داستانسرايى
يكى از وسايل تعليم و تربيت، داستان است. داستان و قصه يك وسيله رايج و عمومى است كه در بين همه اقوام، ملل، اديان و اقشار مردم وجود دارد. همه انسانها طبعاً به داستان علاقه دارند، به خصوص كودكان و نوجوانان كه از شنيدن و خواندن داستان بيشتر لذت مىبرند. شما خود ديدهايد كه بچههاى سه- چهار ساله چگونه به قصهها و داستانها گوش داده و با اصرار از پدر و مادر مىخواهند كه برايشان قصه بگويند.
داستان علاوه بر اينكه به عنوان يك سرگرمى و تفريح سالم مورد استفاده قرار مىگيرد، به عنوان يكى از بهترين ابزار و وسايل تعليم و تربيت نيز مىتوان از آن استفاده نمود. وسيلهاى كه بهطور غير مستقيم در اعماق روح خواننده و شنونده تأثير مىگذارد. داستان سرايى گر چه با روش الگويى تفاوت دارد، ليكن بسيار نزديك به آن بلكه نوعى از آن مىباشد.
داستان نويس و قصه گو، ضمن بيان وقايع مهم اقوام و ملل و شخصيتهاى مهم تاريخ، روح خواننده و شنونده را به همراه خويش تا عمق تاريخ مىبرد و الگوهايى را برايش مجسم مىسازد تا از گفتار و رفتارشان سرمشق گرفته و پيروى كند. تأثيرات داستان، غير مستقيم و نامرئى است. بهطور غير مستقيم راه را نشان مىدهد و هدايت مىكند، الگو در اختيار مىگذارد، عبرت مىدهد، موعظه مىكند، تشويق مىنمايد، مىترساند و اميدوار مىكند. همه اينها بهطور غير مستقيم القا مىشوند، به همين جهت پايدارتر خواهند بود.
اسلام نيز نسبت به داستان عنايت خاصى دارد. بخش بزرگى از قرآن را داستانهاى پيامبران و تلاش پيگير آنان در ارشاد و هدايت مردم و اصلاح امور دنيوى و اخروى آنان تشكيل مىدهد. مبارزات پيامبران با كفار و مستكبران و ستمكاران، در طول تاريخ، در آن كتاب آسمانى آمده است. قرآن به عواقب خوب يا بد بعض امتها و شرح حال و سرنوشت برخى از رجال خوب و بد اشاره كرده است؛ مانند داستان: مبارزات حضرت موسى با فرعون در راه نجات قوم بنىاسرائيل، داستان مبارزات حضرت ابراهيم با نمرودِ ستمگر و بتپرستان، داستان حضرت نوح و كشتى، داستان هابيل و قابيل، داستان قوم عاد، ثمود، صالح، هود و لوط، داستان حضرت عيسى، داستان يوسف و برادران و يوسف و زليخا، سليمان و بلقيس، سليمان و مورچگان، داستان مريم و عيسى، داستان ابابيل و اصحاب فيل، داستان ذوالقرنين، داستان اصحاب كهف، داستان لقمان، داستان هجرت مسلمين به حبشه و مدينه، داستانهاى صبر و استقامت و ايثار و فداكارى و جهاد مسلمين در راه دفاع از اسلام، داستان جنگهاى مسلمانان با دشمنان، داستان توطئههاى دشمنان درباره پيامبر و مسلمين و دهها؛ بلكه صدها داستان ديگر كه به تفصيل يا اشاره در قرآن آمده است.
اصولًا قرآن خودش را به عنوان يك منبع داستان معرفى مىنمايد و مىگويد:
ما اخبار پيامبران را به صورت قصه براى تو بيان مىكنيم تا به قلب تو آرامش دهيم و به همين وسيله حق آشكار مىگردد و براى مؤمنين موعظه و تذكر خواهد بود.[1] البته داستانهاى قرآن، واقعى و هدفداراند و غالباً اهداف اخلاقى، اجتماعى و احياناً عقيدتى يا سياسى را تعقيب مىنمايند. جالب اينكه مخاطب قرآن عموم مردماند و اختصاصى به كودكان ندارد. پس معلوم مىشود كه داستان گويى براى عموم مردم مفيد است.
