پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

بخش سوم: دلايل امامت‏

بخش سوم: دلایل امامت‏

 

شیوه ‏هاى‌ انتخاب خلیفه پیامبر و امام‏

یکى‌ از مسائل مهمى‌ که از صدر اسلام همواره در بین مسلمین مورد بحث و اختلاف نظر بوده و هست شیوه صحیح و مشروع انتخاب خلیفه پیامبر و امام مسلمین است. بحث در این است که چه کسى‌ مى‌‏تواند و حق دارد خلیفه پیامبر را تعیین و به مسلمانان معرفى‌ کند؟ آیا در شناخت و نصب امام نیاز به رهنمودهاى‌ الهى‌ مى‌‏باشد یا این کار به امت واگذار شده است؟

اختلافِ در همین مسئله است که مسلمانان را به دو فرقه اهل سنت و امامیه تقسیم نموده است. امامیه مى‌‏گویند: جز خدا و پیامبر هیچ‏کس نمى‌‏تواند امام را بشناسد و معرفى‌ کند. بنابراین امام، منصوب از جانب خدا و پیامبراست.

ولى‌ اهل سنت مى‌‏گویند در تعیین خلیفه نیازى‌ به نصب و معرفى‌ پیامبر نداریم بلکه شناخت و انتخاب او بر عهده مسلمانان نهاده شده و صلاحیت آن را دارند.

منشأ این اختلاف، اختلاف دیگرى‌ است که در شرایط و صفات خلیفه و امام دارند. امامیه دو صفت را از شرایط ضرورى‌ خلیفه رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله مى‌‏دانند: یکى‌ علم کامل به مجموعه علوم و معارف اسلامى‌، ارزش‏ها و ضد ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ و همه احکام و قوانین اسلام که بر پیامبر نازل شده است، صفت دوم مصونیت کامل و عصمت از خطا، اشتباه، نسیان و ارتکاب گناه و تخلّف از احکام الهى‌. امامیه این دو صفت را از شرایط ضرورى‌ خلیفه پیامبر مى‌‏دانند و با دلایل عقلى‌ و نقلى‌ در کتب کلام به اثبات رسانیده‏اند.[1]

با توجه به ضرورت وجود این دو صفت مى‌‏گویند: معرّف خلیفه پیامبر باید معصوم شناس و عالم ربانى‌ شناس باشد. و او جز خدا و پیامبر نخواهد بود، چون تنها اوست که انسان‏ها را آفریده و از باطن ذات آنها آگاهى‌ دارد، خداست که پیامبر و امام را آفریده و از وجود عصمت آنها اطلاع دارد. از این جا نتیجه مى‌‏گیرند که تنها امام منصوب از جانب پیامبر مى‌‏باشد که از علوم و راهنمایى‌‏هاى‌ الهى‌ برخوردار است. بنابراین امام معصوم را به یکى‌ از دو وجه مى‌‏توان شناخت:

اول: معرفى‌ پیامبر و نصب او دوم: امام معصوم پیشین که از علوم و اطلاعات پیامبر برخوردار بود، سوم: اظهار معجزه که نشانه‏اى‌ است از تأییدات الهى‌. اما اهل سنت چون علم و عصمت را شرط ضرورى‌ خلیفه نمى‌‏دانند عقیده دارند که مسئله انتخاب خلیفه به مردم واگذار شده، هر کس را مردم انتخاب و با او بیعت کردند خلیفه پیامبر و واجب الاطاعه مى‌‏گردد. در این باره سه شیوه را مشروع مى‌‏دانند: اول اجماع مردم چنان که در خلافت‏ ابوبکر چنین شد. دوم استخلاف خلیفه غیر معصوم پیشین چنان که ابوبکر به هنگام وفات عمر را به عنوان خلیفه خود معرفى‌ نمود. سوم انتخاب شوراى‌ رجال و بزرگان چنان که در انتخاب عثمان چنین شد.

 

 

شیعیان امامیه‏

 

امامیه به کسانى‌ گفته مى‌‏شود که به خلافت بلافصل و امامت على‌ بن ابى‌ طالب و امامت یازده نفر از فرزندانش که در طول تاریخ به امامت رسیده‏اند ایمان دارند. اثناعشرى‌ و دوازده امامى‌ نیز نامیده مى‌‏شوند. همه آنها را وارث علوم پیامبر و معصوم از گناه و خطا و همگى‌ را واجب الاطاعه مى‌‏دانند.

