پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

نصوص بر امامت‏، خبرهاى‌ پى‌‏درپى‌ به وجود مهدى‌ و قائم‏

نصوص بر امامت‏

شیخ مفید در این باره نوشته است: «قبلًا به نصوصى‌ که از پیامبر صلى‌ الله علیه و آله و از امیرالمؤمنین على‌‏بن ابى‌ طالب علیه السلام و از هر یک از ائمه علیهم السلام یکى‌ بعد از دیگرى‌، و در نهایت از پدرش امام حسن علیه السلام در اخبار از امامت او صادر شده بود، اشاره کردیم. پدر بزرگوارش، نزد ثقات از اصحاب و خواص شیعیان، فرزندش را به امامت معرفى‌ و نصب کرده است».[15]
همو نوشته است:

«از جمله ادلّه بر امامت قائم به حق محمد بن حسن علیه السلام حکم عقل است بر وجوب وجود امام معصوم در هر زمان که معصوم از گناه و خطا و بى‌‏نیاز از علوم مردم عصر خویش باشد، زیرا زمان نمى‌‏تواند از حاکمى‌ که مردم را به صلاح دعوت کند و از فساد دور بدارد، جنایت‏کاران را تأدیب کند، جهّال را هدایت کند، حدود را جارى‌ سازد، احکام الهى‌ را به اجرا درآورد، فرمانداران را نصب کند، حدود را جارى‌ سازد، احکام الهى‌ را به اجرا درآورد، فرمانداران را نصب کند، کشور اسلامى‌ را از تجاوز دشمنان حفظ کند، نماز جمعه و عید را برپا سازد، خالى‌ باشد.
با ادلّه‏اى‌ به اثبات رسیده که چنین فردى‌ باید معصوم باشد، و به اثبات رسیده که باید امام قبل، امام بعد از خودش را معرفى‌ کند و یا با انجام دادن معجزه‏اى‌، امامت او براى‌ مردم به اثبات برسد.

بعد از وفات امام حسن عسکرى‌ علیه السلام فردى‌ که واجد این امتیازها باشد، جز فرزندش مهدى‌ علیه السلام وجود نداشت. بنابراین، امامت او به اثبات رسیده و نیازى‌ به ذکر نصوص ندارى‌».[16]
اسحاق بن سعد اشعرى‌ گفته است: خدمت ابو محمد حسن بن على‌ عسکرى‌ علیه السلام رسیدم و عرض کردم: «یابن رسول الله! خلیفه و امام بعد از شما کیست؟» حضرت برخاست و با سرعت داخل خانه شد. طولى‌ نکشید که برگشت، در حالى‌ که کودکى‌ را بر دوش داشت. و همانند ماه شب چهاردهم بود. وى‌ تقریباً سه ساله بود. آن‏گاه فرمود: «اى‌ احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و امامان گرامى‌ نبودى‌، فرزندم را به تو نشان نمى‌‏دادم. این فرزندم، هم نام‏ و هم کنیه رسول الله صلى‌ الله علیه و آله است. او همان کسى‌ است که جهان را پر از عدل و داد مى‌‏کند، بعد این که پر از ظلم و جور شده است. اى‌ احمد! او همانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا سوگند! غیبتى‌ دارد که جز کسانى‌ که خدا آنان را به امامت ثابت بدارد و در تعجیل فرجش دعا کنند، از هلاکت نجات نخواهد داد». احمد بن اسحاق عرض کرد: «آیا علامتى‌ دارد که قلبم بدان مطمئن گردد؟» در همین حال، کودک با زبان عربى‌ فصیح گفت: «أنا بقیّة الله فی أرضه والمنتقم من أعدائه‏». احمد گفت: از این خبر شادمان شدم و بیرون رفتم. روز دیگر برگشتم و عرض کردم: «یابن رسول الله! از خبر شما مسرور شدم. بر من منّت نهادید.

 

مقصود شما از سنّت خضر و ذوالقرنین چیست؟» فرمود: «غیبت». عرض کردم: «یابن رسول الله! غیبت او طولانى‌ خواهد شد؟». فرمود: «آرى‌، به خدا سوگند! آن قدر طولانى‌ خواهد شد که اکثر معتقدان به امامت او از عقیده خود بر مى‌‏گردند، مگر کسانى‌ که خدا، ولایت ما را در دل آنان قرار داده و ایمان را در قلبشان ثابت کرده و تأییدشان مى‌‏کند. اى‌ احمد بن اسحاق! غیبت او، به امر خدا و سرّى‌ از اسرار الهى‌ است. آن چه را به تو گفتم، خوب نگهدار و از نامحرمان کتمان کن. خداى‌ را سپاس بگو تا در قیامت با ما باشى‌».[17]
محمد بن على‌ بن بلال گفته است: «حضرت ابو محمد حسن بن على‌ علیه السلام دو سال قبل از وفاتش، از جانشین خودش به من خبر داد. سه روز قبل از مرگش نیز از جانشین خود خبر داد».[18]

