پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

نقشِ تشويق در تربيت‏

نقشِ تشویق در تربیت‏

 

همه انسان‏ها حتى‌ بزرگ سالان، تا آخر عمر نیاز به تشویق دارند. تشویق موجب رغبت، دل گرمى‌، نشاط و تحرک مى‌‏شود و انسان را به جدیت وادار مى‌‏کند. انسانى‌ که مورد تشویق قرار مى‌‏گیرد احساس آرامش و رضایت خاطر و اعتماد به نفس مى‌‏کند و براى‌ جدیت بیش‏تر و تحمل دشوارى‌‏ها آماده مى‌‏گردد.

برعکس، اگر مورد نکوهش یا ناسپاسى‌ قرار گرفت دل سرد و بى‌‏رغبت مى‌‏شود و احساس حقارت و ضعف مى‌‏کند. به گونه‏اى‌ که توان خویش را از دست داده و حتى‌ قادر به استفاده از استعدادهاى‌ موجود خویش هم ندارد.

تشویق، حس خودپسندى‌ و حب ذات انسان را اقناع مى‌‏کند و موجب قوت قلب و نشاط مى‌‏شود. برعکس، نکوهش و ناسپاسى‌ شخصیت انسان را تحقیر مى‌‏نماید و موجب افسردگى‌ و ملال مى‌‏گردد. وجود تشویق و تنبیه براى‌ پرورش انسان‏ها یک امر ضرورى‌ است، زیرا اگر نیکوکاران و بدکاران در نظر دیگران یکسان باشند موجب دل سردى‌ نیکوکاران، در نیکوکارى‌ و جرأت بدکاران در ادامه تبه کارى‌ خواهد شد.

در تربیت اسلامى‌ نیز افراد نیکوکار و افراد تبه کار یکسان به شمار نرفته‏اند. از نیکوکارى‌ تعریف و تحسین به عمل آمده و از تبه کارى‌ مذمت شده است. به نیکوکاران وعده پاداش نیک داده شده و براى‌ بدکاران عذاب و کیفر اخروى‌ مقرر گشته است.

قرآن از وعد و وعید، بشارت و انذار موج مى‌‏زند، لیکن در تربیت اسلامى‌ بر تشویق، بیش از تنبیه تکیه شده است. همه بشارت‏هاى‌ قرآن به منظور تشویق نیکوکاران نازل شده است.

خدا در قرآن مى‌‏گوید:

ما حقایق قرآن را سهل و آسان به زبان تو آوردیم تا اهل تقوا را بشارت دهى‌ و معاندان لجوج را بترسانى‌.[1] و مى‌‏فرماید:

اى‌ پیامبر به کسانى‌ که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت، باغستان‏هایى‌ است که نهرهاى‌ آب در آن جارى‌ است.[2] در احادیث نیز تأکید شده که مردمان خوب و بد نباید نزد شما مساوى‌ باشند؛ مثلًا: امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر مى‌‏نویسد:

نیکوکار و بدکار نزد تو مساوى‌ نباشد، زیرا موجب این مى‌‏شود که نیکوکاران در احسان کردن بى‌‏رغبت شوند و بدکاران به بدکارى‌ عادت کنند.[3] دانشمندان تعلیم و تربیت و روان شناسان نیز موضوع تشویق و نکوهش و بى‌‏تفاوتى‌ مربیان را نسبت به رفتار جمعى‌ از کودکان، مورد آزمایش قرار داده و تأثیر فوق العاده تشویق را در موفقیت آنان به اثبات رسانیده‏اند. هم‏چنین آثار بد نکوهش را در افراد دیگر مشاهده نموده‏اند.

بنابراین، تشویق را مى‌‏توان یکى‌ از عوامل مهم و روش‏هاى‌ مؤثر تربیت دانست که اولیا و مربیان مى‌‏توانند از آن استفاده کنند.

تشویق عبارت است از: قول یا عملى‌ که از فعل فاعل قدردانى‌ کرده و مى‌‏ستاید؛ مانند: آفرین، احسنت، بارک اللَّه، متشکرم، خوشنود شدم و یا با تقدیم هدیه، خرید اسباب بازى‌، لباس و کفش نو، شکلات، شیرینى‌، کتاب داستان، مداد رنگى‌ یا مانند: گردش، مسافرت، یا لبخند زدن، در آغوش گرفتن، بوسیدن، برایش قصه گفتن، یا مانند: اظهار رضایت کردن، تعریف و تمجید نمودن، نمره خوب دادن، مدال دادن، سر صف معرفى‌ کردن، پول دادن و امثال اینها.

اولیا و مربیان باید با توجه به مقدار سن و درک کودک و نوجوان و اوضاع و شرایط خاص زندگى‌ و ارزش و اهمیت کار او، نوع تشویق و مقدار آن را انتخاب نمایند.