 

نام دوازده امام‏

1. على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام‏

2. حسن بن على‌ علیه السلام‏

3. حسین بن على‌ علیه السلام‏

4. على‌ بن حسین علیه السلام‏

5. محمد بن على‌ علیه السلام‏

6. جعفر بن محمد علیه السلام‏

7. موسى‌ بن جعفر علیه السلام‏

8. على‌ بن موسى‌ علیه السلام‏

9. محمد بن على‌ علیه السلام‏

10. على‌ بن محمد علیه السلام‏

11. حسن بن على‌ علیه السلام‏

12. حجة بن الحسن (عج).

هر یک از آنان به امامت رسیدند و پس از چندى‌ شهید شدند یا به مرگ طبیعى‌ وفات کردند جز امام دوازدهم که زنده است ولى‌ از نظرها غایب مى‌‏باشد. این غیبت تا زمانى‌ که جهان براى‌ پذیرش حکومت جهانى‌ حضرت مهدى‌ آماده گردد و خداى‌ متعال به ظهور او فرمان دهد ادامه خواهد یافت. ما در این مسئله مهم در آینده توضیح بیشترى‌ خواهیم داد.

 

 

ادلّه امامت امامان‏

 

در مباحث پیش به اثبات رسید که شناخت و تعیین امام جز از طریق رهنمودهاى‌ الهى‌ امکان‏پذیر نیست. چون امام و جانشین پیامبر باید از خطا و اشتباه و نسیان و گناه معصوم باشد. بنابراین کسى‌ مى‌‏تواند امام را معرفى‌ کند که معصوم شناس باشد و او جز خدا و پیامبر نخواهد بود. پس امام معصوم را به وسیله یکى‌ از سه راه مى‌‏توان شناخت:

1. معرفى‌ و نصب پیامبر که از علوم وحیانى‌ برخوردار است؛ 2. امام پیشین که امامت او به اثبات رسیده و از علوم پیامبر برخوردار بوده است؛ 3.

آوردن معجزه که نشانه تأییدات الهى‌ است. پس در اثبات امامت هر یک از ائمه نیاز به وجود یکى‌ از این دلیل‏ها داریم.

 

دلیل اول: احادیث پیامبر

پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله به تعداد دوازده امام و حتى‌ ذکر نام آنان اشاره کرده و احادیث آنها در کتب اهل سنت و شیعه به ثبت رسیده است. این احادیث را به چند دسته مى‌‏توان تقسیم کرد:

 

دسته اول: دوازده نفرند و همه از قریش‏

در این‏باره چند حدیث داریم که به عنوان نمونه به برخى‌ از آنها اشاره مى‌‏شود: جابر بن سمره گفت: از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیدم که فرمود: امور مردم به خوبى‌ اداره مى‌‏شود مادام که دوازده نفر بر آنان حکومت کنند. پیامبر بعد از این سخن کلمه‏اى‌ را گفت که آن را نفهمیدم، پس از پدرم پرسیدم رسول خدا چه فرمود؟ گفت: فرمود: همه آنان از قریش مى‌‏باشند.[2]

سمّاک بن حرب از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: از پیامبر صلى‌ الله علیه و آله شنیدم که فرمود: اسلام عزیز است مادام که دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت مى‌‏کنند. رسول خدا بعد از آن سخنى‌ گفت که من نفهمیدم، پس به پدرم گفتم رسول خدا چه فرمود؟ جواب داد: فرمود: همه آنان از قریش خواهند بود.[3]

عامر بن سعد بن ابى‌ وقاص گفت: به جابربن سمره نامه نوشتم و به وسیله غلامم نافع فرستادم. نوشتم: به من خبر بده از چیزى‌ که از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیده‏اى‌، در جواب نوشت: روز جمعه‏اى‌ که در شب آن اسلمى‌ رجم شد پیامبر فرمود: این دین بر پا خواهد ماند تا قیام قیامت، یا این که دوازده خلیفه‏ بر شما حکومت کنند که همه از قریش باشند.[4]

