قرآن
قرآن؛ برنامه سلامت اجتماع
« الر کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِـإِذنِ رَبِّـهِمْ إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِـیدِ »؛[164]
الر، [ این] کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها[ ی شرک و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ ایمان و عدل و آگاهی] به فرمان پروردگارشان در آوری، به سوی راه خداوند عزیز و حمید.
پیشتر اشاره شد که قرآن، بهترین کتابی است که میتواند دردهای اجتماعی را درمان و سعادت بشر را تأمین نماید. گروهی از نادان و کوتهفکران ـ و به اصطلاح خودشان روشنفکران! ـ میگویند: دستورهای قرآن برای نسل گذشته و مردم جاهل و اَعراب، خوب بوده و در این زمان، قابل اجرا نیست و کهنه و مرده است. این دستورها برای مردم بادیهنشین بوده و امروزه برای مردم شهرنشین و به اصطلاح متمدن مناسب نیست! ازاینرو، ضرورت دارد اندکی درباره این موضوع بحث شود تا مطلب روشن گردد.
وقتی میگوییم: فلان علم مرده یا فلان قانون کهنه شده، یعنی اساس آن علم با کشفیات جدید دَرهم ریخته و بطلانش ثابت گشته است یا آن قانون با مقتضیات و احتیاجات فعلی بشر، تطابق ندارد؛ مثلاً طبّ قدیم که بنیانش بر اساس علم طبیعی قدیم بود؛ یعنی علم طبیعی قدیم که عالم را مرکب از چهار عنصر: آب و آتش و خاک و هوا (عناصر اربعه) میدانست و مزاج آدمی را نیز مرکب از چهار: خِلط خون و بلغم و صفرا و سودا (اخلاط اربعه).
امروزه میگویند: این علم و این ادعا مرده است، زیرا ثابت شده که عناصر عالم، منحصر در چهار عنصر نیست، بلکه در حدود 94 عنصر کشف شده و مزاج آدمی نیز مرکب از چهار خلط نیست. یا هیئت بطلمیوس و فرضیه ترتیب افلاک که امروزه و با پیشرفت علم بطلانش ثابت گشته است. در مقابل وقتی میگوییم فلان قانون زنده است، یعنی موادّ آن قانون امروز هم برای تنظیم زندگی و تأمین حوایج بشر کافی است. اکنون پس از این مقدمه باید نظری به دستورهای قرآن کریم بیندازیم تا ببینیم امروز نیز زنده است یا منسوخ شده؟ این مطلب، مسلّم است که دین برای اصلاح حال بشر و برای این آمده است که انسانی کامل و بیعیب و متمایز از حیوانات تربیت نماید. پس اگر تعلیمات قرآن برای این منظور، کافی باشد، زنده است و الاّ باید گفت مرده است!
قرآن؛ تنها کتاب آسمانی جاویدان
تنها کتاب آسمانی که بدون کم و زیاد در دست است قرآن کریم میباشد و چون مردم آن عصر (عصر نزول قرآن) استعداد کامل یافته بودند و امراض هم بسیار بود، قرآن هم خودش را جاویدان و همیشگی معرفی میکند و چون پیامبر اسلام آخرین پیامبر خدا بودهاند لازم بوده که نسخه درمان انسان که در کتاب او بیان میشود در خور احتیاجات روزافزون بشر باشد. قرآن باید بتواند بشر کاشف اتم و علوم حیرتآور را هدایت نماید، البته اگر در صدد اصلاح باشند. واقعاً اگر بشر دست به دامان قرآن میزد تمام دردهایش دوا میشد. امیرالمؤمنین در وصف قرآن کریم میفرماید:
همانا قرآن پندآموزی است که در کار او فریب وجود ندارد و هدایتگری است که گمراه نمیکند و سخنگویی است که دروغ نمیگوید. هیچ کسی نزد قرآن نمینشیند، مگر هنگام بلند شدن و جداشدن در او زیادت یا نقصانی ایجاد شود، زیادی در هدایت و نقصان در جهل و بیخبری او. بدانید که کسی با داشتن قرآن، نیازی و بدون آن ثروتی ندارد. پس درمان دردهای خود را از آن بجویید و برای حلّ مشکلاتتان از آن یاری بگیرید، زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها (کفر و نفاق و گمراهی و انحراف) وجود دارد. برای درخواست از خدا، قرآن را واسطه قرار دهید و با علاقه به قرآن (عمل به آن) به خدا نزدیک شوید. قرآن را واسطه میان خود و مردم قرار ندهید، چون محبوبتر از قرآن در نظر خدا یافت نمیشود. آگاه باشید که قرآن شفاعتگری شفاعتپذیر و گویندهای تصدیق شده است. کسی که در قیامت، قرآن با او مخالفت کند، مخالفتش پذیرفته میشود، زیرا در روز قیامت فریادگری فریاد میزند: آگاه باشید که هر تاجری در قیامت گرفتار تجارت و عمل خود میگردد، غیر از بازرگانان قرآن، یعنی کسانی که به قرآن عمل کردهاند. پس بیایید و از بازرگانان و پیروان قرآن باشید و آن را راهنمای خود به سوی خدا قرار دهید، آن را پندگوی خویش در نظر بگیرید. هرگاه نظر شما با قرآن مخالف شد، نظر قرآن را برتر بدانید و هوای نفس خویش را در برابر قرآن متهم سازید.[165]
قرآن، حاوی برنامه عملی زندگی است، لذا مسلمان نباید آن را فقط در قالبِ مَهر همسر و در خانه نو بردن و وسیله گدایی قرار دهد! واقعاً شرمآور است. آیا قرآن فقط برای این امور نازل شده! خود قرآن کریم میفرماید:
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.[166]
الر، [این] کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها[ی شرک و ظلم و جهل] به سوی روشنایی [ایمان و عدل و آگاهی] به فرمان پروردگارشان در آوری، به سوی راه خداوند عزیز و حمید.[167]
قرآن، کتابی است که اعراب جاهل بیتمدن را به اوج رفعت رسانید.
قرآن و چند دستور اخلاقی
در این نوشتار نمیتوانیم تمام دستورهای قرآن را بیاوریم، اما برای نمونه چند مورد را ذکر میکنیم.
در سوره اسراء از آیه 23 ـ 39، این مطالب دیده میشود: در کنار خدا، خدای دیگری قرار ندهید. پروردگار حکم فرموده که به پدر و مادر خود نیکی کنید و اگر پیر شدند، حتی به آنان اُف نگویید و با آنها به نرمی سخن بگویید و برای آنان تواضع نمایید و از زحماتشان قدردانی کنید. صله اَرحام کنید و حقّ بینوایان را ادا نمایید و مالتان را بیهوده صرف نکنید که مُبذرین برادران شیطانند. در صرف مال، معتدل و میانهرو باشید؛ نه زیاد بر خودتان تنگ بگیرید و نه خرجهای بیهوده نمایید. از بیم تنگدستی، اولاد خود را نکشید. زنا نکنید. خون مردم را نریزید. گِردِ مال یتیم نگردید، مگر اینکه به نفع او باشد. به عهد خود وفا کنید، کمفروشی نکنید و تکبر نورزید.
این دستورها مربوط به یک فصل از قرآن کریم است. بار دیگر به آنها دقت کنید. در این آیات، چهار اصل که شالوده اجتماع بر اساس آن پایهگذاری میشود بیان شده؛ اوّل: پرستش خدای یگانه که اساس وحدت را در اجتماع برقرار میسازد. دوم: احسان به پدر و مادر که روابط افراد خانواده را نیکو میکند. سوم: احسان به خویشاوندان و بینوایان که با این اصل از پیدا شدن رخنه در وحدت اجتماعی جلوگیری میشود. چهارم: اقتصاد و میانهروی در زندگی، چرا که مال در زندگی به منزله خون در بدن است که باید به حدّ اعتدال باشد. این اصول، ریشه اصلاح اجتماع هستند.