بنابراين، داستان سرايى را مىتوان به عنوان يكى از روشها و وسايل مهم و آموزنده تعليم و تربيت معرفى نمود. نويسندگان، گويندگان و اوليا و مربيان مىتوانند از اين روش استفاده نمايند.
در اينجا تذكر چند نكته را لازم مىدانيم:
1. چنانكه از طريق داستان مىتوان در تعليم و تربيت صحيح كودكان و نوجوانان و پرورش اخلاق نيك و تزكيه و تهذيب نفوس آنان استفاده كرد، همچنين داستان سرايى مىتواند در منحرف كردن آنها نيز مؤثر باشد.
بنابراين، مسئولين تعليم و تربيت، نمىتوانند نسبت به كتب داستانى بىتفاوت باشند، زيرا دشمنان اخلاق نيز از همين طريق وارد عمل مىشوند. در طريق اهداف شوم و خطرناك خود، از ذوق و هنر و قلمهاى شيوا و خيانت كار استفاده كرده و اهداف خود را آن چنان در لابلاى عبارات زيبا پنهان مىسازند كه افراد عادى كمتر بدان توجه پيدا مىكنند، ولى در روح خواننده تأثير مىگذارد.
بنابراين، مسئولين وظيفه دارند كتب داستانى را كاملًا كنترل نموده و از نشر كتابهاى گمراهكننده و ضد اخلاقى جداً جلوگيرى كنند. كتابخانههاى عمومى نيز بايد در عرضه كتابها دقت بيشترى نمايند و هر كتابى را در اختيار خوانندگان، مخصوصاً كودكان و نوجوانان و جوانان، قرار ندهند.
اوليا و مربيان نيز بايد مراقب كتابهايى كه در اختيار كودكان قرار مىگيرد، باشند. در انتخاب كتاب، او را كمك نمايند و او را از مطالعه كتابهاى بد و منحرف كننده بر حذر بدارند.
2. به نويسندگانِ خوش قلم توصيه مىكنيم كه كودكان و نوجوانان را فراموش نكنند و از دانش و قلم خود در طريق ارشاد و تربيت آنان استفاده نمايند. از داستان نويسى براى كودكان، احساس حقارت و تنزل مقام نكنند.
در قرآن كريم و احاديث پيامبر و اهل بيت داستانهاى بسيار مفيدى وجود دارد، حتى در سيره پيامبر و ائمه اطهار و اصحاب و ياران مخلص آنان نيز مطالب بسيار ارزشمند و آموزندهاى هست كه مىتواند مورد استفاده نويسندگان قرار گيرد. ما از جهت منابع آموزنده داستانى، بسيار غنى هستيم و بهترين الگوها را در اختيار داريم، ليكن متأسفانه در حد مطلوب مورد استفاده و استخراج قرار نگرفته است.
نويسندگان در مورد داستان نويسى براى كودكان كم كار كرده و غالباً از آمادگى كافى برخوردار نيستند. دانشمندان از داستان نويسى، آن هم براى كودكان، غالباً احساس تنزل مقام يا عدم نياز مىكنند. در صورتى كه كار بسيار مهم و يكى از هنرهاى ارزنده است. بنابراين، اين هنرِ ظريف و مهم را بايد آموخت و در طريق تربيت مورد استفاده قرار داد.
