منزل مرتب
یک منزل مرتب- که هر یک از اسباب و لوازم زندگیِ آن در جای مخصوص و مناسب قرار گرفته باشد- از جهاتی بر یک منزل شوریده و درهم و برهم برتری دارد.
اولًا، نظم و ترتیب مخصوص به منزل صفا و رونق و زیبایی میبخشد، تماشای تکراری خانه نه تنها موجب ملال نمیشود، بلکه مسرت بخش و دلپذیر خواهد بود.
ثانیاً، کارهای خانه، به آسانی انجام میپذیرد، اوقات کدبانوی خانه بیهوده تلف نمیشود؛ زیرا تا به چیزی نیاز پیدا میکند، میداند کجاست، برای دستیابی به آن معطل نمیشود، در نتیجه کارها بهآسانی انجام میپذیرد و خانم را وامانده و خسته نمیگرداند.
ثالثاً، رونق و صفای محیط مرتب منزل که از ذوق و سلیقه کدبانوی خانه حکایت میکند، مرد را به خانه و زندگی علاقهمند ساخته و از خطرات ولگردی و قرار گرفتن در دامهای فساد محفوظش میدارد.
رابعاً، چنین خانه مرتبی سبب آبرومندی و سرافرازی خانواده بوده، هر کس آن را ببیند از زیباییاش لذت میبرد و به ذوق و سلیقه کدبانوی خانه آفرین خواهد گفت.
با خرید و تهیه اسباب لوکس، زندگی زیبا نمیشود، بلکه نظم و ترتیب خاص است که زیبایی را به وجود میآورد، خود شما حتماً خانواده های مرفه و ثروتمندی را دیدهاید با این که از انواع و اقسام لوازم لوکس زندگی برخوردارند، اما زندگی آنها بهدلیل درهم و برهم بودن، صفا و رونقی ندارد و دیدن آن ملال آور است، به عکس، خانوادههای فقیری را هم دیدهاید که در عین فقر و ناداری، زندگیِ زیبا و مسرتبخشی دارند؛ چون همان اسباب و لوازم مختصر را، مرتب، منظم و تمیز نگه میدارند.
اصولًا مگر زیبایی جز نظم و ترتیب خاص، چیز دیگری است؟
بنابراین، یکی از وظایف مهم خانهداری رعایت نظم و ترتیب است، خانمهای خوش سلیقه و کدبانو خود بهتر میدانند که چگونه باید اسباب و لوازم خانه را مرتب سازند، امّا در عین حال یادآوری نکات زیر بیفایده نیست:
اسباب و لوازم منزل را درجهبندی نموده برای هر نوعی از آنها جای مخصوصی انتخاب نمایید، همه ظرفها را یک جا روی هم نریزید، ظرفهایی را که مورد احتیاج همیشگی است در دسترس قرار دهید، ظرف شیرینی خوری و آجیلخوری را در یک جا و ظرفهای شربتخوری را در جای دیگری قرار دهید، جایی را برای وسایل چایخوری، و جایی دیگر را برای اسباب و ظروف غذاخوری در نظر بگیرید. قاشق، کارد و چنگالها را در جای مخصوصی بگذارید، اسباب و لوازم میوهخوری را در جایی دیگر بگذارید، و نیز ظرفهای ماست خوری و مرباخوری هم جای مخصوصی داشته باشند، و به طور خلاصه اسباب و لوازم زندگی به قدری مرتب باشد که خود شما و شوهرتان و فرزندانتان جای مخصوص آنها را بدانند به طوری که اگر در شب تار هم خواستید آنها را پیدا کنید بتوانید مستقیماً به سراغشان بروید.
شاید برخی خانمهابگویند: برنامه مذکور برای آنانی خوب است که زندگی مفصل دارند، نه برای ما که زندگانی فقیرانهای داریم. ولی باید خاطرنشان کرد که اسباب و لوازم زندگی به هر حال باید مرتب باشدچه فقیر باشد چه غنی شخص فقیر هم باید همان اسباب و لوازم مختصر خویش را مرتب سازد؛ مثلًا همه ظروف خانهاش را میتواند در یکجاظرفی قرار بدهد، ولی هر گوشهای از آن را برای یک نوع ظرف اختصاص بدهد، لباسهای تابستانی را در یک جا و لباسهای زمستانی را در جای دیگر قرار دهد، لباسهای خود را در یک جا و لباس های شوهر را در جایی دیگر و لباسهای فرزندان را نیز در جای مخصوص قرار دهد، لباسهایی را که بیشتر مورد استفاده قرارمیگیرد، در دسترس و لباسهای دیگر را در جایی محفوظتر نگه بدارد، لباسهای نشسته را در جای مخصوص بریزد، رختخوابهای مورد لزوم دردسترس، و رختخوابهای دیگر را در کمد و یا جایی دیگر بگذارد، پس از صرف غذا ظرفهای چرب و نشسته را فوراً جمع کند و در جای معین بگذارد، هر یک از اسباب و لوازم تزیینی اتاق را در جای مناسب قرار دهد، لباسهای او و فرزندانش، در گوشه و کنار اتاق پراکنده نباشد، بلکه آنها را در کمد مخصوص یا روی چوب لباسی بیندازد، به کودکانش توصیه کند که اسباب و لوازم خود از قبیل لباس و کتاب را همیشه در جای مخصوص بگذارند.
مطمئن باشید که اگر شما نظم و ترتیب را کاملًا رعایت کنید، کودکانتان نیز به همین وضع عادت خواهند کرد.
