مردمدوستی
تلاش برای رفع مشکلات مردم
پیشتر گفته شد که انسانها در زندگی به یکدیگر احتیاج دارند و بسیار مشکل است که بخواهند بهتنهایی زندگی کنند، چون قدرت انسان، محدود و احتیاجاتش نامحدود است. هر فردی، ممکن است در این زندگی با گرفتاری و مشکلاتی روبهرو شود که خودش قادر به حلّ آنها نباشد و لازم باشد در حلّ آن او را یاری کنند. بنابراین، زندگی بشر بر اساس اصل تعاون و کمک به دیگران بنا نهاده شده است و اگر چنین نباشد، زندگی میسر نخواهد بود. در جامعه، افرادی پیدا میشوند که همیشه در راه اصلاح کار مردم، کوشش و جدّیت میکنند و از این کار لذت نیز میبرند. اگر کسی به آنها برای کاری مراجعه کند، از آن استقبال میکنند و ساعات و روزهای خود را صرف حلّ مشکل آن شخص مینمایند. چه بسا، پول خود را هم در این راه صرف میکنند. گویا این افراد خود را وقف جامعه کردهاند. دین اسلام که اساسش بر تعاون است، میخواهد که این افراد در جامعه زیاد باشند، بلکه خواسته تمام افراد دارای این صفت باشند، لذا مسلمانان را برادرِ یکدیگر دانسته و برادر باید در راه اصلاح گرفتاری بردارش بکوشد. «معمر بن خلاد» میگوید: از امام رضا علیهالسلام شنیدم که میفرمود:
همانا در زمین از برای خدا بندگانی است، که برای حوایج مردم کوشش میکنند. اینها روز قیامت در امانند. هر کس به مؤنی شادی رساند، خدا دلش را در روز قیامت خوشحال میسازد.[534]
همچنین امام صادق علیهالسلامفرمودند:
همانا خدای عزّوجلّ دستهای از مخلوقاتش را آفریده و آنان را برای قضای حوایج شیعیان فقیر ما انتخاب فرموده تا در برابر، بهشت را به آنها پاداش دهد. پس اگر توانی، از آنها باش.
سپس فرمود:
به خدا ما را پروردگاری است که او را پرستش کنیم و چیزی را شریکش نسازیم.[535]
و نیز امام باقر علیهالسلام میفرماید:
هر که در پی کار برادر مسلمان خویش برود، خداوند 75 هزار فرشته را وامیدارد که بر او سایه بگسترانند و گامی بر نمیدارد مگر آنکه خداوند برای او بِدان گام حسنه مینویسد و به هر گام گناهی از وی محو میکند و درجهاش را بالا میبرد و گاهی که آن کار را انجام دهد، اجر یک حج و یک عمره برای او مینویسد.[536]
روایات بسیاری در این باب هست. که به همین چند مورد، بسنده میکنیم. بنابراین، کسی که در بر آوردن حاجات برادرش سعی کند در قیامت برای خویشان و همسایگان و برادران و آشنایان خود شفاعت میکند. عبادت که فقط به نماز و روزه و حج نیست. مسلمان باید برطرف کننده ناراحتیها و کرُوب مؤمنین باشد و باید آنها را خشنود کند، چون شاد کردن دلی، بهتر از آبادکردن کشوری است. حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهفرمودند:
کسی که مؤمنی را خوشحال کند، بیتردید مرا خوشحال کرده و کسی که مرا خوشحال کند به یقین خدا را خوشحال کرده است.[537]
و معلوم است کسی که خدا را خرسند کند، چه درجهای دارد.
حکایت
مردی از اهل ری میگوید: یکی از کتّاب «یحییبنخالد» بر ما والی شد و اخذ بقایای خراج سلطان بر عهده من بود که اگر گرفته میشد فقیر میشدم، لذا ترسیدم! بعضی گفتند: والی ادعای تشیع میکند، با این حال باز من خایف بودم که اگر نزد او بروم مرا حبس خواهد کرد، لذا قصد کردم به خدا پناه ببرم و سپس خدمت موسیبنجعفر علیهالسلام برسم. پس در سفر حج خدمت امام رسیدم و حال خود را عرض کردم. حضرت نامهای به والی نوشت به این عبارت:
به نام خداوند بخشنده مهربان. بدان که خداوند را در زیر عرش سایه ای است که کسی در زیر آن ساکن نمیشود، مگر آنکه فایدهای به برادرش رساند و یا مشکل او را بر طرف سازد و یا دلش را شاد کند و این برادر توست. والسّلام.