آیا این قوانین برای سعادت بشر امروز، کافی نیست؟ قرآن میفرماید: «از ترسِ نداری و فقر بچههای خود را نکشید»،[168] ممکن است شما بگویید این قانون مربوط به مردم وحشی است، مردم متمدن امروز، باید بچههای خود را سِقْط کنند! در حالی که این تمدن نیست، این از وحشیبودن و بربریت هم بدتر است!
قرآن میفرماید: «زنا نکنید و بنیاد نسل و خانواده را بر هم نزنید»،[169] ولی انسان به اصطلاح متمدن امروز میگوید زنا عیبی ندارد و هزاران دختر و پسر به جای اینکه خانواده تشکیل دهند و سعادتمند زندگی کنند، ولگرد و بدبخت میشوند.
قرآن میفرماید: «از یتیم، سرپرستی کنید و مالش را تلف نکنید»[170] آیا این قانون برای ایتام گذشته بوده و برای امروز خوب نیست؟
قرآن میفرماید: «خون یکدیگر را به ناحق نریزید»[171] و «کمفروشی نکنید»[172] آیا این رهنمودها برای زندگی امروز قابل اجرا نیست و نمیتواند سعادت بشر را تأمین نماید؟ هر عاقلی تصدیق میکند همانطور که چهارده قرن قبل اینها دوای دردهای اجتماع بود، امروز نیز چنین است؛ هم بیابانی و چادرنشین را رهبری میکند و هم شهری و آسمان خراشنشین را. هم بشر عهد حَجَر را میتواند تربیت نماید و هم بشر عهد فضا را؛ به شرط آنکه بخواهند و عمل کنند. پیشرفت اسلام به واسطه احکام روشن و نیکوی آن بوده است. اسلام بر خلاف نظر عدهای «دین سرنیزه» نیست.
پیامبر اسلام، چند نفر از بزرگان «بنی شیبان» را دید و به اسلام دعوت کرد. فرمود: شما را دعوت میکنم به وحدانیت خدا گواهی دهید و بدانید من پیامبر خدایم. یکی از آنها به نام «مفروق» پرسید: دیگر به چه دعوت میکنی؟ فرمود: بگو:
بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرار ندهید! و به پدر و مادر نیکی کنید! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نکشید! ما شما و آنها را روزی میدهیم و نزدیک کارهای زشت نروید، چه آشکار باشد چه پنهان! و انسانی را که خداوند محترم شمرده، نکشید! مگر به حق (و از روی استحقاق) این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.[173]
مفروق گفت: این سخن مردم عادی نیست؛ دیگر به چه دعوت میکنی؟ فرمود:
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند. خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکر شوید.[174]
پس دیدید که قانون قرآن، مرده نیست. این ما هستیم که مردهایم. اگر به این قوانین عمل شود سعادت، نصیب بشر میشود. انسان به واسطه کشف فضا و اتم اصلاح نمیشود؛ کما اینکه با پیشرفت علوم، نه تنها اخلاق او بهتر نشد، بلکه جنایت و خیانت و تجاوز به حقوق دیگران در میانشان بیشتر شد. بشر باید اخلاق نیکو داشته باشد تا سعادتمند گردد و تنها راه رسیدن به آن، تمسک به قوانین قرآن است، چرا که قرآن از دروغ، غیبت، ظلم، رشوه، ربا، قِمار، تهمت، سخنچینی، گمان بد و فریب دادن دیگران، نهی میکند و ترک این رذایل؛ یعنی داشتن حیاتی سعادتمند و جامعهای سالم و آباد.
