداشت، مسلمان نیست و هر کس که استغاثه و دادخواهى‏‌ کسى‏‌ را شنید و به یارى‏‌ او نشتافت، مسلمان نیست.[24]

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

هر کس به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد مسلمان نیست.[25]

 

مسئولیت در برابر مؤمنین‏


خداوند در قرآن مى‏‌فرماید:
مؤمنان همه برادرند، پس بین برادرانتان صلح برقرار سازید و از خدا بترسید، باشد که مورد مرحمت و لطف قرار گیرید.[26] و مى‏‌فرماید:

مردان و زنان مؤمن همه ولىّ و یار یکدیگرند، امر به معروف و نهى‏‌ از منکر مى‏‌کنند.[27] پیامبر اسلام صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:
مؤمنین را مى‏‌بینى‏‌ که در دلسوزى‏‌، دوستى‏‌ و محبت بین خودشان همانند بدن یک موجود زنده هستند که اگر عضوى‏‌ به درد آمد، سایر اعضا نیز با بى‏‌خوابى‏‌ و تب با آن همدردى‏‌ مى‏‌کنند.[28] راوى‏‌ مى‏‌گوید:

به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود:
مى‏‌ترسم بدانى‏‌ و عمل نکنى‏‌ و حق آن‏ها را تضییع نمایى‏‌ و حفظ نکنى‏‌. عرض کردم: لاحول ولاقوة الّا باللّه. فرمود: مؤمن هفت حق بر برادر مؤمن خود دارد که اداى‏‌ آن‏ها واجب است و اگر حقى‏‌ از این حقوق را تضییع کرد از ولایت خدا خارج شده، اطاعت خدا را ترک نموده و از ولایت نصیبى‏‌ ندارد، کوچک‏ترین آن‏ها این است که: آنچه را براى‏‌ خودت دوست دارى‏‌ براى‏‌ برادر مؤمنت نیز دوست بدارى‏‌ و آنچه را براى‏‌ خود مکروه دارى‏‌ براى‏‌ او نیز مکروه بدارى‏‌.

دوم: با نفس و مال و زبان و دست و پایت او را کمک کنى‏‌.
سوم: وسیله رضایت او را فراهم سازى‏‌، از خشمناک کردن او اجتناب کنى‏‌ و به دستورهایش عمل نمایى‏‌.

چهارم: چشم او، راهنماى‏‌ او و آیینه‏اش باشى‏‌.
پنجم: نکند که او گرسنه باشد و تو سیر، یا تشنه باشد و تو سیراب، یا برهنه باشد و تو پوشیده.

ششم: اگر تو خادمى‏‌ دارى‏‌ و او ندارد، خادم خود را برایش بفرستى‏‌ تا لباس‏هایش را بشوید، غذایش را طبخ کند و فرشش را بیندازد.
هفتم: سوگند او را تصدیق نمایى‏‌، اگر مریض شد عیادتش کنى‏‌، جنازه‏اش را تشییع کنى‏‌، اگر حاجتى‏‌ داشت در برآوردن آن مبادرت ورزى‏‌ و او را وادار نکنى‏‌ تا از تو سؤال کند.

اگر به این حقوق عمل کردى‏‌، ولایت خودت را با ولایت او و ولایت او را با ولایت خدا متصل ساخته‏اى‏‌.[29]
 

مسئولیت انسان در برابر خانواده‏


قرآن مى‏‌فرماید:

اى‏‌ کسانى‏‌ که ایمان آورده‏اید، خودتان و خانواده‏تان را از آتش نگه دارید، آتشى‏‌ که مردم و سنگ‏ها آتش‏افروز آن هستند.[30] رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:
بهترین شما کسى‏‌ است که نسبت به خانواده‏اش نیک رفتارتر باشد و من نسبت به خانواده‏ام نیک رفتارتر هستم.[31]
 

مسئولیت در برابر خویشان‏


پیامبر اسلام صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

به حاضرین و غایبین امت و کسانى‏‌ که در صلب پدر و رحم مادر هستند تا قیامت، توصیه مى‏‌کنم که صله رحم کند (با خویشانشان ارتباط برقرار سازند و خوش‏رفتارى‏‌ کنند)، گرچه فاصله بین آن‏ها به مدت یک سال راه باشد، زیرا صله رحم جزء دین است.[32]