بعد از مراجعت از مکه، شبی به منزل والی رفتم و گفتم: بگویید مردی از محضر امام کاظم علیهالسلامبرای شما پیامی آورده. ناگاه دیدم والی از خوشحالی پای برهنه به درِ خانه آمد و مرا بوسید و در بر گرفت و مکرر میان دو چشم مرا میبوسید و از حال امام سؤال میکرد و از خبر سلامت او شادمان شد و مرا در صدر مجلس نشانید و خودش مقابل من نشست. من نوشته امام را به او دادم، بوسید و بر چشم گذاشت و ایستاده خواند. پس هر چه از اموال و جامه داشت همه را بِالسَّویه تقسیم کرد و آنچه تقسیمش ممکن نبود قیمتش را به من عطا کرد و هر چه میداد در عقبش میگفت: خشنود شدی؟ عرض کردم: بله، به خدا قسم! پس دفتر مطالبات را طلبید و آنچه به نام من بود محو کرد و نامهای مبنی بر برائت ذمه من نوشت. پس خداحافظی کرده، بیرون آمدم و پیش خود گفتم من که قدرت جبران ندارم خوب است حج بروم و برایش دعا کنم و از امام هم تمنا کنم برای او دعا کند. پس به حج رفتم و خدمت مولای خود مطالب را عرض کردم، دیدم پیوسته صورت امام با شنیدن این سخنان از خوشحالی بر افروختهتر میشود. عرض کردم: کارهای این مرد شما را خشنود کرد؟ فرمود: نه تنها من، بلکه علی بن ابی طالب علیهالسلام را مسرور کرد. واللّه! جَدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را مسرور کرد. پروردگار عالَم را هم مسرور کرد.[538]
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خَلق از وجودش در آسایش است[539]
همه مردمان، بندگان خداوند منّان هستند. کسی که به بنده خدا نیکی کند، به خدا نیکی کرده است، بلکه چه بسا مولا از نیکی کردن به بندهاش خشنودتر میشود.
شاد کردن قلب برادران دینی
کسی که میخواهد خدا را مسرور کند باید در رفع گرفتاری مردم کوشش نماید. امام صادق علیهالسلام میفرماید:
خدای متعال فرموده: بندگان، عیال منند و محبوبترینشان نزد من کسی است که با آنها مهربانتر و برای انجام حوایجشان کوشاتر باشد.[540]
ای کسانی که متعبد به عبادات هستید! عبادتان از روی هوا و هوس نباشد. ای کسی که برای زیارت پول خرج میکنی و همسایه یا برادرت گرسنه است، بدان که عبادت صحیح را باید از ائمه اطهار علیهمالسلام آموخت. امام باقر علیهالسلامفرمود:
خداوند به چیزی محبوبتر از اِدخال سُرور در قلب مؤمن عبادت نشده است.[541]
و امام صادق علیهالسلام فرمود:
هر آینه برآوردن حاجت مؤمن نزد خدا از بیست حج که زائرش در هر حج صد هزار دینار انفاق کند بهتر است.[542]
ای کسی که وقتی مسلمان گرفتاری نزد تو میآید و از تو تقاضا میکند برای رفع گرفتاریاش بکوشی، میگویی وقت ندارم، موقع نماز جماعت است یا میخواهم در مجلس روضه شرکت کنم، بدان این عبادت تو اگر از روی میل نفسانی است که هر چه میخواهی بکن! ولی اگر واقعی و برای ادراک ثواب و تقرب الی اللّه است، سعی و تلاش در قضای حاجت مسلمان ثوابش بیشتر است. به هر حال، روایات در این باب زیاد است. اگر به کتاب شریف اصول کافی مرحوم کلینی قدسسرهمراجعه کنیم به ابوابی همچون: باب الاهتمام بامورالمسلمین، باب اخوّة المؤمنین، باب حقّ المؤمن، باب زیارة الاخوان، باب ادخال السّرور علی المؤمن، باب قضاء حاجة المؤمن، باب السّعی فی حاجة المؤمن، باب تفریج کرب المؤمن، باب اطعام المؤمن، باب الطاف المؤمن و ابواب دیگر برمیخوریم که روایات بسیاری را در خود جای دادهاند. متأسفانه روح اسلامیت در بین ما کمرنگ شده و به غیر از ظواهر چیز دیگری باقی نمانده است. خدا میداند عاقبتِ ما چیست و چه خواهد شد! ای کسانی که قُدرت دارید؛ آبرو دارید؛ ثروت دارید و میتوانید کار مردم را اصلاح کنید! شما را به خدا قسم، به شکرانه نعمتهایی که خدا به شما داده، از مردم رفع گرفتاری کنید. حاجات آنها را برآورید و دلشان را مسرور کنید تا خدا از شما راضی شود. بدانید شاد کردن دلی، بهتر از آباد کردن کشوری است. دلهای غمناک، خانه خداوند است، بیایید خانه خدا را آباد کنید. در نظر بیاورید حالت بیچاره گرفتار و دل افسردهای را که چشم زن و بچهاش گریان است. به حالش ترحم کنید، دل او و خانوادهاش را شاد کنید. آیا شما از این کار لذت نمیبرید؟ آیا خوشتان نمیآید مردم در آسایش باشند؟ آیا دوست ندارید به واسطه همت و مردانگی شما عایلهاش سر و سامان بگیرد؟ چه بسا به واسطه یک ساعت تلاش شما در این راه، گرفتاری بزرگی اصلاح شود. نمیخواهید امور دیگران اصلاح شود؛ بخل میورزید؛ در حالی که خداوند، آدم بخیل را دوست ندارد.
