پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

عقيده ما، درباره امامان‏

عقیده ما، درباره امامان‏

با توجه به دلیل عقلى‌ بر ضرورت وجود امام که قبلًا بدان اشاره شد، و با توجه به برخى‌ آیات مربوط به امامت، و با توجه به احادیث فراوانى‌ که از پیامبر صلى‌ الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام در موضوع امامت به ما رسیده و قبلًا به برخى‌ از آن‏ها اشاره شد، عقیده ما، درباره امامان دوازده‏گانه چنین است:

1. آنان، مانند پیامبر، از ارتکاب هر گونه گناه و خطا و اشتباهى‌ مصونیّت کامل دارند و معصومند.

2. در معرفت و شناخت خداى‌ متعال و در توحید او و صفات کمال و جلالش، در مرتبه اعلاى‌ انسانیت واقع شده‏اند و ایمان به خدا و معاد و نبوّت، در عمق جانشان نفوذ کرده است، و حقائق جهان غیب را با چشم دل مشاهده مى‌‏کردند.

3. به همه فضائل و مکارم اخلاق آراسته‏اند و از همه اخلاق رذیله و صفات زشت، پیراسته و منزّهند.

4. به همه احکام و قوانین و مسائل کلّى‌ و فروع دین و واجبات و محرّمات‏ و مستحبات و مکروهات، کاملًا آگاهند، ولى‌ وحى‌ بر آنان نازل نمى‌‏شده و تشریع کننده نیستند، بلکه علوم خود را یا از قرآن استنباط مى‌‏کردند یا از طریق پدرانشان از علوم پیامبر بهره مى‌‏گرفتند، یا از کتاب‏هایى‌ که از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله به ارث برده بودند، استفاده مى‌‏کردند.

5. به همه احکام و قوانین و مسائل مربوط به حکومت و اداره جامعه، کاملًا آشنا بودند. در این رابطه از اختیاراتى‌ ویژه نیز برخوردار بودند.

امامان، دو وظیفه بزرگ را به عهده داشتند:

یک- صیانت از احکام الهى‌: آن بزرگواران براى‌ حفظ و پاسدارى‌ از احکام و قوانین دین، و نشر و گستردگى‌ علوم و معارف و احکام و قوانین اسلام، و تعقیب اهداف رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله، آماده بودند و علوم لازم را در اختیار داشتند. چنان که قبلًا هم گفته شد، پیامبر گرامى‌ اسلام، آنان را براى‌ انجام این مسئولیت پرورش داده بود. حضرت، در حدیث ثقلین و حدیث سفینه و ده‏ها حدیث دیگر، عترت و اهل بیت را به عنوان معتبرترین مرجع علمى‌ معرفى‌ کرد و مسلمانان را به استفاده از علوم آنان توصیه و تأکید فرمود، ولى‌ متأسفانه هدف رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله به طور کامل تحقّق نیافت، بلکه طالبان جاه و مقام، على‌ ابن ابى‌‏طالب علیه السلام و امامان بعد از او را نه تنها از مسند خلافت رسول خدا کنار زدند، بلکه براى‌ مرجعیّت علمى‌ آنان نیز انواع موانع و مزاحمت‏ها را به وجود آوردند و بدین وسیله، امت اسلام را از علوم اصیل نبوت محروم ساختند، ولى‌ در عین حال، هر امامى‌ با توجه به امکانات و اوضاع و شرایط زمان خود، در نشر علوم و معارف و احکام و قوانین دین، کوشش، و در پرورش افراد جدیّت کرد. در اثر همین تلاش‏هاى‌ مستمر در طول تاریخ، صدها هزار حدیث در فنون مختلف منتشر شد که اکثر آن‏ها در کتب حدیث ثبت و ضبط شده و باقى‌‏مانده است. اگر به امامان معصوم علیهم السلام، فرصت بیشترى‌ داده شده بود، امت اسلام از علوم و معارف بیشترى‌ برخوردار بودند.