پیامبر اکرم در احادیث مذکور از وجود دوازده خلیفه صالح از قریش بعد از خودش خبر داده که اگر به حکومت برسند موجب عزت و سربلندى‌ اسلام و مسلمین خواهند شد. و بر پژوهش‏گران پوشیده نیست که این تعداد خلیفه نه بر خلفاى‌ راشدین قابل تطبیق است نه بر خلفاى‌ بنى‌ امیه و بنى‌ مروان و نه بر خلفاى‌ بنى‌ عباس و نه با ضمّ و ترکیب بعضى‌ با بعض دیگر. تنها وجه قابل توجیه ائمه دوازده گانه شیعیان امامیه باقى‌ مى‌‏ماند که همه آنان از قریش بوده‏اند.

 

دسته دوم: دوازده نفر و همه معصوم‏

عبد اللّه بن عباس گفت: از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیدم که فرمود: من و على‌ و حسن و حسین و نه نفر دیگر از نسل حسین، پاک و معصوم از گناه هستیم.[5]

پیامبر اکرم به فاطمه فرمود: گریه نکن و اندوهناک مباش، چون تو سید زنان اهل بهشت و پدرت سید پیامبران و پسر عمویت (على‌) سید اوصیا و دو فرزندت، سید جوانان بهشت مى‌‏باشند. و از نسل حسین نه نفر امام خارج مى‌‏شوند که پاک و معصومند و مهدى‌ این امت نیز از ما مى‌‏باشد.[6]

ابوطفیل از حضرت على‌ علیه السلام نقل کرده که گفت رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله به من فرمود: تو وصىِّ من بر مردگان اهل بیت و خلیفه من بر امت مى‌‏باشى‌. جنگ با تو جنگ با من و سازش با تو سازش با من است. تو پدر امامان مى‌‏باشى‌. یازده امام از نسل تو پاک و معصومند. مهدى‌ امت که جهان را پر از عدل و داد مى‌‏کند یکى‌ از آنان است، واى‌ به حال دشمنان آنان.[7]

با توجه به آنچه قبلًا به اثبات رسید که عصمت یکى‌ از شرایط ضرورى‌ امام است، به وسیله احادیث مذکور و نظایر فراوان آن‏ها مى‌‏توان به امامت ائمه دوازده‏گانه استدلال کرد. چون به جز این دوازده نفر که همه از اهل بیت مى‌‏باشند و آیه تطهیر درباره شأن نازل شده، نه دیگرى‌ مدعى‌ عصمت بوده، نه معصوم بودنش به اثبات رسیده است.

 

دسته سوم: دوازده نفر و نام اولین و آخرین آن‏ها

در احادیث فراوانى‌، تعداد امامان دوازده نفر و به نام اولین و آخرین فرد آنان اشاره شده است. به عنوان نمونه: سلمان محمدى‌ گفت:

خدمت پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله رسیدم، در حالى‌ که حسین بر زانویش نشسته بود. چشمان او را مى‌‏بوسید و دهانش را مى‌‏مکید و به من فرمود: تو سید، پسر سید و پدر سادات مى‌‏باشى‌، تو امام، فرزند امام، و پدر امامان هستى‌، تو حجت فرزند حجت، و پدر نه امامى‌ هستى‌ که نهمین فرد آنان قائم خواهد بود.[8]

عبدالله بن عباس از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: خلفا و اوصیا و حجت‏هاى‌ خدا بعد از من دوازده نفرند، اولین فرد آنان برادرم على‌ و آخرین فرد نیز از فرزندان من خواهد بود. عرض شد یا رسول اللّه! برادرت کیست؟

فرمود: على‌ بن ابى‌‏طالب، عرض شد فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى‌، همان کسى‌ که زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند بعد از این که از ظلم و جور پر شده است.[9]

حسن بن على‌ علیه السلام از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: امامان بعد از من به تعداد نقیبان بنى‌ اسرائیل و حواریون عیسى‌ (دوازده نفر) مى‌‏باشند، هر که آنان را دوست بدارد مؤمن است، و هر کس با آنان دشمنى‌ کند منافق است، آنان حجت‏هاى‌ خدا بر مردم و پرچم‏هاى‌ هدایت مى‌‏باشند.[10]