حضرت باقر علیه السلام فرمود:
صله رحم اعمال انسان را پرورش مى‏‌دهد، جلو بلاها را مى‏‌گیرد، اموال را زیاد مى‏‌کند، عمر را طولانى‏‌ مى‏‌سازد، روزى‏‌ را وسیع مى‏‌گرداند و در بین خویشان محبت به وجود مى‏‌آورد، پس باید از خدا بترسند و صله رحم به جا آورند.[33]



مسئولیت در برابر همسایگان‏


امیرالمؤمنین علیه السلام به هنگام وفات فرمود:

از خدا بترسید، از خدا بترسید در باره همسایگانتان، زیرا پیامبر شما در این باره توصیه کرده است. در باره همسایگان آن قدر سفارش کرد که گمان کردیم آن‏ها را وارث قرار مى‏‌دهد.[34] حضرت صادق علیه السلام فرمود:
ملعون است، ملعون است کسى‏‌ که همسایه‏اش را اذیت کند.[35] پیامبر اکرم صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

هر کس که به همسایه‏اش خیانت کند، گرچه به یک وجب زمین باشد، خدا آن زمین را تا طبقه هفتم همانند طوقى‏‌ در گردن او مى‏‌افکند تا این که خدا را در قیامت ملاقات نماید، مگر این که توبه کند (و فرمود:) هر کس همسایه‏اش را اذیت کند خدا بوى‏‌ بهشت را بر او حرام خواهد کرد، و جایگاهش در جهنم خواهد بود، و بد جایگاهى‏‌ است. هر کس که حق همسایه‏اش را تضییع کند از ما نیست. آن قدر جبرئیل مرا درباره همسایه سفارش کرد که گمان کردم او را شریک در ارث قرار خواهد داد.[36]
مسئولیت در برابر پدر و مادر

خداوند در قرآن مى‏‌فرماید:
و پروردگار تو حکم نموده که جز او هیچ کس را نپرستید و در باره پدر و مادر احسان کنید. چنان چه یکى‏‌ از آن‏ها یا هر دو، نزد تو پیر و سالخورده شدند.

[کمتر ین آزار را به آن‏ها نرسانید؛ حتى‏‌] اف به آن‏ها مگویید، و آنان را از خود دور نگردانید، و با احترام با آن‏ها سخن بگویید، و همیشه در برابر آن‏ها تواضع و فروتنى‏‌ کنید و بگو: پروردگارا پدر و مادرم را رحمت کن، چنان که مرا در حال کودکى‏‌ پرورش دادند.[37]

 

مسئولیت در برابر فرزند



حضرت سجاد علیه السلام فرمود:
و امّا حق فرزندت این است: بدانى‏‌ که او از تو و در خوبى‏‌ و بدى‏‌ در همین دنیا منسوب به توست. تو نیز در برابر آنچه بر آن ولایت یافته‏اى‏‌، مانند: حسن ادب، دلالت بر پروردگار و کمک به او در اطاعت، مسئولیت دارى‏‌. پس در کار او مانند کسى‏‌ عمل کن که مى‏‌داند که در احسان به او پاداش خواهد داشت و در بدى‏‌ به او معاقب خواهد بود.[38] علاوه بر آن ده‏ها مسئولیت‏هاى‏‌ اجتماعى‏‌ دیگرى‏‌، مانند: مسئولیت حکومت در برابر مردم و مردم در برابر حکومت، استاد در برابر شاگرد و شاگرد در برابر استاد، ثروتمندان در برابر مستمندان و مستمندان در برابر ثروتمندان، علما در برابر مردم و مردم در برابر علما، کارفرمایان در برابر کارگران و بالعکس، فرماندهان در برابر زیردستان و بالعکس، بزرگ‏سالان در برابر کودکان و جوانان و بالعکس، دوستان نسبت به یکدیگر، هم‏کیشان نسبت به همدیگر، مسلمین در برابر اهل ذمه، انسان در برابر ایتام و بیوه زنان و مسئولیت در برابر معلولین و سالخوردگان.