 

عمرو اهوازى‌ گفته است: ابو محمد علیه السلام فرزندش را به من نشان داد و گفت: «این، بعد از من، صاحب شماست».[19]
محمد بن عثمان عمرى‌ گفته است: ابو محمد علیه السلام فرزندش را در منزل خود به ما نشان داد. ما چهل نفر بودیم. فرمود: «این، بعد از من، امام شما و خلیفه من است. از او اطاعت کنید و اختلاف نورزید که در دینتان به هلاکت مى‌‏رسید. آگاه باشید! بعد از این، او را نخواهید دید». گفتند: «چند روزى‌ بیش نگذشت که ابو محمد علیه السلام وفات کرد».[20]

موسى‌ بن جعفر بن وهب بغدادى‌ گفته است: از حضرت ابو محمد حسن بن على‌ علیه السلام شنیدم که فرمود: «گویا شما را مى‌‏بینم که در جانشین من اختلاف دارید. آگاه باشید! هر کس امامان بعد از رسول الله را بپذیرد، ولى‌ فرزند مرا انکار کند، مانند کسى‌ است که نبوت پیامبران را قبول کند، ولى‌ نبوت محمد صلى‌ الله علیه و آله را انکار کند، زیرا اطاعت از آخرین ما، مانند اطاعت از اولین ما، و منکر آخرین فرد ما، مانند منکر اوّلین فرد ماست. بدانید براى‌ فرزندم غیبتى‌ خواهد بود که مردم در وجود او شک خواهند کرد، جز کسانى‌ که خدا آنان را حفظ کند».[21]
محمد بن عثمان عمرى‌ گفته است: از پدرم شنیدم که مى‌‏گفت: از ابومحمد حسن بن على‌ علیه السلام از این حدیث سؤال شد که از پدرانش رسیده که فرموده‏اند: «زمین تا قیامت از حجت خالى‌ نخواهد شد» و «این که هر کس‏ بمیرد، در حالى‌ که امام زمانش را نشناخته، به مرگ جاهلیت خواهد مرد».

حضرت فرمود: «این مطلب، حق است، چنان که روز حق است». پس به آن حضرت گفته شد: «حجت و امام بعد از شما کیست؟» فرمود: فرزندم، محمد، بعد از من، امام و حجت است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است. آگاه باشید! براى‌ فرزندم غیبتى‌ خواهد بود که جاهلان، سرگردان مى‌‏شوند و اهل باطل، به هلاکت مى‌‏رسند. کسانى‌ که براى‌ ظهورش وقتى‌ را تعیین کنند، دروغ مى‌‏گویند. او، قیام مى‌‏کند. گویا پرچم‏هاى‌ سفید را در نجف بر بالاى‌ سرش در اهتزاز مى‌‏بینم».[22]
بعضى‌ اصحاب نقل کرده‏اند که وقتى‌ کنیز ابو محمد علیه السلام آبستن شد به او فرمود: «به زودى‌، فرزند پسرى‌ از و به دنیا مى‌‏آید. نام او، محمد است. وى‌، قائم بعد از من است».[23]

صقر بن ابى‌ دلف گفته است: از على‌ بن محمد على‌ علیه السلام شنیدم که فرمود: «امام بعد از من، حسن، فرزندم است، بعد از حسن، پسرش قائم است که زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند، بعد از این که از ظلم و جور پر شده است».[24]

 

دلیل‏هاى‌ دیگر

علاوه بر نصوص مذکور، احادیث فراوان دیگرى‌ داریم که براى‌ اثبات‏ وجود امام دوازدهم مى‌‏توان از آن‏ها استفاده کرد. آن احادیث، به چند دسته تقسیم مى‌‏شوند:
دسته یکم‏، احادیثى‌ است که از پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله رسیده که خلفا و امراى‌ بعد از خودش را دوازده نفر دانسته و فرموده: «همه، از قریش خواهند بود و به وجود آنان، دین اسلام باقى‌ و برپا خواهد ماند»:

عامر بن سعد بن وقاص گفته است: به جابر بن سمرة نوشتم: «به من خبر بده از چیزى‌ که از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیده‏اى‌». در جواب نوشت:
روز جمعه‏اى‌ که شب آن اسلمى‌ رجم شد، از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «این دین تا قیامت برپا خواهد ماند تا این که دوازده نفر خلیفه که همه از قریش هستند، بر آنان حکومت خواهند کرد».[25]

از این قبیل احادیث، چنین استفاده مى‌‏شود که:
- دین اسلام تا قیامت باقى‌ خواهد ماند.