 

 

دسته چهارم: دوازده نفر با ترتیب امامت‏

جابر بن عبدالله انصارى‌ خدمت رسول الله صلى‌ الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله امامان از نسل على‌ بن ابى‌ طالب چه کسانى‌ هستند؟ فرمود: حسن و حسین، دو جوانان اهل بهشت، بعد از آنها سیدالعابدین در زمان خودش على‌ بن حسین، بعد از او باقر بن على‌. اى‌ جابر تو او را درک خواهى‌ کرد، سلام مرا به وى‌ برسان. بعد از او صادق جعفر بن محمد، بعد از او کاظم موسى‌ بن جعفر، بعد از او رضا على‌ بن موسى‌، بعد از او تقى‌ محمد بن على‌، بعد از او نقىّ على‌ بن محمد، بعد از او زکىّ حسن بن على‌، بعد از او فرزندش قائم به حق، مهدى‌ است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، چنان که پر از ظلم شده است. اى‌ جابر! اینان خلفا، اوصیا و فرزندان و عترت من مى‌‏باشند، هر کس از آنان اطاعت کند از من اطاعت کرده است، و هر کس همه آنان یا یکى‌ از آنها را انکار کند مرا انکار کرده است. به برکت وجود آنان آسمان بر زمین فرود نمى‌‏آید و زمین، اهلش را فرو نمى‌‏برد.[11]

سهل بن سعد انصارى‌ گفت: از فاطمه دختر رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله درباره امامان‏ سؤال کردم؟ گفت: رسول خدا به على‌ فرمود: یا على‌! تو بعد از من خلیفه و امام هستى‌، تو در تصرف در امر مؤمنان از خودشان شایسته‏تر مى‌‏باشى‌. وقتى‌ تو از دنیا بروى‌ فرزندت حسن شایسته‏تر، و هنگامى‌ که حسن وفات کرد حسین صالح‏تر است، وقتى‌ حسین وفات کرد فرزندش على‌ بن حسین اولویت دارد. هنگامى‌ که على‌ بن الحسین وفات کرد فرزندش محمد شایسته‏تر است. وقتى‌ محمد از دنیا رفت پسرش جعفر شایسته‏تر است.

هنگامى‌ که جعفر از دنیا رفت فرزندش موسى‌ شایسته‏تر است، وقتى‌ موسى‌ وفات کرد پسرش على‌ سزاوارتر است. وقتى‌ على‌ از دنیا رفت فرزندش محمد شایسته‏تر است. وقتى‌ محمد وفات کرد پسرش على‌ سزاوارتر است.

بعد از وفات على‌ پسرش حسن شایسته‏تر است، وقتى‌ حسن وفات کرد فرزندش قائم و مهدى‌ شایسته‏تر است، او شرق و غرب جهان را فتح خواهد کرد.[12]

على‌ بن ابى‌ طالب علیه السلام از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: هر کس‏ دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که مورد عنایت او قرار گرفته باشد باید به ولایت تو تمسک جوید، و هر کس مى‌‏خواهد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که از او بیمناک نباشد باید ولایت فرزندت حسین را بپذیرد، و هر کس مى‌‏خواهد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که گناهانش بخشیده شده باشد باید ولایت على‌ بن الحسین را قبول کند، چون خداى‌ متعال درباره‏اش فرمود:

«سِیماهُمْ فِى‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و هر کس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که چشمش روشن است ولایت محمد بن على‌ را بپذیرد، و هر کس دوست دارد خدا را در حالى‌ ملاقات کند که نامه عملش در دست راستش باشد جعفر بن محمد صادق را ولى‌ خود بداند، و هر کس دوست دارد پاک و پاکیزه خدا را ملاقات کند موسى‌ بن جعفر کاظم را ولى‌ خود بداند و هر کس دوست دارد خوشحال و خندان خدا را ملاقات کند ولایت على‌ بن موسى‌ الرضا را بپذیرد. و هر کس مى‌‏خواهد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که درجاتش بالا رفته و سیئاتش به حسنات تبدیل شده باشد ولایت فرزندش محمد را قبول کند، و هر کس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که حساب را بر او آسان بگیرد و او را در بهشتى‌ داخل کند که عرضش از زمین و آسمان‏ها بیشتر و براى‌ پرهیزکاران آماده گشته ولایت فرزندش على‌ را بپذیرد، و هر کس مى‌‏خواهد خدا را ملاقات کند در حالى‌ که رستگار شده باشد ولایت فرزندش حسن بن على‌ را قبول کند. و هر کس دوست دارد با ایمان و اسلام کامل خدا را ملاقات نماید ولایت فرزندش امام منتظر محمد صاحب الزمان و مهدى‌ را بپذیرد. اینان چراغان هدایت در تاریکى‌‏ها، و امامان هدایت و پرچم‏هاى‌ تقوا مى‌‏باشند. هر کس آنان را دوست بدارد و ولایتشان را پذیرفته باشد، من بهشت را برایش ضمانت مى‌‏کنم.[13]