به هرحال از آیات و احادیث به خوبى‏‌ استفاده مى‏‌شود که اسلام به جنبه‏هاى‏‌ اجتماعى‏‌ انسان کاملًا عنایت داشته و سعى‏‌ کرده تا او را در این طریق هدایت نماید.
به همین جهت مسئولیت‏ها و وظایف اجتماعى‏‌ انسان بخش مهمى‏‌ از آموزه‏هاى‏‌ اسلام را تشکیل مى‏‌دهد که در تعلیم و تربیت او باید کاملًا مورد عنایت قرار گیرد.
 

 

مسئولیت انسان در برابر طبیعت‏


از منابع دینى‏‌ استفاده مى‏‌شود که موجودات جهان طبیعت، مسخّر انسان هستند. خداى‏‌ متعال جهان طبیعت را آن چنان آفریده و به انسان قدرتى‏‌ داده که با نیروى‏‌ علم و تلاش و عمل مى‏‌تواند از اسرار و شگفتى‏‌هاى‏‌ جهان طبیعت پرده برداشته و براى‏‌ آباد کردن جهان و بهتر زیستن خود از آن‏ها استفاده نماید.

قرآن مى‏‌فرماید:

خداست که دریا را براى‏‌ شما مسخّر کرد تا کشتى‏‌ به امر خدا راحت در آب حرکت کند و نیز از فضل خدا طلب روزى‏‌ کنید. شاید نعمت‏هاى‏‌ او را سپاس گویید و آنچه را که در آسمان‏ها و زمین بود همه را مسخّر شما گردانید. در این کار نیز براى‏‌ مردمى‏‌ که تفکر دارند آیات و نشانه‏هایى‏‌ وجود دارد.[39] نیز مى‏‌فرماید:
آیا شما مشاهده نمى‏‌کنید که خدا انواع موجوداتى‏‌ را که در آسمان و زمین است مسخّر شما گردانید و نعمت‏هاى‏‌ آشکار و نهان خود را بر شما ارزانى‏‌ داشت؟[40] و مى‏‌فرماید:

خداست که آسمان‏ها و زمین را آفرید و باران را از آسمان نازل کرد و به وسیله آن انواع ثمرات و میوه‏ها و حبوبات را براى‏‌ روزى‏‌ شما برآورد. و کشتى‏‌ها را به امر خویش مسخّر شما گردانید تا در دریا حرکت نمایند. نهرها را نیز در اختیار شما قرار داد و خورشید و ماه را که پیوسته در حرکت‏اند براى‏‌ شما مسخّر گردانید و شب و روز را نیز براى‏‌ شما مسخّر ساخت.[41] و مى‏‌فرماید:
و خدایى‏‌ است که دریا را مسخّر کرد تا از گوشت تازه ماهى‏‌هاى‏‌ آن تغذیه کنید و از زیورهاى‏‌ آن استخراج نموده، بپوشید. کشتى‏‌ها را مى‏‌بینى‏‌ که آبها را مى‏‌شکافند و حرکت مى‏‌کنند، براى‏‌ این که از فضل خدا طلب روزى‏‌ کنید، باشد که شکر خدا را به جاى‏‌ آورید.[42] و مى‏‌فرماید:


او خدایى‏‌ است که همه موجودات زمین را به منظور انتفاع شما آفرید.[43] حضرت صادق علیه السلام به مفضل فرمود:
اى‏‌ مفضل! در این معادن و آنچه از آن‏ها استخراج مى‏‌شود تفکر کن. در جواهر مختلف که از معادن استخراج مى‏‌شود مانند: گچ، آهک، جبسین (نوعى‏‌ گچ)، زرنیخ، مرتک، قونیا، جیوه، مس، قلع، نقره، طلا، زبرجد، یاقوت، زمرد و انواع سنگ‏ها و هم‏چنین در مورد آنچه از زمین استخراج مى‏‌شود مانند: قیر، مومیا، کبریت، نفت و چیزهاى‏‌ دیگر، خوب بیندیش. آیا بر هیچ عاقلى‏‌ پوشیده است که همه اینها ذخایرى‏‌ هستند که براى‏‌ انسان در دل زمین نهاده شده‏اند تا آن‏ها را استخراج کند و در حوایج خود استفاده نماید؟[44] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