 

دو- عهده ‏دارى‌ مقام خلافت: دومین مسئولیت مهم امامان، تصدّى‌ مقام خلافت و اداره کشور با اجراى‌ احکام و قوانین سیاسى‌- اجتماعى‌ اسلام است. این، بخشى‌ از مسئولیت بزرگ پیامبر اسلام صلى‌ الله علیه و آله بوده است. رسول خدا، براى‌ تحقّق این هدف، قبلًا توصیه‏هاى‌ لازم را انجام داده بود و در داستان غدیرخم، على‌ بن ابى‌‏طالب علیه السلام را بدین مقام برگزیده و نصب کرده بود. آن جناب هم براى‌ تعقیب اهداف پیامبر و تصدّى‌ این مقام آمادگى‌ کامل داشت، ولى‌ تحقّق آن، به پذیرش مردم و جهاد و کوشش در فراهم ساختن زمینه آن، نیاز داشت.

 

متأسفانه، گروهى‌ جاه‏طلب، توصیه‏هاى‌ پیامبر را نادیده گرفتند و از جهل و غفلت مردم سوء استفاده کردند و خلافت را از مسیر خواسته پیامبر منحرف ساختند. على‌ ابن ابى‌‏طالب علیه السلام با آن اوضاع و شرایط، جز صبر و بردبارى‌ چاره‏اى‌ نداشت. در حدود بیست و پنج سال بدین منوال گذشت تا این که مردم به خود آمدند و با طوع و رغبت، با حضرت على‌ علیه السلام به خلافت بیعت کردند، ولى‌ چندى‌ نگذشت که گروهى‌ سودجو و جاه‏طلب که قبلًا از تبعیضات ناروا و بى‌‏عدالتى‌‏ها، بهره برده و عادت کرده بودند و عدالتخواهى‌‏ها و رفع تبعیضات علوى‌ و نبوى‌ برایشان قابل تحمّل نبود، در صدد مخالفت برآمدند، و حکومت على‌ علیه السلام را با جنگ‏ها و مخالفت‏هاى‌ شدید داخلى‌ مواجه ساختند، و بعد از حدود پنج سال، حضرت على‌ علیه السلام به جرم عدالت‏خواهى‌ و در محراب عبادت، به شهادت رسید، و خلافت به همان مسیر انحرافى‌ خود بازگشت، و تا سالیان دراز، به وسیله بنى‌‏امیّه و بنى‌‏عباس ادامه یافت، و زمینه‏اى‌ براى‌ خلافت سایر امامان فراهم نشد. هر یک از امامان، خلافت پیامبر را حق مشروع خود مى‌‏دانستند و براى‌ تصدّى‌ آن آمادگى‌ داشتند ولى‌ در اثر کوتاهى‌ مسلمانان، هیچ‏گاه به مقام خلافت نرسیدند.

 

نشانه ‏هایى‌ از شیعیان راستین‏

 

شیعه، به کسانى‌ گفته مى‌‏شود که به امامت و خلافت بلافصل على‌ بن ابى‌‏طالب علیه السلام و امامت یازده نفر از اولاد او، ایمان داشته باشند، و نسبت به آنان اظهار مودّت و محبّت کنند. چنین افرادى‌، شیعه دوازده امامى‌ شناخته مى‌‏شوند، ولى‌ باید بدانیم که صرف این ایمان مفهومى‌ و اعتراف صورى‌، در تحقّق مصداق شیعه واقعى‌ و تأمین سعادت اخروى‌ و نجات از مهالک دنیوى‌ و اخروى‌، کفایت نمى‌‏کند. اصولًا، ایمان، بدون عمل، یک مفهوم ذهنى‌ بیش نیست.

در خود کلمه شیعه، یک نوع التزام عملى‌ نهفته است. شیعه در لغت، یعنى‌ «پیرو». شیعه را بدین جهت شیعه مى‌‏نامیدند که در گفتار و کردار و اخلاق، از پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله و حضرت على‌ علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام پیروى‌ مى‌‏کردند. عمل، لازمه ایمان واقعى‌ است. اگر عملى‌ نباشد، معلوم مى‌‏شود ایمان او نیز مفهومى‌ و صورى‌ است. مودّت و محبت واقعى‌ نیز جلب رضایت و تأمین خواسته‏هاى‌ محبوب را به همراه دارد. مگر امکان دارد کسى‌ محبّ واقعى‌ اهل‏بیت باشد، ولى‌ در عمل، برخلاف دستورهاى‌ آنان رفتار کند؟

براى‌ شناخت بهتر شیعیان واقعى‌، بهتر است به سخنان خود امامان معصوم علیهم السلام مراجعه کنیم. در این رابطه، احادیث فراوانى‌ داریم که به نمونه‏اى‌ از آن‏ها اشاره مى‌‏کنیم:

جابر، از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود:

اى‌ جابر! آیا در تشیّع همین مقدار کافى‌ است که کسى‌ بگوید: «اهل بیت را دوست دارم»؟ به خدا سوگند! شیعه ما نیست مگر کسى‌ که با تقوا باشد و از خدا اطاعت کند.