قرآن؛ برنامه سلامت انسان
بهترین کتابی که میتواند دردهای فردی و اجتماعی انسان را درمان کند، قرآن است. از آنجا که پیامبر اسلام به دردهای اجتماع، خوب واقف بوده است، خداوند قلب مبارک آن حضرت را محلّ نزول قرآن کریم قرار داده است، چون حکایت پیامبر با افراد معمولی مانند دو نفر است که یکی جایگاه آب را در زمین نمیداند، لذا با اینکه کلنگهای فراوانی بر زمین میزند و خود را خسته میکند، به آب نمیرسد؛ اما فرد دیگری که زمینشناس است کلنگ را مستقیم به زمین آبدار میزند. ازاینرو، بدون تعصب میتوان گفت: قرآن در این جهت دارای اعجاز است، چرا که بهتر از هر کتاب، هر گوینده و هر نویسندهای دردهای اجتماع را بیان کرده و راه علاج آنها را نیز معرفی کرده است. منتها ما چون نوعاً در صدد اصلاح نیستیم، از قرآن دوریم و اصلاً از آن اطلاعی نداریم. آن را رها کرده، دنبال دیگران رفتهایم. نشستهایم تا از غرب و فرهنگ غربی دستور اخلاقی و اصلاحی برایمان بیاورند!
کاش قرآن را اینگونه میشناختیم
اگر به گفتار دانشمندان غربی درباره قرآن مراجعه کنیم، خواهیم دید آنان چگونه قرآن را شناختهاند و چه سخنانی درباره آن گفتهاند. «ناپلئون» میگوید:
امیدوارم طولی نکشد که عقلا و متمدنین دنیا را گرد آورده به کمک آنها قوانینی مرتب سازیم که همه بر مبادی قرآن بنا شده باشد، زیرا قرآن یگانه مبدأ حق و حقیقت میباشد. این کتاب، تنها عهدهدار سعادت بشر است. من مکرر به شما گفتهام که من مسلمان و خداپرستم و محمد را بزرگ میشمارم!.[175]
«توماس کارلایل»؛ فیلسوف اسکاتلندی میگوید:
بالاخره کلمات محمد، وحی آسمانی است و حقیقت صرف و خمیرهاش از قلب عالم وجود است. چنین شخصیتی، بهترین و عالیترین دلیل و محکمترین گواه است بر وجود خدا. و بر هر فرد بشر لازم است از سخنان حکیمانهاش استفاده نماید.[176]
«تولستوی»؛ فیلسوف معروف روسی میگوید:
جای هیچ شکی نیست که محمد پیامبر، یکی از مصلحین بزرگ دنیاست و خدمت شایانی به عالم بشریت نموده و همین فخر او کافی است که یک ملت پست و وحشی را از آن همه عادات زشت رهانید و به سوی ترقی، سوق داد. آیین اسلام به زودی عالمگیر خواهد شد، زیرا با عقل و حکمت کاملاً موافق است.[177]
این تعریفها و تمجیدها همگی به دلیل عظمت قرآن و پیامبر اسلام است. حضرت علی علیهالسلام نیز درباره قرآن میفرماید:
خداوند قرآن را بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرو فرستاد، در حالی که نوری است که قندیلهای آن خاموش نمیشود و چراغی است که افروختن آن فرو نمینشیند و دریایی است که ژرفای آن پیدا نمیشود و راهی است که رفتن درآن گمراهی ندارد و شعاعی تابان است که روشنی آن پایان ندارد و جدا کننده حق از باطل است که دلیل و برهانش سست نمیگردد و بنایی است که پایههای آن ویران نمیشود و شِفابخشی است که با وجود آن بیماریها موجب ترس و بیم نمیشود و ارجمندی است که یارانش شکست نمیخورند و حقی است که مددکارانش مغلوب نمیشود. مایه سیراب کردن دانشمندان و بهار دلهایفقیهان است. برهان است برای کسی که به وسیله آن سخن گفت و شاهد برای کسی که با آن به دفاع برخاست.[178]
به خدا قسم! قرآن، غریب است. ما هنوز کاملاً از قرآن استفاده نکردهایم؛ در حالی که پیشرفت اسلام به واسطه قرآن بوده است. مردم آن زمان (عصرِ نزول) آیات قرآن را شنیده، مسلمان میشدند؛ هر چند به همین سبب، دچار اذیت و آزار کفار و مشرکین میشدند.