ارزش خدمت به بندگان خدا
یکی از حساسترین و مهمترین فضایل و کمالات انسانی، خدمت به خلق خدا و سعی در برآوردن حوایج آنها و حلّ مشکلات دیگران است.
طبق روایات ائمه معصومین علیهمالسلام: محبوبترین مردم نزد خدا کسی است که وجودش بیشتر برای مردم نافع باشد. امام موسی بن جعفر علیهماالسلام میفرماید:
خدا بندگانی در زمین دارد که کارشان این است که در برابر حاجات مردم و حلّ مشکلاتشان کوشش میکنند. اینها از بندگان ممتاز الهیاند که در قیامت در امنیت هستند.[543]
بنابراین، یکی از شغلهای بسیار حساس و مهم از نظر اسلام شغل خدمتگزاری دولتی است که کارمندی در نظام حکومتی اسلامی، یکی از مصادیق آن است. شغل کارمندی دولت، تنها یک شغل نیست؛ بلکه شغلی است بسیار حساس و محترم که از نظر اسلام اگر کسی درست انجامش دهد و گرهای از کار مردم و کشور باز کند، بسیار ارزش دارد. پس در این مَقطع حساس از تاریخ که در ایران، نظام حکومت اسلامی برقرار شده و در حال تکامل و تکمیل است، کارمندان دولت میتوانند بزرگترین خدمت را به اسلام و انقلاب انجام دهند. اگر خادم اسلام باشند، به وظایفشان خوب عمل کنند و گرهای از مشکلات کشور و مردم باز کنند، همانند سربازانی هستند که در جبههها نبرد میکنند، زیرا اینها هم در پیشبرد اسلام، قدم برمیدارند و به ثواب میرسند. در مقابل، اگر در بینشان فرد یا افرادی مردم را آزرده، و چوب لای چرخشان بگذارند و آنها را ناراضی کنند، قطعاً مرتکب گناهی میشوند که به سادگی، قابل بخشش نیست. گاهی این گناه، گناه فردی است؛ مثلاً انسان دروغی میگوید یا غیبتی میکند که باید توبه کند، ولی زمانی نیز گناه، گناه اجتماعی است. اگر فردی در جامعه اسلامی، کاری کند که مسلمانها را به نظام سیاسی اسلام ناامید کند و سبب شود که آنان از انقلابشان سرد شوند، این گناه، گناه عادی نیست. بلکه نوعی مخالفت با اسلام و انقلاب است.
