پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پیامبری و جنون

پیامبری و جنون

بعضی افراد ادعای وحی و پیامبری را معلول نوعی جنون و اختلال حواس می‌دانند و در توجیه سخن خود می‌گویند: پیامبران افرادی با ایمان و متعصب بودند، نسبت به مردم خیرخواه و دلسوز بودند، از ظلم و ستم و بی‌عدالتی‌های متجاوزان و مظلومیت و محرومیت مستضعفان رنج می‌بردند. و همواره به فکر چاره‌جویی و  اصلاحات اجتماعی بودند. آن قدر در این باره فکر می‌کردند که از حالت اعتدال روانی خارج می‌شدند. و در اثر آن، گه‌گاه خواب‌های پریشان می‌دیدند. در حال خواب سخنانی را می‌شنیدند و مطالبی را دریافت می‌کردند. وقتی بیدار می‌شدند آنچه را در خواب دیده بودند حقایق و واقعیاتی می‌پنداشتند که از جانب خدا و به صورت وحی بر آنان القا شده و پیامبر شده‌اند. به تدریج که این فکر قوی‌تر می‌شد گه‌گاه همین احساس در حال بیداری به آن‌ها دست می‌داد. صداهایی را می‌شنیدند و مطالبی در قلبشان القا می‌شد، حتی گاهی انسانی را مشاهده می‌کردند که با آنان سخن می‌گوید و از جانب خدا پیام می‌آورد و مأموریت می‌دهد.

آنان هم همه این‌ها را از واقعیات پنداشته، این عمل را وحی و خود را پیامبر می‌دانستند. در صورتی که همه این‌ها از درون حساس و متعصب و غیرمتعادل آنان نشئت می‌گرفت نه از جانب خدا و به وسیله وحی. نه وحیی بود و نه فرشته‌ای، و جز وهم و خیال چیزی نبود.

شما نظیر این اوهام و خیالات و مشاهدات و مکالمات را در بعض دیوانگان مشاهده می‌کنید.

این بود خلاصه توجیه این آقایان.

البته نظریه مذکور تازگی ندارد، بلکه از قرآن استفاده می‌شود که در زمان نزول قرآن نیز بعضی معاندان چنین اتهامی را به پیامبر اسلام می‌زدند.

« بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیأْتِنا بِآیةٍ کما أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ »؛[249]

گفتند: گفته‌های محمد، خواب‌های پریشان است. یا دروغی است که به خدا می‌بندد بلکه شاعری است. پس برای ما معجزاتی را بیاورد که پیمبران پیشین داشتند.

« وَقالُوا یا أَیها الَّذِی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّ کرُ إِنَّک لَمجْنُونٌ »؛[250]

گفتند: «ای کسی که قرآن بر تو نازل شده، همانا که تو دیوانه هستی.»

« کذ لِک ما أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ »؛[251]

هم‌چنین بر پیشینیان پیامبری مبعوث نشد جز این که گفتند ساحر یا دیوانه است.

و آیاتی دیگر از این قبیل.

از این قبیل آیات استفاده می‌شود که در زمان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله افرادی بوده‌اند که به آن حضرت تهمت جنون یا ساحر بودن یا شاعر بودن می‌زدند و بدین‌وسیله با پیامبری او مبارزه می‌کردند. این افراد را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد:

دسته اول: افراد جاهل و نادان که از درک صحیح معنای وحی و ارتباط پیامبر با خدا که امری است فوق‌العاده عاجز بودند و به همین جهت انکار می‌کردند، و در توجیه آن، به پیامبر تهمت جنون یا ساحر بودن یا شاعر بودن می‌زدند، تا هم وجدان خود را قانع سازند، هم مردم را از آن حضرت منصرف سازند.

گروه دوم: معاندان و مشرکان بودند که از روی عناد و دشمنی این تهمت‌ها را می‌زدند تا جلو تبلیغات و گسترش اسلام را بگیرند.

ولی هر انسان منصف و اهل اطلاعی می‌داند که ساحت مقدس وجود پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله از این قبیل تهمت‌ها منزه است، در توضیح سخن به چند نکته اشاره می‌شود:

1. زندگی پیامبر اسلام، قبل از بعثت و بعد از آن کاملاً واضح و روشن است، و جزئیات زندگی آن حضرت در تاریخ به ثبت رسیده و در اختیار علاقه‌مندان قرار  دارد. هر انسان با انصاف و بی‌غرضی اگر به تاریخ زندگی آن حضرت مراجعه کند درمی‌یابد که وی در کمال عقل و اعتدالِ حواس زندگی می‌کرده و در زندگی کوچک‌ترین نقطه ضعفی نداشته که شاهد جنون یا اختلال حواس آن جناب باشد.

در زندگی خانوادگی، در معاشرت با خویشان، در معاشرت با اصحاب، در حال جنگ و صلح، در مواعظ و سخنرانی‌ها، در بیان احکام و قوانین، در برخورد با دشمنان، و به طور کلی در همه حال از عقل و تدبیر و درایت کامل برخوردار بوده است و اگر خلاف آن دیده می‌شد قطعاً در تاریخ به ثبت می‌رسید و دشمنان آن حضرت به‌سادگی از کنار آن نمی‌گذشتند.

2. می‌توان قرآن کریم را که در مدت 23 سال بر رسول خدا نازل شده، از بهترین شواهد کمال عقل و اعتدالِ حواس آن حضرت به شمار آورد. آیا از یک انسان مجنون یا ساحری ساخته است که چنین کتاب زیبایی را با همه مطالب گوناگون و سنگین علمی، عقیدتی، اخلاقی، فقهی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی آن بیاورد؟ به گونه‌ای که کوچک‌ترین اثری از عدم اعتدال حواس در آن وجود نداشته باشد.

3. تشریع دین اسلام و جعل قوانین و احکام دقیق عبادی، سیاسی، اجتماعی، فقهی و قضائی، با این همه دقت و گستردگی نیز از بهترین شواهد کمال عقل و سلامت حواس آن حضرت به‌شمار می‌آید.

4. خود معاندین و دشمنان اسلام نیز در تهمت زدن آن حضرت به جنون یقین نداشتند، بلکه بین نسبت جنون یا سحر یا شعر تردید داشتند. گاهی می‌گفتند: دیوانه است، و گاهی او را ساحر می‌خواندند، و گاهی شاعرش می‌گفتند، چنان که در آیات قرآن آمده‌است.


[249] . انبیاء، آیه 5 .
[250] . حجر، آیه 6.
[251] . ذاریات، آیه 52 .