نسبت به بندگان خدا و بلاد او تقوا را رعایت کنید، زیرا شما مسئول هستید؛ حتى‏‌ در مورد قطعات زمین و حیوانات.[45] از این آیات و احادیث و مانند آن استفاده مى‏‌شود که خداى‏‌ سبحان، زمین و آسمان و آنچه در آن‏هاست؛ مانند: کوه‏ها، نهرها، انواع معادن و فلزات، انواع درختان و گیاهان و انواع حیوانات برّى‏‌، بحرى‏‌، اهلى‏‌ و وحشى‏‌ را براى‏‌ انسان و به منظور استفاده او آفریده است. جهان طبیعت را با نظامى‏‌ دقیق آفریده و هزاران اسرار و رموز در باطن آن‏ها نهفته است. به انسان قدرت، عقل و روح کنجکاوى‏‌ داده تا از اسرار و شگفتى‏‌هاى‏‌ طبیعت پرده بردارد و چهره جهان را دگرگون سازد. زمین را آباد کند و از نعمت‏هاى‏‌ الهى‏‌ بهره‏مند شود. انسان موجودى‏‌ برگزیده و خلیفه خداست و جهان طبیعت نیز مسخّر اوست.
چنین مسئولیت بزرگى‏‌ بر عهده انسان نهاده شده است. لذا باید قدر نعمت‏هاى‏‌ الهى‏‌ را بداند و آن‏ها را در جاى‏‌ خود صرف کند. طبایع و معادن گران‏بها را از نعمت‏هاى‏‌ الهى‏‌ بداند که براى‏‌ استفاده همه انسان‏ها آفریده شده و از اسراف و اتلاف آن‏ها جداً اجتناب کند. آب و هوا، گیاهان و درختان و دریاها را محیطزیست همه انسان‏ها و حیوانات بداند و از افساد و آلوده کردن آن‏ها جداً خوددارى‏‌ کند.

از گیاهان و درختان خوب نگه‏دارى‏‌ نماید و در پرورش و تکمیل آن‏ها کوشا باشد.
حیوانات برّى‏‌ و بحرى‏‌ را موجودات زنده و زیباى‏‌ الهى‏‌ بداند که مانند انسان‏ها حق حیات دارند. در پرورش و تکثیر حیوانات سودمند جدیت کند و به مقدار نیاز از آن‏ها استفاده نماید، چون براى‏‌ انسان آفریده شده‏اند. امّا از اذیت و آزار و اسراف و اتلاف آن‏ها خوددارى‏‌ ورزد.

به هر حال، سازندگى‏‌ و آباد کردن زمین به عهده انسان نهاده شده و در تعلیم و تربیت او باید این نکته مهم نیز کاملًا مورد عنایت و توجه قرار گیرد.

 

پرورش نفس انسانى‏‌

قبلًا گفته شد که انسان با این که یک حقیقت بیش نیست، ولى‏‌ مرکب است از جهات متعددى‏‌ مانند: جسم طبیعى‏‌، جسم نامى‏‌، حیوان و نفسِ مجردِ ملکوتى‏‌.
امّا حقیقت انسان همان روح مجرد ملکوتى‏‌ است که در عین وحدت، واجد همه مراتب پایین‏تر مى‏‌باشد.

در این جا لازم است یادآور شویم که در علوم عقلیه به اثبات رسیده که اگر چه نفس انسان در آغاز وجود، یک گوهر مجرد ملکوتى‏‌ و برتر از ماده است، امّا در آن زمان حقیقتى‏‌ ساخته شده و کامل نیست، بلکه موجودى‏‌ مجرد بوده و نسبت به کمالات، بالقوه است. از جهت مرتبه نازله وجودش به بدن تعلق دارد و کارهاى‏‌ مادى‏‌ را انجام مى‏‌دهد و به همین لحاظ حرکت و استکمال دارد.
این موجود عجیب که خدا در باره‏اش مى‏‌فرماید: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ» در آغاز وجود واجد همه کمالات نیست، بلکه به تدریج ساخته و کامل مى‏‌شود و قوه‏ها و استعدادهایش به فعلیت مى‏‌رسند. انسان از آغاز وجود تا آخرین لحظه‏هاى‏‌ زندگى‏‌، پیوسته در طریق حرکت و تکامل است. نهایت این که همه انسان‏ها در یک طریق و به سوى‏‌ یک هدف در حرکت نیستند، بلکه به طور کلى‏‌ در یکى‏‌ از دو طریق در حرکت و تکاپو هستند:

یا در طریق حیوانیت بوده و به پرورش و ارضاى‏‌ غرایز و نیروهاى‏‌ حیوانى‏‌ و تقویت خصلت‏ها و خوى‏‌هاى‏‌ حیوانى‏‌ مشغول مى‏‌شود، تا این که در باطن ذات‏ به صورت یک حیوان واقعى‏‌؛ بلکه حیوان‏تر مى‏‌شود، زیرا نیروى‏‌ عقل خویش را به استخدام غرایز و قواى‏‌ حیوانى‏‌ در آورده، اعمالى‏‌ را انجام مى‏‌دهد که از سایر حیوانات ساخته نیست. حیوانى‏‌ است که از طریق انسانیت و با استفاده از عقل، حیوان شده که از سایر حیوانات، به مراتب خطرناک‏تر و پلیدتر خواهد بود.


یا در طریق انسانیت و پرورش و تکمیل فضایل و مکارم انسانى‏‌ واقع مى‏‌شود و به سوى‏‌ انسان کامل و قرب الى‏‌ اللّه حرکت مى‏‌کند تا به مقامى‏‌ برسد که از فرشتگان مقرب الهى‏‌ نیز فراتر رود در این راه به مقاماتى‏‌ نائل مى‏‌شود که فرشتگان از رسیدن بدان‏ها عاجزند.

هدف پیامبران نیز دعوت به همین طریق بوده است. پیامبران به انسان‏ها مى‏‌گفتند: شما انسانید و خود انسانى‏‌ خودتان را فراموش نکنید، زندگى‏‌ شما زندگى‏‌ حیوانى‏‌ نباشد، بلکه طورى‏‌ زندگى‏‌ کنید که در خور انسان باشد. اگر انسانیت خود را فداى‏‌ تمایلات حیوانى‏‌ کنید، در زیان خواهید بود. چه زیانى‏‌ بالاتر از این که شخصى‏‌ انسانیت‏اش را نادیده گرفته و از عمل به لوازم آن اعراض کند، در عوض جنبه حیوانیت خود را پرورش دهد و در صراط حیوانیت طى‏‌ طریق نماید.
قرآن مى‏‌فرماید:

اى‏‌ پیامبر به آن‏ها بگو: زیان‏کاران کسانى‏‌ هستند که نفس (انسانى‏‌) و اهل بیت خودشان را در قیامت ببازند و این است خسران آشکار.[46] حضرت على‏‌ علیه السلام فرمود:
تعجب مى‏‌کنم از کسى‏‌ که براى‏‌ یافتن گمشده خود تلاش مى‏‌کند، در صورتى‏‌ که نفس خود را گم کرده، ولى‏‌ در صدد یافتن آن نیست.[47] بنابراین در تربیت انسان باید به جنبه ‏هاى‏‌ انسانى‏‌ او اصالت داد و در پرورش جنبه‏ هاى‏‌ حیوانى‏‌ هم کارى‏‌ کرد که در خدمت نفس ملکوتى‏‌ قرار گیرد، نه این که مزاحم او شود.[48]



