ضرورت شناخت تربیت شونده
تربیت، کارى بسیار مهم، دشوار و ظریف است که نیاز به اطلاعات لازم و تهیه مقدمات دارد. در صورتى مربى در این امرِ مهم توفیق مىیابد که قبلًا اطلاعات لازم را فراهم کرده خودش را آماده کرده باشد و گرنه به نتیجه مطلوبى نخواهد رسید. در ذیل به پارهاى از این اطلاعات بهطور خلاصه اشاره مىشود:
شناخت فرد مورد تربیت
چنانکه دانستید، تربیت عبارت است از: فراهم کردن زمینه مناسب براى پرورش استعدادهاى جسمانى و روانى انسان مورد تربیت و هدایت آنها در جهت مطلوب و جلوگیرى از وقوع انحرافات و ناهنجارىها.
با توجه به تعریف یاد شده روشن مىشود که یک مربى در صورتى در عمل خود موفق مىشود که قبلًا فرد مورد تربیت را به خوبى بشناسد و از استعدادهاى جسمانى، غرایز، خواستهها و تمایلات نفسانى او کاملًا آگاه باشد تا بتواند شرایط مناسب را براى پرورش شکوفایى استعدادهاى ذاتى او فراهم ساخته و در رفع کمبودها و تأمین نیازهاى او کوشش کند، چون همه کودکان در این جهت تفاوتهاى فراوانى دارند.
ژان شاتو مىنویسد:
همانطور که هر سنى مقتضیاتى دارد، هر فرد انسان هم استعداد خاصى دارد، باید نوع هوش، بنیه و خُلق و خوى افراد مورد توجه باشد. هر ذهنى شکلى خاص دارد و نیازمند است که متناسب با آن اداره شود. مراد، تفاوتهاى کمى که سبب مىشود هر کس به تناسب میزان هوش خود بیش و کم پیشرفت کند، نیست، مراد علاوه بر آن تفاوتهاى کیفى نوع دیگرى است که امروز تفاوت منشى- منش به معناى عام آنکه بنیه و خلق و خوى را شامل مىشود- خوانده مىشود.[1] یکى از وظایف مربى شناخت این تفاوتهاست. در بین کودکان دو نوع تفاوت وجود دارد:
تفاوتهاى فردى
تفاوتهاى فردى عبارت است از خصوصیات و صفات ویژهاى که در ساختار وجودى تک تک کودکان، قطع نظر از مراحل رشد، نهاده شده است. این تفاوتها را به چند دسته مىتوان تقسیم نمود:
اول: تفاوتهاى جسمانى- هر کودکى از جهت ساختار جسمانى داراى ترکیب و مزاج مخصوصى است، یا سالم و نیرومند است یا ضعیف و ناتوان. گاهى این تفاوت در کیفیت آفرینش اعضاى رئیسه بدن مانند: قلب، مغز، کبد، کلیه، اعصاب و عروق، دستگاه گوارش، دستگاه تنفس و دستگاه گردش خون مىباشد. امکان دارد که کودکان از جهت ساختار حواس پنج گانه شنوایى، بینایى، ذائقه، لامسه و شامه تفاوتهایى با هم داشته باشند.
بنابراین، هر کودکى از جهت سلامت یا بیمارى، نیرومندى یا ضعف مزاج، توان یا کم توانىِ یک عضو یا چند عضو از همان ابتدا داراى شرایط ویژه و استعداد مخصوصى است که باید مورد توجه اولیا و مربیان قرار گرفته و بر طبق آن برنامه ریزى شود، تا استعدادهاى طبیعى او پرورش کامل یابد و نقصها و کمبودها در حد امکان جبران گردد.
دوم: تفاوتهاى نفسانى- کودکان از ابتداى ولادت از جهت هوش، فهم و حافظه تفاوتهایى دارند؛ بعضى بسیار تیزهوش و نابغه و برخى در پایینترین مراحل هوش و به اصطلاح، کودناند. در بین این دو مرتبه هم مراتب فراوانى وجود دارد. رفتار اولیا و مربیان و برنامههاى تربیتى و توقعات آنها، نسبت به همه این کودکان نمىتواند یکسان باشد. بنابراین با شناسایى کودکان، برنامه تربیتى تنظیم گردد تا استعدادهاى طبیعى کودک هدر نرود یا چیزى فوق طاقت بر او تحمیل نشود.