مهربانی با مردم
در حدیثی آمده است که حضرت علی علیهالسلام به محمد بن ابیبکر مینویسد:
ای محمد بن ابی بکر! برای مردم، بالهای خودت را باز کن؛ همانند مرغی که بال خودش را پهن میکند و جوجههایش را زیر بال میگیرد ـ یعنی با مردم مهربان باش ـ به آنهایی که برایشان کار میکنی، عنایت داشته باش و صورتت را خندان و بشاش نگه دار. بدان! کسانی که به تو مراجعه میکنند احتیاج دارند، پس با آنها با خوشرویی رفتار کن و برخورد دوستی و مهربانانه داشته باش و با آنان مدارا و نرمی کن.[544]
امیرالمؤمنین چنان توجه دارد که میفرماید: حتی در نظر کردن هم عدالت و مساوات را رعایت کن. با همه یکسان رفتار کن تا قدرتمندان طمع نکنند که میتوانند تو را گول بزنند و به ظلم و تعدی و حیف و میل بیتالمال وادارت کنند. طوری رفتار کن که مردم مستضعف از عدالت تو ناامید نشوند؛ مردم مستضعف، کارگر و کشاورز، مردمی که وضع مالیشان خوب نیست، مردمی که همه کاره هستند، مردمی که اکثریت اجتماع را تشکیل میدهند. امیرالمؤمنین علیهالسلام به والی خودش میفرماید کاری نکن که ضعیفان جامعه مأیوس شوند. آنان همهکاره هستند. همین مردم ضعیف طبقه سوم هستند که همه کارها را انجام میدهند. مواظب باش کاری نکنی که مأیوس شوند و بگویند در جامعه اسلامی، عدالت نیست. بدان که فقیر و غنی در نظر اسلام یکسان است و والی امر باید همه را یکسان و با یک چشم نگاه کند. سپس در ادامه میفرماید:
ای مردم، ای ولات، ای کارمندان دولت، ای خدمتگزاران مردم و اسلام! در قیامت از شما بازخواست و مؤاخذه میکنند، کوچکترین عملتان را محاسبه میکنند. البته اگر داشتن مقام کارمندی در اسلام بسیار ارزشمند است در عوض، مسئولیت بسیار سنگینی هست. امیرالمؤمنین در اینباره میفرماید: کوچکترین کارهایتان را حساب میکنند. شما یک فرد عادی نیستید. کارمند عزیز اسلام! تو یک نمونه و الگوی حکومت امیرالمؤمنین هستی و از وُلات امیرالمؤمنین به حساب میآیی. پس برای رضای خدا و برای اسلام و برای اینکه بتوانی در قیامت، چیزی را در پیشگاه خداوند عرضه بداری، باید موقعیت خودت را بسیار حساس بدانی و مواظب رفتارت با مردم باشی، چون در قیامت اعمال پنهانی و ظاهری را حساب میکنند. اگر خدا، عذاب کند، خودتان بیشتر ظلم کردهاید و اگر خدا، ببخشد، خدا مهربان و کریم است.[545]
مولا علی علیهالسلام به مالک اشتر نیز مینویسد:
ای مالک! مواظب باش مبادا خودت، یا خویشانت یا دوستانت یا آن کسانی را که توصیه دارند، یا آنهایی که تو به شکلی علاقه بیشتری به آنان داری، بر سایر مردم ترجیح دهی، آن هم در اموری که همه مردم با یکدیگر مساوی هستند و حقّ همه مردم است. تو چنین حقّی نداری. فرصت خدمت در حکومت اسلامی، امانتی الهی است که باید این امانت را به درستی حفظ کنی.
و در ادامه میفرماید:
در چیزی که همه مردم با یکدیگر در آن مساوی هستند، تو هم باید یکسان عمل کنی. اگر کوچکترین خطایی بکنی، در قیامت بازخواست میشوی. سپس فرمودند: مواظب باش غفلت نکنی از چیزهای مهمی که چشمها آنها را میبیند. حضرت در ادامه میفرماید: مبادا از امری که این قدر در نظر اسلام مهم است، غفلت کنی، که چشمها متوجه تو هستند و تو را میبینند. بِدان آنچه را تو به دیگران میدهی در آن، بازخواست میشوی. هم در همین دنیا والی امر؛ یعنی آن کسی که فوق توست، تو را بازخواست میکند و هم در آخرت، نزد میزان عدل الهی باید جواب این مردم مستضعف را بدهی که حقّشان را به دیگران دادی؛ استثنا هم ندارد. به زودی پردهها برداشته میشود. بِدان کارهایی را که انجام دادهای، پشت پرده نمیماند. در دنیا یا قیامت برداشته میشود و حقّ مظلوم را یا در دنیا و یا قیامت از تو میگیرند، چون در این ولایتی که داشتی و در مصدر امور بودی، حقِّ آنان را تضییع کردی و به دیگری دادی.[546]
پس خوشا به حال کسی که در نظام اسلامی کار میکند، خدمتگزار اسلام و مردم و در خدمت قرآن است. و وای به حال کسانی که از مقامشان سوء استفاده میکنند. حضرت علی علیهالسلام در حدیث دیگری فرمود:
بدان که این فرمان فرمایی که به تو داده شده، امانتی الهی است. هر کس به امانت خدا خیانت کند، تا روز قیامت، لعنت خدا بر او باد ـ حضرت نمیفرماید تا وقتی زنده است؛ بلکه میفرماید تا قیامت ـ هر کس که خاینی را سر کار بگذارد و به او مأموریت بدهد، به درستی که محمد صلیاللهعلیهوآله در دنیا و آخرت از او بری است.[547]
[534]. «إنّ لِلّه عِباداً فِی الاَرض یسعون فی حَوائج النّاس هُمُ الآمنون یوم القیامة، وَ مَنْ أَدخلَ عَلی مُؤمن سُرُوراً فَرّج اللّه قلبه یوم القیامة» کلینی، الکافی، ج 2، ص197.