حسن بن على‌ گفت: از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیدم که به على‌ ابن ابى‌ طالب علیه السلام فرمود: تو وارث علم، خزینه دار حکمت و امام بعد از من هستى‌، وقتى‌ شهید شدى‌ پسرت حسن امام است، وقتى‌ حسن به شهادت رسید فرزند دیگرت حسین امام است. وقتى‌ حسین شهید شد فرزندش على‌ امام خواهد شد. بعد از او نه نفر از اولاد حسین به امامت خواهند رسید، در این هنگام حسن بن على‌ عرض کرد: یا رسول اللّه نام آنان چیست؟ فرمود: على‌ و محمد و جعفر و موسى‌ و على‌ و محمد و على‌ و حسن و مهدى‌ که از نسل حسین است. او زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند. بعد از آن که پر از ظلم و جور شده است.[14]

 

دلیل دوم: نصب امام پیشین‏

مهم‏ترین دلیل امامتِ امامانِ دوازده گانه نصب امام پیشین است. امامى‌ که قبلًا به وسیله پیامبر به امامت منصوب شده مى‌‏تواند همانند پیامبر، امام بعد از خودش را شناسایى‌ و به مردم معرّفى‌ کند. چون از علوم و اطلاعات پیامبر برخوردار است و معصوم شناس مى‌‏باشد. و توصیه‏هاى‌ لازم را از پیامبر یا امام پیشین دریافت نموده است. امامت امامان دوازده گانه همین گونه انجام گرفته، چنان که اسناد و مدارک آن در کتب حدیث و کلام به ثبت رسیده است مى‌‏توانید مطالعه کنید. ما نیز در این کتاب از همین روش استفاده خواهیم.

چنان که قبلًا اشاره شد: پیامبر گرامى‌ اسلام که خود معصوم و از تأییدات الهى‌ برخوردار و معصوم شناس بود، در زمان حیات خویش، با ذکر فضائل و کمالات ذاتى‌ و مقام علمى‌ و عصمت حضرت على‌ زمینه را براى‌ امامت او فراهم ساخت، و در نهایت در غدیر خم و با حضور ده‏ها هزار نفر از زائران بیت اللّه او را رسما به مقام امامت برگزید و نصب کرد. بدین وسیله امامت و ولایت او براى‌ حاضران به اثبات رسید. پیامبر اکرم براى‌ ادامه امامت نیز توصیه‏هاى‌ لازم را به حضرت على‌ انجام داد. حضرت على‌ هم در زمان‏ حیات خود فرزندش حسن را بدین مقام برگزید و معرفى‌ کرد. امام حسن نیز به هنگام مرگ برادرش حسین را برگزید و نصب کرد و او هم فرزندش على‌ بن حسین را به مقام امامت برگزید و نصب کرد و همین شیوه تا نصب امام دوازدهم ادامه یافت.

