وحی از دیدگاه مسیحیت
در مسیحیت درباره تعریف وحی دو نظر کاملاً متفاوت وجود دارد: نظریه زبانی و نظریه غیرزبانی.
نظریه زبانی
در کتاب فلسفه دین در بیان این نظریه چنین آمده است:
دیدگاهی را که در دوره قرون وسطی غالب بوده است و امروزه صورتهای سنتیتر مذهب کاتولیک رومی نماینده آن است (و نیز در جمع شگفتانگیز اضداد مذهب پروتستان محافظهکار) میتوان تلقی زبانی از وحی نامید. براساس این نظر، وحی مجموعهای از حقایق است که در احکام و یا قضایا بیان گردیدهاست. وحی حقایق اصیل و معتبر الهی را به بشر انتقال میدهد. به نوشته دائرهالمعارف کاتولیک وحی را میتوان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که ورای جریان معمول طبیعت است تعریف نمود.
مشابه این برداشتِ از وحی دیدگاهی است در باب ایمان که آن را پذیرش بیچون و چرای این حقایق وحیانی از جانب انسان تعریف میکند. از این رو شورای واتیکان در 1870 ایمان را اینگونه تعریف کرد: یک کیفیت ماورای طبیعی که به واسطه آن، در حالی که لطف خداوند شامل حال ما گردیده و به مدد ما شتافته باور کنیم که چیزهایی را که خداوند وحی کرده واقعی هستند یا همانطور که یک متکلم یسوعی آمریکایی معاصر مینویسد: برای یک کاتولیک واژه ایمان تصور نوعی پذیرش عقلی مضمون وحی را به عنوان حقیقت به ذهن متبادر میکند، و این به خاطر قدرت گواهیدهنده خدای فرستنده وحی است. ایمان واکنش کاتولیکهاست به نوعی پیام معقول که خداوند آن را ابلاغ نموده است.[272]
در کتاب علم و دین نیز چنین آمده:
حقایق وحیانی (نقلی) شامل پیامی است که خداوند از طریق مسیح و سایر پیامبران ارسال میدارد که در کتب مقدس و سنن اولیای دین مدوّن میگردد.[273]
در قاموس کتاب مقدس نیز چنین آمده:
کلام خداوند بر انبیا و رسلی نازل شده که ایشان نیز بر حسب اصطلاح لغات بنینوع بشر بر آن وحی مقدس متکلم شوند و وحی مسطور را یا خود نبی و رسول بنفسه مینوشت و یا به کاتب دیگر رجوع میفرمود.[274]
عیسی در این دیدگاه یک بشر و زاده مریم، بنده و رسول خدا بودهاست. کلام خدا را برای مردم بیان میکرده و مروج شریعت تورات بودهاست. چنان که خود عیسی بدین مطلب اعتراف داشت و مسیحیان سلف نیز همین عقیده را داشتند. از بعض آیات کتب عهد جدید نیز همین مطلب استفاده میشود.
خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای اجداد ما، بنده خود عیسی را جلال داد.[275]
برای شما اولاً خدا بنده خود عیسی را برخیزانیده (مبعوث کرد)، فرستاد تا شما را برکت دهد به برگردانیدن هر یکی از شما از گناهانش.[276]
عیسی در جواب ایشان گفت:
تعلیم من از من نیست بلکه از فرستنده من. اگر کسی بخواهد اراده او را به عمل آورد درباره تعلیم خواهد دانست که از خداست یا آن که من از خود سخن میرانم.[277]
کلامی که میشنوید از من نیست بلکه از پدری است که مرا فرستاد.[278]
عیسی در جواب ایشان گفت: تعلیم من از من نیست بلکه از فرستنده من.[279]
و آن که مرا محبت ننماید کلام مرا حفظ نمیکند و کلامی که میشنوید از من نیست بلکه از پدری است که مرا فرستاد.[280]
نظریه غیرزبانی
در مسیحیت در بیان حقیقت وحی نظر دیگری وجود دارد که با نظر اول کاملاً متفاوت است. این نظر از مسیحشناسی ویژهای نشئت میگیرد. برخی از آیات اناجیل ظهور در آن دارد و پولس که از حواریون نبود و عیسی را هرگز ندیده بود در ترویج و گسترش آن کوشش کرد. در این عقیده خدا در عیسی تجلّی نموده و در جسد جسمانی به سوی انسانها آمده است. هر که عیسی را ببیند خدا را دیده است. عیسی فرزند خداست و پدر و پسر و یک حقیقت هستند. بنابراین خود عیسی وحی اللّه متجسد است.
