مهمترین هدف رسالت پیامبران، به ویژه پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله تعلیم و تربیت انسانها بوده است. در قرآن کریم مىفرماید: همانا که خدا بر مؤمنان منّت نهاد که رسولى از خودشان را فرستاد تا آیات خدا را برایشان بخواند و نفوس آنان را از آلودگىها پاک سازد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد. «1» یکى از مهمترین ویژگىهاى انسان، تربیت پذیرى است که از آغاز پیدایش شروع شده و در طول تاریخ ادامه داشته و خواهد داشت. تعلیم و تربیت یک نشو و نماى مداوم انسانى است که نسل بزرگتر حاصل آموخته ها و تجربه هاى خود و گذشتگان را به نسل کوچکتر منتقل مىسازد. ترقى و تکامل و تمدن انسانها در ابعاد مختلف، معلول همین تعلیم و تربیت عمومى است.
تعلیم و تربیت تا سالیان دراز یک حرفه نبود و مسئولان خاصى نداشت، بلکه پدران و مادران و بزرگان قبیله این وظیفه مهم را انجام مىدادند. با ازدیاد نسل انسانى و توسعه علوم و فنون مسئله تعلیم و تربیت پیچیدهتر و دشوارتر شد، به گونه اى که مشکلات آن، بدون برنامهریزى و کار دقیق کارشناسى امکان نداشت.
پیرو آن، گروهى از دانشمندان بر آن شدند تا اوقات خود را در مسائل و مشکلات تعلیم و تربیت صرف کنند و به تحقیق و پژوهش بپردازند. و نتیجههاى تحقیقات خود را به صورت شفاهى یا تألیف کتاب در اختیار اولیا و مربیان قرار دهند. کارشناسانى به وجود آمدند و هزاران کتاب نوشته شد و تعلیم و تربیت به صورت یک دانش و حرفه درآمد.
طبعاً در میان دانشمندان این فن، در موضوعات و شیوههاى تربیتى، اختلاف نظرهایى پیدا شد و مکتبهاى مختلف تربیتى به وجود آمد. ما در این فرصت کوتاه نمىتوانیم به نقد و بررسى آن مکتبها بپردازیم، اما به صورت کوتاه عرض مىکنم که همه این مکتبها در این جهت اشتراک دارند که جنبه مهم انسانیت را نادیده گرفته و او را جز حیوانى تکامل یافته نمىدانند که با مرگ نابود خواهد شد. در آفرینش او هدفى جز لذت جویى و ادامه زندگى دنیوى چیزى وجود ندارد. با چنین دیدگاهى، براى تعلیم و تربیت او برنامهریزى مىکنند.
اسلام نیز در تعلیم و تربیت انسانها مکتب خاصى دارد که از نوع جهان بینى و انسانشناسى او سرچشمه مىگیرد. مکتب تربیتى اسلام بر اصول و مبانى زیر که با براهین قطعیه به اثبات رسیده استوار گشته است:
1. جهان آفریدگارى دارد که آن را آفریده و اداره مىکند.
2. انسانیت انسان در جسم عنصرى و نامى و نفس حیوانى و غرائز و احساسات آن خلاصه نمىشود. بلکه علاوه بر آنها داراى روحى مجرد و ملکوتى است که با مردن نابود نمىشود، بلکه از این جهان به جهان آخرت انتقال مىیابد.
3. آفرینش انسان بىهدف و لغو نیست. بدین هدف آفریده شده تا با علم و عمل صالح و اخلاق نیک روح انسانى خود را پرورش و تکامل دهد و براى زندگى خوب و نورانى جهان پس از مرگ آماده سازد.
4. براى انسانها جهان دیگرى مقرر شده تا افراد صالح و نیکوکار به پاداش نیک برسند و تبهکاران کیفر ببینند.
5. انسان در همین جهان دو زندگى دارد: یکى زندگى دنیوى که مربوط به جسم و نفس حیوانى اوست، دیگرى زندگى باطنى که مربوط به روح انسانى اوست، انسان در همین جهان در باطن ذات خود یا به سوى کمال و جمال و نورانیت مطلق سیر و صعود مىکند، یا به سوى حیوانیت و ظلمات تنزل مىنماید. این دو نوع زندگى از نوع عقاید، اخلاق و کردار انسانها سرچشمه مىگیرند.
بنابراین، در مکتب تربیتى اسلام جنبههاى مختلف جسمانى، نفسانى و روحانى انسان و حیات دنیوى و باطنى نیز مورد عنایت قرار مىگیرند.