[1]. تحریم( 66) آیه 6:« لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».
[2]. صافات( 37) آیه 164:« و ما منّا الّا له مقام معلوم و إنّا لنحن الصّافون و إنّا لنحن المسبّحون».
[3]. بحارالأنوار، ج 60، ص 299: عبداللَّه بن سنان، قال سألت أبا عبداللَّه جعفر بن محمد الصادق علیه السلام، فقلت: الملائکة أفضل أم ابن آدم؟ فقال:
« قال امیرألمؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام: إنّ اللّه عزّوجّل رَکَّبَ فی الملائکة عقلًا بلاشَهوةٍ، و رکّب فی البهائم شهوةً بلاعقلٍ، و رَکَّبَ فی بنی آدم کلتیهما، فمن غَلَبَ عقلُه شهوتَه فهو خیرٌ، من الملائکةِ و من غَلَبَ شهوتُه عقَلَه فهو شَرٌّ من البهائِم».
[4]. احزاب( 33) آیه 72:« إِنّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَى‏‌ السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَالجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا».
[5]. انسان( 76) آیات 2- 3:« إِنّا خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً* إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً».
[6]. بحارالأنوار، ج 5، ص 313:
جعفر بن محمد بن عمارة عن أبیه، قال: سألت الصادق جعفر بن محمد علیه السلام، فقلت له: لِمَ خَلقَ اللّه الخلق؟ فقال:« إنّ اللّهَ تبارَک و تعالى‏‌ لم یَخْلُقْ خلقَه، عبثاً و لم یَتْرُکْهم سُدىً، بل خَلَقَهم لإِظهارِ قُدرتِهً و لیُکَلّفَهم طاعَته، فَیستوجبوا بذلک رضوانَه، و ما خَلَقَهم لیَجلِبَ منهم منَفعةً، ولا لِیدُفِعَ بهم مضّرةً، بل خَلَقَهم لِیَنَفعَهم و یُوصِلَهم إلى‏‌ نعیمِ الأبدِ».
[7]. مؤمنون( 23) آیه 115:« أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ».
[8]. صحیح مسلم، ج 3، ص 459:
« ألا کُلُّکم راعٍ و کُلّکُم مَسؤولٌ عن رعیّتهِ. فالأمیر الذی على‏‌ الناس راعٍ و هو مسؤول عن رعیّتِه، و الرجلُ راعٍ على‏‌ أهلِ بیتِه و هو مسؤولٌ عنهم. و المرأةُ راعِیةٌ على‏‌ بیت بعلِها و وُلدِه و هی مسؤولةٌ عنهم، و العبدُ راعٍ على‏‌ مالِ سیّدهِ و هو مسؤولٌ عنه. ألا فکُلّکُم راعٍ و کُلّکُم مسؤول عن رعیّتهِ».
[9]. ذاریات( 51) آیه 56:« وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ».
[10]. محمد( 47) آیه 33:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ».
[11]. بقره( 2) آیه 21:« یا أَ یُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِى‏‌ خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».