زنهای بیانضباط برای این که خودشان را بیگناه معرفی کنند، شوریدگی منزل را به گردن بچهها میگذارند، در صورتی که این موضوع اشتباه است، زیرا بچهها از پدر و مادر تقلید مینمایند، اگر پدر و مادر منظم باشند آنها هم منظم تربیت میشوند، بچهها در آغاز امر با رعایت نظم و ترتیب مخالف نیستند، بلکه بدان اظهارعلاقه مینمایند، ولی وقتی اوضاع نامنظم داخلی را مشاهده نمودند از آنها درس زندگی میآموزند.
پول و اوراق بهادار از قبیل چک، سفته، اسناد و مدارک را در جای محفوظی بگذارید که در دسترس بچههای کوچک نباشد، زیرا ممکن است در اثر غفلت از بین بروند و ضررهایی به شما وارد گردد. زدن و تنبیه کردن فرزند بعد از عمل سودی ندارد، علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد، بچه نادان گناهی ندارد، مقصر، مادر بیانضباط است که اشیای ارزشدار را در دسترس او قرار داده است.
به داستان زیر توجه فرمایید:
مردی سه هزار تومان به همسر خود سپرد و تأکید کرد پولها را در محل امنی نگهداری کند ... پولها را لب تاقچه گذاشت و برای انجام کار کوچکی بیرون رفت. وقتی به اتاق برگشت پولها را ندید. هراسان به اطراف نگاه کرد دید طفل پنجساله چیزی را در باغچه حیاط میسوزاند و شادی میکند. مادر به قدری عصبانی شد که کودک پنجساله را بلند کرد و به زمین کوبید، کودک جابه جا جان داد. مادر وحشتزده به جسد بیجان طفل نگاه میکرد، شوهرش از در وارد شده توضیح خواست، زن جریان را تعریف کرد، مرد عصبانی شد و کتک مفصلی به همسرش زد، سوار موتور سیکلت شد تا ماجرا را به کلانتری گزارش دهد، اما هیجان و ناراحتی او سبب شد که با یک تاکسی تصادف کند و مجروح شود.[1]
به عقیده شما مقصر واقعی، در این جریان کیست؟ قضاوت آن را به عهده خود خوانندگان محترم میگذارم. برای این گونه حوادث، نظایر فراوانی سراغ دارید و شاید در زندگی خود شما نیز رخ داده باشد.
داروها، مواد خطرناک و سمّی و نفت و بنزین را در دسترس بچههای کوچک قرار ندهید؛ زیرا ممکن است در اثر نادانی آنها را بخورند و تلف شوند، آن گاه باید عمری را داغدار باشید، احتیاط و هوشیاری زیان بار نیست، آن چیزی که مضر است غفلت و بیاحتیاطی است که در اثر خطرهای زیادی در کمین انسان قرار میگیرد. به نمونههای زیر توجه فرمایید:
خواهر و برادر خردسالی محتویات یک ظرف پر از محلول «د. د. ت» را بهجای دوغ نوشیدند، این دو بچه در خانه تنها بودند، هنگامی که احساس تشنگی کردند، چون آب در دسترس نداشتند محلول گرد «د. د. ت» را به تصور دوغ نوشیدند.
مادر بچهها در بیمارستان اظهار داشت: دیشب مقداری «د. د. ت» را حل کردم تا در زیر زمین خانه نزدیک لانه موشها بپاشم که این حادثه رخ داد.[2]
دو کودکی که به جای آب، ظرف نفت را سر کشیدند و نیز کودکی پنجساله که دهعدد قرص پا درد مادرش را خورد، در بیمارستان بستری شدند.[3]
در پایان یادآور میشوم که البته نظم و انضباط خوب است، ولی نه بهاندازهای که از اعضای خانه سلب آسایش شود، اگر از حد متعارف و عادی گذشت و به وسواسیگری و سلب آزادی منجر شدکه این خود از مشکلات برخی خانوادهها به شمار میرود، ممکن است سبب جدایی و طلاق شود. به نمونه زیر توجه فرمایید:
مردی میگوید: از دست پاکیزگیهای عجیب و غریب همسرم دیوانه شدم، ازاداره، خسته و کوفته ساعت 4/ 5 بعدازظهر که برمیگردم باید حتماً هفت مرتبه دست و پایم را در آب حوض که یخ بسته، کر بدهم، کفشم را جای مخصوصی بگذارم و دمپایی مخصوص منزل را بپوشم. توی دستشویی دمپایی مخصوص گذاشته، درآشپزخانه، هال و همهجای خانه، لباس را باید به جالباسی مخصوص بیاویزم و از جالباسی مخصوص بردارم، اگر اجازه داد سیگار بکشم، باید حتماً در اتاق مخصوص
باشد که همه جا بو نگیرد، خلاصه من که یک عمر به راحتی و آزادی گذراندهام درعرض چهار سال زندگی زناشویی از هر زندانییی بدبختتر شدهام، چه لزومی دارد که آدم آن قدر زیاد اهل نظافت بی مورد باشد. این وسواس است و من از وسواس بیزارم.[4]
در هیچ کاری افراط و تفریط خوب نیست، بلکه میانهروی در هر حال اصلح است، نه به قدری بیانضباط باش که اوضاع زندگیتان شوریده و بیحساب باشد، نهآن قدر در حفظ انضباط زیادهروی کن که به وسواسیگری کشیده شوید و راحتی و آسایش از شما سلب شود.
[1]. روزنامه اطلاعات، 23 بهمن 1348
[2]. همان، 26 تیر 1351
[3]. همان، 11 اسفند 1348
[4]. همان، 3 بهمن 1350