اى‌ جابر! شیعیان ما جز با این صفات شناخته نمى‌‏شدند: تواضع؛ خشوع در عبادت؛ امانتدارى‌؛ کثرت ذکر و یاد خدا؛ روزه‏دارى‌؛ نماز؛ احسان به پدر و مادر؛ رعایت حال همسایگان فقیر و مسکین و قرضداران و یتیمان؛ راستگویى‌، مگر این که خیر در خلاف آن باشد؛ شیعیان ما، امین طائفه بودند.

جابر عرض کرد: «یا بن رسول اللَّه! ما در این زمان، چنین افرادى‌ را مشاهده نمى‌‏کنیم؟».

فرمود: اى‌ جابر! به این طرف و آن طرف نرو. آیا این مقدار کافى‌ است که کسى‌ بگوید: «من على‌ را دوست دارم و ولایت او را مى‌‏پذیرم»، ولى‌ عمل على‌ را نداشته باشد؟».

اگر بگوید: «رسول خدا را دوست دارم»، با این که رسول خدا، افضل از على‌ است، ولى‌ از سیره و رفتار پیامبر صلى‌ الله علیه و آله پیروى‌ نکند و به سنّت آن حضرت عمل نکند، محبّت رسول خدا برایش سودى‌ ندارد.

پس، از خدا بترسید و عمل صالح انجام دهید. بین خدا و هیچ کس خویشاوندى‌ نیست. محبوب‏ترین و گرامى‌‏ترین بندگان نزد خدا، با تقواترین و مطیع‏ترین آنان است.

اى‌ جابر! به خدا سوگند! جز به وسیله تقوا، هیچ‏کس به خدا نزدیک نمى‌‏شود. برائت از آتش دوزخ، در اختیار ما نیست. هیچ‏کس بر خدا حجّتى‌ ندارد. هر کس مطیع خدا باشد، ولىّ و دوست ماست، و هر کس از فرمان خدا عصیان بورزد، دشمن ماست. کسى‌ به ولایت ما نمى‌‏رسد، جز از طریق عمل صالح و پرهیز از گناه.[1]

امام جعفر صادق علیه السلام به فضیل فرمود:

به شیعیان ما سلام برسان و بگو: «ما، هیچ کارى‌ براى‌ شما نمى‌‏توانیم در برابر خدا انجام دهیم، جز این که از گناهان اجتناب کنید.» پس، زبان و دست خودتان را از ارتکاب گناه حفظ کنید. اهل صبر و نماز باشید. همانا که خدا با صابران است.[2]

امام صادق علیه السلام به ابن جندب فرمود:

به شیعیان من بگو: «این طرف و آن طرف نروید. به خدا سوگند! به ولایت ما نمى‌‏رسد جز به وسیله اجتناب از گناهان و کوشش در عبادت و کمک به برادران دینى‌. کسى‌ که به مردم ظلم کند، از شیعیان ما نیست».[3]

امام صادق علیه السلام فرمود:

اى‌ شیعیان! اسباب آبروى‌ ما باشید. آبروى‌ ما را نزد دیگران نریزید. با مردم خوش اخلاق باشید. زبان خودتان را حفظ کنید. از سخنان بیهوده و زشت خوددارى‌ کنید.[4]

امام صادق علیه السلام به ابو اسامه فرمود:

بر تو باد که تقوا و پرهیز از گناه و کوشش در عبادت و صدق در سخن و اداى‌ امانت و حسن خلق و احسان و به همسایه را رعایت کنى‌. شما به وسیله غیر زبانتان مردم را به سوى‌ خودتان دعوت کنید. زینت ما باشید و آبروى‌ ما را نریزید. رکوع و سجود طولانى‌ انجام دهید؛ زیرا، وقتى‌ یکى‌ از شما رکوع و سجده‏اش را طولانى‌ کرد، شیطان فریاد مى‌‏زند: «واى‌ بر من! این بنده از خدا اطاعت کرد و من عصیان ورزیدم؛ سجده کرد و من سجده نکردم».[5]

