وحی نتیجه تجلّی شخصیت باطن پیامبر
بعضی از دانشمندان غرب، وحی، یعنی ارتباط خدا با انسان، را امری غیرممکن دانستهاند. بدین دلیل که خدا وجودی است مجرد از ماده و غیرمحدود و پیامبر وجودی مادی و محدود، و ارتباط مکالمهای بین این دو غیرممکن است. خدا مکان و زبان و دهان ندارد تا با پیامبر سخن بگوید. پیامبر که یک بشر است چگونه میتواند با خدا ارتباط برقرار سازد؟
این دانشمندان در امکان وقوع وحی و کیفیت آن توجیه مورد قبولی نداشتند بدین جهت انکار میکردند. اما از زمانی که بحث درباره روح انسان شروع شد و با آزمایشها و تجربیات طولانی و مکرر به نتایج شگفتآوری رسیدند راه توجیه و تفسیر وحی برایشان باز شد، و به نوعی وحی قائل شدند. دانشمندانِ روحشناس بعد از مدتها کار و بررسی و تجربیات فراوان بدین نتیجه رسیدند که انسان دارای دو مرتبه یا دو شخصیت نفسانی و روحانی است: یکی، شخصیت معمول و ظاهر او که به وسیله حواس ظاهر کار میکند و قدرت محدودی دارد، دیگری، شخصیت باطنی و بخش پنهان وجود او که ضمیر باطن یا شخصیت دوم نامیده میشود. میگویند: ما در این جهان با تمام وجودمان زندگی نمیکنیم بلکه بخش کوچکی از آن در محدوده حواس ضعیفمان مورد استفاده واقع میشود. وجودی برتر و عالیتر و زندگی وسیعتری داریم که غالباً از آن غفلت داریم تنها زمانی از آن بهره میگیریم که زندگی عادی ما به وسیله خواب طبیعی یا مغناطیسی تعطیل شود.
دانشمندان افراد زیادی را با خواب مغناطیسی خواب کرده و با سؤال و جوابهای دقیق از افکار درونی و حوادث گذشته و آینده خودشان و دیگران اطلاعات بسیار جالبی را به دست آوردهاند.
فردی که به خواب رفته از امور غیبی و حوادث گذشته و آینده خبر میدهد. در یک لحظه به مکانهای بسیار دور سفر میکند و از حوادث آنجا خبر میآورد. به زمانهای گذشته برمیگردد و رویدادهای آن را مشاهده میکند. گاهی به مسائل دشوار ریاضی که حل آنها به ساعتها وقت نیاز دارد، در یک لحظه پاسخ میدهد.
گاهی هم در بعضی افراد مشاهده شده که در مدتی کوتاه و گاهی چند ماه یا چند سال، بدون خواب و در حال طبیعی از چنین حالی برخوردار بودهاند. دانشمندان در این باره سالها کار کرده و نتایج تجربیات و مشاهداتشان را در کتابها نوشتهاند. و از این مجموع چنین نتیجه گرفتهاند که انسان علاوه بر شخصیت ظاهری و شناخته شده خود، شخصیتی نیرومندتر و ناشناخته نیز در باطن دارد، که گاهی ظهور میکند و آثاری را باقی میگذارد.
بعضی از دانشمندان از نتایج تحقیقات مذکور بهره گرفته و درصدد توجیه و تفسیر وحی پیامبران برآمدهاند. گفتهاند:
وحی الهام از بیرون نیست بلکه از درون ذات پیامبر نشئت میگیرد. شخصیت دوم و عالیتر درونی پیامبر است که مطالبی را در قلب او القا میکند. برنامههایی را که خیر و صلاح خود و دیگر افراد جامعه است در اختیارش میگذارد و به او فرمان میدهد در اختیار دیگران قراردهد. از گذشته و آینده اخبار غیبی را در اختیارش قرار میدهد. و مدعی پیامبری چنین میپندارد که خدا این اخبار و برنامهها را در اختیار او قرار میدهد و با او سخن میگوید. گاهی هم شخصیت باطنی او صورتی را برایش مجسم میسازد که با او سخن میگوید و او چنین تصور میکند که فرشته وحی است و از جانب خدا پیام آورده است. در صورتی که جز تجلّی شخصیت باطن چیزی نیست.[248]
این دانشمندان باتوجه به تحقیقات انجام شده در تفسیر و توجیه وحی چنین گفتهاند: درست است که پیامبران افرادی مخلص و صادق و درستکار بودند و تعمدی بر دروغگویی و اظهار مطالب غیرواقعی نداشتند حتی در این مطلب که میگفتند حقایقی از غیب بر دل ما وحی میشود راستگو بودند، لیکن این القائات از شخصیت درونی آنها بوده نه از خارج و از جانب خدا یا به وسیله فرشته وحی. پیامبران فقط در این جهت اشتباه میکردند که وحی را از جانب خدا میپنداشتند. این بود خلاصه کلام این دانشمندان.