[535]. «إنّ اللّه عزّوجلّ خلق خلقاً من خلقه انتجبهم لقضاء حَوائج فُقَراء شِیعَتنا؛ لیثیبهم عَلی ذلِک الجِّنة. فَانِ اسْتَطَعت اَنْ تَکون مِنْهُم فکن. ثمّ قالَ: لَنا وَ اللّه ربّ نعبده لانشرک بِه شَیئاً» همان، ص193.
[536]. «من یمشی فی حَاجةِ أَخیهِ الْمُسلمِ أظَلَّهُ اللّه بِخَمْسةِ وَ سَبعینَ ألفَ مَلک، وَ لَمْ یرفع قَدماً إلاّ و کتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَةَ وَ حطّ عَنهُ بِها سیئة، وَ یرفَعُ لَهُ بِها دَرَجَة، فإذا فَرَغَ مِنْ حاجَته کتَبَ اللّهُ لَهُ بِها أجرُ حجٍّ وَ مُعْتَمر» هیثمی، مجمع الزّوائد، ج2، ص299.
[537]. «مَنْ سَرَّ مؤمناً فَقَدْ سَرَّنی، وَ مَنْ سَرَّنی فَقَدْ سَرَّ اللّهَ» کلینی، الکافی، ج2، ص189.
[538]. «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. إعلَمْ أَنّ لِلّهِ تَحتَ عَرشِهِ ظلاًّ لاَ یسکنُهُ إلاّ مَن أسْدَی إلی أخیهِ مَعْروفاً أو نَفَّسَ عَنهُ کربَةً أو أدخَلَ عَلی قَلبِهِ سُروراً، و هذا أخوک والسلامُ» مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص313.
[539]. سعدی شیرازی، بوستان، باب دوم در احسان.
[540]. «قال اللّهُ تعالی: الخلقُ عِیالی فَأحَبُّهُم إلی ألطَفُهمْ بِهِمْ، و أسْعَاهُم فِی حَوائِجِهِم» کلینی، الکافی، ج2، ص199.
[541]. «ما عبداللّه بِشَیء أحبّ إلی اللّه مِن إدخال السُّرور عَلَی المؤمن» همان، ص189.
[542]. «لقَضاء حاجة امرئ مؤمن اَحَبّ الِی مِن عِشرین حِجّة کلّ حجّة ینفق فیها صاحِبها مائة الْف» همان، ص193.
[543]. «إنّ لِلّه عِباداً فی الاَرض یسْعَون فی حَوائِجِ النّاسِ هُمُ الآمنون یوْم القِیامَة» همان، ص 197، ح 2.
[544]. «فَاخْفِص لَهم جَناحَک، و ألِنْ لَهُم جانِبک، وَ ابْسُطْ لَهم وَجْهَک، و آسِ بَینَهم فِی اللَّحظةِ و النَّظرةِ و الإشارةِ و التَّحیةِ حَتّی لایطمَعَ العُظَماءَ فِیهِ حَیفِک و لا ییأسُ الضعفاءُ مِن عَدلک بِهم، و اللّهُ یسائِلکم مَعْشَرَ عبادِهِ عَنَ الصغیرةِ مِنْ أعمالَکم وَالکبیرةِ، وَالظاهرةِ وَالمستورةِ، فَإن یعَذّب فَأنتم أظلَمُ، وَإنْ یعْفُ فَهُوَ أکرَمُ» نهج البلاغه، نامه 27.
[545]. همان.
[546]. «... وَ إیاک و الاستِئثارَ بِما النّاسُ فِیه أُسوَةٌ و اتقی بی مما قَد وضع العیون فإنّه مَأخوذٌ مِنک لغیره و اما قلیل تنکشف عنک أغنیت الأمور و... المظلوم» همان، نامه 53 .
[547]. کتَبَ أمیرالمؤمنین علیهالسلام اِلی رفاعه: «اِعلَم یا رفاعةُ أنّ هذه الإمارة أمانة و فمن جَعَلَهَا خیانةً فَعَلَیهِ لَعنةُ اللّهِ إلی یومِ الْقیامةِ وَ مَنْ استعملَ خائناً، فانّ محمدا صلیاللهعلیهوآله مِنهُ بری، فِی الدُّنیا وَ الآخرةِ» میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 17، ص 355.