سوم: تفاوتهاى عاطفى و اخلاقى- این تفاوتها از زمان کودکى در وجود آنها نهاده شده و طبیعى است. این صفات و خصوصیات عبارت است از: زرنگى و پر تحرکى یا تنبلى و بىحالى، تندخویى یا خوش اخلاقى، زودرنجى یا خون سردى، ترش رویى یا گشاده رویى، خوشبینى یا بدبینى، پرگویى یا کم حرفى، گوشهگیرى یا گرایش اجتماعى، زود باورى یا دیر باورى، خود بزرگبینى یا احساس حقارت، ریاستطلبى یا ترس از قبول مسئولیت، کم رویى یا پررویى، افسردگى یا شادمانى، ترس یا بىباکى، بخشش یا بخل، نظیف بودن یا کثیف بودن، نظم یا بىنظمى، بدخواهى یا خیرخواهى و مانند آن.
این قبیل صفات گاهى اکتسابى هستند و گاهى ذاتى و طبیعى. بعضى از کودکان از همان اوان کودکى واجد این صفات بوده و آثارشان در آنها مشاهده مىشود. این قبیل خصوصیات و تفاوتها ممکن است ارثى باشند یا معلول مزاج و ساختار مخصوص جسمانى کودک که خود نیز معلول کیفیت جسمانى والدین یا نوع تغذیه آنها در زمان انعقاد نطفه، یا ایام باردارى و شیر دادن زن، یا اوضاع و شرایط زندگى آنها در این دوران مىباشد.
به هر حال تفاوت ذاتى و فردى کودکان در برخى از صفات قابل انکار نیست؛ مثلًا بعضى از کودکان در برابر ناملایمات، حساسیت بیشترى دارند و زود عصبانى مىشوند. برعکس بعضى خون سرد و بىتفاوتاند، لیکن این سخن بدان معنا نیست که تربیت در اینها تأثیر ندارد، بلکه مىگوییم: این قبیل افراد، از جهت ساختار طبیعى براى عصبانى شدن، از بعضى افراد دیگر آمادگى بیشترى دارند. رفتار مربى نیز نسبت به این دو نوع فرد نمىتواند یکسان باشد، چون وجود هر صفتى برخورد خاصى را مىطلبد وگرنه غالباً نتیجه معکوس خواهد داد.
بنابراین مربیان قبل از هر چیز باید خصایص و صفات ویژه و طبیعى کودکان را بشناسند بهتر بتوانند رفتار و برنامه تربیتى خود را تنظیم نمایند. لیکن شناخت این صفات و ویژگىها کار آسانى نیست، بلکه امرى است ظریف و دشوار که نیازمند دقت و مراقبت است. دانشمندان براى شناخت تفاوتهاى فردى کودکان روشهاى مختلفى را پیشنهاد کردهاند، ولى بهترین روش عبارت است از: مطالعه و دقت در رفتار کودکان و برخورد آنها با حوادث؛ مخصوصاً برخورد آنها با سایر کودکان به هنگام بازىهاى دسته جمعى، تفریحات آزاد، به هنگام ورود در مجالس و برخورد با بزرگترها، به ویژه ملاقات با افراد جدید و ناشناس. اگر کسى اهل دقت و مطالعه باشد در این مواقع مىتواند تا حد زیادى کودک مورد تربیت را شناخته و صفات و خصوصیات او را تشخیص دهد.
ژان شاتو مىنویسد:
هر کودکى موجود منحصر به فردى است و هدف نهایى هر آموزش و پرورش آن است که کودک را با تمام معایب، با تمام نقایص، با تمام امکاناتش، چنانکه طبیعت، او را خلق نموده است در اختیار بگیریم و از این امکانات به نفع او حداکثر استفاده را بنماییم.[2]
تفاوتهاى رشدى
نوع دوم، تغییرات و تحولاتى است که در طول سنین و مراحل رشد، به تدریج در انسان به وجود مىآید و از کودکى تا پایان عمر ادامه دارد. کودک بر یک حال باقى نمىماند، بلکه رفته رفته رشد کرده و از جهت کمى و کیفى، تغییرات و تحولاتى در او پدید مىآید.