در کتاب علم و دین چنین آمده:
بارت بر آن بود که وحی اصلی همان شخص مسیح است، کلمهاللّه در هیئت انسانی. کتاب مقدس یک مکتوب صرفاً بشری است که شهادت بر این واقعه وحیانی میدهد. فعل خداوند در وجود مسیح و از طریق اوست نه در املای کتاب معصوم. لذا هر آنچه را که انتقاد تاریخی و تحلیل مستند درباره محدودیتهای بشری نویسندگان کتاب مقدس و تأثرات فرهنگی که بر افکار آنان تأثیر نهاده میگوید میتوان به سمع قبول شنید.[281]
در کتاب فلسفه دین مینویسد:
به عقیده مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر ـ کالون) وحی مجموعهای از حقایق درباره خداوند نیست، بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد میگردد. از این دیدگاه احکام کلامی مبتنی بر وحی نیستند، بلکه بیانگر کوششهای انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی بهشمار میروند.[282]
در کتاب علم و دین چنین آمده:
لوتر و حتی کالون در تفسیرهایشان از کتاب مقدس اهل انعطاف و آسانگیری بودند. از نظر آنان محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ (= کتاب صامت) نبود بلکه در شخص مسیح یعنی مهبط و مخاطب وحی بود. کتاب مقدس از این نظر مهم بود که شاهد صادقی بود بر رویدادهای رهایشگرانهای که طی آن، محبت و مغفرت الهی که در مسیح جلوهگر شده، در احوال شخصی خود آنان (و سایر مؤمنان) بازتاب مییابد. از نظر اصلاحگران نخستین کلمه وحی (= کلمهاللّه یا کتاباللّه ناطق) به توسط الهاماتی که هر انسانی میتواند از روحالقدس دریابد تأیید میشود.[283]
و در جای دیگر چنین آمده:
خدا وحی فرستاده است، ولی نه به املای یک کتاب معصوم (= مصون از تحریف و خطا) بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سایر پیامبران و بنیاسرائیل. در این صورت کتاب مقدس وحی مستقیم نیست بلکه گواهی انسانی بر بازتاب وحی در آینه احوال و تجارب بشری است.[284]
در جای دیگر همان کتاب چنین آمده:
وحی در وقایع اصیل و تاریخی که هم پای انسان در میان بوده و هم دخالت خداوند، روی داده است. از جنبه انسانی، این وقایع نمودار تجربه انسان از خداوند در لحظات مهم تاریخش است. از جنبه الوهی این وقایع عمل خداوند را در انکشاف خویش بر انسان و برداشتن قدم اول را از سوی او در زندگی افراد و جوامع باز مینماید. بنابراین، تجربه انسانی و انکشاف الوهی دو جبنه از یک واقعیتند.
در تاریخ بنیاسرائیل خداوند در وقایعی وحی فرستاده و حضور خود را نمایانده است. نیز در تعبیر پیشگویانه آن وقایع در پرتو تجربه دینی انبیا فی المثل در این که یک پیروزی یا شکست نظامی را به خواست خداوند نسبت دادهاند. جامعه یا عرف مسیحی خداوند را در شخص و در کردار مسیح جلوهگر مییابد که در وجود او باز فعالیت الوهی و انسانی تلفیق یافته است.
به قول اسقف اعظم «تمپِل»: وحی و تعبیرش با هم در یک واقعه رخ مینماید. از این نظر اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند یا تعالیم تخطیناپذیری القا کند بلکه به منصه ظهور آوردن وقایعی در حیات افراد و جوامع بوده است. خود کتاب مقدس سراپا یک مکتوب بشری است، که حکایتگر این حقایق وحیانی است.[285]
برای توضیح بیشتر در تعریف ماهیت وحی در مسیحیت مطلبی را از دائرهالمعارف دین نقل میکنیم:
مؤلفان عهد جدید فهم و برداشت خود را از وحی مبتنی بر عهد عتیق ساختند، و وحی را به عنوان تجلّی ذاتی خدا در عیسی و از طریق عیسی تلقی کردند. این تجلّی را به عنوان خود آشکارسازی عالی، تغییرناپذیر و بیهمتای خدا در تاریخ میدانند (رساله پولس به عبرانیان، باب اول) این تجلّی بیهمتاست، زیرا همانگونه که مسیحیها میفهمند واسطه و عامل وحی و محتوای وحی (شخص عیسی، تعالیم و کار او در رهانیدن انسانیت) در عیسی ناصری همه عین هم و هم یک چیزند، و موضوع وحی را تشکیل میدهند. شرح و تفسیر کلامی برداشت حکمای عهد جدید از وحی را میتوان در رساله پولس و یوحنا یافت.