 

دلیل سوم: معجزات‏


امامان در زمان حیات خود، براى‌ اثبات صحت ادعاى‌ امامت خویش گهگاه معجزاتى‌ هم داشته ‏اند که در کتب حدیث و تاریخ و کلام ثبت شده و ما به دلیل پرهیز از تطویل، از ذکر و بررسى‌ آنها خوددارى‌ مى‌‏کنیم.[15]


[1]. ما مسئله علم و عصمت امام را در اوایل همین کتاب نیز و در کتاب بررسى‌ مسائل کلى‌ امامت با تفصیل بیشترى‌ تحقیق و بررسى‌ کرده‏ایم.
[2]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1452: جابر بن سمرة قال دخلت مع أبی على‌ النبی صلى‌ الله علیه و آله فسمعته یقول: إنّ هذاالأمر لاینقضی حتى‌ یمضی منهم اثناعشر خلیفة، قال: ثمّ تکلّم بکلام خفی علیّ، فقلت لأبی: ماقال؟ قال، قال: کلّهم من قریش.
[3]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1453: سماکّ بن حرب قال: سمعت جابربن سمرة یقول: سمعت رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله یقول: لا یزال الإسلام عزیزاً إلى‌ اثنی عشر خلیفة، ثمّ قال کلمة لم أفهمها، فقلت لأبی: ما قال؟ فقال: کلّهم من قریش.
[4]. همان: عامربن سعد بن ابی وقّاص قال: کتبت إلى‌ جابربن سمرة مع غلامی نافع إن أخبرنی بشی‏ء سمعته من رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله قال فکتب إلىّ: سمعت رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله یوم جمعة عشیة رجم الأسلمى‌ یقول: لا یزال الدین قائماً حتى‌ تقوم الساعة أو یکون علیکم اثناعشر خلیفة کلّهم من قریش.
[5]. غایة المرام، ج 2، ص 162: عبداللّه بن عباس قال سمعت رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله یقول: أنا و علیّ و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهّرون، معصومون.
[6]. همان، ص 239: عن عمّار قال: قال رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله: لفاطمة: لاتبکی و لاتحزنی، فإنّک سیّدة نساء أهل الجنّة و أباک سیّد الأنبیاء و ابن عمّک سیّدالأوصیاء و ابنیک سیّداشباب أهل الجنّة، و من صلب الحسین یخرج اللّه الأئمه التسعة مطهّرون معصومون و منّا مهدی هذه الأمة.
[7]. همان، ج 1، ص 193: أبوالطفیل عن علىّ علیه السلام قال قال لی رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله: أنت الوصی على‌ الأموات من أهل بیتی و الخلیفة على‌ الأحیاء من امّتی، حربک حربی و سلمک سلمى‌ أنت الإمام، أبوالأئمّة، أحد عشر من صلّبک ائمّة مطهّرون معصومون، و منهم المهدی الذى‌ یملأ الأرض قسطاً و عدلًا، فطوبى‌ لمبغضیهم.
[8]. همان، ص 103: سلمان المحمدی قال: دخلت على‌ النّبی صلى‌ الله علیه و آله و إذاً الحسین علی فخذه و هو یقبّل عینیه و یلثم فاه و یقول: أنت سیّد ابن سیّد، أبو سادة، أنت إمام ابن إمام، أبوائمّة، أنت حجّة ابن حجّة أبو حجج تسعة من صلبک تاسعهم قائمهم.
[9]. همان، ص 106: عبداللّه بن عباس قال: قال رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله: إنّ خلفائی و أوصیائی و حجج اللّه على‌ الخلق بعدى‌ اثناعشر أوّلهم أخی و آخرهم ولدی، قیل یا رسول اللّه و من أخوک؟ قال: علیّ بن أبی طالب قیل: فمن ولدک؟ قال: المهدی الذی یملأها قسطاً و عدلًا کما ملئت ظلماً و جوراً.
[10]. همان، ج 1، ص 113: حسن بن علیّ علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله: الأئمّة بعدی بعدد نقباء بنی إسرائیل و حواری عیسى‌، من أحبّهم فهو مؤمن و من أبغضهم فهو منافق، هم حجج اللّه فی خلقه و أعلامه على‌ بریّته.
[11]. غایة المرام، ج 1، ص 163: قال جابر بن عبداللّه الأنصارى‌: یا رسول اللّه! و من الأئمّة من ولد علیّ بن أبى‌‏طالب: فقال: الحسن و الحسین سیّد اشباب أهل الجنّة، ثمّ سیّد العابدین فی زمانه علیّ بن الحسین، ثمّ الباقر محمّد بن علیّ، ستدرکه یا جابر! فإذا أدرکته فاقرأ منّی السلام، ثمّ الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ الکاظم موسى‌ بن جعفر، ثمّ الرضا علیّ بن موسى‌، ثمّ التقیّ محمّد بن علیّ، ثمّ النقىّ علیّ بن محمّد، ثمّ الزکیّ الحسن بن علیّ، ثمّ ابنه القائم بالحقّ مهدی أمّتی الذی یملأ الأرض قسطاً و عدلًا کما ملئت ظلماً و جوراً، هؤلاء یا جابر! خلفائى‌ و أوصیائی و أولادی و عترتی، من أطاعهم فقد أطاعنی، و من عصاهم فقد عصانی، من أنکرهم أو أنکروا أحداً منهم فقد أنکرنی، بهم یمسک اللّه السماء ان تقع على‌ الأرض إلّابإذنه و بهم یحفظ اللّه الأرض أن تمید بأهلها.