- در این مدت، دوازده نفر به عنوان خلیفه پیامبر خواهند آمد که همه آنان از قریش‏اند.
در تعیین مصادیق این دوازده نفر خلیفه، احتمالاتى‌ داده شده که هیچ یک از آن‏ها مستند و توجیه قابل قبولى‌ ندارند. تنها وجه قابل قبول، عقیده امامیه‏ است که امامان و خلفاى‌ بعد از پیامبر را دوازده نفر مى‌‏دانند که همه آنان از قریش و بنى‌‏هاشم بوده‏اند و دوازدهمین نفر آنان، محمد بن حسن عسکرى‌ علیه السلام است که زنده و از نظرها غایب است، و در زمان مناسب، ظهور و قیام مى‌‏کند و جهان را پر از عدل و داد مى‌‏سازد.

دسته دوم‏، احادیثى‌ است که امامان را دوازده نفر و آخرین فرد آنان را «قائم» و «مهدى‌» معرفى‌ مى‌‏کنند:
سلمان فارسى‌ گفته است: خدمت پیامبر اکرم صلى‌ الله علیه و آله رسیدم در حالى‌ که حسین بر زانویش نشسته بود. چشمانش را مى‌‏بوسید و دهانش را مى‌‏مکید و مى‌‏فرمود: «تو، سید و فرزند سید و پدر سادات هستى‌؛ تو، امام و فرزند امام و پدر امامان هستى‌؛ تو، حجت و فرزند حجت و پدر نُه حجت هستى‌ که نهمین آنان، قائم است».[26]

دسته سوم‏، احادیثى‌ است که امامان را دوازده نفر معرفى‌ مى‌‏کند با ذکر نام هر یک از آنان:
جابر بن عبدالله انصارى‌، خدمت رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله عرض کرد: «یا رسول الله! امامان از اولاد على‌‏بن ابى‌‏طالب چه کسانى‌ هستند؟» فرمود:

«حسن و حسین، دو جوانان اهل بهشت؛ بعد از آن دو، سید العابدین در زمان خودش على‌ بن حسین، بعد از او، باقر محمد بن على‌. تو- اى‌ جابر!- او را ملاقات خواهى‌ کرد. سلام مرا به او برسان.
بعد از او، صادق جعفر بن محمد؛ بعد از او، کاظم موسى‌ بن جعفر؛ بعد از او، رضا على‌ بن موسى‌؛ بعد از او، تقى‌ محمد بن على‌؛ بعد از او، نقى‌ على‌ بن محمد؛ بعد از او، زکّى‌ حسن بن على‌؛ بعد از او، فرزندش قائم به حق، مهدى‌ امت که زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند، چنان که پر از ظلم و جور شده است».[27]

سهل بن سعد انصارى‌ گفته است: از فاطمه، دختر رسول الله صلى‌ الله علیه و آله سؤال کردم: امامان چه کسانى‌ هستند؟ گفت: رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله به على‌ مى‌‏فرمود: «یا على‌! تو، بعد از من، امام و خلیفه هستى‌. تو به مؤمنان از خودشان سزاوارتر هستى‌. وقتى‌ تو از دنیا رفتى‌، فرزندت حسن شایسته‏تر است. وقتى‌ حسن وفات کرد، حسین سزاوارتر است. وقتى‌ حسین از دنیا رفت، پسرش على‌ بن حسین شایسته‏تر است. وقتى‌ على‌ بن حسین وفات کرد، فرزندش محمد سزاوارتر است. وقتى‌ محمد از دنیا رفت پسرش جعفر شایسته است. وقتى‌ جعفر وفات کرد، فرزندش موسى‌ شایسته‏تر است. وقتى‌ موسى‌ از دنیا رفت، پسرش على‌ سزاوارتر است. وقتى‌ على‌ وفات کرد، پسرش محمد شایسته‏تر است. وقتى‌ محمد از دنیا رفت، فرزندش على‌ سزاوارتر است. وقتى‌ على‌ وفات کرد پسرش حسن شایسته‏تر است. وقتى‌ حسن از دنیا رفت، فرزندش‏ قائم مهدى‌ شایسته‏تر است. به دست او، شرق و غرب زمین فتح خواهد شد».[28]
دسته چهارم‏، احادیثى‌ است که مى‌‏گوید، امامان، دوازده نفرند و همه معصوم:

ابو طفیل از حضرت على‌ علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله به من فرمود:
«تو، وصى‌ من بر اموات اهل بیتم و جانشین من بر امت هستى‌. جنگ با تو، جنگ با من، و صلح با تو، صلح با من است. تو امام و پدر امامان هستى‌. یازده نفر امام، از نسل تو به وجود خواهند آمد که همه مطهر و معصوم‏اند. یکى‌ از آنان، مهدى‌ است که جهان را پر از عدل و داد مى‌‏کند. واى‌ بر کسانى‌ که با آنان دشمنى‌ کنند!»[29]

دسته پنجم‏، احادیثى‌ است که دلالت دارند که اهل بیت تا قیامت باقى‌ هستند:
رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله فرمود: «ستارگان، امان اهل آسمان‏ها هستند. اگر همه ستارگان نابود شوند، اهل زمین نیز نابود خواهند شد. اهل بیت من نیز امان اهل زمین هستند. اگر اهل بیت من نابود شوند، اهل زمین نیز نابود خواهند شد».[30]

