ادامهی رهبری مبارزات از سال1345
در اوایل فروردین سال 1345 سه نفر از فعالترین مدرسین یعنی شیخ حسینعلی منتظری، شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی و شیخ احمد آذری قمی بهوسیلهی عوامل ساواک دستگیر و در زندان قزلقلعه زندانی شدند. قبل از آنها شیخ محمد منتظری یکی از فعالترین طلاب جوان نیز بازداشت شد و در قزلقلعه زندانی شده بود. در همین ایام آقایان حیدری نهاوندی، حجتی کرمانی، شیخ حسین نوری و چند نفر دیگر از قم و جمعی از تهران بازداشت و زندانی شدند. مبارزان بعد از این حادثه با مشکلاتی تازه مواجه شدند: از یک طرف در اثر تبعید امام به ترکیه از رهبریهای او محروم بودند، از سوی دیگر با زندانیشدن تعدادی از اعضای فعال خود از رهبریها و حمایتهای مالی آنان نیز محروم گشتند، از دیگر جانب نگران وضع خطرناک زندانیان بودند، چون خبرهایی که از داخل زندان به گوش میرسید، این بود که زندانیان پروندهی سنگینی دارند که احتمال محاکمه و اعدام آنها نیز وجود دارد. افراد دیگری از همین پروندهی مشترک نیز از ترس بازداشت در شهرها و روستاها مخفی بودند که نگارنده نیز یکی از آنها بود. در اثر این اوضاع، وضع وحشتناکی بر حوزهی علمیهی قم حاکم بود.
طلاب و مدرسین مبارز تقریباً بیپناه بودند. مراجع و مدیران حوزه به درس و بحث حوزوی و تأسیس و ادارهی برخی از مدارس علمی یا مراکز تبلیغاتی یا خدمات اجتماعی اشتغال داشتند و ادامهی مبارزات را به صلاحِ حوزه نمیدانستند. بدینجهت مدرسین و طلاب مبارز جایگاهی در بیوت مراجع نداشتند و در چنین وضعی بعضی مدرسین به بهانهی ادارهی مدارس حوزوی از شرکت علنی در مبارزات کنار کشیدند. تعدادی از آنها نیز در اثر یأس همانند سایر مدرسین به درس و بحث حوزوی و انجام برخی کارهای فرهنگی مشغول گشتند و از انجام کارهای مبارزاتی امتناع میورزیدند، بعضی آنها بهمنظور انجام وظایف تبلیغی به تهران یا شهرستانهای دیگر هجرت کردند.
گفتنی است که عوامل رژیم چنین میپنداشتند با زندانیکردن جمعی از سران مبارزان در قم و تهران و سایر شهرستانها و شکنجه و تهدید آنها میتوانند مبارزات را مهار کنند. غافل از اینکه جهاد و مبارزه از مردم دیندار ایران و احساس وظیفهی آنها نشأت میگیرد و قابل کنترل نیست. شدتِ عمل و سرکوب جمعی از مجاهدین نهتنها در روحیهی سایر مدرسین و طلاب جوان تأثیر بازدارنده نداشت، بلکه بر بغض و کینهی آنها نسبت به رژیم افزود، آنها را در اعتراض و ادامهی مبارزات قاطعتر و جریتر ساخت و سوژهی جدیدی را در اختیارشان قرار داد. بهعنوان دفاع از زندانیان و تقاضای آزادی آنها به منزل مراجع میرفتند، اعلامیه پخش میکردند، در درسها و منبرها از زندانیبودن جمعی از اساتید اظهار تأسف مینمودند، در مناسبتهای مختلف مانند سالگرد حادثهی خونین پانزدهم خرداد و تبعید امام و حادثهی تخریب مدرسهی فیضیه و ضرب و قتل طلاب اعلامیه میدادند و سخنرانی میکردند، و بدینوسیله تنور مبارزه را همچنان گرم نگهمیداشتند. این حرکات اعتراضی و ایذایی بهوسیلهی فرد یا افراد خاصی رهبری و هدایت نمیشد، بلکه بهطور خودجوش و بدون تشکل مخصوص توسط جمعی از اساتید و مدرسینِ مؤمن به انقلاب و طلاب جوان انقلابی انجام میگرفت. هزینههای لازم نیز بهوسیلهی دفتر امام یا بازاریان مؤمن به انقلاب تأمین میشد.
اعمال سرکوبگرانهی رژیم نهتنها در روحیهی مدرسین و طلاب انقلابی، بلکه در روحیهی خود زندانیان نیز تأثیر چندان نداشت. آنها گرچه در سلولهای انفرادی و زندانهای عمومی از همهی امکانات محروم بودند ولی در همانجا هم بهمقدار توان سعی میکردند اعتراض خود را به خارج زندان صادر کنند، چنانکه نامهی مفصل اعتراضآمیز آقای منتظری و ربانی شیرازی به طور مرموزی به خارج از زندان منتقل و تکثیر شد و بهدست مراجع تقلید ایران و نجف رسید و پیرو آن برای آزادی زندانیان و از جمله آقای منتظری و ربانی اقداماتی بهعمل آمد و در نتیجه آزاد شدند. مدت حبس آقای منتظری و ربانی و آذری قمی در حدود هفت ماه بود ولی دیگر زندانیان زودتر آزاد شدند.