پولس: برای بیان مفهوم وحی پولس قبل از کلمه دیگر واژه «apokaluptein» به کار میبرد که به معنای پرده برداشتن، از نهان بیرون آمدن است و نیز واژه «phaneroun» را استعمال میکند که به معنای ظاهر کردن و نشان دادن است. بحث اساسی او این است که از اسراری که پیش از آن بر افراد پوشیده بوده و هم اکنون آشکار شده پرده بردارد. (رساله پولس به افسیان، باب اول، آیه 9) و رساله پولس به کولسیان، باب اول، آیه 26)
بنابراین، وحی به معنای پردهبرداری یا کشف طرح و تدبیر الهی است که خداوند نژاد بشر را در عیسی مسیح با خود آشتی میدهد. وحی فعالیت خلاق الهی و عمل نجاتبخش اخروی خداوند است، و نه صرف اعلان یک سلسله پیامها یا یک سری از معارف. خداوند در جریان وحی واقعاً فعّال است، و هموست که از ازل بر آن است تا از روی محبت، از طریق پسرش به نژاد بشر روی آورد. تجسّد و حلول فرزندش در رحم یک زن (رساله پولس به غلاطیان، باب چهار، آیه 4) و مرگ فدیهدار این فرزند بر صلیب و رشد و تکامل و اتحاد عالم هستی تحت اشراف او به عنوان رئیس و فرزند ارشد مردگان (رساله پولس به رومیان، باب 3، آیه 25؛ رساله کولسیان، باب اول، آیه 14 ـ 19) همه در راستای اجرای این برنامه نهان الهی بود. خود عیسی در این برنامه چیزی بود که به وحی فرستاده شد. مرگ و رستاخیز عیسی و حتی کلیسا به عنوان بدن او همه عناصر رمز و راز نجات و رستگاری را تشکیل میدهند. حواریون عیسی نیز پرده از عدالت نجاتبخش خدا برمیدارند (مقصود این است که آنها نیز میتوانند از وحی سخن گویند) (رساله پولس به رومیان، باب اول، آیه 17) از آن جهت که بشارتهایی را که عیسی آورده است به مردم اعلام میکنند. (رساله دوم پولس به قرنتیان، باب دوم، آیه 14).[286]
وحی در انجیل
برای شناخت ماهیت وحی در مسیحیت بهتر است به کتاب انجیل که کتاب مقدس آنهاست مراجعه کنیم. آنچه در انجیل در این باره آمده تحت چند عنوان مورد اشاره قرار میگیرد:
عیسی از دیدگاه انجیل
در انجیل چنین آمده:
در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همهچیز به واسطه او آفریده شد، و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم بلکه از خدا تولد یافتند. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد. پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم؛ جلالی شایسته پسر یگانه پدر.[287]
و او صورت خدای نادیده است. نخست زاده تمامی آفریدگان، زیرا که در او همه چیز آفریده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است، از چیزهای دیدنی و نادیدنی و تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات همه به وسیله او و برای او آفریده شد، و او قبل از همه است و در وی همه چیز قیام دارد.[288]
به اعمال ایمان بیاورید و یقین کنید که پدر در من است و من در او.[289]
از نزد پدر بیرون آمدم و در جهان وارد شدم و باز جهان را گذارده نزد پدر میروم.[290]
لیکن ما را یک خداست یعنی پدر که همهچیز از اوست و ما برای او هستیم و یک خداوند یعنی عیسی مسیح که همهچیز از اوست و ما از او هستیم.[291]
زیرا به کدام یک از فرشتگان هرگز گفت که تو پسر من هستی، من امروز تو را تولید نمودم و ایضاً من او را پدر خواهم بود و او پسر من خواهد بود.[292]
شمعون پطرس در جواب گفت: تویی مسیح پسر خدای زنده.[293]
مسیح قوت خدا و حکمت خداست.[294]
من و پدر، یک هستیم.[295]
فیلپس به وی گفت: «ای آقا، پدر را به ما نشان ده که ما را کافی است.» عیسی بدو گفت: «ای فیلپس در این مدت با شما بودهام آیا مرا نشناختهای کسی که مرا دید پدر را دیده است پس چگونه تو میگویی پدر را به ما نشان بده، آیا باور نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است.»[296]
در کتاب قاموس کتاب مقدس چنین آمده:
قصد از کلمه خداوند ما عیسی مسیح میباشد.[297]
هدف آفرینش عیسی و فرستادن او
در انجیل دو هدف برای آفرینش و ارسال عیسی ذکر شده است:
هدف اول نشان دادن و تعریف خود:
که خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست، دولت جلال این پسر در میان امتها که آن مسیح در شما و امید جلال است.[298]
نه این که کسی پدر را دیده باشد جز آن کسی که از جانب خداست، او پدر را دیده است.[299]