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

مواظب باشید عملى‌ را انجام ندهید که به وسیله آن ما را سرزنش کنند؛ زیرا، فرزند بد، با عمل بدش، آبروى‌ پدر را مى‌‏ریزد. براى‌ کسى‌ که به او منسوب هستید زینت باشید، نه وسیله آبرو ریزى‌.[6]

 

امام حسن عسکرى‌ علیه السلام به شیعیان فرمود:

شما را توصیه مى‌‏کنم به رعایت تقوا، ورع در دین، اجتهاد براى‌ خدا، راستگویى‌، اداى‌ امانت به همه کس، خوب باشد یابد، طول دادن سجده، احسان همسایه.

پیامبر اسلام صلى‌ الله علیه و آله براى‌ همین‏ها مبعوث شده است. شما در مساجد مسلمانان نماز بخوانید، جنازه‏هاى‌ آنان را تشییع کنید، از بیمارانشان عیادت کنید، حقوقشان را ادا نمایید؛ زیرا، هنگامى‌ که یکى‌ از شما ورع و تقوا داشته و راستگو باشد، امانت را ادا کند، با مردم با اخلاق نیک رفتار کند، درباره‏اش گفته مى‌‏شود: «او، از شیعیان است»، و در این هنگام ما خوشنود مى‌‏شویم.

تقوا را پیشه خود سازید و اسباب آبروى‌ ما باشید، و بدین وسیله، اسباب مودّت ما را فراهم سازید و بد نامى‌ را از ما دفع کنید. همانا، آنچه درباره خوبى‌ گفته شود، ما شایستگى‌ آن را داریم، و آن چه در بدى‌ ما گفته شود، منزّه از آن هستیم. براى‌ ما، در کتاب خدا و قرابت با رسول الله و تطهیر از جانب خدا، حقى‌ است، و کسى‌ نمى‌‏تواند چنین مقامى‌ را ادعا کند جز دروغگو.

بسیار به یاد خدا باشید. مرگ را فراموش نکنید. بسیار قرآن بخوانید.

بر پیامبر صلوات بفرستید؛ زیرا، صلوات بر رسول خدا، ثوابش ده برابر است.

به این توصیه‏ها عمل کنید. با شما وداع مى‌‏کنم و بر شما درود مى‌‏فرستم.[7]

امام صادق علیه السلام ضمن نامه‏اش به شیعیان نوشت:

وقت نماز را رعایت کنید، بویژه نماز وسطى‌ را. براى‌ خدا نماز بخوانید و قنوت به جاى‌ آورید، چنان که خداى‌ متعال در کتابش به مؤمنان امر کرده است. مساکین مسلمان را دوست بدارید؛ زیرا، هر کس آنان را کوچک شمارد و بر آنان تکبر کند، از دین خدا لغزیده است، و خدا بر او خشم و غضب کند.

پدرم پیامبر صلى‌ الله علیه و آله فرمود: خدا به من فرمان داده مساکین مسلمان را دوست بدارم.

آگاه باشید! هر کس مسلمانى‌ را کوچک شمارد، خدا او را به بدخواهى‌ و حقارت دچار کند تا این که مردم بیشتر او را دشمن دارند.[8]

امام صادق علیه السلام فرمود:

اى‌ شیعه آل محمّد! هر کس هنگام خشم، خود را نگه ندارد و با همنشینان و رفیقان خود خوشرفتارى‌ و رفاقت نکند و با سازشکاران، سازش، و با مخالفان، مخالفت نکند، از شیعیان ما نیست. اى‌ شیعه آل محمّد! تا مى‌‏توانید تقوا را رعایت کنید.

ولا حول ولا قوّة إلّاباللّه![9]

 

از احادیث مذکور و ده‏ها مانند این‏ها، چند مطلب مهم استفاده مى‌‏شود:

1. صِرْف اظهار تشیع و ولایت اهل بیت براى‌ اثبات شیعه بودن کفایت نمى‌‏کند، بلکه مهم‏ترین علامت تشیّع، عمل به وظایف دینى‌ و ترک گناهان است.

2. اظهار مودّت و دوستى‌ اهل بیت اگر با عمل به وظایف و اجتناب از گناهان همراه نباشد، موجب سعادت اخروى‌ و نجات از مهالک نخواهد شد.

