وضع معنوی طلاب
وضع عبادی و اخلاقی اکثر طلاب خوب بود، غالباً در نماز جماعت شرکت میکردند و به انجام نوافل یومیه و تهجد و سحرخیزی و نماز شب مقید بودند. قبل از اذان صبح چراغ اکثر حجرهها روشن بود. از کنار حجرهها که عبور میکردم، صدای گریه و مناجات شنیده میشد. نزدیک چاه مدرسهی جده بزرگ، حجرهی مخروبه و تاریکی بود که یکی از طلاب سادهلوح نجفآبادی در آن سکونت داشت. هنگام سحر که برای تهیهی آب وضو از درب حجره عبور میکردم صدای گریه و زمزمهی مناجات آن طلبهی مخلص را میشنیدم که با زبان ساده میگفت: خدایا به من علم بده، خدایا به من علم بده. بامداد صوت قرآن از اکثر حجرهها شنیده میشد. طلاب به خواندن دعا و از جمله دعای کمیل و سمات مقید بودند. شبهای جمعه در تخت فولاد مراسم دعای کمیل برگزار میشد که تعدادی از طلاب مقید به شرکت در آن بودند. آقای حاج شیخ محمدحسن عالم عصرهای جمعه درس اخلاق میگفت. طلاب مدرسهی جده بزرگ و تعدادی از طلاب دیگر مدارس در آن شرکت میکردند. سخنان او بر دل مینشست و اکثر افراد را منقلب میساخت. مرحوم حاج میرزا علیآقا شیرازی نیز در مدرسه صدر در قالب درس نهجالبلاغه اخلاق اسلامی را توضیح میداد و به موعظه میپرداخت، گویا مطالب نهج البلاغه از عمق جانش تراوش میکرد. نگاه به چهرهی نورانی این دو عالم ربانی دلها را به خود مجذوب میساخت. نمیدانم به چه مناسبت جلسه ای در مدرس مدرسهی جده بزرگ تشکیل شده بود که جمعی از طلاب و تعدادی از علمای بزرگ در آن شرکت داشتند. از جملهی آنها حاج آقا رحیم ارباب، آیتالله سیدعلی آیت نجفآبادی، حاج میرزا علی آقای شیرازی و حاج شیخ محمدحسن عالم حضور داشتند. آقای حاج شیخ محمدحسن روی صندلی نشست و به سخنرانی و موعظه پرداخت. خود گریه میکرد و علمای حاضر در جلسه نیز میگریستند. چهرهی حاج میرزا علی آقا را فراموش نمیکنم، درحالیکه اشک بر محاسن شریفش جاری بود.
اخلاص و اخلاق عملی علمای بزرگ و اساتید بود که طلاب را نیز بدان سوی میکشانید. انسان بیش از آنکه به پند و اندرز نیاز داشته باشد به عمل از روی اخلاص نیاز دارد. گفتاری که با کردار همراه باشد و از عمق جان برخیزد، دلها را شیفته و مجذوب خود میسازد.
مرحوم حاج شیخ محمدحسن اگر طلاب را به زهد و سادهزیستن و قناعت دعوت میکرد خودش نیز چنین بود. به طلاب میگفت: «برای اینکه نفت کمتر مصرف کنید، فتیلهی چراغنفتی را از شعله پخشکن بالاتر بکشید». رفتار خودش نیز همینگونه بود. ایشان اوایل شب در حجرهی مدرسه مطالعه میکرد و فتیلهی چراغش را همانگونه که توصیه میکرد بالا میکشید.
وضع درسی طلاب
در آن زمان نظم و برنامه خاصی بر حوزهی علمیهی اصفهان حاکم نبود. برای طلاب تازهوارد نه شرط سنی وجود داشت نه مقدار درسهای کلاسیک و نه امتحان ورودی. در حوزهی علمیه جایگاه خاصی وجود نداشت تا طلاب تازهوارد را در مدرسهای سکونت دهد و در انتخاب استاد و درس به آنها کمک کند. همهی اینها بستگی داشت به دوستانی که قبلاً در حوزه بوده و با اساتیدی آشنا بودند. طلاب و اساتید حوزه گرچه در انتخاب کتب درسی و کیفیت درس و بحث غالباً از روش خاصی پیروی میکردند ولی در عین حال در بین اساتید اختلافنظرهایی نیز وجود داشت که طبعاً به طلاب نیز سرایت میکرد و چه بسا آنها را به ارتکاب اشتباهات غیرقابل جبرانی میکشید. بههرحال وجود جایگاهی شناختهشده و مورد اعتماد برای مشاوره و راهنمایی طلاب تازهوارد امری است کاملاً ضروری که متأسفانه در آن زمان حوزهی علمیهی اصفهان فاقد آن بود. به همین جهت موفقیت یا عدم موفقیت طلاب تازهوارد در درس و اخلاق بستگی داشت به بخت و اقبال آنها در آشنایی با اساتید خوشسلیقه و خوب یا بدسلیقه و کجاندیش.
اساتید در مناسبتهای مختلف توصیه هایی را به شاگردان خود میکردند: هم توصیه های اخلاقی و هم توصیه های درسی. توصیه و تأکید داشتند پیشمطالعه داشته باشید، سعی کنید در درس خوب گوش بدهید و فکر خود را متمرکز سازید و خود را بدین برنامه عادت دهید، اوقات خود را بیهوده تلف نکنید و درس خود را حتماً مباحثه کنید. به همین جهت اکثر طلاب در درس و بحث کاملاً جدی بودند، حتی در ایام تعطیلی هم درس و بحث داشتند. بعضی از کتابها را نخوانده مباحثه میکردند. خود من کتاب جامی را در یک ماه رمضان از اول تا نوزدهم مباحثه کردم با اینکه اکثر آن را نخوانده بودم. اکثر ابواب کتاب مغنی و کتاب مجمعالبحرین را مباحثه کردم. تعدادی از کتب شرحلمعه را که نخوانده بودم مباحثه کردم. یکی از امتیازات حوزهی علمیهی اصفهان اساتید خوب و مجرب و سابقهدار آن حوزه بود. علمای بزرگ و مجتهد درس سطح و حتی دروس ادبیات را تدریس میکردند. مثلاً حاج شیخ محمدحسن عالم، کتاب شرحلمعه و معالمالاصول را سالها تدریس کرده بود. حاج آقا رحیم ارباب از مجتهدان و فقهای بزرگ بود که کتاب مکاسب را تدریس میکرد و بارها آن را تدریس کرده بود. آشیخ محمدعلی حبیبآبادی عالم بزرگی بود و کتاب مغنی را چندین مرتبه تدریس کرده بود. آسید علیاصغر محقق مجتهدی بود که کتاب قوانین را بارها تدریس کردهبود.