خدا را هرگز کسی ندیده است. پسر یگانه که در آغوش پدر است همان او را ظاهر کرد.[300]
هدف دوم وسیله بخشیده شدن گناهان و کفاره معاصی مسیحیان:
او ما را محبت نمود و پسر خود را فرستاد تا کفاره گناهان ما شود.[301]
لیکن اگر در نور سلوک نماییم چنان که او در نور است با یکدیگر شراکت داریم و خون پسر او عیسی مسیح ما را از گناه پاک میسازد.[302]
پسر انسان نیامد تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.[303]
هرگاه خدا با ماست کیست به ضد ما، او که پسر خود را دریغ نداشت بلکه او را در راه جمیع ما تسلیم نمود چگونه با وی همهچیز را به ما نخواهد بخشید.[304]
زیرا خدا جهان را این قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد. زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند بلکه تا به وسیله او جهان نجات یابد.[305]
من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شد، اگر کسی از این نان بخورد تا ابد زنده خواهد ماند و نانی که من عطا میکنم جسم من است که آن را به جهت حیات جهان میبخشم.[306]
نزول روحالقدس
اعلام نبوت عیسی زمانی بود که روحالقدس بر وی نازل گشت.
اما چون تمامی قوم تعمید یافتهبودند و عیسی، هم تعمید گرفته دعا میکرد آسمان شکافته شد و روحالقدس به هیئت جسمانی مانند کبوتری بر او نازل شد و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که به تو خشنودم.[307]
و واقع شد در آن ایام که عیسی از ناصره جلیل آمده در اردن از یحیی تعمید یافت، و چون از آب برآمد در ساعت آسمان را شکافته دید و روح را که مانند کبوتری بر وی نازل میشود. و آوازی از آسمان در رسید که تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم.[308]
پس یحیی شهادت داده گفت: «روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده بر او قرار گرفت، و من او را نشناختم، لیکن او که مرا فرستاد تا به آب تعمید دهم همان به من گفت بر هر کس بینی که روح نازل شده بر او قرار گرفت همان است که به روحالقدس تعمید میدهد و من دیده شهادت میدهم که این است پسر خدا.»[309]
زیرا از خدای پدر اکرام و جلال یافت هنگامی که آوازی از جلال کبریایی به او رسید که این است پسر حبیب من که از وی خشنودم، و این آواز را زمانی که با وی در کوه مقدس بودیم شنیدیم که از آسمان آورده شد.[310]
ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده بر وی ظاهر گشت... فرشته به او گفت: «ای زکریا ترسان مباش زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است.»[311] فرشته در جواب وی گفت: «من جبرئیل هستم که در حضور خدا میایستم و فرستاده شدم تا با تو سخن گویم و از این امور تو را مژده دهم.»[312]
و در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت فرستاده شد.[313]
فرشته در جواب وی گفت: «روحالقدس بر تو خواهدآمد و قوت حضرت اعلا بر تو سایه خواهدافکند از آن جهت آن مولود مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد.»[314]
عیسی کلام خدا را میشنید و به مردم تعلیم میداد
عیسی بدیشان گفت: وقتی که پسر انسان را بلند کردید آن وقت خواهید دانست که من هستم و از خود کاری نمیکنم بلکه به آنچه پدرم مرا تعلیم داد تکلم میکنم.[315]
کسی که از خداست کلام خدا را میشنود و از این سبب شما نمیشنوید که از خدا نیستید.[316]
سخنهایی که من به شما میگویم از خود نمیگویم، لیکن پدری که در من ساکن است او این اعمال را میکند. مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است.[317]
خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریقههای مختلف به وساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود در این ایام آخر به ما به وساطت پسر خود متکلم شد که او را وارث جمیع موجودات قرارداد و به وسیله او عالمها را آفرید. که فروغ جلالش و خاتم جوهرش بوده و به کلمه قوت خود حامل همه موجودات بوده چون طهارت گناهان را به اتمام رسانید به دست راست کبریا در اعلا علیین بنشست.[318]
وحی از دیدگاه مؤلف قاموس کتاب مقدس
مؤلف کتاب قاموس کتاب مقدس وحی را به معنای الهام گرفته و عقیده دارد که حتی به مصنفان کتب مدوّن در کتاب مقدس وحی میشده و همه کتابهای یادشده الهام خداست.