[12]. تحف العقول، ص 262:
« فأمّا حقُّ اللّهِ الأکبرِ فإنّک تَعبُده لاتُشرِک به شیئاً؛ فإذا فَعلتَ ذلک بإخلاصٍ جعل لک على‏‌ نفسِه أن یَکفیک أمرَ الدنیا و الآخرِة، و یَحفَظَ لک ما تُحِبُّ منهما».
[13]. نجم( 53) آیه 39:« وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِ نْسان إِلّا ما سَعى‏‌».
[14]. بقره( 2) آیه 286:« لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها ما اکْتَسَبَتْ».
[15]. همان، آیه 281:« ثُمَّ تُوَفّى‏‌ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ».
[16]. تحریم( 66) آیه 6:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِجارَةُ».
[17]. تحف‏العقول، ص 262:
« و أمّا حقّ نفسک علیک: فإن تَستوفیها فی طاعةِ اللّه، فُتؤدّى‏‌ إلى‏‌ لسانک حقَّه، و إلىِ سمعک حقَّه، و إلى‏‌ بصرک حقه و الى‏‌ یدک حقَّها، و إلى‏‌ رجلک حقَّها و إلى‏‌ بطنک حقَّه، و إلى‏‌ فرجک حقَّه، و تستعینُ باللّه على‏‌ ذلک».
[18]. کافى‏‌، ج 2، ص 164:
« الخَلقُ عیالُ اللّهِ، فأَحَبُّ الخلقِ إلى‏‌ اللّهِ من نَفَع عیالَ اللّهِ، و أَدخلَ على‏‌ أهل بیتٍ سروراً».
[19]. همان، ص 208:
« علیکم بالنُصحِ فی خَلقِه، فلن تَلقاه بعملٍ أفضلَ منه».
[20]. بحارالأنوار، ج 75، ص 23:
« خیرُ النّاس مَن انتَفَع به الناسُ».
[21]. همان، ج 74، ص 319:
« انّ للّه عباداً فی الأرض یَسعونَ فی حوائجِ الناس هم الآمنون یوم القیامة».
[22]. همان، ص 339:
سئل رسول اللَّه صلى‏‌ الله علیه و آله: من أحبُّ الناسِ؟« قال أنفعُ الناسِ للناسِ».
[23]. مائده( 5) آیه 3:« وَتَعاوَنُوا عَلَى‏‌ البِرِّ وَالتَّقْوى‏‌ وَلا تَعاوَنُوا عَلَى‏‌ الإِثْمِ وَالعُدْوانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ العِقابِ».
[24]. بحارالأنوار، ج 74، ص 339:
« مَن أَصبَح و لایَهتمَّ بأمورِ المسلمین فلیسَ منهم، و من یَسَمعُ رجلًا یُنادی یا للمسلمین فلم یُجِبْه فلیس بمسلمٍ».
[25]. همان، ص 338: « من لم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم».
[26]. حجرات( 49) آیه 10:« إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ».
[27]. توبه( 9) آیه 71:« وَالمُؤْمِنُونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ».
[28]. نهج ‏الفصاحه، ص 228:
« تَرى‏‌ المؤمنینَ فی تراحمِهم و توادِّهم و تعاطِفهم کَمثَلِ الجسدِ إذا اشتکى‏‌ عضواً تداعى‏‌ له سائرُ جَسدِهِ بالسهر و الحُمى‏‌».
[29]. بحارالأنوار، ج 74، ص 234:
عن المعلَّى‏‌ بن خُنَیسٍ قال: قلت لأبى‏‌ عبداللَّه علیه السلام: ما حقُّ المؤمن على‏‌ المؤمن؟ قال: اٍنّی علیک شفیقٌ، إنّی أخافُ أن تَعلمَ و لاتَعمَلَ، و تُضَیَّع ولاتحفَظَ، قال فقلت: لاحولَ ولاقّوةَ إلّا باللّه. قال: للمؤمن على‏‌ المؤمن سبعةُ حقوقٍ واجبةٍ لیس منها حقَّ إلّا و هو واجب على‏‌ أخیه، إن ضَیَّع منها حقّاً خرج من ولایةِ اللّه و ترک طاعته و لم یکن لهَ فیها نصیبٌ.
أیسر حقّ منها ان تُحِبّ له ما تحبّ لنفسک و أن تَکره له ما تَکره لنفسک. و الثانی: أن تعینه بنفسک و مالک و لسانک و یدیک و رجلیک. و الثالث: أن تَتبعَ رضاه و تَجتَنِبَ سخَطَه و تُطیع أمَره. و الرابع: ان تکون عینَه و دلیلَه و مرآتَه. و الخامس، لاتَشَبع و یَجوعُ و تُروى‏‌ وَ یظَمأ، و تُکسى‏‌ و یُعرى‏‌. و السادس: أن یکون لک خادم و لیس له خادمٌ أو لک امرأة تقوم علیک و لیس له امرأة تقوم علیه أن تَبعث خادمک تَغسِلُ ثیابَه و تَصنَعُ طعامَه و تُهیّئى‏‌ فراشَه. و السابع: أن تبرّ قَسَمه، و تُجیب دعوتَه، و تَعودَ مرضتَه و تَشهَد جنازَتَه، و إن کانت له حاجةٌ تُبادِر إلى‏‌ قضائِها، ولا تُکَلِّفَه أن یَسَألَکها، فإذا فعلتَ ذلک وَصَلْتَ ولایَتک بولایِته و ولایَته بولایةِ اللّه عزّوجلٍ.
[30]. تحریم( 66) آیه 6:« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِجارَةُ».
[31]. وسائل‏الشیعه، ج 14، ص 122: « خیرُکم خیرُکم لأهله و أنا خیرکم لأهلی».