[12]. غایة المرام، ج 1، ص 216: سهل بن سعد الأنصاری قال سئِلَت فاطمة بنتُ رسولِ اللّه صلى‌ الله علیه و آله عن الأئمّة، فقالت: کان رسول اللّه یقول لعلّی: یا علیّ! أنت الإمام و الخلیفة بعدی، و أنت اولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ فابنک الحسن أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسن فالحسین أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسین فابنه على‌ بن الحسین أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ علیّ فابنه محمّد أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فاذا مضى‌ محمد فابنه جعفر أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ موسى‌ فابنه علیّ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ علیّ فابنه محمّد أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم فإذا مضى‌ محمّد فابنه علیّ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌‏علیّ فابنه الحسن أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسن فابنه القائم المهدی أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، یفتح اللّه به مشارق الأرض و مغاربها.
[13]. جامع احادیث الشیعه، ج 17، ص 103: علیّ بن أبی طالب علیه السلام عن رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله أنّه قال: من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و هو مقبل علیه غیر معرض عنه فلیتولّک، و من سرّه أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و هو راض عنه فلیتولّ ابنک الحسن، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و لا خوف علیه فلیتولّ ابنک الحسین، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه و قد تمحّص عنه ذنوبه فلیتولّ علیّ بن الحسین، فإنّه کما قال اللّه:« سِیماهُمْ فِى‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و هو قرّة العین فلیتولّ محمّد بن علیّ، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه فیعطیه کتابه بیمینه فلیتولّ جعفر بن محمّد الصادق، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه طاهراً مطهّراً فلیتولّ موسى‌ بن جعفر الکاظم، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه و هو ضاحک فلیتولّ علیّ بن موسى‌ الرضا، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه و قد رفعت درجاته و بدلّت سیّئاته حسنات فلیتولّ ابنه محمّداً، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ فیحاسبه حساباً یسیراً و یدخله جنّة عرضها السماوات و الأرض أعدّت للمتّقین فلیتولّ ابنه علیّاً، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و هو من الفائزین فلیتولّ ابنه الحسن العسکری، و من أحبّ أن یلقى‌ اللّه عزّوجلّ و قد کمل ایمانه و حسن اسلامه فلیتولّ ابنه المنتظر محمّداً صاحب الزمان المهدی، فهؤلاء مصابیح الدجى‌ و أئمّة الهدى‌ و أعلام التقى‌، فمن أحبّهم و تولّاهم کنت ضامناً له على‌ اللّه الجنّة.
[14]. غایة المرام، ج 1، ص 193: عن الحسن بن علیّ قال: سمعت رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله یقول لعلّی علیه السلام: أنت وارث علمی، و معدن حکمی، و الإمام بعدی، فإذا استشهدت فابنک الحسن، فإذا استشهد الحسن فابنک الحسین، و إذا استشهد الحسین فابنه علیّ، یتلوه تسعة من صلب الحسین أئمّة أطهار. فقلت: یا رسول اللّه فما اسماؤهُم؟ قال: علیّ و محمد و جعفر و موسى‌ و علیّ و محمّد و علیّ و الحسن، و المهدی من صلب الحسین، یملأ اللّه به الأرض قسطاً و عدلًا کما ملئت ظلماً و جوراً.
[15] امینى‌، ابراهیم، امامت و امامان علیهم السلام، 1جلد، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: اول، 1388.