مینویسد:
عموماً مقصود از وحی الهام میباشد.» (کتاب حزقیال، باب 13، آیه 16؛ کتاب ملاکی، باب اول، آیه 1 ـ 2؛ رساله پولس به رومیان، باب یازدهم، آیه 4 و 5)
بنابراین گفته میشود: «تمامی کتب از الهام خداست» (رساله دوم پولس به تیمو تاولس، باب سوم، آیه 16 و 17)
و وحی به این معنا حلول روح اقدس الهی در مصنفان میباشد و این هم بر چند قسم است: اولاً: مطالبی از حقایق روحانیه و حوادث آینده بدیشان القا و افاده مینماید که بدون الهام به هیچوجه از برای ایشان دست نخواهد داد. ثانیاً: ایشان را بر تألیف حوادث معروفه با حقایق مقرره ارشاد مینماید که آنها را در کتاب نوشته و در کلام محفوظ و مصون از خطا ذکر نمایند. چنان که در رساله دوم پطرس، باب اول، آیه 21 گوید: «مردمان از جانب خدا به روحالقدس مجذوب شده سخن گفتند.»
و بدیهی است که در این صورت شخص متکلم به هیچ وجه خود را به نظر نیاورده بلکه روحالقدس در وی مؤثر بوده تمامی قوت و صفات مکنونه خود را بر وفق هدایت و روح اقدس الهی بهکار میبرد، و از این جهت است که در هر یک از مؤلفین و کاتبین کرام کتاب مقدس مواهب طبیعی و طرز و نسق تألیف و تصنیف مخصوص ملاحظه میشود، و علما و دانشمندان در شرح مطلب فوق اختلاف نمودهاند، ولی اغلب مسیحیان برآنند که خدای تعالی کاتبین و مؤلفین کتاب مقدس را ملهم فرمود که اراده مقدس او تعالی را در کتاب محض افاده و ایمان و خلاص ابدی بنی نوع بشر بدون خطا و سهو و نسیان مرقوم دارند.[319]
باز هم در قاموس کتاب مقدس، ذیل لفظ «کتاب مقدس» چنین مینویسد:
قصد از تمامی کتابهای ملهمهای است که درباره خلقت عالم و عمل فدا و تقدیس و رفتار خدا نسبت به انسان گفتوگو میکند. و تمامی نبوات آینده و نصایح دینیه و ادبیه که در هر طبقه از برای بنی نوع بشر در هر زمان و مکان مفید و لازم است در آنها موجود است. و نویسندگان الهامی چهل نفرند که از جمیع طبقات بنی نوع بشر میباشند از شبان تا امیر و سلطان که در ضمن 1600 سال زیست مینموده تماماً از طایفه عبرانی بودهاند، جز لوقا که او نیز انجیل خود را از ینابیع یهودیه اخذ نموده نوشت، و لوقا به واسطه مصاحبت و رفاقت با پولس مشهور بود.[320]
در همان کتاب چنین آمده است:
کلام خداوند بر انبیا و رسل نازل شده که ایشان نیز برحسب اصطلاح لغات بنی نوع بشر بر آن وحی مقدس متکلم شدند و وحی مسطور را یا خود نبی و رسول بنفسه مینوشت و یا به کاتب دیگر رجوع میفرمود.[321]
در جای دیگر همان کتاب مینویسد:
الهام یعنی انکشاف و مکاشفه از جانب خدا. اثر مکاشفه فوقالطبیعهای است که من جانب اللّه بر عقول کاتبان کتب مقدسه کارگر شد تا اراده مقدسه حضرت اقدس الهی را بدون سهو و نسیان و خطابیان نمایند.[322]
چنانکه اشاره شد مؤلف کتاب مقدس، در تفسیر وحی بین دو نظر (زبانی و غیر زبانی) جمع کرده است. از یک سو وحی را به معنای الهام میگیرد و تمام کتابهای مقدس را از الهامات خدا میداند، و از سوی دیگر وحی را به عنوان حلول روح اقدس الهی و روحالقدس در مصنفین تفسیر میکند.