در پاسخ این سخن به چند مطلب اشاره میکنیم:
اول: بر فرض این که شخصیت دوم و درونی را بپذیریم و قبول کنیم که میتواند گهگاه در شخصیت ظاهری انسان تأثیر بگذارد و مطالبی را بر او القا کند لیکن این مطلب دلیل بر این نیست که حقایق القا شده بر پیامبران نیز از همین سنخ بوده و از جانب خدا نبوده است. وحی از جانب خدا نیز امکان دارد و نمیتوان آن را انکار کرد. بنابراین، حداقل باید احتمال بدهیم که وحی بر آنان از جانب خدا بوده است.
دوم: در کتابهای کلام و فلسفه به اثبات رسیده که انسانها در شناخت طرق عبودیت و نیل به سعادت دنیوی و اخروی، جسمانی و نفسانی خود نیاز به راهنماییهای الهی دارند. و این راهنماییها به وسیله رسل و پیامبران انجام میگیرد. به اثبات رسیده که خداوند متعال بندگانش را از افاضه چنین فیوضاتی محروم نمیسازد. بنابراین، ارسال پیامبران و افاضات علوم غیبی را باید به عنوان یک ضرورت بپذیریم. باید خدا پیامبرانی را بفرستد و علوم لازم را در اختیارشان قراردهد. تفصیل مطلب در امکان ما نیست، به کتب عقاید و کلام مراجعه شود.
سوم: در کتب کلام به اثبات رسیده که نبوت مدعیان پیامبری به صرف ادعا ثابت نمیشود بلکه باید مقرون به آوردن معجزه و کار خارقالعاده باشد. زیرا خود وحی و ارتباط انسان با خدا و مکالمه با او و دریافت علوم غیبی نوعی کار خارقالعاده است. بنابراین، شخص مدعی نبوت باید برای اثبات صحت ادعایش معجزه بیاورد. و به همین جهت پیامبران راستین در طول تاریخ همواره دارای معجزه بودهاند. البته منظور این نیست که پیامبر باید همیشه و در همه جا و به خواست هر کسی کار خارقالعاده انجام دهد، بلکه به تعداد ضرورت و درحد نیاز معجزه میآورد. معلوم میشود با آوردن معجزه در ادعای دریافت وحی از جانب خدا صادق است.
برخلاف افرادی که از طریق شخصیت درونی خویش حقایقی را دریافت کردهاند که نه مدعی نبوت بودهاند، نه معجزهای داشتهاند.
چهارم: علوم و اطلاعاتی که افراد مورد آزمایشِ خوابِ مغناطیسی، یا در احوال غیرعادی دیگر، از شخصیت درونی خویش دریافت کردهاند با علوم و اطلاعات گسترده پیامبران اصلاً قابل مقایسه نیست. حل چند مسئله دشوار ریاضی در مدتی کوتاه، و خبردادن از چند حادثه گذشته و آینده، و الهام اموری محدود، آن هم در حال خواب مغناطیسی یا حوادث غیرطبیعی، کجا و برنامهها و اطلاعات گسترده غیبی پیامبران، در زمانهای طولانی، و احوال و اوضاع عادی پیامبران کجا؟
مثلاً قرآن کریم در مدت 23 سال، در شرایط و اوضاع مختلف و حتی در بحبوحه جنگ، بر پیامبر اسلام وحی شد. در این کتاب مفصل دینی، مطالب مختلف: عقیدتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، عبادی، داستانی، بهداشتی، جهادی و دفاعی، تربیتی، اقتصادی، قضائی، کیفری و جزائی، و دهها نوع دیگر، وجوددارد. و همچنین علوم و معارف، و احکام و قوانین گسترده و گوناگونی که به صورت حدیث از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله باقی مانده، و یک دین جامع و کامل را ارائه میدهد.
آیا همه این علوم و معارف و برنامههای گسترده دین اسلام را میتوان نشئت گرفته از شخصیت درونی و ضمیر باطن حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله دانست؟ این سخن را هیچ انسان عاقل و با انصافی نمیپذیرد.
[248] . دائرة معارف القرن العشرین، ج10، ص 707 ـ 720، ذیل کلمه وحی.