هجرت مسلمانان به حبشه
وقتی مسلمانان گرفتار آزار و شکنجه کفار و مشرکین بودند، از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اجازه هجرت خواستند. حضرت فرمود: به «حبشه» بروید، زیرا آنها اهل کتابند و «نجاشی» به نیکی، مشهور است. آنها حرکت کردند تا به حبشه وارد شدند و در آنجا آسودند. اما قریش، «عبداللّه بن ابی ربیعه» و «عمرو بن عاص» را به نمایندگی با هدیهای نزد نجاشی فرستادند. همچنین برای هر یک از اُسقفها و بزرگان حبشه نیز هدیهای فراهم آوردند تا مسلمانان را دستگیر کرده و به مکه بازگردانند. آنها وقتی بر نجاشی وارد شدند هدیهها را تقدیم کرده، گفتند: گروهی از جوانان و بیخردان ما از دین ما بیرون شده و دین شما را نیز نپذیرفتهاند و به مملکت شما گریختهاند! پدرانشان خواستار آن هستند که آنها را تسلیم کنید تا تأدیبشان نمایند! اعیان مجلس همه تأیید کرده، گفتند: اَشراف به کار جوانان خود واقفترند.
نجاشی غضبناک شد و گفت: به خدا سوگند! که پناهندگان خود را تسلیم نکنم، آنها را حاضر کنید تا سخنانشان را بشنوم و به صلاح عمل نمایم. مسلمانان به ریاست «جعفر طیار» وارد مجلس شدند، ولی به رسم حبشه، برای نجاشی سجده نکردند. یکی از حاضران پرسید: چرا به پادشاه احترام نکردید؟ جعفر فرمود: ما جز برای خدای یگانه سجده نکنیم و پیامبرمان چنین دستور داده. از این کلام، هیبتی در دل نجاشی افتاد. به جعفر گفت: میگویند شما از دین بیرون شدهاید و بدعت نهادهاید[179]! جعفر گفت: ای پادشاه! ما قومی جاهل بودیم و بتان را عبادت میکردیم و گوشت مردار میخوردیم و قطع اَرحام مینمودیم و از ارتکاب زنا و ظلم و ربا پرهیز نداشتیم. پس خدا پیامبری فرستاد که او را به صدق و امانت میشناختیم و او ما را به صدقِ حدیث و ادای امانت و صله رَحِم و حُسن جوار[180] و پرهیز از حرامهای الهی و خونریزی امر، و از عبادت اَصنام و ارتکاب فواحش و دروغ و اَکلِ مال یتیم نهی کرده و به نماز و روزه و زکات امر کرده و معجزاتی برای ما ظاهر نموده و کلامی از خدای آورده که کسی مانندش را نمیتواند بیاورد. چون ایمان آوردیم، قریش در آزار و شکنجه ما کوشش نمودند و پیامبر ما فرمود به مملکت شما پناه آوریم.
نجاشی گفت: از آن کلام چیزی با شما هست؟ جعفر گفت: بله، اندکی و شروع کرد به خواندن سوره مریم، تا رسید به آیه «و در این کتابِ (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد و در ناحیه شرقی (بیت المَقدِس) قرار گرفت»[181] (داستان حضرت عیسی). پس نجاشی و اسقفها گریستند و گفتند: به خدا این کلمات با کلام عیسی از یک جنس است. سپس رو کرد به عبداللّه و گفت: به خدا قسم که اینها را تسلیم شما نمیکنم. و متفرق شدند. روز دیگر نزد نجاشی آمده، گفتند: اینها درباره عیسی عقیده خاص دارند! نجاشی مسلمانان را حاضر کرد و از این موضوع پرسید. جعفر گفت: عقیده ما درباره عیسی همان کلام خداست. نجاشی دست بُرده، از زمین چوبی برداشت و گفت: به خدا سوگند، از آنچه عیسی است تا آنچه اینها میگویند، به اندازه این چوب فرق نیست. سپس به مسلمانان گفت: مرحباً به شما و پیامبرتان. این همان است که عیسی بدو بشارت داده بود. آسوده و شاد باشید. سپس پیشکشی و هدایای قریش را رد نمود و گفت:
خداوند از من هنگام برگرداندن سلطنت رشوه نستاد تا من رشوه گیرم و کسی را هم اطاعت ننمود تا من هم درباره بندگان او به مردم مکه گوش کنم.[182]
استفاده ابزاری از قرآن کریم!