خلاصه
عقیده مسیحیان در موضوع وحی در چند مطلب زیر خلاصه میشود:
1. عیسی: عیسی مسیح کلمه خداست. کشف ذات خدا و سرّ حیات او در تجسد کلمهاللّه است. همیشه با خدا بلکه عین او بوده و در آفرینش جهان دخالت داشته است. ذات اقدس الهی در او تجلّی یافته و حلول کرده و او را به عنوان فرزند یگانه برگزیده و در جسد جسمانی به سوی انسانها فرستاده است. پدر و پسر یک حقیقت هستند. هر که عیسی را ببیند و بشناسد خدا را دیده است. در خدا که پدر و کلمه ذاتیاش که پسر است یک حیات ذاتی قائم است که همانند روح آن دو میباشد و او روحالقدس است.
2. وحی: به معنای پیام خدا و پیامرسانی عیسی نیست بلکه به معنای تجلّی و حلول ذات اقدس الهی در عیسی و نزول برای انسانهاست. در وحی عیسوی خودِ خدا در جسد عیسی به سوی مردم نازل شد و کلام خدا یعنی تجلّی در عیسی و ظهور برای مردم. مسیح با معجزات و کارهای خارقالعادهاش از وجود خدا خبر میدهد و او را آشکار میسازد. و در یک کلام، مسیح وحی اللّه متجسّد است، فعل و کلام او فعل و کلام خداست، نه این که حامل رسالت باشد.
3. در وحی عیسوی دو هدف وجود داشته است:
هدف اول: کشف سر الهی و تجلّی و اظهار وجود ذات اقدس خدا در وجود مسیح.
هدف دوم: نجات انسانها و بخشودن گناه آنها در اثر فدا شدن عیسی و تحمل قتل بر صلیب.
این بود خلاصه نظر غیرزبانی مسیحیان در مسئله وحی. این نظر مبتنی است بر پذیرش الوهیت مسیح که آیات صدر باب اول انجیل یوحنا، و آیاتی دیگر در اناجیل و دیگر رسالههای عهد جدید بر آن دلالت دارد. پولس که از حواریون نبود و عیسی را هرگز ندیده بود بعداً در ترویج و تبلیغ این نوع مسیحشناسی کوشید به گونهای که او را به عنوان دومین شخصیت مسیحیت و بنیانگذار مسیحشناسی الوهی معرفی کردهاند.
و این، همان عقیده به تثلیث یعنی وحدت خدا و عیسی و روحالقدس، یا وحدت اب و ابن و روحالقدس است.
مسئله تثلیث برای مسیحیت به صورت یک مشکل علمی و عقیدتی در آمده که از تفسیر معقول و قابل فهم آن، و پاسخ به تناقضات آن ناتوانند. نقد و بررسی این نظر از موضوع بحث ما خارج است.
مسیح در قرآن
قرآن کریم حضرت عیسی را یک بشر میداند که از طریق اعجاز و بدون پدر از مریم به وجودآمده و به عنوان پیامبر و برای ارشاد مردم مبعوث شدهاست و مانند سایر پیامبران با خداوند جهان در ارتباط بوده، حقایقی دریافت میکرده و به مردم ابلاغ مینموده است. نه خدا بوده نه پسر خدا، بلکه بنده خدا بوده است. و اگر در انجیل گاهی به عنوان پسر معرفی شده باید به صورت تشریفات توجیه شود. و اگر کلمه به او اطلاق شده، بدین جهت است که بدون وجود پدر و به وسیله کلمه (کن) تکوینی به وجود آمده است. قرآن عقیده به تثلیث را شرک و کفر میداند. و خود عیسی نیز از آن تبری میجسته است.
« لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِـیحُ ابْنُ مَرْیمَ وَقالَ المَسِـیحُ یا بَنِی إِسْرائِـیلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّیوَرَبَّکمْ إِنَّهُ مَنْ یشْرِک بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ وَمَأْواهُ النّارُ وَما لِلظّالِمِـینَ مِنْ أَنْصارٍ * لَقَدْ کفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَما مِنْ إِلـهٍ إِلاّ إِلـهٌ واحِدٌ »؛[323]
کسانی که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است کافر شدند.» مسیح میگفت: «ای بنیاسرائیل خدا را که پروردگار من و شماست بپرستید. هرکس که به خدا شرک آورد بهشت بر او حرام است و جایگاهش دوزخ است، و ستمکاران یاوری ندارند.» کسانی که گفتند: خدا سومین شخص تثلیث است کافر شدند. خدایی جز خدای یگانه وجودندارد.
« وَإِذ قالَ اللّهُ یا عِـیسَی ابْنَ مَرْیمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلـهَینِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَک ما یکونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیسَ لِی بِـحَـقٍّ إِنْ کنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَلا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِک إِنَّک أَنْتَ عَـلاّمُ الغُیوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکمْ »؛[324]
یاد کن هنگامی را که خدا گفت: «ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را، به جای خدا، خدا بگیرید ؟» عیسی گفت: «خدایا، تو منزه هستی. مرا نرسد که درباره خودم چیزی بگویم که حقم نیست.
اگر آن را گفته بودم تو میدانستی. آنچه را در دل دارم تو میدانی ولی آنچه را در ذات توست من نمیدانم. همانا که تو دانای رازهای نهانی. جز آنچه را تو به من امر کردی چیزی به آنان نگفتم. به آنان گفتم: خدا را که پروردگار من و شماست پرستش کنید.»
عیسی خود را بنده خدا و پیامبر معرفی میکرد:
« قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِی الکتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً »؛[325]
عیسی گفت: «من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار دادهاست.»
« لَنْ یسْتَنْکفَ المَسِـیحُ أَنْ یکونَ عَبْداً لِلّهِ »؛[326]
مسیح از بنده خدا بودن خود امتناع نداشت.
« إِنْ هُوَ إِلاّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیهِ وَجَعَلْناهُ مَثَلاً لِـبَنِی إِسْرائِـیلَ »؛[327]
عیسی جز بندهای که بر او منت نهاده و وی را برای فرزندان اسرائیل نمونهای قراردادیم نبود.
« وَ إِذ قالَ عِـیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرائِـیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکمْ »؛[328]
یاد کن زمانی را که عیسی پسر مریم به بنیاسرائیل گفت: «من رسول خدا به سوی شما هستم.»
« وَیعَلِّمُهُ الْکتابَ وَالْحِکمَةَ وَالتَّوْراةَ وَالاْءِنْجِـیلَ وَرَسُولاً إِلی بَنِی إِسْرائِـیلَ »؛[329]
به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد و او را به عنوان پیامبر به سوی بنیاسرائیل میفرستد.
« وَمُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراةِ وَلاِ ٔحِلَّ لَکمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیـکمْ »؛[330]
آمدم تا تورات را که پیش از من نازل شده تصدیق کنم و برخی از چیزها را که بر شما حرام شده حلال نمایم.
عیسی خود را مانند سایر بندگان میدانست که ولادت و مرگ و زنده شدن بعد از مرگ دارد.
« وَالسَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَیوْمَ أَمُوتُ وَیوْمَأُبْعَثُ حَیاً »؛[331]
سلام بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که دوباره زنده میشوم.
قرآن عیسی را با اذن خدا، دارای معجزه و کارهای خارقالعاده میداند.
« وَأُبْرِیءُ الْأَکمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیی المَوْتی بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُـکمْ بِما تَأْکلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ »؛[332]
نابینای مادرزاد و مبتلا به پیسی را به اذن خدا شفا میدهم. و از آنچه میخورید و در خانه ذخیره میکنید خبر میدهم.
در عین حال او را کلمه خدا میداند که بدون پدر آفریده شده و از آفرینش ویژهای برخوردار است.
« إِنَّ مَثَلَ عِـیسی عِنْدَ اللّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کنْ فَیکونُ »؛[333]
مثل عیسی نزد خدا مانند آدم است که او را از خاک آفریده و به او گفت: «وجود پیدا کن پس به وجود آمد.»