ناگفته نماند که اصول مکتب تربیتى اسلام روشن است؛ ولى شیوه ها و روشهاى تربیتى به طور تفصیل، بدان گونه که در کتابهاى تعلیم و تربیت آمده بیان نشده است.
البته در قرآن و احادیث به برخى شیوهها اشاره شده است. مانند گفت و گو و استدلال. پند و نصیحت، بحث و جدال، نشان دادن الگو، نرمش و مدارا، تشویق، تنبیه، احسان در برابر بدرفتارى، بخشش و گذشت، احترام، محبت، ولى این مقدار در حل مشکلات پیچیده و دشوار تربیتى کافى به نظر نمىرسد. در این باره ناچاریم از کتابهاى تربیتى که حاصل تجربهها و پژوهشهاى کارشناسان است استفاده کنیم، ولى باید همواره به چند نکته مهم توجه داشته باشیم:
1. نویسندگان و کارشناسان علوم تربیتى تنها به بعد جسمانى و حیوانى تربیت شوندگان نظر دارند و غالباً از بعد انسانى و آثار و لوازم آن غفلت دارند. باید مراقب باشیم رهنمودهاى آنان به جنبه انسانى و حیات باطنى آنان لطمهاى وارد نسازد.
2. دانشمندان علوم تربیتى به همه چیز حتى اخلاق از دید زندگى دنیوى مىنگرند و از تأثیرات نفسانى آنها غفلت دارند، باید مراقب باشیم تربیت شوندگان به مادىنگرى صرف کشیده نشوند.
3. این دانشمندان در پرورش انسان تنها به عمل مىنگرند و از عقیده و نیت غفلت دارند و این یک اشتباه است. کوتاه سخن این که آراء تربیتى این دانشمندان قابل استفاده است و نمىتوان یک سره آنها را مردود شمرد، ولى نه در همه جا و براى همه کس، بلکه بهرهگیرى از آنها نیاز به یک نوع کارشناسى اسلامى دارد تا آنها را با ضوابط و معیارهاى اسلامى بسنجد و اصلاح و تکمیل کند.
در پایان تذکر این نکته را لازم مىدانم: در کتابهاى حدیث احادیثى دیده مىشود که به برخى از شیوههاى تربیتى سفارش مىکند، ولى نمىتوان به طور مطلق، در همه جا نسبت به هرکس معتبر و قابل عمل دانست، زیرا برخى از آنها ضعیف هستند و حجیت شرعى ندارند و نمىتوان به طور قطع آنها را به اسلام نسبت داد. اگر هم از لحاظ سند صحیح باشند باز هم نمىتوان آنها را در همه جا و نسبت به هر مورد معتبر و قابل عمل دانست. بهرهگیرى از احادیث تربیتى نیز نیاز به کارشناسى تربیتى اسلامى دارد.
مثلًا اگر در حدیثى کتک زدن را به عنوان یک وسیله و شیوه تربیتى معرفى کرده نمىتوان و نباید آن را کلى و در همه جا و براى هر کس مفید و قابل عمل دانست، زیرا در برخى موارد نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.
کتاب حاضر با توجه به جهان بینى و انسانشناسى ویژه اسلام و به منظور تحقق آرمانها و اصول قطعى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و با بهرهگیرى فراوان از آراى دانشمندان علوم تربیتى و با استفاده از قرآن کریم و احادیث و سیره پیامبر و امامان معصوم، و گاهى با تجربههاى شخصى خودم نوشته شده است. امید است که براى اولیا و مربیان در پرورش انسانهایى شایسته سودمند باشد.
یادآور مىشوم که این کتاب در دیماه سال 1372 به وسیله انتشارات انجمن اولیا و مربیان در دو جلد چاپ و انتشار یافت. در سالهاى بعد نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است، ولى با توجه به این که به صورت محدودى انتشار مىیافت از ناشر درخواست شد اجازه دهند به وسیله ناشر دیگر نیز چاپ و نشر شود تا بهتر و بیشتر مورد استفاده قرار گیرد. ناشر محترم به حسن نیت و سعه صدر این تقاضا را پذیرفتند. بدین وسیله از مسئولان مؤسسه مذکور تشکر مىکنم. اکنون همان کتاب با ویراستارى دقیق، در یک جلد به وسیله مؤسسه بوستان کتاب قم چاپ و نشر مىشود.
(1). آل عمران (3) آیه 164: «ولقد منّ اللَّه على المؤمنین اذبعث فیهم رسولًا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلم الکتاب و الحکمة».
اردیبهشت ماه 1383
ابراهیم امینى