 

عبدالله بن سلیمان عامرى‌، از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:
«هیچ گاه زمین از حجت، که حلال و حرام را بشناسد و مردم را به راه خدا هدایت کند، خالى‌ نمى‌‏شود».[31]

ابو حمزه گفته است: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم: «آیا زمین بى‌‏امام باقى‌ مى‌‏ماند؟». فرمود: «نه؛ اگر زمین بى‌‏امام شود، فرو مى‌‏ریزد».[32]
وشّاء گفته است: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم: «آیا زمین بدون امام باقى‌ مى‌‏ماند؟» فرمود: «نه». عرض کردم: «براى‌ ما، در این‏باره روایت شده که زمین بدون امام نمى‌‏شود مگر این که خدا بر بندگانش خشمناک باشد؟» فرمود: «نه، زمین بدون امام نمى‌‏شود، وگرنه فرو مى‌‏ریزد».[33]

از این گونه احادیث، استفاده مى‌‏شود که وجود امام- که معصوم و یک انسان کامل و هدف آفرینش انسان است- براى‌ بقاء زمین و ساکنان زمین ضرورت دارد، و زمین، هیچ‏گاه بدون وجود امام معصوم نخواهد بود. بنابراین مى‌‏توان گفت، این زمان نیز خالى‌ از وجود امام نیست، گرچه غایب و از چشم ما پنهان باشد.
این نیز یکى‌ از مؤیّدات عقیده امامیه است که امام عصر را فرزند بلافصل امام حسن عسکرى‌ علیه السلام مى‌‏دانند که در سال 255 هجرى‌ به دنیا آمد و اکنون از دیده ما پنهان است و وظایف خود را انجام مى‌‏دهد تا زمانى‌ که زمینه ظهور فراهم آید و براى‌ اصلاح جهان قیام کند.

 

خبرهاى‌ پى‌‏درپى‌ به وجود مهدى‌ و قائم‏


از زمان پیامبر اکرم تا زمان امام حسن عسکرى‌ علیه السلام پیوسته از وجود مهدى‌ و قائم خبر داده شده است. در این‏باره احادیث فراوانى‌ داریم که در کتاب‏هاى‌ حدیث موجود است، به عنوان نمونه به بعضى‌ اشاره مى‌‏شود:

جابر بن عبدالله انصارى‌ از رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «مهدى‌ از فرزندان من، و نامش نام من و کنیه‏اش کنیه من است. در خلقت و اخلاق، از همه مردم به من شبیه‏تر است. غیبتى‌ دارد که مردم درباره‏اش به سرگردانى‌ و ضلالت گرفتار مى‌‏شوند. سپس چون شهاب ثاقب طلوع مى‌‏کند و جهان را پر از عدل و داد مى‌‏سازد، همان‏طور که از ظلم و جور پر شده است».[34]
امام حسین از پدرش على‌‏بن ابى‌‏طالب علیه السلام نقل کرده که فرمود:

«اى‌ حسین! نهمین فرزندت، همان قائم به حق و ظاهرکننده دین و گسترش دهنده عدل است». حسین علیه السلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! آیا این امر به وقوع خواهد پیوست؟» فرمود: «آرى‌، به حق آن که محمد را به نبوت مبعوث کرد و او را بر جمیع مردم برگزید. گسترش عدل به دست او، بعد از غیبت و حیرت مردمان است. ثابت نماند در آن غیبت بر دینش مگر مخلصانى‌ که روح یقین را دریافته‏اند، همان کسانى‌ که خداى‌ عزّوجلّ، در ولایت ما، از آنان پیمان گرفته و ایمان در دلشان جاى‌ گرفته و مورد تأییدند».[35]
امام حسن علیه السلام بعد از پیمان صلح با معاویه، در جواب اعتراض کنندگان فرمود: «آیا نمى‌‏دانید که هیچ یک از ما امامان نیست مگر این که ناچار مى‌‏شود با طاغوت زمان خود بیعت کند، مگر قائم که روح الله عیسى‌ بن مریم، پشت سرش نماز خواهد خواند؟ زیرا خدا عزّوجلّ ولادت او را مخفى‌ مى‌‏سازد و شخص او غایب مى‌‏شود تا این که وقتى‌ ظهور کرد، بیعت احدى‌ بر گردنش نباشد. او، نهمین فرد از فرزندان برادرم حسین است. عمر طولانى‌ را در حال غیبت سپرى‌ خواهد کرد. سپس ظهور مى‌‏کند در حالى‌ که به قدرت خدا، در صورت جوانى‌ کمتر از چهل سال خواهد بود. خدا به همه چیز قدرت دارد».[36]