3. در داستان نويسى نبايد به ايجاد وسيله سرگرمى اكتفا كرد. داستانها بايد هدفدار و آموزنده باشند، ليكن بهتر است به اهداف تصريح نشود، بلكه در لابلاى عبارات باشد. به گونهاى كه بهطور غير مستقيم در روح خواننده تأثير بگذارد. داستان نويس بايد در انتخاب موضوع، كلمات، جملهها، مَثَلها، اشعار و نقاشىها، كاملًا دقت و احتياط كند، زيرا خواننده ملتزم نيست كه تنها از هدف داستان پند بگيرد بلكه امكان دارد از بعضى از كلمات و جملهها و نقاشىها نيز درس بگيرد. حتى يك كلمه ممكن است روح خواننده را دگرگون سازد.
بنابراين، بايد از استعمال كلماتى كه امكان دارد براى كودك و نوجوان بدآموزى داشته باشد جداً اجتناب نمود.
4. داستان سرايى وسيله است، نه هدف. ارزش داستان به هدف و محتواى آن بستگى دارد، هر چه هدف، عالىتر و مفيدتر باشد بر ارزش داستان مىافزايد.
در تأليف داستان لازم است به نكات زير توجه شود:
الف) داستان بايد هدفدار و آموزنده باشد و اهداف اخلاقى يا اجتماعى يا سياسى يا علمى را تعقيب نمايد.
ب) با توجه به نيازهاى خاص اخلاقى، عاطفى و جسمانى خوانندگان و بر طبق فهم و درك آنان تدوين شود. اى كاش كتابهاى كودكان و جوانان، با توجه به مراحل رشد و نيازهاى معنوى و جسمانى آنان، در مراحل مختلف، دستهبندى و تأليف مىشد، تا از آثار تربيتى بهتر و بيشترى برخوردار بودند.
ج) بهتر است قهرمان داستانها هم سن و سال خوانندگان باشند تا از تناسب و تأثير بيشترى برخوردار باشد. حال اگر در تأليف داستان از بزرگ سالان استفاده مىشود بهتر است حوادث دوران كودكى و جوانى آنان ترسيم شود و اگر وقايع دوران بزرگسالى آنها ترسيم مىشود، بهتر است رفتار و صفات مشترك بين آنها و بين كودكان و جوانان، مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار گيرد، نه خصائص ويژه دوران بزرگ سالى.
د) چنانكه محتواى داستان و سبك نگارش آن اهميت دارد، كيفيت چاپ و نقاشى و تجليد آن نيز از اهميت بالايى برخوردار باشد. چاپ خوب و جلد زيبا و نقاشىهاى هنرى و قشنگ، كودك و نوجوان و جوان را جذب كرده و بيشتر تحت تأثير قرار مىدهد. متأسفانه كتابهاى داستان كودكان، غالباً از جهت نگارش و چاپ و جلد و نقاشى، در كيفيت مطلوبى نيستند. به همين دليل آثار تربيتى چندانى ندارند.
ه) كسانى كه داستانهاى خارجى را ترجمه و چاپ مىكنند بايد به اين نكته مهم توجه داشته باشند كه نويسندگان خارجى، بر طبق موازين و ارزشهاى اخلاقى و آداب و رسوم اجتماعى و عقايد و باورهاى خود و اجتماعشان، كتاب مىنويسند و فرهنگ آنان با فرهنگ اسلامى و اجتماعى ايرانيان، تفاوت دارد.
بنابراين، ترجمه كتابهايى كه فرهنگ غلط ماديگرى، لذت جويى، بىبندوبارى، شهوت رانى، عياشى و بىايمانى را ترويج مىكنند، بزرگترين خيانت محسوب مىشود. مترجم بايد قبلًا كتاب را با دقت بخواند، اگر آن را مفيد و بىعيب دانست، به ترجمه و چاپ آن اقدام نمايد وگرنه از ترجمه آن جداً اجتناب نمايد، و تنها به درآمد مالى آن توجّه نكنند.[2]
[1]. هود( 11) آيه 120:\i« وَكُلّاً نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَجاءَكَ فِى هذِهِ الحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ».
[2] امينى، ابراهيم، اسلام و تعليم و تربيت، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.