وحی در اصطلاح
وحی در اصطلاح
همه پیامبران راستین در طول تاریخ مدعی بودند که به طور مستقیم با خداوند متعال در ارتباط هستند، حقایقی را دریافت میکنند که دیگر انسانها از درک آنها عاجزند. فرشته وحی را با چشم باطن مشاهده میکنند و صداهایی را میشنوند. از جانب خدا مأموریت دارند که پیامها و برنامههای او را به مردم برسانند و در ارشاد و راهنمایی بندگان کوشش کنند. این ارتباط ویژه و مرموز در اصطلاح، وحی نامیده میشود.
مرحوم شیخ مفید مینویسد:
وقتی وحی به خدا نسبت دادهشود، در عرف اسلام، به پیامبران اختصاص دارد.[28]
همو مینویسد:
گاهی خدای متعال در حال خواب چیزهایی را به بعض انسانها القا میکند که بعداً به همان صورت تحقق مییابد، لیکن در اسلام وحی نامیده نمیشود. گفته نمیشود: به فلانی وحی شد. ما عقیده داریم به ائمه معصومین علیهمالسلام نیز علومی القا شده ولی وحی نامیده نمیشود، زیرا مسلمانان اجماع دارند که بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر کسی وحی نخواهد شد.[29]
برای وحی، تعریفهایی شده که غالباً تعریف حقیقی نیستند. اصولاً تعریف ماهیت و حقیقت وحی برای امثال ما امکان ندارد، زیرا یک ارتباط عادی نیست تا درک و تعریف آن ممکن باشد. تعریفهایی که شده شرح اسمی بیش نیست.
علامه طباطبائی قدسسره در تعریف وحی مینویسد:
وحی شعور و درک ویژه است در باطن پیامبران، که درک آن جز برای آحادی از انسانها که مشمول عنایات الهی قرار گرفتهاند میسور نیست.[30]
در جای دیگر مینویسد:
وحی امری است خارقالعاده، از قبیل ادراکات باطنیه، شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.[31]
محمد فرید وجدی مینویسد:
وحی عبارت است از تعلیم خداوند متعال امور دین را به پیامبرانش به وسیله ملائکه.[32]
محمد رشیدرضا مینویسد:
وحی را تعریف کردهاند: «به اعلام خداوند متعال حکم شرعی را به یکی از پیامبران.» ولی من آن را تعریف میکنم که: «یک نوع عرفان است که شخص در نفس خودش آن را مییابد و یقین دارد از جانب خداست، با واسطه یا بدونواسطه.»[33]
زرقانی مینویسد:
وحی در لسان شریعت عبارت است از این که خداوند متعال آنچه را اراده تعلیم نموده به بندگان برگزیدهاش اعلام میکند ولی بهطور خفا و پنهانی.[34]
در مسیحیت نیز چنین تعریفهایی برای وحی دیده میشود.
جان هیگ مینویسد:
وحی مجموعهای از حقایق است که در احکام و قضایا بیان گردیده است. به وسیله وحی حقایق اصیل و معتبر الهی به بشر انتقال مییابد.
در دائرهالمعارف کاتولیک آمده:
وحی را میتوان به عنوان انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسایطی که ورای جریان معمول طبیعت است تعریف کرد.[35]
در کتاب قاموس کتاب مقدس مینویسد:
عموماً مقصود از وحی الهام میباشد.[36]
چنانکه اشاره شد در این تعاریف حقیقت وحی بیان نشده، بلکه به شرح اسم اکتفا شده است. بنابراین بهتر است به بیان وحی بپردازیم و تعریف آن را به پایان بحث موکول کنیم، ولی در خاتمه تذکر یک نکته را لازم میدانم:
کلمه وحی سه گونه استعمال دارد:
1. به معنای ایحاء، یعنی وحی فرستادن آمده که صفت وحی کننده است.
2. به معنای درک و دریافت مطلب آمده که صفت گیرنده وحی است.
3. به معنای وحی شده، یعنی حاصل فعل خداوند متعال و پیامبر آمده که صفت علوم و معارف و احکام دین است، و به همین مناسبت قرآن کریم وحی بهشمار میرود.
[28]. تصحیح الاعتقاد، ص 120
[29]. تصحیح الاعتقاد، ص 121
[30]. المیزان، ج 2، ص 159
[31]. المیزان، ج 2، ص 160
[32]. دائرة معارفالقرن العشرین، ج 10، ص 707
[33]. الوحى المحمدى، ص 44
[34]. مناهل العرفان فى علومالقرآن، ص 56
[35]. فلسفه دین، ص 119
[36]. قاموس کتاب مقدس، کلمه وحى