وحی و مصونیت از خطا
اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا حقایق وحیانی، مانند قرآن و تورات و انجیل و دیگر حقایقی که توسط پیامبران به عنوان وحی الهی القا شده، حقایقی قطعی و مصون از خطا و اشتباه هستند، یا جایز الخطا میباشند؟ در این جا دو قول وجود دارد:
قول اول: مسلمانان احتمال اول را پذیرفته، میگویند: حقایقی که در قرآن آمده، حتی الفاظ و عبارات آن از جانب خدا نازل شده و از منبعِ مصون از خطا یعنی علم الهی سرچشمه گرفته، و حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله نیز در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آنها از خطا و نسیان و اشتباه مصون بودهاست. درباره سایر موارد وحی، یعنی سایر اموری که پیامبر، آنها را به عنوان وحی عرضه میداشت، و صدور آنها با ادله به اثبات رسیده، نیز همین عقیده را دارند.
جمعی از مسیحیان سنتی نیز همین عقیده را درباره کتابهای مقدس و حقایق وحیانی دارند. در کتاب علم و دین چنین آمده است:
از آغاز قرن هفدهم بسیاری از پروتستانها کتاب مقدس را چونان مخزن معارف لدنی (معصوم) یا مصون از خطا، از جمله شامل مسائل علمی که از جانب خداوند صادر شده تلقی کردند. یعنی به جای این که کتاب مقدس را روایت رویدادهایی بدانند که طی آنها خداوند خود را متجلّی ساخته است، آن را مجموعه معارف بیخدشه و خطاناپذیری در نظر آوردند که گزارشگونه و گزارشگویانه لفظ به لفظ از سوی خداوند نازل شده است.[225]
در کتاب فلسفه دین چنین آمده است:
وحی مجموعهای از حقایق است که در احکام و قضایا بیان گردیده است، وحی حقایق اصیل و معتبر الهی را به بشر انتقال میدهد. به گفته دائرهالمعارف کاتولیک: «وحی را میتوان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که ورای جریان معمول طبیعت است تعریف کرد.»[226]
اما اکثر علمای جدید مسیحی وحی را به گونهای دیگر تفسیر کرده و محتوای کتاب مقدس را مصون از خطا نمیدانند. در کتاب علم و دین چنین آمده:
خداوند وحی فرستاده است ولی نه به املای یک کتابِ معصومِ (= مصون از تحریف و خطا) بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سایر پیامبران و بنیاسرائیل. در این صورت کتاب مقدس وحی مستقیم نیست بلکه گواهی انسانی بر بازتاب وحی در آینه احوال و تجارب بشری است.[227]
در کتاب فلسفه دین چنین آمده:
به عقیده مصلحان دینی قرن شانزدهم (لوتر ـ کالون) بر طبق این دیدگاه، وحی مجموعهای از حقایق درباره خداوند نیست بلکه خداوند از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ به قلمرو تجربه بشری وارد میگردد. از این دیدگاه احکام کلامی مبتنی بر وحی نیستند بلکه بیانگر کوششهای انسان برای شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانی به شمار میروند.[228]
در کتاب علم و دین از قول اسقف اعظم تمپل نقل کرده که گفته:
وحی و تعبیرش در یک واقعه رخ مینماید. از این نظر اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند یا تعالیم تخطیناپذیری القا کند، بلکه به منصه ظهور آوردن وقایعی در حیات افراد و جوامع بوده است. خود کتاب مقدس سراپا یک مکتوب بشری است که حکایتگر این وقایع وحیانی است.[229]
همو مینویسد:
لوتر و حتی کالون در تفسیرهایشان از کتاب مقدس اهل انعطاف و آسانگیر بودند. از نظر آنان محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحی در نص ملفوظ (= کتاب صامت) نبود بلکه در شخص مسیح یعنی مهبط وحی و مخاطب وحی بود. کتاب مقدس از این نظر مهم بود که شاهد صدقی بود بر رویدادهای رهایشگرانهای که طی آن محبت و مغفرت الهی که در مسیح جلوهگر شده در احوال شخصی خود آنان و سایر مؤمنان بازتاب مییابد. از نظر اصلاحگران نخستین کلمه وحی (= کلمهاللّه یا کتاب ناطق) به توسط الهاماتی که هر انسانی میتواند از روحالقدس دریابد تأیید میشود.[230]
بعض دانشمندان مسیحی از همین دیدگاه احتمال خطا را در پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز تجویز کردهاند. یکی از آنها چنین مینویسد:
گفتن این که محمد در عقاید خود یکدل و راستگو بوده دلیل آن نیست که معتقدات وی همه درست بوده است. ممکن است کسی در موضوعی یکدل باشد ولی اشتباه کند. برای نویسندگان مغربزمین نشان دادن این که محمد ممکن است اشتباهاتی کرده باشد چندان دشوار نیست.[231]
نظریه دانشمندان مسیحی در تجویز خطا و اشتباه در حقایق وحیانی از تفسیر ویژه آنها در وحی و تعیین مصداق آن نشئت میگیرد. آنها وحی را تفسیر میکردند به تجلّی ذات اقدس الهی در عیسی، و مسیح را مصداق وحی میدانستند، و کلام او را کلام یک بشر جایز الخطا محسوب میداشتند، ولی ما قبلاً به بطلان مبنای این نظر اشاره داشتیم، بطلان بنا نیز روشن میشود.