3. ولایت اهل بیت جز از طریق انجام دادن وظایف دینى‌ و اجتناب از معاصى‌ حاصل نمى‌‏شود.

4. هر کس از اوامر الهى‌ اطاعت کند، ولىّ و دوست ائمه است، و هر کس عصیان بورزد، دشمن اهل بیت است، گرچه با زبان اظهار ولایت کند.

5. برائت از دوزخ و کلید بهشت، در اختیار هیچ یک از ائمه نیست، که بر طبق دلخواه، افراد را به بهشت ببرند یا به دوزخ بفرستند، بلکه بهشت و دوزخ در گرو اعمال انسان‏ها است.

6. ائمه علیه السلام از پیروان خود خواسته‏اند که با عمل و رفتار و اخلاق نیک، مردم را نسبت به اهل بیت و تشیع خوش‏بین سازند، و با ارتکاب گناه، اسباب آبروریزى‌ آنان را فراهم نسازند.

7. خود پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام اهل عمل بودند. در انجام دادن واجبات و ترک گناهان، بلکه در انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات جدّى‌ بودند. در رعایت اخلاق نیک و کارهاى‌ پسندیده، سرامد مردم عصر خویش، و از اخلاق زشت منزّه بودند.

مسلمانان و شیعیان وظیفه دارند آن ذوات مقدس را الگوى‌ خود قرار دهند و از آنان پیروى‌ کنند. تأمین سعادت دنیوى‌ و اخروى‌، جز از این طریق امکان‏پذیر نیست.

اینک به طور اجمال به معرفى‌ دوازده امام معصوم علیهم السلام مى‌‏پردازیم.[10]

 

[1]. کافى‌، ج 2، ص 74: جابر، عن أبی جعفر علیه السلام قال لی:« یا جابر! أیکتفی مَن ینحل بالتشیّع أن یقول بحبّنا أهل البیت؟ فواللّه ما شیعتنا إلّامَن اتّقى‌ اللّه و أطاعه، و ما کانوا یعرفون- یا جابر!- إلّابالتواضع و التخشّع و الأمانة و کثرة ذکر اللّه و الصوم و الصلاة و البرّ بالوالدین و التعاهد للجیران من الفقراء و أهل المسکنة و الغارمین و الأیتام، و صدق الحدیث إلّامن خیر. و کانوا أمناء عشائرهم فی الأشیاء.».

قال جابر: فقلت:« یا ابن رسول اللّه! ما نعرف الیوم أحداً بهذه الصفة؟». فقال:« یا جابر! لا تذهب بک المذاهب. حسب الرجل أن یقول: أحبّ علیّاً و أتّولاه ثمّ لا یکون مع ذلک فعّالًا؟ فلو قال: إنّی أحبّ رسول اللّه، فرسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله خیر من علیّ علیه السلام ثمّ لا یتّبع سیرته و لا یعمل بسنّته، ما نفعه حبّه إیّاه شیئاً. فاتّقوااللّه و اعملوا لما عنداللّه! لیس بین اللّه و بین أحد قرابة. أحبّ العباد إلى‌ اللّه عزّوجلّ و أکرمهم علیه أتقاهم و أعملهم بطاعته.