حسین بن على‌ بن ابى‌‏طالب علیه السلام فرمود: «قائم این امت نهمین فرد از فرزندان من است. او غیبت مى‌‏کند و میراثش در زمان زنده بودنش، تقسیم مى‌‏شود».[37]
سعید بن جبیر گفته است: از زین العابدین على‌ بن حسین علیهما السلام شنیدم که مى‌‏فرمود: «در قائم، سنتى‌ از نوح وجود دارد و آن، طول عمر است».[38]

محمد بن مسلم ثقفى‌ گفته است: از ابو جعفر محمد بن على‌ علیهما السلام شنیدم که مى‌‏فرمود: قائم، با رعب و ترس دشمنان، نصرت مى‌‏یابد؛ از جانب خدا تأیید مى‌‏شود؛ زمین برایش پیچیده، و گنج‏ها برایش آشکار مى‌‏گردد؛ سلطنت او، شرق و غرب را فرا مى‌‏گیرد؛ خدا به دست او، دین اسلام را بر ادیان دیگر غلبه‏ مى‌‏دهد، گرچه مشرکان از آن کراهت داشته باشند؛ همه زمین را آباد مى‌‏گرداند؛ حضرت عیسى‌ فرود مى‌‏آید و با او نماز مى‌‏خواند».[39]
صفوان گفته است: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «هر کس همه امامان را بپذیرد، ولى‌ مهدى‌ را انکار کند، مانند کسى‌ است که همه پیامبران را قبول کند، ولى‌ محمد صلى‌ الله علیه و آله را انکار کند». گفته شد: «یابن رسول الله! مهدى‌ از اولاد کیست؟» فرمود: «پنجمین فرزند امام هفتم. شخص او از شما غائب مى‌‏شود و ذکر نامش برایتان حلال نیست».[40]

یونس بن عبدالرحمان گفته است: خدمت موسى‌ بن جعفر علیه السلام عرض کردم: «تو قائم هستى‌؟» فرمود: «من قائم به حق هستم، ولى‌ قائمى‌ که زمین را از دشمنان خدا پاک مى‌‏کند و آن را پر از عدل و داد مى‌‏سازد، همان طور که از ظلم و جور پر شده است، پنجمین فرزند از نسل من خواهد بود. غیبتى‌ دارد طولانى‌، زیرا بر نفس خویش بیمناک است. گروهى‌ از عقیده خود بر مى‌‏گردند و عده‏اى‌ ثابت قدم مى‌‏مانند». سپس فرمود: «خوشا بر احوال شیعیان ما که در زمان غیبت به ما تمسّک جویند و بر دوستى‌ ما و برائت از دشمنانمان‏ ثابت بمانند! آنان، از ما و ما از آنان هستیم. آنان به امامت ما راضى‌ و ما از شیعه بودن آنان خشنود هستیم. خوشا به حال آنان! خوشا به حال آنان! به خدا سوگند! آنان در قیامت با ما خواهند بود».[41]
ریّان بن صلت گفته است: خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: «تو صاحب الامر هستى‌؟ فرمود: «من صاحب الامر هستم، ولى‌ آن صاحب‏الامرى‌ که زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند، بعد از این که پر از ظلم شده است، نیستم. من با این ضعف بدن، چه گونه مى‌‏توانم او باشم؟ قائم، کسى‌ است که در سن سال‏خوردگان به صورت جوانى‌ بسیار نیرومند خروج مى‌‏کند، به طورى‌ که توان آن را دارد که بزرگ‏ترین درختان را از ریشه برکند، و اگر در بین کوه‏ها فریاد بزند، سنگ‏ها فرو مى‌‏ریزند. عصاى‌ موسى‌ و خاتم سلیمان با اوست. او، چهارمین فرزند از نسل من است. خدا او را از نظرها غایب مى‌‏سازد، سپس ظاهر مى‌‏شود و زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند، بعد از این که پر از ظلم و جور شده است».[42]

عبدالعظیم حسنى‌ گفته است: خدمت محمد بن على‌ بن موسى‌ رسیدم.
قصد داشتم از قائم سؤال کنم که آیا همان مهدى‌ است یا غیر او، که او به من فرمود: «اى‌ ابوالقاسم! قائم از ما، همان مهدى‌ است که باید در زمان غیبت در انتظارش بود و در زمان ظهور از او اطاعت کرد. او سومین فرزند از نسل من است. به خدایى‌ که محمد را به نبوت مبعوث کرد و ما را به امامت اختصاص داد سوگند! اگر از دنیا بیش از یک روز هم باقى‌ نمانده باشد، خدا، آن را طولانى‌ مى‌‏کند تا این که مهدى‌ خروج کند و زمین را پر از عدل و داد سازد، همان طور که پر از ظلم و جور شده است. خدا، امرش را در یک شب اصلاح مى‌‏کند، چنان که امر موسى‌ را در یک شب اصلاح کرد. موسى‌ رفت تا آتش بیاورد، ولى‌ برگشت در حالى‌ که پیامبر شده بود». آن‏گاه فرمود: «افضل اعمال شیعیان، انتظار فرج است».[43]