مسلمین نه تنها حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله بلکه همه پیامبران راستین را از هرگونه خطا و اشتباه و فراموشی و گناه مصون و معصوم میدانند. عقیده دارند پیامبر در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن معصوم است. و کذب یا خطا و فراموشی در ساحت وجود مقدسش راه ندارد، زیرا عصمت یکی از شرایط حتمی نبوت است و در کتابهای کلام تفصیلاً مورد بحث واقع شده و برای اثبات آن از ادله عقلیه و نقلیه استفاده شده است.
گفتنی است مهمترین هدف پیامبران این است که حقایق وحیانی را که بشر در پیمودن راه سعادت دنیوی و اخروی، جسمانی و نفسانی، بدانها نیاز دارد، بدون کم و زیاد، در اختیار مردم قرار دهد، و تحقق این موضوع بدون عصمت پیامبر امکانپذیر نیست. اگر پیامبر مانند سایر مردم جایزالخطا باشد چه تضمینی وجود دارد که حقایق وحیانی بهطور کامل در اختیار مردم قرار گیرد؟
در قرآن نیز بدین مطلب اشاره شده است:
« عالِمُ الغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یسْلُک ُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِـیعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَیهِمْ وَأَحْصی کلَّ شَیءٍ عَدَداً »؛[232]
خدا عالم به غیب است، هیچ کس را بر غیب خودش آگاه نمیکند مگر آن کس از رسولان را که برگزیده است. که برای محافظت او فرشتگانی را از پیشرو و پشتسر میگمارد، تا بداند که رسولان، پیامهای پروردگارشان را به مردم ابلاغ میکنند، و خدا به آنچه نزد رسولان است احاطه دارد، و به شماره هر چیز آگاه است.
علامه طباطبائی در ذیل آیه یادشده مینویسد:
مراد از « مِنْ بَینِ یدَیهِ » ما بین رسولاللّه و مردمی است که به سوی آنها فرستاده شدهاست. و مراد از « مِنْ خَلْفِهِ » ما بین پیامبر و مصدر وحی، یعنی خداست.
آیه دلالت دارد که وحی الهی، از منبع صدور گرفته تا ابلاغ به مردم، مصون از خطا و اشتباه است. پیامبر در تلقی وحی تا ابلاغ به مردم از تصرف شیطان مصونیت دارد. جمله: « لِـیعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ » بر این مطلب دلالت دارد. معلوم میشود هدف وحی ابلاغ و تحقق در خارج است، و اگر رسول معصوم نباشد برای تحقق هدف، تضمینی وجود ندارد.[233]
بنابراین، باتوجه به ادله عقلی و نقلی قطعی الصدور، عصمت انبیا یک امر قطعی است، در نتیجه، وحی نیز از خطا و اشتباه مصونیت دارد.
لیکن منظور این نیست که آنچه در کتابهای تاریخ و حدیث به پیامبر نسبت داده شده صددرصد صحیح باشد، بلکه این مطلب فقط در قرآن صادق است، زیرا قطعیالصدور است، و همچنین در مورد احادیثی که صدور آنها از پیامبر با ادله معتبر شرعی به ثبوت رسیده باشد نیز میتوان گفت.
در توجیه مصونیت وحی از خطا میتوان چنین گفت: چنان که قبلاً گذشت وحی با علوم حصولی و متعارف، تفاوت دارد و نوعی دیگر است. زیرا در وحی حقایق وحیانی به طور مستقیم از جانب خداوند بر قلب و روح پیامبر القا میشود، بدون اینکه حواس و مشاعر ظاهر در آن دخالت داشته باشد. علوم وحیانی از سنخ مفاهیم نیستند بلکه نوعی مشاهده باطنی و حضوری است. حضور و مشاهده واقعیت خطابردار نیست. بنابراین، در تلقی وحی خطایی وجود ندارد.
در تنزل حقیقت وحیانی از روح پیامبر به مشاعر حسی او و ابلاغ به مردم نیز خطا و اشتباه راه ندارد، زیرا بر پایه مشاهدات حضوری پیامبر استوار بوده و از باطن ذات او سرچشمه میگیرد. و این پشتوانه نیرومند باطنی همیشه و در همه حال در اختیار پیامبر بود. پیامبر آنچه را در مثال و خیال متصل خود مشاهده میکرد با مقایسه آن با عالم بالاتر یعنی مثال و خیال منفصل و موافقت آن دو با هم صحت آن را در مییافت و کشفیات صوری خود را هم که در عالم مثال مطلق به آن رسیده بود با اتصال با عالم عقل و کشف معنوی و مقایسه کشف صوری با کشف معنوی و موافقت صورت با معنا به صحت آنها پی میبرد.
[225] . علم و دین، ص 35.
[226] . فلسفه دین، ص 133.
[227] . علم و دین، ص 131.
[228] . فلسفه دین، ص 133 ـ 134.
[229] . علم و دین، ص 268.
[230] . علم و دین، ص 35.
[231] . مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ص20.
[232] . جن، آیات 26 ـ 28.
[233] . المیزان، ج 2، ص 129.