کودک در سال‏هاى‌ اولیه زندگى‌ بیش از هر چیز به جلب رضاى‌ والدین و اظهار محبت، خنده‏ها، نوازش‏ها و پرستارى‌‏هاى‌ آنان نیاز دارد. لازم است تشویق‏ها نیز در همین طریق باشد.

 

وقتى‌ بزرگ‏تر شد به آفرین گفتن، شیرینى‌، اسباب بازى‌، گردش یا مهمانى‌ رفتن و شنیدن داستان بیش‏تر علاقه دارد. تشویق‏ها نیز بهتر است به همین طریق باشد.

وقتى‌ بزرگ‏تر شد به ورزش، کتاب داستان، تعریف و تمجید، کفش و لباس نو، هدیه، نمره خوب، مسافرت و انعام بیش‏تر علاقه دارد.

پس از آن به مسئولیت پذیرفتن، مورد مشاوره قرار گرفتن، قهرمان شدن، مدال گرفتن و در حضور جمع معرفى‌ شدن، بیش‏تر علاقه پیدا مى‌‏کند که تشویق‏ها نیز باید در همین راستا باشد.

آن‏چه در موارد مختلف تشویق، موجب جدیت انسان مورد تربیت مى‌‏شود، جلب رضایت پدر و مادر، معلّم، دوستان یا سایر مردم مى‌‏باشد. تصور این‏که عمل او مورد توجه و پسند دیگران واقع شده او را به حرکت و جدیت وادار مى‌‏کند.

 

لازم است اولیا و مربیان، از سنین نوجوانى‌ به بعد، بلکه مقدارى‌ هم جلوتر، اهمیت جلب رضایت و خشنودى‌ خداى‌ متعال را نیز مطرح سازند و از این طریق هم فرد مورد تربیت را مورد تشویق قرار دهند. کودک باید به تدریج بفهمد که جلب رضاى‌ خدا نیز بسیار اهمیت دارد و باید مورد نظر قرار گیرد.

کوتاه سخن این‏که تشویق، یکى‌ از روش‏هاى‌ مؤثر تربیتى‌ است که اولیا و مربیان مى‌‏توانند از آن استفاده نمایند. وقتى‌ یک رفتار یا اخلاق یا کردار نیک را از کودک مشاهده کنند، به وسیله یک عمل مناسب، اظهار رضایت نمایند. کودک در اثر این تشویق، به کار خود دل گرم مى‌‏شود و در تکمیل و ادامه آن جدیت خواهد کرد.

در این‏جا تذکر یک نکته مهم را لازم مى‌‏دانیم.

گرچه تشویق یک وسیله مؤثر تربیتى‌ است، امّا بى‌‏خطر هم نیست. خطر آن در این است که به صورت رشوه درآید و اعمال کودک به پاداش وابسته شود.

امکان دارد کودک پر توقع و طلبکار پرورش یافته و در همه جا انتظار پاداش داشته باشد. چنین فردى‌ وقتى‌ هم بزرگ شد در برابر هر عملى‌ توقع پاداش عملى‌، یا معنوى‌ خواهد داشت. از همه کس طلبکار مى‌‏شود ولى‌ خودش احساس مسئولیت نمى‌‏کند. حتى‌ در برابر انجام وظایف قانونى‌، اجتماعى‌ یا شرعى‌ خود نیز توقع پاداش خواهد داشت. در صورتى‌ که جامعه چنین شهروندى‌ را دوست ندارد.

 

بنابراین، اولیا و مربیان باید بیش از تشویق، بر وظیفه‏شناسى‌ و انجام وظیفه تکیه کنند. حتى‌ تشویق‏هاى‌ خود را در برابر انجام وظیفه انجام دهند. غذا خوردن کودک، درس خواندن او، کمک کردن به خانواده و رعایت اخلاق و آداب اجتماعى‌، براى‌ کودک به عنوان وظیفه است و باید آن‏ها را انجام دهد. حال اگر در مواردى‌ تشویق مى‌‏شود باید بدین عنوان باشد که چون به وظیفه‏ات عمل نموده‏اى‌ تشویق مى‌‏شوى‌.

براى‌ این‏که تشویق بى‌‏زیان بوده و بهتر نتیجه بدهد رعایت نکات زیر ضرورت دارد:

1. باید اخلاق یا رفتار نیک کودک مورد ستایش قرار گیرد، نه خود او. باید کودک بفهمد که کار او ارزش دارد نه شخص او. و اگر مورد تعریف و تشویق قرار مى‌‏گیرد به واسطه رفتار خوب او است.

2. تعریف و تمجید باید به صورت جزئى‌ و به مقدار واقع باشد، نه به صورت کلى‌ و بیش از مقدار واقعى‌. این درست نیست که به کودک بگوییم: چون بچه خوبى‌ هستى‌ تشویق مى‌‏شوى‌، یا بگوییم: تو بچه کاملًا راست گویى‌ هستى‌ وهیچ گاه دروغ نمى‌‏گویى‌. بلکه بهتر است بگوییم: چون فلان عمل خوب را انجام دادى‌ تشویق مى‌‏شوى‌. یا بگوییم: تاکنون دروغى‌ از تو نشنیده‏ایم.