چرا ما مسلمانان، قرآن را رها کرده و دنبال بیگانگان رفته و فقط در مجالس ختم و ازدواج از آن استفاده میکنیم[183]! چرا باید برخی جوانان ما حتی روخوانی قرآن را هم بلد نباشند و در مدارس برنامههای ناچیزی از قرآن گنجانده شود که به همان هم عمل نشود؛ به گونهای که یک محصل پس از خاتمه تحصیلات قادر نباشد کتاب دینی خود را بخواند، چه رسد به درک معنای آن! استاد و شاگرد هر دو از قرآن میگریزند، ولی در عوض بر آموختن زبانهای خارجی چه سفارشها و تشویقهایی میشود! عدهای گمان میکنند هر چه هست باید از غرب برای ما آورده شود، بلکه بعضی کوتهفکران، قرآن و اسلام را سبب عقب افتادگی ایران میدانند! در حالی که «موسیو لایبری» مینویسد:
اگر نام اسلام و مسلمانان از تاریخ، خارج میشد، عصر تجدید حیات علمی اروپا تا چند قرن، عقب میافتاد.[184]
تا قرن پانزدهم وضع به گونهای بود که اگر قولی از مسلمانان نبود، معتبر دانسته نمیشد! دانشمندان مغربزمین هر چه دارند از «بوعلی» و «ابن رشد» و «فارابی» و دیگر علمای جهان اسلام است. تمام کالجها و مراکز آموزشی اروپا تا پانصد سال بر اساس ترجمه آثار علمی مسلمانان اداره میشد.
اینجاست که قرآن میفرماید:
ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و درمانی برای آنچه در سینههاست [درمانی برای دلهای شما] و هدایت و رحمتی است برای مؤنان.[185]
همچنین میفرماید:
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤنان، نازل میکنیم و ستمگران را جز خسران [و زیان] نمیافزاید.[186]
[164]. ابراهیم، آیه 1.
[165]. «إنّ هذا القرآن هو النّاصح الّذی لا یغشّ، و الهادی الذی لا یضلّ، و المحدّث الّذی لا یکذب، و ما جالس هذا القرآن أحد إلا قام عنه بزیاده اَوْ نُقصان: زیادة فی هُدی و نقصان من عمی، و اعلموا أنّه لَیس علی اَحد بَعد القرآن من فاقه، وَ لا لاَِحَد قَبل القُرآن من غنی، فاستشفوه من ادوائکم، و استعینوا به علی لأوائکم، فإنّ فیه شِفاء من أکبر الدّاء، و هو الکفر و النّفاق و الغی و الضّلال، فاسألوا اللّه به، و توجّهوا الَیه بِحُبّهِ، وَ لاتسألوا بِهِ خلقه انّه ما توجّه العباد إلی اللّه بمثله، وَ اعلموا انّه شافِعُ مُشفع، وَ قائل و مصدّق، و أنّه من شفع له القرآن یوم القیمه شفع فیه، و من محل به القرآن یوم القیمه صدق علیه، فانّه ینادی مناد یوْم القیامه: ألا إنّ کلّ حارث مبتلی فی حرثه، و عاقبة عمله غیر حرثة القرآن، فَکونُوا من حرثته، و أتباعه و استدلّوه علی ربّکم، و استنصحوه علی اَنفُسکم، و اتّهموا عَلَیه آراءکم، و استفشوا فیه أهواءکم» (نهجالبلاغه، خطبه 176).
[166]. « ذ لِک الْکتابُ لاَ رَیبَ فِـیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِـینَ » بقره، آیه 2.
[167]. « الر کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِـإِذنِ رَبِّـهِمْ إِلی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِـیدِ » ابراهیم، آیه 1.