صقر بن ابو دلف گفت: از امام على‌ بن محمد بن على‌ علیهم السلام شنیدم که مى‌‏فرمود: «امام بعد از من، حسن فرزندم است و بعد از حسن، فرزندش همان‏ قائمى‌ است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از این که ظلم و جور پر شده است».[44]
احمد بن اسحاق اشعرى‌ گفته است: خدمت ابو محمد حسن بن على‌ علیه السلام رسیدم، قصد داشتم از جانشین آن حضرت سؤال کنم که آن جناب به من فرمود: «اى‌ احمد بن اسحاق! خداى‌ تبارک و تعالى‌، هیچ‏گاه زمین را از وجود حجت تا قیامت خالى‌ نخواهد گذاشت. به برکت وجود حجت است که بلا از ساکنان زمین دفع مى‌‏شود و باران مى‌‏بارد و برکات زمین خارج مى‌‏گردد». من عرض کردم: «یابن رسول الله! امام و خلیفه بعد از شما کیست؟»

حضرت با سرعت داخل خانه شد. اندکى‌ بعد از خانه خارج شد، در حالى‌ که کودکى‌ را بر دوش داشت که صورتش همانند ماه شب چهاردهم و تقریباً سه ساله بود. فرمود: «اى‌ احمد! اگر تو نزد ما گرامى‌ نبودى‌، فرزندم را به تو نشان نمى‌‏دادم. او، هم نام و هم کنیه رسول خداست. وى‌ همان کسى‌ است که زمین را پر از عدل و داد مى‌‏کند بعد از این که از ظلم و جور پر شده است».[45]


از احادیث مذکور و ده‏ها حدیث دیگر مانند این‏ها استفاده مى‌‏شود که پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام به طور مرتب و پیوسته، از وجود «امام دوازدهم» و «مهدى‌» و «قائم» خبر داده‏اند تا بدین وسیله، افکار مردم را براى‌ پذیرش او آماده سازند. واقع قضیه نیز همان گونه شد که خبر دادند. معلوم مى‌‏شود چنین برنامه‏اى‌ از سوى‌ رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله طرح و شروع شد و از سوى‌ امامان معصوم علیهم السلام ادامه یافت.

 


[15]. الإرشاد، ج 2، ص 339.

[16]. الإرشاد، ج 2، ص 242.
[17]. إعلام الورى‌، ج 2، ص 248.

[18]. همان، ص 250.
[19]. همان، ص 252.

[20]. همان.
[21]. همان.

[22]. همان، ص 352.
[23]. کفایة الأثر، ص 290.

[24]. همان، ص 288.
[25]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1453: عامر بن سعد بن أبی وقّاص، قال: کتبت إلى‌ جابر بن سمرة مع غلامی نافع:« أن أخبرنی بشی‏ء سمعته من رسول الله، صلّى‌ الله علیه وسلّم». قال: فکتب إلىَّ: إنّی سمعتُ رسول الله یومَ جمعة عشیّة رجم الأسلمی یقول:« لا یزال الدین قائماً إلى‌ یوم القیامة أو یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلّهم من قریش».

[26]. ینابیع الموده، ص 308: سلمان الفارسی، قال:« دخلتُ على‌ النبی صلى‌ الله علیه و آله وإذا الحسین على‌ فخذه وهو یقبّل عینیه ویلثم فاه و یقول:« أنت سیّد، ابن سیّد، أبو سادة. أنت إمام، ابن إمام أبو أئمة، أنت حجّة، ابن حجّة، أبو حجج تسعة من صلبک تاسعهم قائهم».
[27]. غایة المرام، ج 1، ص 163: قال جابر بن عبدالله الأنصارى‌:« یا رسول الله! ومَن الأئمّة من ولد علی‏بن أبی طالب؟» فقال:« الحسن والحسین سیّد شباب أهل الجنّة، ثمّ سیّد العابدین فی زمانه علیّ بن الحسین، ثمّ الباقر محمّد بن علیّ- ستدرکه یا جابر! فاذا أدرکته فاقرأه منّی السلام- ثم الصادق جعفر بن محمّد، ثمّ الکاظم موسى‌ بن جعفر، ثمّ الرضا علیّ بن موسى‌، ثمّ التقی محمّد بن علیّ، ثمّ النقی علیُّ بن محمّد، ثمّ الزکیّ الحسن بن علیّ، ثمّ ابنه القائم بالحقّ مهدی أُمتی الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت ظلماً وجوراً».