یا جابر! و اللّه! ما یتقرّب إلى‌ اللّه تبارک و تعالى‌ إلّابالطاعة. و ما معنا براءة من النار و لا على‌ اللّه لأحد من حجّة من کان للّه مطیعاً فهو لنا ولىّ، و مَن کان للّه عاصیاً فهو لنا عدوّ و ما تنال ولا یتنا إلّابالعمل و الورع.
[2]. مشکاة الأنوار، ص 44: عن فضیل، قال: قال أبوعبداللّه علیه السلام بلّغ من لقیت من موالینا عنّا السلام و قل لهم:« إنّى‌ لا أغنى‌ عنکم من اللّه شیئاً إلّابورع، فاحفظوا ألسنتکم و کفّوا أیدیکم، و علیکم بالصبر و الصلاة؛ إنّ اللّه مع الصابرین».
[3]. تحف العقول، ص 314: قال أبوعبداللّه علیه السلام: یاابن جندب! بلّغ معاشر شیعتنا و قل لهم:« لا تذهبنّ بکم المذاهب! فواللّه! لا تنال ولایتنا إلّابالورع و الاجتهاد فی الدنیا و مواساة الإخوان فی اللّه. و لیس من شیعتنا من یظلم الناس».
[4]. عن الصادق علیه السلام قال:« معاشر الشیعة إنّکم نسبتم إلینا کونوا لنا زیناً ولا تکونوا علینا شیناً». مشکاة الأنوار، ص 67.
[5]. کافى‌، ج 2، ص 77: أبو أسامه، قال: سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول:« علیک بتقوى‌ اللّه و الورع و الاجتهاد و صدق الحدیث و أداء الأمانة و حُسن الخلق و حُسن الجوار، و کونوا دعاة إلى‌ أنفسکم بغیر ألسنتکم، و کونوا زیناً و لا تکونوا شیناً. و علیکم بطول الرکوع و السجود؛ فإنّ أحدکم إذا أطال الرکوع و السجود هتف إبلیس من خلفه، و قال: یا ویله! أطاعَ و عُصِیتُ و سَجَد و أبیتُ».
[6]. همان، ص 219: هشام الکندی، قال: سمعت أباعبداللّه علیه السلام یقول:« إیّاکم أن تعملوا عملًا یعیّرونا به؛ فإنّ ولد السوء یعیّر والده بعمله. کونوا لمن انقطعتم إلیه زیناً و لا تکونوا علیه شیناً».
[7]. تحف العقول، ص 518: الإمام العسکرى‌ علیه السلام قال( لشیعته):« أوصیکم بتقوى‌ اللّه و الورع فی دینکم و الاجتهاد للّه و صدق الحدیث و أداء الأمانة إلى‌ من ائتمنکم من برّ أو فاجر، و طول السجود و حسن الجوار. فبهذا جاء محمد صلى‌ الله علیه و آله، صلّوا فى‌ عشائرهم، و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم، و أدّوا حقوقهم؛ فإنّ الرجل منکم إذا ورع فی دینه و صدق فی حدیثه و أدّى‌ الأمانة و حسن خلقه مع الناس قیل: هذا شیعى‌ فیسّرنی ذالک. اتّقوااللّه و کونوا زینًا و لا تکونوا شیناً! جرّوا إلینا کلّ مودّة، و ادفعوا عنّا کلّ قبیح؛ فإنّه ما قیل فینا من حسن فنحن أهله، و ما قیل فینا من سوء فما نحن کذلک. لنا حقّ فی کتاب اللّه و قرابة من رسول اللّه و تطهیر من اللّه لا یدّعیه أحد غیرنا الّا کذاب. اکثروا ذکر اللّه و ذکر الموت و تلاوة القرآن و الصلاة على‌ النبی صلى‌ الله علیه و آله، فإنّ الصلاة على‌ رسول اللّه عشر حسنات. احفظوا ما وصیّتکم به وأستودعکم اللّه و أقرأ علیکم السلام».
[8]. تحف العقول، ص 327: کتب أبوعبداللّه علیه السلام فی رسالته إلى‌ جماعة شیعته:« و علیکم بالمحافظة على‌ الصلوات و الصلاة الوسطى‌ و قومو اللّه قانتین کما أمر اللّه به المؤمنین فی کتابه من قبلکم. و علیکم بحبّ المساکین المسلمین، فإنّ من حقّرهم و تکبّر علیهم فقد زلّ عن دین اللّه و اللّه له حاقر ماقت. و قد قال أبونا رسول اللّه صلى‌ الله علیه و آله: أمرنی ربّی بحبّ المساکین المسلمین منهم. و اعلموا أنّ من حقّر أحداً من المسلمین ألقى‌ اللّه علیه المقت منه و المحقّرة حتى‌ یمقته الناس أشدّ مقتاً».
[9]. تحف العقول، ص 401: قال ابوعبداللّه علیه السلام:« یا شیعة آل محمد! إنّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند الغضب، و لم یحسن صحبة من صَحِبَهُ و مرافقة مَن رافَقَه و مصالحة مَن صالحه و مخالفة من خالفه. یا شیعة آل محمد! اتّقوااللّه ما استطعتم و لا حول و لا قوّة إلّاباللّه».
[10] امینى‌، ابراهیم، امامت و امامان علیهم السلام، 1جلد، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: اول، 1388.