[168] . اسراء، آیه 31.
[169] . همان، آیه 32.
[170] . همان، آیه 34 و انعام، آیه 152.
[171] . بقره، آیه 84 ـ 85.
[172] . مطففین، آیه 1 ـ 3.
[173]. « قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّـکمْ عَلَیکمْ أَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً وَبِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَکمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنَ نَرْزُقُـکمْ وَ إِیاهُمْ وَلا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ ذ لِکمْ وَصّاکمْ بِهِ لَعَلَّـکمْ تَعْقِلُونَ »انعام، آیه 151.
[174]. « إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی القُربی وَینْهی عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْکرِ وَالبَغْی یعِظُکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُونَ » نحل، آیه 90.
[175]. ر.ک: محمدباقر شجعیان، قرآن از دیدگاه دانشمندان جهان، مجله بشارت، خرداد و تیر 1385، شماره 53 ؛ محمدجواد باهنر، قرآن در نظر اروپاییان؛ اعترافات دانشمندان بزرگ جهان و اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب.
[176]. ر.ک: توماس کارلایل، زندگانی محمد صلیاللهعلیهوآله.
[177]. ر.ک: محمدکاظم جعفرزاده فیروزآبادی، پیامبر اعظم در آینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان.
[178]. «ثمّ أنزل علیه الکتاب نوراً لا تطفأ مصابیحه، و سراجاً لا یخبأ توقّده، و بحراً لا یدرک قعره، و عزّاً لا تهزم أنصاره، و حقّاً لاتخذل أعوانه، فهو معدن الإیمان، و بحبوحته، و ینابیع العلم و بحوره، و ریاض العدل و غدراته، و أثافی الإسلام و بنیانه ـ جعله اللّه ریا لعطش العُلَماء، و ربیعاً لقلوب الفقهاء، وَ عِزّاً لِمَن توّلاه، و برهاناً لمن تکلّم به، و شاهداً لمن خاصم به» سید حسین بروجردی، جامع احادیث الشّیعه، ج1، ص67.
[179]. بدعت، در حقیقت، افترا بستن به خداوند است: «اِدخالُ ما لَیسَ مِنَ الدّینِ فِی الدِّینِ». از همین روی، نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله«گمراهی» را معرّفی فرمود: «کلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ وَ کلُّ ضَلالَةٍ سَبیلُها فِی النّارِ» حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج 11، ص 511 .
[180]. ر.ک: کلینی، اصول کافی، ج 2، باب «حقّ الجوار» و قمی، سفینة البحار، ج1، ص 191، واژه «جار».
[181]. « وَاذکرْ فِی الکتابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِـها مَکاناً شَرْقِـیاً » مریم، آیه 16.
[182]. «ما أخذ الله منّی الرشوة حین ردّ علی ملکی فآخذ الرشوة فیه، و ما أطاع الناس فأطیعهم فیه» احمد بن حنبل، مسند احمد، ج1، ص203.
[183]. گفتنی است استفاده از قرآن در مراسم و مجالسی چنین نیز، گاهی اهانت و بیاحترامی به این دستور نامه دین و آیینِ ماست. در مجالسِ ختم، هنگام قرائت قرآن، معمولاً پذیرایی و... مانع توجّه به مفاهیم آن است. در بدرقه مسافران، فقط قرآن را میبوسند و کنار میگذارند! وقتی خانهای میخرند، قرآن را با آینه، زودتر از اسباب و اثاث دیگر میبرند، تا بیشتر از همه چیز، بماند و خاک بخورد!
[184]. ر.ک: گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی.
[185]. « یا أَ یها النّاسُ قَدْ جاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَشِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِلْمُـؤْمِنِـینَ » یونس، آیه 57 .
[186]. « وَنُنَـزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُـوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُـؤْمِنِـینَ وَلایزِیدُ الظّالِمِـینَ إِلاّ خَسارا » اسراء، آیه 82 .