در تعریف رشد گفتهاند: سلسله تغییرات و تحولاتى پى در پى است که در موجود زنده براى رسیدن به هدفى خاص انجام مىگیرد. این تغییرات نه تنها در حجم بدن، بلکه در ذهن، عقل، اخلاق و عواطف نیز به وجود مىآید. کودک از جهت جسم و نیروهاى جسمانى کمکم رشد مىکند تا به مرحله نهایى کمال برسد. همراه با رشد جسمانى، عقل و شعور او نیز رو به کمال مىرود؛ هم از جهت بدن نیرومند مىشود و هم از جهت عقل و درک و شعور. در نتیجه چیزهاى فراوانى را یاد مىگیرد و غرایز و استعدادهاى جدیدى در او ظهور مىکند و به فعلیت مىرسد. خوردن و آشامیدن، استفاده از حواس، بلند شدن و نشستن، خزیدن و با دست و پا حرکت کردن، ایستادن، راه رفتن و دویدن، کنترل ادرار و مدفوع، حرف زدن، خواندن و نوشتن، نقاشى و هنر، فکر کردن و تحصیل علم و دانش، کار کردن و خلاقیتهاى گوناگون و حیرتآور، همه اینها محصول رشد جسمانى و عقلانى انسان مىباشد. لیکن این استعدادها در یک زمان به فعلیت تبدیل نمىشوند، بلکه هر یک از اینها در زمانى خاص و شرایطى ویژه ظهور و فعلیت مىیابد. در اثر رشد جسمى و عقلى است که غرایز بیدار گشته و استعدادهاى تازه به وجود مىآیند و براى فعلیت آماده مىگردند. به همین جهت دوران رشد را به چند مرحله تقسیم نموده و ویژگىها و استعدادهاى هر یک از آن مراحل را برشمرده و نیازهاى خاص آن را تبیین کرده اند.
در این جاست که ضرورت شناخت مراحل رشد، استعدادها و نیازهاى مخصوص هر یک از آن مراحل و توان جسمى و عقلى انسانى، که در آن مرحله قرار گرفته، روشن مىشود، زیرا مربى در اثر این شناخت، برنامههاى تربیتى خود را بر طبق این مراحل تنظیم مىکند و انتظارات خود را با توانایى جسمانى و عقلانى کودک هماهنگ مىسازد. لذا چیزى را بر او تحمیل نمىکند که در توانش نباشد، زیرا یکى از مشکلات تربیتى، توقعات بیش از حد اولیا و مربیان است. در بین مربیان کسانى هستند که بدون توجه به رشد و توانایى کودک انجام کارهایى را از او توقع دارند که در توان او نیست، به همین جهت شکست مىخورد و چنین شکستى بر شخصیت او لطمه وارد ساخته و نتایج بدى را به بار مىآورد.
بنابراین، یک مربى خوب، قبلًا اطلاعات لازم را درباره مراحل رشد تهیه کرده و بر طبق آن یک برنامه دقیق و زمانبندى شده، براى کودک تنظیم مىنماید و آن گاه از او مراقبت کامل به عمل مىآورد. هرگاه احساس کرد که براى انجام کارى استعداد پیدا کرده بدون اینکه فرصت را از دست بدهد به یارى کودک مىشتابد، شرایط مناسب را براى شکوفا شدن آن استعداد فراهم نموده و موانع را برطرف مىکند تا اینکه استعداد جدید شکوفا شود. البته در صورت لزوم مىتواند با راهنمایىها و تشویقهاى خود او را کمک نماید.
بنابراین مصلحت نیست که مربى، قبل از آمادگى جسمانى و عقلانى کودک، او را در انجام عملى که هنوز توان آن را ندارد، تشویق و وادار کند، زیرا علاوه بر اینکه تلاشهاى او غالباً به نتیجه نخواهد رسید، نتایج غیر مطلوبى نیز به همراه خواهد داشت.
درک نیازهاى جسمانى کودک چندان دشوار نیست، بلکه آنچه مهم است شناخت دقیق استعدادها و نیازهاى متنوع روانى، ذهنى، عاطفى و اخلاقى او است. هر چه اولیا و مربیان در این مورد از شناخت بیشتر و عمیقتر برخوردار بوده و در تأمین نیازها و ایجاد شرایط مناسب، عنایت بیشترى به عمل آورند در پرورش صحیح کودکان موفقتر خواهند بود.[3]
[1]. مربیان بزرگ، ص 192.
[2]. همان، ص 144.
[3] امینى، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.