[28]. همان، ص 216: سهل بن سعد أنصاری، قال:« سألت فاطمة بنت رسول الله صلى‌ الله علیه و آله عن الأئمّة». فقالت: کان رسول الله صلى‌ الله علیه و آله یقول لعلیّ:« أنت الإمام والخلیفة بعدی، وأنت أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضیتَ فابنک الحسن أوْلى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسن فالحسین أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسین فابنه علیّ بن الحسین أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ علیّ فابنه محمّد أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ محمد فابنه جعفر أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ جعفر فابنه موسى‌ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ موسى‌ فابنه علیّ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ علیّ فابنه محمد أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ محمّد فابنه علیّ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ علیّ فابنه الحسن أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، فإذا مضى‌ الحسن فابنه القائم المهدى‌ أولى‌ بالمؤمنین من أنفسهم، یفتح الله به مشارق الأرض و مغاربها».
[29]. غایة المرام، ج 1، ص 193: أبوالطفیل، عن علیّ علیه السلام قال: قال رسول الله صلى‌ الله علیه و آله:« أنت الوصیّ على‌ الأموات من أهل بیتی، والخلیفة على‌ الأحیاء من أمّتی، حربُکَ حربی وسلمُک سلمی. أنت الإمام أبوالأئمة، أحد عشر من صلبک أئمّة مطهّرون معصومون، ومنهم المهدی الذی یملأ الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلًا. فالویل لمبغضیهم».

[30]. المستدرک، حاکم نیشابورى‌، ج 3، ص 150: عن علیّ علیه السلام قال: قال رسول الله صلى‌ الله علیه و آله« النجوم أمان لأهل السماء، فإذا ذهبت النجوم ذهب أهل السماء. و أهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض».
[31]. الغیبه، النعمانی، ص 68: عبدالله بن سلیمان العامری، عن أبی عبدالله علیه السلام، أنّه قال:« ما زالت الأرض للّه فیها حجّة یعرف الحلال والحرام ویدعو الناس إلى‌ سبیل الله».

[32]. همان، ص 69: أبو حمزة، قال: قلتُ لأبی عبدالله علیه السلام:« أتبقى‌ الأرض بغیر إمام؟». فقال:« لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت به».
[33]. همان، ص 69: الوشّاء، قال: سألت الرضا علیه السلام:« هل تبقى‌ الأرض بغیر إمام؟» قال:« لا.» قلت:« إنّا نُروى‌ أنّها لا تبقى‌ إلّا ان یسخط الله على‌ العباد؟» قال: لا؛ إذاً لساخت».

[34]. کمال الدین، ج 1، ص 403: جابربن عبدالله الأنصاری، قال: قال رسول الله:« المهدیّ من ولدی اسمه اسمى‌ وکنیته کنیتی، أشبه الناس بى‌ خَلقاً وخُلقاً. تکون به غیبة وحیرة تضلّ فیها الأمم، ثمّ یقبل کالشهاب الثاقب، فیملأها عدلًا وقسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً».
[35]. همان، ص 421: حسین بن علیّ، عن أبیه علیّ بن أبی طالب علیه السلام قال:« التاسع من ولدک- یا حسین! هو القائم بالحقّ، والمظهر للدین، والباسط للعدل». قال الحسین: فقلت له:« یا أمیرالمؤمنین! وإنّ ذلک لکائن؟» فقال علیه السلام:« إی والذی بعث محمّداً بالنبوّة واصطفاه على‌ جمیع البریّة! ولکن بعد غیبة وحیرة، فلا یثبت فیها على‌ دینه إلّا المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین أخذ الله عزّوجلّ میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم وأیّدهم بروح منه».

[36]. همان، ص 433: عن أبی سعید العقیصا، قال: لما صالح الحسن بن علیّ علیه السلام معاویة، دخل علیه الناس فلامه بعضهم على‌ بیعته، فقال علیه السلام:« ... أما علمتم أنّه ما مَنّا أحد إلّا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلّا القائم الذی یصلّى‌ روح الله عیسى‌ بن مریم خلفه، فإنّ الله یخفی ولادته ویغیب شخصه، لئلا یکون لأحد فی عنقه بیعة إذا خرج. ذلک التاسع من ولد أخی الحسین ابن سیدة النساء، یطیل الله عمره فی غیبة، ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شباب دون أربعین سنة، و ذلک یعلم أنّ الله على‌ کلّ شی‏ء قدیر».
[37]. همان، ص 434: عبدالله بن شریک، عن رجل من همدان، قال: سمعت الحسین بن علیّ بن أبی‏طالب علیه السلام یقول:« قائم هذه الأمّة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة. هو الذى‌ یقسّم میراثه وهو حیّ».

[38]. همان، ص 439: سعید بن جبیر قال: سمعتُ زین العابدین علیّ بن الحسین علیهما السلام یقول:« فی القائم سُنّة من نوح وهو طول العمر».
[39]. همان، ص 439: محمد بن مسلم الثقفی قال: سمعتُ محمّد بن علیّ علیهما السلام یقول:« القائم منّا منصور بالرعب، مؤیّد بالنصر، تطوى‌ له الأرض، وتظهر له الکنوز، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ویظهر الله عزّوجلّ به دینه على‌ الدین کلّه ولوکره المشرکون، فلا یبقى‌ فی الأرض خراب إلّا وعمّر، وینزل روح الله عیسى‌ بن مریم فیصلّی خلفَه».

