خُلق زیبا
یکی از اصحاب پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میگوید: به محضر پیغمبر رسیدم، ایشان فرمودند: خدا تو را زیبا آفریده[17] ـ معلوم است او خوشقیافه بوده است ـ «و اَحسِن خُلْقَک؛ خُلْقت را هم زیبا کن». ظاهرت را خداوند زیبا کرده، پس سعی کن خُلْقت را هم خودت نیکو کنی. از این حکایت معلوم میشود که اصلاح نفس و کسب صفات نیکو در اختیار خود انسان است. او خودش باید در این راه تلاش کند. انسان در این عالم در هر وضعیتی که باشد، یکی از این دو کار را انجام میدهد: یا در باطن خود صفات حیوانی را تثبیت میکند؛ یا صفات انسانی را. اگر صفات حیوانی را ترویج کند، ذاتش به یک حیوان، مبدل میشود و واقعاً مثل حیوانات میشود. انسانی که مثل یک حیوان درنده، انسانهای دیگر را میکشد، یا مال مردم را غارت میکند و باکی از این کارها ندارد، ممکن است صورت ظاهریاش انسان باشد، اما در واقع، باطنش حیوانی موذی است. انسانیت انسان به قد و قیافه و ظاهر نیست، بلکه ملاک آن واقعیت باطنی است که آثارش در اعمال آدمی نمایان میشود؛ چه در دنیا و چه در آخرت.
[ قَسَم به] روزی که رازهای نهان برملا شود.[18]
یکی از نامهای قیامت، روز آشکار شدن نهان و اسرار آدمی است و آنجا معلوم میشود هر کسی چه وضعیتی دارد. ممکن است آدمی با رفتار نیک و اخلاق خوب، خودش را همانند بهترین افراد، به مظهر صفات خوب خداوند متعال، تبدیل کند و ممکن است به یک حیوان واقعی تبدیل شود و همان طور هم محشور شود ـ مثلاً به صورت یک گرگ، محشور شود ـ اگرچه بعضی انسانها از گرگ هم بدترند! گرگ وقتی یک یا چند حیوان را درید، سیر میشود، اما بعضی انسانها هیچگاه از ظلم به دیگران سیر نمیشوند! بنابراین، انسانی با چنین روحیهای قطعاً نمیتواند وارد بهشت شود. بهشت، جای انسان واقعی است. انسان باید به باطن، نفس و روح خویش بیندیشد که غفلت از آن، اشتباه بسیار بزرگی است.
ابوبصیر میگوید: با امام باقر علیهالسلامبه سفر حج رفته بودم. در جایی دیدم که حاجیان فراوانی ضجه میزنند و ناله میکنند و به اصطلاح حال خوشی دارند. خدمت امام علیهالسلام عرض کردم: یابن رسول اللّه! چقدر حاجی آمده و چه حال خوشی دارند؛ چه نالهها و ضجههایی میزنند! حضرت فرمودند: این را بدان اینها که ضجه و ناله میکنند زیاد هستند، اما حاجی واقعی در بینشان کم است! ابوبصیر میگوید: از حرف امام بسیار تعجب کردم. آنگاه ایشان فرمود: میخواهی نشانت دهم؟ گفتم: بفرمایید. حضرت، دست مبارکشان را به چشمهای من کشید، ناگاه دیدم صحرا پر از جمعیت و پر از حیوانات است؛ خوک و شیر و پلنگ! البته در بینشان تعدادی انسان هم بود. بسیار تعجب کردم. حضرت فرمود: این واقعیتِ اینهاست. ابوبصیر سپس میگوید: من وحشت کردم که از بین این جمعیت، فقط چند نفری انسان هستند! حضرت مجدداً بر چشمانم دست کشید و من به حالت قبل برگشتم.[19] این واقعیتی است که قرآن کریم و ائمه اطهار علیهمالسلام فرمودهاند.
نقل شده که: حضرت امام خمینی قدسسره در تشریح وضع انسانها میفرماید: انسانها که از دنیا میروند با همان سریره باطنی و به صورت حیوانات، محشور میشوند. انسانی ممکن است گرگ شود، یکی ممکن است سگ شود، یکی ممکن است مورچه شود؛ تا این صفات چه نوع صفاتی باشند. نکته جالب که در کلام حضرت امام، این است که میفرمایند: جالب این است در آنجا نوعی از حیوانات وجود دارد که نمونهاش در این دنیا نیست. اینجا مثلاً گرگ، مورچه یا حیوانات دیگر هستند که به هر حال، حیوانات زمینیاند، اما حیوانات آنجا اشکال مختلفی دارند که نمونهاش در این دنیا وجود ندارد. اینها افسانه و بافته خیالات نیست؛ بلکه واقعیاتی است که قرآن و احادیث فرمودهاند. پس، از خودسازیمان غفلت نکنیم. نکند مدتی در این دنیا زندگی کنیم اما وقتی که مرگ به سراغمان میآید، در برزخ به صورت انسان وارد نشویم. زن و بچه و خانوادهمان که جلوتر از ما رفتند، ما را در حالتی که انسان نباشیم ببینند! این واقعیات را باید درک کرد. در قرآن کریم آمده است: کسانی که در این دنیا خدا را فراموش میکنند و در کارهایشان ذکر و یاد خدا نیست و فقط جاه و مقام و پول هست، در قیامت ذاتشان را فراموش میکنند و کور محشور میشوند.[20] با اینکه در دنیا چشم داشته و میدیده است، ولی در برزخ و قیامت، کور است. و چون انسانیتش در دنیا کور بوده است، و چون خدا را فراموش کرده بود. پس در آنجا کور محشور میشود. بعد همین شخص به خدا میگوید: خدایا! چرا مرا که در دنیا بصیر بودم و چشم داشتم، کور آفریدی؟[21]
[17]. «قَد اَحسَنَ اللّهُ خَلْقَک» مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ص 394.
[18]. « یوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ » طارق، آیه 9.
[19]. «ما اَکثَرَ الضَّجِیج وَ اَقَلَّ الحَجِیج» (میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 1، ص 157).
[20]. « وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِـیشَةً ضَنْکاً وَنَحْشُرُهُ یوْمَ القِـیامَةِ أَعْمی » طه، آیه 124.
[21]. « لِمَحَشَرْتَنِی أَعْمی وَقَدْ کنْتُ بَصِـیراً » همان، آیه 125.