شایعهی فرار شاه
قبل از حادثهی پانزده خرداد، شبی در خدمت امام بودیم. آقای منتظری و خلخالی و چند نفر دیگر نیز حضور داشتند. آقای آسید محمدحسین لالهزاری از تهران به همراه یکی از بازاریان قم که عبا پوشیده بود و عرقچین سیاهی بر سر داشت وارد شدند و گفتند: «شنیده شده که شاه فرار کرده و از او خبری نیست». از فرمانده پلیس هم سؤال شد تکذیب نکرد. بعضی حاضران (گویا خلخالی) به امام عرض کردند: «نباید فرصت را از دست بدهیم، خوب است به طرف حرم حرکت کنیم». در این امر اصرار داشتند، ولی من و آقای منتطری نسبت به این خبر مشکوک بودیم. به نظر میرسید میخواهند امام را حرکت دهند، گروهی اطرافش را بگیرند و شعار بدهند و توطئه ای در کار باشد. من و آقای منتطری شدیداً مخالفت کردیم. من تصمیم داشتم به هر قیمتی که شده امام را از این حرکت باز دارم. بههرحال امام منصرف شد. حدسم این بود که آن بازاری عرقچینی و ظاهرالصلاح از عوامل ساواک بود.