پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

خشم و ترس

خشم‏

در طبیعت انسان، غریزه‏اى‌ به نام خشم وجود دارد که ظاهراً یکى‌ از عواطف ناخوشایند به شمار مى‌‏رود، در صورتى‌ که خشم در اصل نه تنها بد نیست بلکه در برخى‌ موارد از ضروریات زندگى‌ محسوب مى‌‏شود. آنچه بد است خشم‏هاى‌ بى‌‏جا و افراطى‌ است.

در چند ماه اول زندگى‌ کودک، آثار خشم و غضب در وى‌ مشاهده نمى‌‏شود.

امّا از شش ماهگى‌ به بعد تغییراتى‌ در خلق و خوى‌ کودک به وجود مى‌‏آید و آثار خشم مشاهده مى‌‏شود. در پایان سال اول، شدت یافته و عصبانیت بیش‏ترى‌ از خود نشان مى‌‏دهد. کودک عصبانى‌، رنگش سرخ مى‌‏شود، گریه مى‌‏کند، جیغ مى‌‏کشد، پاهایش را بر زمین مى‌‏کوبد، خودش را روى‌ زمین مى‌‏کشد، اگر چیزى‌ دستش باشد پرتاب مى‌‏کند، به صورت پدر و مادر یا خواهر و برادر پنجه مى‌‏زند.

عصبانیت‏هاى‌ کودک مى‌‏تواند معلول عوامل متعددى‌ باشد:

1. مقاومت والدین در برابر خواسته‏ها و توقعات کودک و محروم ساختن او از رسیدن به اهداف.

2. بى‌‏خوابى‌ و خستگى‌ زیاد کودک.

3. تبعیض‏هایى‌ که والدین بین کودک و خواهر یا برادر بزرگ‏تر یا کوچک‏ترش قائل مى‌‏شوند.

4. وجود دردها و ناراحتى‌‏هاى‌ شدید براى‌ کودک و عدم توجه پدر و مادر در رفع آن‏ها.

5. تصرف و قبضه کردن اسباب‏بازى‌‏ها، کفش و لباس او به وسیله کودکان دیگر.

6. وادار کردن کودک به انجام کارى‌ که برخلاف میل اوست.

در این قبیل موارد کودک غضبناک مى‌‏شود و خشم خود را به هر شکلى‌ آشکار مى‌‏سازد. حال اگر از این عمل نتیجه گرفت، غریزه خشم تقویت مى‌‏شود و به صورت یک خلق و خوى‌ تند و وحشیانه‏اى‌ تبدیل مى‌‏شود.

بنابراین، پدر و مادر باید از زمان کودکى‌ فرزندشان به فکر تعدیل و کنترل غریزه خشم او باشند؛ مثلًا از به وجود آمدن عوامل خشم جداً جلوگیرى‌ کرده یا در رفع آن‏ها کوشش نمایند، وسیله استراحت و خواب به موقع او را فراهم سازند، به شیر و تغذیه و تعویض لباس‏هاى‌ او برسند، از هر گونه تبعیض جداً اجتناب نمایند، در رفع ناراحتى‌‏هاى‌ او تلاش کنند، به کودکان دیگر اجازه ندهند در اسباب‏بازى‌‏ها و لباس‏هاى‌ او تصرف نمایند و خواسته‏هاى‌ معقول او را در صورت امکان برآورده سازند. با رعایت این امور زمینه‏اى‌ براى‌ عصبانیت کودک به وجود نمى‌‏آید.

البته در مواردى‌ که کودک توقعات بى‌‏جا و غیر مجاز یا غیر ممکن دارد و براى‌ رسیدن به هدف، خشمناک مى‌‏شود و داد و قال راه مى‌‏اندازد و مى‌‏خواهد بدین وسیله به هدف برسد، باید در برابر خشم و جنجال او مقاومت نمود، وگرنه به این خوى‌ ناپسند عادت کرده و در زندگى‌ آینده‏اش براى‌ رسیدن به اهداف خود همواره از این سلاح استفاده خواهد کرد.

یکى‌ از دانشمندان مى‌‏نویسد:

در سال اول زندگى‌ تعارض میان ممنوعیت‏هاى‌ والدین با خواسته‏هاى‌ کودکان پیدا مى‌‏شود و چون بر اثر این تعارض‏ها کودک از رسیدن به هدف خود محروم مى‌‏شود، خشم بر او مستولى‌ مى‌‏گردد. هم چنین معلوم شده است کودکانى‌ که در موقع بیمارى‌، زیاده از حد مورد توجه قرار گرفته‏اند زودتر خشمناک مى‌‏شوند. سهل انگارى‌ والدین و عدم مقاومت آن‏ها در برابر خواسته‏هاى‌ نامشروع کودکان موجب ناراحتى‌ و کم‏حوصلگى‌ آنان در برابر هر محرومیتى‌ است.[1] دیگرى‌ مى‌‏نویسد:

در دوازده ماهگى‌ به امر خوب و بد آگاهى‌ دارد. گاهى‌ اوقات ممکن است عصبانى‌ شود، در این حالت بهترین برخورد حفظ خون‏سردى‌ مى‌‏باشد. شما مى‌‏توانید به آرامى‌ از اتاق خارج شوید و او را تنها بگذارید، عصبانیت او به زودى‌ برطرف مى‌‏شود، زیرا کسى‌ در کنار او نیست تا خودنمایى‌ کند.[2] همین دانشمند مى‌‏نویسد:

زمانى‌ که امرى‌ را مناسب حال فرزند خود مى‌‏دانید- مثل خوابیدن، مراجعه به پزشک، غذا خوردن و امثال آن- به هیچ وجه تحت تأثیر او قرار نگرفته و آن را انجام دهید. در غیر این صورت از هم اکنون مى‌‏آموزد که مى‌‏تواند در برابر هر امرى‌ شما را قانع کند و اصطلاحاً عقب بزند. در نتیجه در آینده، اجتماع، فردى‌ مغرور را به سادگى‌ در خود نخواهد پذیرفت. او باید این مطلب را درک کند که اصولًا تابع شما باشد. هر چه کودک بزرگ‏تر مى‌‏شود از نظر ذهنى‌ آماده مى‌‏شود و در مى‌‏یابد که والدینش قادرند و باید در سنین ویژه‏اى‌ براى‌ او تصمیم‏گیرى‌ کرده، او را راهنمایى‌ کنند. البته سخت‏گیر بودن و انعطاف نداشتن هم چندان منطقى‌ به نظر نمى‌‏رسد، امّا براى‌ هر فردى‌ یک چارچوب قانونى‌ و برنامه‏ منظم، امرى‌ ضرورى‌ است.[3]

 

ترس‏

ترس یکى‌ از عواطف ناخوشایندى‌ است که در کودکان و همه انسان‏ها کم و بیش وجود دارد. درست معلوم نیست که ترس از چه زمانى‌ در کودک به وجود مى‌‏آید، امّا گفته شده که طفل در حدود چهارماهگى‌ از دیدن اشخاص و محیط نامأنوس مى‌‏ترسد، امّا در هشت ماهگى‌ علائم ترس، بهتر مشاهده مى‌‏شود.

بعضى‌ هم مدعى‌ هستند که بعد از تولد، وجود ترس در نوزاد پایه‏گذارى‌ شده گرچه علائم و آثار آشکارى‌ هم مشاهده نشود.

به هر حال، اصل وجود ترس نه تنها مضر نیست، بلکه براى‌ سلامت و ادامه حیات انسان ضرورت دارد. انسان باید از دشمن و از خطرها و بیمارى‌‏ها بترسد تا از آن‏ها اجتناب کند. آنچه مذموم است ترس‏هاى‌ نامعقول و بیجا و افراطى‌ مى‌‏باشد. پدر و مادر نباید از ترس‏هاى‌ واقعى‌ و معقول فرزند خردسالشان مانع شوند بلکه باید در موارد لازم او را برحذر بدارند. کودک باید از نزدیک شدن به آتش، آب‏جوش، سیم برق، کپسول گاز، حیوانات درنده و موذى‌، دویدن وسط خیابان، رفتن روى‌ بام و پله، روشن کردن کبریت، بازى‌ با اشیاى‌ تیز و برنده و دیگر امور خطرناک، بترسد تا جانش از خطر محفوظ بماند. پدر و مادر باید از فرزندشان مراقبت نمایند و امور خطرناک را از دسترس او خارج سازند. به علاوه به هر طریق ممکن او را از نزدیک شدن به امور خطرناک برحذر بدارند و احتمال خطر را به او تفهیم کنند.

امّا پدر و مادر باید در مورد ترس‏هاى‌ غیر معقول؛ مانند: ترس از جن و پرى‌، تاریکى‌، سوسک، گربه، موش، مارمولک، غول و لولو، از همان زمان کودکى‌ مانع از پیدایش این ترس‏ها بشوند یا در رفع آن‏ها بکوشند.

این را باید بدانیم که کودک ذاتاً و تا مدتى‌ از این قبیل امور و حتى‌ از حیوانات موذى‌ نیز نمى‌‏ترسد. بلکه ترس از این امور را عملًا از پدر و مادر و سایر معاشرین فرامى‌‏گیرد. آن‏ها هستند که با اظهار ترس و فرار خود، ترسیدن را به فرزند خود مى‌‏آموزند. راه پیش‏گیرى‌ نیز در اختیار خود آنان مى‌‏باشد؛ مثلًا اگر خودشان از حیوانات غیر موذى‌ اظهار ترس نکنند یا از توقف در مکان تاریک به اتفاق کودک خردسالشان نهراسند و از جن و پرى‌ و غول و لولو صحبت نکنند، چنین ترس‏هایى‌ در نهاد کودک پایه‏گذارى‌ نمى‌‏شود. برخى‌ از روان‏شناسان صداهاى‌ شدید و ناگهانى‌ را نیز یکى‌ از عوامل ترس کودکان- و حتى‌ نوزاد- مى‌‏دانند که بهتر است تا حد ممکن از وقوع آن‏ها جلوگیرى‌ کرد.[4]


 


[1]. روانشناسى‌ کودک، ص 293.
[2]. اولین سال زندگى‌، ص 132.
[3]. همان، ص 94.
[4]. امینى‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.