[40]. همان، ج 2، ص 2: صفوان بن مهران، عن الصادق جعفر بن محمّد علیهما السلام أنّه قال:« مَنْ أقرّ بجمیع الأئمّة وجحد المهدی کان کمَن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً صلى‌ الله علیه و آله نبوّتهُ». فقیل له:« یابن رسول الله! فمن المهدی من ولدک؟» قال:« الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یحلّ لکم تسمیته».
[41]. همان، ص 30: یونس بن عبدالرحمان، قال: دخلت على‌ موسى‌ بن جعفر علیه السلام فقلت له:« یابن رسول الله! أنت القائم بالحقّ؟» فقال:« أنا القائم بالحقّ ولکن القائم الذی یطهر الأرض من أعداء الله یملأها عدلًا کما ملئت جوراً وظلماً، هو الخامس من ولدی. له غیبة قائمنا، الثابتین على‌ موالاتنا، والبراءة من أعدائنا! أولئک منّا ونحن منهم فقد رضوابنا أئمّة ورضینا بهم شیعةً، فطوبى‌ لهم ثمّ طوبى‌ لهم! هم- والله!- معنا فی درجاتنا یوم القیامة».

[42]. کمال الدین، ج 2، ص 48: ریّان بن صلت، قال: قلت للرضا علیه السلام:« أنت صاحب الأمر؟» فقال:« أنا صاحب الأمر ولکن لستُ بالذى‌ أملأها عدلًا کما ملئت جوراً، وکیف أکون ذلک على‌ ماترى‌ من ضعف بدنی، ولکن القائم هو الذى‌ إذا خرج کان فی سنّ الشیوخ ومنظر الشبان قویّ فی بدنه حتّى‌ لو مدّ یده إلى‌ أعظم شجرة على‌ وجه الأرض لقلعها، ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها، یکون معه عصا موسى‌ و خاتم سلیمان. ذالک الرابع من ولدی یغیبه الله فی سرّه ما شاء الله، ثم یظهره فیملأ به الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت جوراً وظلماً».
[43]. همان، ص 49: عبدالعظیم بن عبدالله بن علیّ بن الحسن بن زید بن الحسن بن علیّ بن ابی طالب علیهم السلام الحسنی قال: دخلت على‌ سیّدی محمّد بن علیّ بن موسى‌ بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام وأنا أرید أن أسأله عن القائم ما هو المهدی أو غیره، فابتدأنی فقال لى‌:« یا أباالقاسم! إنّ القائم منّا هو المهدی الذی یجب أن ینتظر فی غیبته ویطاع فی ظهوره، وهو الثالث من ولدی. والذی بعث محمّداً صلى‌ الله علیه و آله بالنبوّة وخصّنا بالإمامة! أنّه لو لم یبق من الدنیا إلّایوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتّى‌ یخرج فیه، فیملأ الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً وإنّ الله تبارک و تعالى‌ لیصلح أمره فی لیلة کما أصلح أمر کلیمه موسى‌، إذا ذهب یقتبس ناراً فرجع وهو رسول نبیّ». ثمّ قال علیه السلام:« أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج».

[44]. همان، ص 55: صقر بن أبى‌ دلف، قال: سمعت الإمام علیّ بن محمّد بن علیّ الرضا علیه السلام یقول!« إنّ الإمام بعدی الحسن ابنی، وبعد الحسن ابنه القائم الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت جوراً وظلماً».
[45]. همان: أحمد بن إسحاق الأشعری، قال: دخلت على‌ أبی محمّد الحسن بن علیّ علیه السلام و أنا أرید أنّ أسأله عن الخلف من بعده، فقال لی مبتدئاً:« یا أحمد بن اسحاق! إنّ الله تبارک و تعالى‌، لم یخل الأرض منذ خلق آدم ولا یخلیها إلى‌ أن تقوم الساعة من حجّة الله على‌ خلقه به یدفع البلاء من أهل الأرض، و به ینزل الغیث، و به یخرج برکات الأرض». قال: فقلت له:« یابن رسول الله! فمَنِ الإمام والخلیفة بعدک؟» فنهض علیه السلام مسرعاً، فدخل البیت، ثمّ خرج وعلى‌ عاتقه غلام کان وجهه کقمر لیلة البدر ومن أبناء ثلاث سنین، فقال:« یا أحمد بن إسحاق! لو لا کرامتک على‌ الله عزوجلّ و على‌ حججه، ما عرضتُ علیک ابنی هذا إنّه سَمِیُّ رسول الله وکنیُّهُ والذی یملأ الأرض قسطاً وعدلًا کما ملئت ظلماً وجوراً.