[32]. بحارالأنوار، ج 74، ص 114: « أوصی الشاهدَ من أمّتی و الغائبَ منهم و مَن فی أصلاب الرجال و أرحام النساء إلى‏‌ یوم القیامة أن یَصِلَ الرحم و إن کانت منه على‏‌ میسرةِ سنةٍ، فإنّ ذلک من الدین».
[33]. همان، ص 118: صلةُ الرحِم تُزَکّی الأعمالَ و تَدفعُ البلوى‏‌ و تُنمی الأموالَ و تُنسئ له فی عمره، و تُوَسِّعُ له فی رزقه، و تُحَبِّبُ فی أهل بیتِه، فلیّتق اللّهَ و لَیصِل رحمَه».
[34]. همان، ج 17، ص 153: « اللّه! اللّه! فی جیرانِکم فإنّه وصیّة نبیِّکم مازال یوصی بهم حتىَ ظَننّا انّه سیُورِثُهم».
[35]. همان، ج 74، ص 153: « ملعون ملعون من آذا جارَه».
[36]. همان، ص 150: « من خان جارَه شِبراً من الأرض جَعَلها اللّه طوقاً فی عُنُقِه من تُخوم الأرضیِن السابعةِ حتى‏‌ یلقَى‏‌ اللّهُ یوم القیامةِ مطوّقاً إلّاأن یتوبَ و یَرجَعَ و قال: من آذى‏‌ جارَه حرّم اللهُ علیه ریحَ الجنّةِ و مأواه جهنَّم و بِئسَ المصیر و من ضَیَّع حقَّ جارِه فلیسَ منّا، و مازال جبرئیلُ یوصینی بالجارِ حتى‏‌ طننتُ أنّه سیُورِثه».
[37]. اسراء( 17) آیه 23:« وَقَضى‏‌ رَبُّکَ أَ لّاتَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَبِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلاتَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً* وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِى‏‌ صَغِیراً».
[38]. بحارالأنوار، ج 74، ص 6: « و أمّا حقّ ولدک: فأن تعلم أنّه منک و مضاف إلیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه و أنک مسؤول عمّا ولّیتَه من حسن الأدب والدلاته على‏‌ ربّه عزّوجّل و المعونة على‏‌ طاعته، فَاعمَل فی أمره عمل من یَعلم أنّه مُثابٌ على‏‌ الأحسان إلیه، معاقب على‏‌ الأساءَةِ إلیه».
[39]. جاثیه( 45) آیات 12- 13:« اللَّهُ الَّذِى‏‌ سَخَّرَ لَکُمُ البَحْرَ لِتَجْرِىَ الفَلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ* وَسَخَّرَ لَکُمْ ما فِى‏‌ السَّمواتِ وَما فِى‏‌ الأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِى‏‌ ذ لِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ».
[40]. لقمان( 31) آیه 20:« أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِى‏‌السَّمواتِ وَما فِى‏‌ الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً».
[41]. ابراهیم( 14) آیه 32:« اللَّهُ الَّذِى‏‌ خَلَقَ السَّمواتِ وَالأَرضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الفُلْکَ لِتَجْرِىَ فِى‏‌ البَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهارَ* وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ دائِبَیْنِ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ».
[42]. نحل( 16) آیه 13:« وَهُوَ الَّذِى‏‌ سَخَّرَ البَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَتَرىَ الفُلکَ مَواخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ».
[43]. بقره( 2) آیه 29:« هُوَ الَّذِى‏‌ خَلَقَ لَکُمْ ما فِى‏‌ الأَرضِ جَمِیعاً».
[44]. بحارالأنوار، ج 60، ص 186:
« فکّر یا مفضّل فی هذه المعادنِ و ما یَخرُج منها من الجواهرِ المختلفة مثل الجصّ و الکَلَسِ و الجبسین، و الزرانیخ، و المرتک، و القونیا، و الزیبق، و النحاس، و الرصاص، و الفضَّة، و الذهب، و الزبرجد، و الیاقوت، و الزمرّد، و ضروب الحجارة، و کذلک ما یخرج منها من القار، و المومیا، و الکبریت، و النفط، و غیر ذلک ممّا یستعمله الناس فی مآربهم، فهل یخفى‏‌ على‏‌ ذی عقل أنّ هذه کلّها ذخائر ذخرت للإنسان فی هذه الأرض لیَستخرَجَها فیَستعملَها عند الحاجة إلیها».
[45]. نهج ‏البلاغه، خطبه 167: « اتقوا اللّهَ فی عباده و بلاده، فإنّکم مسؤولون حتى‏‌ عن البقاعِ و البهائمِ».
[46]. زمر( 39) آیه 15:« قُلْ إِنَّ الخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ القِیامَةِ أَلا ذ لِکَ هُوَ الخُسْرانُ المُبِینُ».
[47]. غررالحکم، ص 455:« عجبتُ لمن یُنشِد ضالّتَه و قد أضلَّ نفسَه فلَا یطلُبها».
[48] امینى‏‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.