اگر نقاشى‌ کودک را تعریف مى‌‏کنیم بهتر است به نکات مثبت و ظرافت‏هاى‌ آن نیز اشاره نماییم. اگر از خط او تعریف مى‌‏کنیم بهتر است به جهات زیبایى‌ آن نیز اشاره کنیم.

3. تشویق باید گاه گاه و در برابر کارهاى‌ ممتاز باشد، نه به صورت دائم و براى‌ هر کار، زیرا اگر چنین شد ارزش و تأثیر تربیتى‌ خود را از دست خواهد داد.

4. وقتى‌ کودک را تعریف و تحسین مى‌‏کنیم نباید او را با بچه دیگرى‌ مقایسه کرده و انتقاد نماییم؛ مثلًا خوب نیست که پدر به فرزندش بگوید: آفرین بر تو که خوب درس مى‌‏خوانى‌ و مانند حسن، تنبل نیستى‌، زیرا در این صورت کودک دیگر، تحقیر و مذمت شده و در نتیجه بدآموزى‌ دارد.

5. در تشویق و تعریف نباید زیاده روى‌ کرد، زیرا ممکن است موجب غرور و خود بزرگ‏بینى‌ شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

چه بسا فردى‌ که در اثر تعریف و تمجید به غرور مبتلا شده است.[4] و فرمود:

وقتى‌ کسى‌ را ستایش مى‌‏کنى‌ مدح او را کوتاه کن.[5] 6. در مدح و ستایش از کودک نباید از مرز واقع و مقدار استحقاق تجاوز کرد و به غلو اغراق گویى‌ پرداخت، زیرا کودک از واقعیت خود خبر دارد و خود را مستحق آن مقدار از مدح را نمى‌‏داند. در نتیجه به ستایش‏کننده بدبین مى‌‏شود وستایش او را تملق‏گویى‌ محسوب مى‌‏دارد و احیاناً تملق گویى‌ را از او یاد مى‌‏گیرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

ستایشى‌ که بیش از مقدار استحقاق باشد تملق گویى‌ است و چنان چه کمتر از مقدار استحقاق باشد از ناتوانى‌ گوینده یا حسد او حکایت دارد.[6] نیز فرمود:

مبادا کسى‌ را ستایش کنى‌ به چیزى‌ که در او نیست، زیرا کار او صفتش را تصدیق مى‌‏کند و تو را تکذیب مى‌‏نماید.[7] 7. تشویق باید با ارزش کار کودک متناسب باشد، صلاح نیست که در برابر یک فعالیت کوچک و کم اهمیت کودک، تشویق‏هاى‌ بزرگ انجام بگیرد.

پاداش‏هاى‌ بزرگ باید در برابر کارهاى‌ بزرگ باشد. بهتر است پاداش‏ها هم‏گام با موفقیت‏هاى‌ تدریجى‌ کودک و ترقى‌ کند.

8. باید پاداش‏ها و تشویق‏ها، در برابر فعالیت‏ها و جدیت‏هاى‌ کودک انجام بگیرد، نه در برابر موهبت‏هاى‌ ذاتى‌ او؛ مثلًا یک کودک کم‏هوش که در اثر جدیت و تلاش، رفته رفته به موفقیت‏هایى‌ نایل مى‌‏گردد و نمره پنج او به هشت ترقى‌ مى‌‏کند نیز قابل ستایش و تشویق است. باید به مقدار جدیت و موفقیت خود کم کم مورد تشویق قرار گیرد تا به حد اعلاى‌ ترقى‌ ممکن خود نایل گردد.[8]

 

[1]. مریم( 20) آیه 57:\i« فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدّاً».
[2]. بقره( 2) آیه 25:\i« وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجرِى‌ مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ».
[3]. نهج ‏البلاغه، نامه 53:« ولا یکوننّ المحسنُ و المسی‏ءُ عندک بمنزلةٍ سواء، فإنّ فی ذلک تزهیداً لأهل‏الإحسان فی الإحسان، و تدریباً لأهل الإساءة على‌ الإساءة».
[4]. بحارالأنوار، ج 73، ص 295:« ربّ مَفتونٍ بحسن القوِل فیه».
[5]. غررالحکم، فصل 17، شماره 11:« إذا مَدحتَ فَاختصِر».
[6]. بحارالأنوار، ج 73، ص 295:« الثناء بأکثرَ من الاستحقاق مَلقٌ، و التقصیرُ عن الاستحقاق عیٌّ أو حسدٌ».
[7]. غررالحکم، فصل 5، شماره 83:« إیّاک أن تُثنی على‌ أحد بما لیس فیه، فانّ فعلَه یُصدِّق وصفَه و یُکذبک».
[8] امینى‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.