پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پيش‏گويى‌ درباره غيبت‏

پیش‏گویى‌ درباره غیبت‏


چنان که در احادیث گذشته ملاحظه فرمودید: مسئله غیبت امام دوازدهم علیه السلام از زمان پیامبر صلى‌ الله علیه و آله تا زمان امام یازدهم، همواره در طول تاریخ، در بین شیعیان مطرح بوده و پیامبر و امامان معصوم از آن خبر مى‌‏داده‏اند.

غیبت، یکى‌ از خصائص مهدى‌ به شمار مى‌‏رفته است. علاوه بر احادیث مذکور، در احادیث فراوان دیگرى‌ نیز به مسئله غیبت تصریح شده است.
پیغمبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله فرمود: «به خدایى‌ که مرا براى‌ بشارت برانگیخت سوگند! که قائم از فرزندان من، طبق عهدى‌ که به او مى‌‏رسد، از دیده‏ها غائب مى‌‏شود، به گونه‏اى‌ که بیشتر مردم خواهند گفت: «خدا، به آل محمد نیاز ندارد»، و گروهى‌ دیگر در اصل تولدش شک مى‌‏کنند. پس هر کس زمان غیبت را درک کرد، باید در حفظ دینش کوشش کند و وسوسه‏هاى‌ شیطان را به خود راه‏ ندهد، مبادا او را از کیش و آیینِ من بلغزاند و از دین خارج سازد، چنان که قبلًا پدر و مادر شما را از بهشت خارج ساخت. خدا شیطان را بر کافران ولایت داده است».[46]

امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید، انکار نکنید».[47]


و ده‏ها حدیث دیگر:

طبرسى‌ نوشته است:


اخبار غیبت ولىّ عصر، قبل از تولد خودش و پدر و جدّش صادر شده است، و محدثان شیعه، آن‏ها را در اصول و کتب که در زمان امام باقر و صادق علیهما السلام تألیف شده، ثبت کرده‏اند. یکى‌ از ثقات محدّثان و مصنّفان، حسن بن محبوب زرّاد است. او، بیش از یکصد سال قبل از زمان غیبت، احادیث مربوط به غیبت را در کتاب مشیخه‏اش ثبت و ضبط کرده است. همان گونه که در احادیث پیش‏بینى‌ شده بود، این غیبت، تحقّق یافت.[48]

محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانى‌ که در زمان غیبت صغرا، تولد یافت و هنگام تألیف کتاب الغیبه هشتاد و چند سال از عمر شریف امام زمان علیه السلام گذشته بود، نوشته است:
ائمه اطهار علیهم السلام قبل از غیبت امام زمان علیه السلام خبر داده بودند. اگر غیبت آن جناب اتفاق نمى‌‏افتاد، خود این موضوع، شاهدى‌ بود براى‌ بطلان عقیده امامیه، ولى‌ خداوند متعال با وقوع غیبت، صحت اخبار ائمه را آشکار ساخت.[49]

علاوه بر حسن بن محبوب، تعداد دیگرى‌ از اصحاب امامان معصوم علیهم السلام قبل از تولد حضرت مهدى‌ علیه السلام کتاب‏هایى‌ را در موضوع غیبت آن حضرت تألیف کرده‏اند. از باب نمونه به بعضى‌ از آنها اشاره مى‌‏شود:
1. على‌ بن حسن بن محمد طایى‌ طاطرى‌ که از اصحاب موسى‌ بن جعفر علیه السلام بوده، کتابى‌ در موضوع غیبت نوشته است. او مردى‌ فقیه و موثق بود.[50]

2. على‌ بن عمر اعرج کوفى‌، از اصحاب موسى‌ بن جعفر علیه السلام کتابى‌ در غیبت دارد.[51]
3. ابراهیم بن صالح انماطى‌، از اصحاب موسى‌ بن جعفر علیه السلام کتابى‌ در غیبت تألیف کرده است.[52]

4. حسن بن على‌ بن ابى‌ حمزه- که در عصر امام رضا علیه السلام مى‌‏زیسته است- کتابى‌ در غیبت دارد.[53]5. عباس بن هشام ناشرى‌ اسدى‌، از اصحاب امام رضا علیه السلام کتابى‌ در غیبت نوشته است.[54]

6. على‌ بن حسن بن فضال، از اصحاب امام هادى‌ و امام عسکرى‌ علیهما السلام کتابى‌ در غیبت دارد.[55]

7. فضل بن شاذان نیشابورى‌، از اصحاب امام هادى‌ و امام عسکرى‌ علیهما السلام کتابى‌ درباره قائم آل محمد و غیبت او دارد.[56]
با توجه به آن چه گذشت، به انضمام سه مطلب دیگر، وجود امام دوازدهم در حال غیبت امرى‌ است قطعى‌:

الف) بر طبق برهان عقلى‌ که در جاى‌ خود به اثبات رسیده و احادیث فراوانى‌ که از معصومان صادر شده، وجود امام و حجت، براى‌ بقاى‌ نوع انسان ضرورت دارد، و زمین، هیچ‏گاه از وجود حجت خالى‌ نخواهد ماند.
ب) در احادیث فراوانى‌ که به حدّ تواتر مى‌‏رسد، آمده است که تعداد امامان دوازده نفر خواهد بود.

ج) بر طبق احادیث و شهادت تاریخ، یازده نفر از امامان آمده و بعد از چندى‌ از دنیا رفته‏اند. بنابراین باید گفت، امام دوازدهم، چنان که در احادیث آمده، همان فرزند بلافصل امام حسن عسکرى‌ علیه السلام است که در حال غیبت زندگى‌ مى‌‏کند.

 

 

[46]. إثبات الهداه، ج 6، ص 386: قال رسول الله صلى‌ الله علیه و آله والذی بعثنی بالحقّ بشیراً لیغیبّن القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی حتّى‌ یقول أکثر الناس:« ماللّه فی آل محمد حاجة!»، و یشکّ آخرون فی ولادته. فَمَن أدرک زمانه فلیمسک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلًا بشکّه، فیزیله عن ملّتی ویخرجه من دینی. فقد أخرج أبویکم من الجنّة من قبل، وإنّ الله جعل الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون.
[47]. همان، ص 350: محمّد بن مسلم، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:« إن بلغکم عن صاحبکم غیبة فلا تنکروها».

[48]. اعلام الورى‌، ج 2، ص 257.
[49]. الغیبه، للنعمانى‌، ص 6.

[50]. رجال نجاشى‌، ص 193 و رجال شیخ طوسى‌، ص 357.
[51]. رجال نجاشى‌، ص 194.

[52]. رجال نجاشى‌، ص 28 و فهرست شیخ طوسى‌، ص 75.
[53]. رجال نجاشى‌، ص 28 و فهرست شیخ طوسى‌، ص 75.

[54]. رجال نجاشى‌، ص 251 و فهرست شیخ طوسى‌، ص 147.
[55]. رجال نجاشى‌، ص 195.
[56]. همان، ص 235.