« إِنَّ اللّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِـیحُ عِـیسَی ابْنُ مَرْیمَ »؛[334]
فرشتگان به مریم گفتند: «خدا تو را به کلمهای از جانب خود که مسیح، عیسی نام دارد بشارت میدهد.»
[272] . جان هیک، فلسفه دین، ص 119، ترجمه بهرام راد.
[273] . ایان باربور، علم و دین، ص 23، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی.
[274] . ذیل لفظ کتاب، ص 719.
[275] . کتاب اعمال رسولان، باب سیم، آیه 14.
[276] . کتاب اعمال رسولان، باب سیم، آیه 14.
[277] . انجیل یوحنا، باب هفتم، آیه 17 ـ 18.
[278] . همان، باب چهاردهم، آیه 25.
[279] . همان، باب هفتم، آیه 17.
[280] . همان، باب چهاردهم، آیه 25.
[281] . علم و دین، ص145.
[282] . فلسفه دین، ص 134.
[283] . علم و دین، ص35.
[284] . همان، ص 131.
[285] . همان، ص 268.
[286] . دائرهالمعارف دین، به زبان انگلیسی، ذیل کلمه REVELATION؛ وحی، جانس دی ننگر.
[287] . انجیل یوحنا، باب اول، آیات 1 ـ 4 و 14 ـ 15.
[288] . رساله پولس به کولسیان، باب اول، آیههای 16 ـ 18.
[289] . انجیل یوحنا، باب دهم، آیه 39.
[290] . همان، باب شانزدهم، آیه 28.
[291] . رساله اول پولس به قرنتیان، باب هشتم، آیه 7.
[292] . رساله به عبرانیان، باب اول، آیه 5 .
[293] . انجیل متی، باب شانزدهم، آیه 17.
[294] . رساله اول پولس به قرنتیان، باب اول، آیه 25.
[295] . انجیل یوحنا، باب دهم، آیه 31.
[296] . همان، باب چهاردهم، آیه 8 ـ 10.
[297] . قاموس کتاب مقدس، ذیل لفظ کلمه.
[298] . رساله پولس به کولسیان، باب اول، آیه 28.
[299] . انجیل یوحنا، باب ششم، آیه 48.
[300] . همان، باب اول، آیه 19.
[301] . رساله اول یوحنا، باب چهارم، آیه 11.
[302] . همان، باب اول، آیه 8 .
[303] . انجیل متی، باب بیستم، آیه 28.
[304] . رساله پولس به رومیان، باب هشتم، آیه 32 ـ 33.
[305] . انجیل یوحنا، باب سوم، آیه 17 ـ 18.
[306] . همان، باب ششم، آیه 51 ـ 52 .
[307] . انجیل لوقا، باب سوم، آیه 22 ـ 23.
[308] . انجیل مرقس، باب اول، آیه 9 ـ 11.
[309] . انجیل یوحنا، باب اول، آیه 33 ـ 35.
[310] . رساله دوم پطرس، باب اول، آیه 18 ـ 19.
[311] . انجیل لوقا، باب اول، آیه 11 ـ 13.
[312] . همان، باب اول، آیه 20.
[313] . همان، آیه 27.
[314] . همان، آیه 36.
[315] . انجیل یوحنا، باب هفتم، آیه 28.
[316] . همان، باب هشتم، آیه 48.
[317] . همان، باب چهاردهم، آیه 11 ـ 12.
[318] . رساله به عبرانیان، باب اول، آیات 1 ـ 4.
[319] . قاموس کتاب مقدس، تألیف و ترجمه جیمز هاکس، لفظ وحی.
[320] . همان، ص 718.
[321] . همان، ص 719.
[322] . همان، ص 97، ذیل کلمه الهام.
[323] . مائده، آیات 72 ـ 73.
[324] . همان، آیات 116 ـ 117.
[325] . مریم، آیه 30.
[326] . نساء، آیه 172.
[327] . زخرف، آیه 59 .
[328] . صف، آیه 6.
[329] . آل عمران، آیات 48 ـ 49 .
[330] . همان، آیه 50 .
[331] . مریم، آیه 33.
[332] . آل عمران، آیه 49.
[333] . همان، آیه 59 .
[334] . همان، آیه 45.