پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

مسئولان تربيت و وظايف سنگين آن‏ها

مسئولان تربیت و وظایف سنگین آن‏ها

تربیت کودکان و جوانان یک مسئولیت همگانى‏‌ است و نیاز به هماهنگى‏‌ و همکارى‏‌ همه افراد و نهادهاى‏‌ مربوطه دارد. اگر همه، انجام وظیفه کنند زمینه براى‏‌ تربیت صحیح افراد فراهم مى‏‌شود و برنامه‏ هاى‏‌ تربیتى‏‌ پیش مى‏‌روند. ولى‏‌ اگر همکارى‏‌ و تفاهم وجود نداشته باشد توفیق کامل برنامه ‏ها را نمى‏‌توان پیش‏بینى‏‌ کرد. به همین جهت مسئولان تربیت را نام برده و به مسئولیت سنگین آن‏ها اشاره مى‏‌نماییم:
 

خانواده‏

مقصود ما از خانواده همه کسانى‏‌ است که به طور مستمر یا غالب با کودکان زندگى‏‌ مى‏‌کنند؛ مانند: پدر، مادر، پدر بزرگ، مادر بزرگ، برادر و خواهر بزرگتر و حتى‏‌ خدمتکار منزل. در این میان پدر و مادر چون سرپرستى‏‌ کودک را بر عهده داشته و باعث وجود او هستند، در تربیت او نیز نقش مهم‏تر و وظیفه سنگین‏ترى‏‌ را برعهده دارند. پدر و مادر شدن فقط به تولید مثل نیست، زیرا این کار از عهده‏ حیوانات نیز ساخته است. والدین در صورتى‏‌ لیاقت پدرى‏‌ و مادرى‏‌ را دارند که در تعلیم و تربیت فرزند خود هم جدیت کنند. اسلام تربیت و تأدیب را یکى‏‌ از حقوق فرزندان مى‏‌داند که اگر پدر و مادر در انجام آن کوتاهى‏‌ کنند مورد عاق فرزند قرار گرفته و در قیامت مورد بازخواست قرار مى‏‌گیرند.
پیامبر اکرم صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

خدا آن‏ها را ابرار نامید، چون به والدین و فرزندان خود احسان کردند. چنان که پدر و مادر بر تو حق دارند، فرزندان نیز حق دارند.[1] هم چنین فرمود:
فرزندانتان را بر نیکوکارى‏‌ کمک کنید، هر کس که بخواهد عقوق را از فرزندان خود خارج سازد مى‏‌تواند.[2] و نیز فرمود:

یا على‏‌! خدا لعنت کند پدر و مادرى‏‌ که موجب عاق شدن فرزند خود شوند. یا على‏‌! چنان که فرزند ممکن است عاق والدین شود، پدر و مادر نیز ممکن است عاق فرزندان شوند. یا على‏‌! خدا رحمت کند والدینى‏‌ که باعث نیکوکارى‏‌ فرزندشان نسبت به خودشان شوند.[3] امام سجاد علیه السلام ضمن حدیثى‏‌ فرمود:
حق فرزندات این است که توجه داشته باشى‏‌ او از توبه وجود آمده و منسوب به تو خواهد بود و خوب و بدش در همین دنیا به تو نسبت داده‏ خواهد شد. مسئولیت تأدیب و خداشناسى‏‌ و کمک براطاعت از پروردگار، برعهده تو نهاده شده است. پس باید رفتار تو نسبت به او مانند عمل کسى‏‌ باشد که مى‏‌داند در احسان به او پاداش نیک و در بد رفتارى‏‌ با او معاقب خواهد بود.[4] رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

همه شما سرپرست هستید، و نسبت به زیردستان خود مسئولیت دارید. والى‏‌ سرپرست رعیت و مسئول آن‏ها مى‏‌باشد. مرد سرپرست خانواده‏اش و مسئول آن‏هاست. زن سرپرست خانه شوهر و فرزندانش و مسئول آن‏ها مى‏‌باشد.[5] امام صادق علیه السلام فرمود:
فرزند سه حق بر پدر دارد: مادر خوب انتخاب کردن، نام خوب نهادن، جدیت در تربیت و تأدیب او.[6] پیامبر اسلام صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

فرزند بر پدر خود چند حق دارد: نوشتن، شنا کردن و تیراندازى‏‌ را به او یاد دهد و جز رزق حلال و پاکیزه به او نخوراند.[7]

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
حق فرزند برپدر این است که نام نیکویى‏‌ برایش انتخاب کند و نیکو تربیت نماید و قرآن را به او یاد دهد.[8] پیامبر اکرم صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

هر کس دخترى‏‌ داشته باشد و او را نیکو تربیت کند، در تعلیم او نیز بکوشد و از نعمت‏هایى‏‌ که خدا بر او ارزانى‏‌ داشته به او بدهد، آن دختر او را از دخول در آتش‏دوزخ جلوگیرى‏‌ خواهد کرد.[9] امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتى‏‌ آیه‏ «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً» نازل شد، مردم گفتند: چگونه خودمان و خانواده ‏مان را از آتش دوزخ نگه داریم؟

فرمود: عمل خیر انجام دهید و به خانواده‏تان نیز تذکر بدهید تا انجام دهند و آنان را بر طاعت خدا تأدیب کنید.[10] امام صادق علیه السلام فرمود:

مؤمن علم و ادب صالح را براى‏‌ خانواده‏اش به ارث مى‏‌گذارد به گونه‏ اى‏‌ که همه آن‏ها داخل بهشت مى‏‌شوند، کوچک و بزرگ و خادم و همسایه او بهشتى‏‌ مى‏‌شوند. امّا بنده گنهکار، ادب بد را براى‏‌ خانواده‏اش به ارث مى‏‌گذارد و بدین‏ وسیله همه آن‏ها را به دوزخ مى‏‌فرستد.[11] رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

فرزندانتان را بر سه خصلت تربیت کنید: محبت پیامبر، محبت اهل بیت پیامبر و قرائت قرآن.[12] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
پدر ارثى‏‌ را براى‏‌ فرزندش باقى‏‌ نمى‏‌گذارد که بهتر از ادب و تربیت نیک باشد.[13] پیامبر اکرم صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

فرزندان خود را گرامى‏‌ بدارید و آن‏ها را نیکو تربیت کنید تا خدا شما را بیامرزد.[14] بنابراین تعلیم و تربیت فرزندان یکى‏‌ از وظایف بسیار مهم و سنگینى‏‌ است که بر دوش والدین نهاده شده است. در زمان کودکى‏‌؛ مخصوصاً دو سال اول زندگى‏‌، دوران بسیار حساس و سرنوشت‏سازى‏‌ است. شخصیت کودک هنوز شکل نگرفته و براى‏‌ پذیرفتن هر نوع تربیتى‏‌ آمادگى‏‌ دارد. اتفاقاً این دوران حساس را در دامن مادر و تحت سرپرستى‏‌ پدر مى‏‌گذراند و در اثر رفتار و گفتار آنان استعدادهایش پرورش مى‏‌یابد و شخصیت آینده‏اش ساخته مى‏‌شود.
بنابراین، سرنوشت هر کودک تا حد زیادى‏‌ در اختیار والدین است، لذا بستگى‏‌ دارد که اطلاعاتشان در چه حد باشد و در تعلیم و تربیت فرزندانشان چه‏ مقدار عنایت به خرج دهند. پدر و مادر اگر درست انجام وظیفه کنند بزرگ‏ترین خدمت را نسبت به فرزندانشان انجام خواهند داد و سعادت و خوشبختى‏‌ آینده آن‏ها را تأمین خواهند کرد. به علاوه خودشان نیز از وجود چنین فرزندان شایسته‏اى‏‌ بهره‏مند خواهند شد و به اجتماع نیز بزرگ‏ترین خدمت را انجام خواهند داد، زیرا افراد شایسته، مفید و خدمت‏گزارى‏‌ را پرورش داده و به اجتماع تقدیم کرده‏اند. به طور کلى‏‌ چنین والدینى‏‌ در دنیا و آخرت سربلند و مأجور خواهند بود.

امّا اگر در انجام این مسئولیت سنگین الهى‏‌- وجدانى‏‌ و اجتماعى‏‌، غفلت و سهل‏انگارى‏‌ کنند، بزرگ‏ترین خیانت‏ها و جنایت‏ها را نسبت به فرزندانشان مرتکب شده‏اند، زیرا با تربیت‏هاى‏‌ غلط و اشتباهات خود اسباب بدبختى‏‌ آن‏ها را فراهم ساخته‏اند که چنین خیانتى‏‌ در جهان آخرت بى‏‌کیفر نخواهد ماند. به علاوه نتایج تربیت‏هاى‏‌ سوء فرزندان در همین جهان نیز دامن‏گیر والدین خواهد شد.
مفاسد و مشکلاتى‏‌ که در جوانان مشاهده مى‏‌شود- مانند: انحرافات و مفاسد جنسى‏‌، ولگردى‏‌، بى‏‌بندوبارى‏‌، بى‏‌کارى‏‌، اعتیاد، جنایت، سرقت، انتحار، فرار از خانه، افسردگى‏‌، یأس، اضطراب، بى‏‌رغبتى‏‌ به زندگى‏‌، خودبینى‏‌، بى‏‌اعتمادى‏‌ به نفس، ضعف اراده، وسواسى‏‌گرى‏‌، بى‏‌عرضگى‏‌ و ناتوانى‏‌، خودخواهى‏‌، خود کوچک‏بینى‏‌، و ده‏‌ها مشکل اخلاقى‏‌ دیگر که متأسفانه دامن‏گیر نسل جوان شده- یا مستقیماً از تربیت سوء والدین سرچشمه مى‏‌گیرد یا این که آن‏ها در این امر شریکند و سهم‏بزرگى‏‌ را برعهده دارند.

آیا خدا چنین والدینى‏‌ را در قیامت مورد بازخواست و مؤاخذه قرار نمى‏‌دهد؟! تولید فرزند، واجب نیست، ولى‏‌ تعلیم و تربیت و تأدیب او وظیفه‏ پدر و مادر است. چه لزومى‏‌ دارد انسان فرزندانى‏‌ را به وجود آورد، ولى‏‌ نسبت به تعلیم و تربیت آن‏ها بى‏‌عنایت و سهل‏انگار باشد و در نتیجه افرادى‏‌ بدبخت و بى‏‌تربیت را در اجتماع رها کند و اسباب گرفتارى‏‌ و آبروریزى‏‌ خود را نیز فراهم سازد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

وجود فرزند بد یکى‏‌ از مصائب بزرگ آدمى‏‌ است.[15] و فرمود:
فرزند بد شرافت پدر و مادر را ویران مى‏‌سازد و آبروى‏‌ گذشتگان را مى‏‌ریزد.[16] بنابراین، تربیت فرزند را نمى‏‌توان امرى‏‌ بى‏‌اهمیت تلقى‏‌ کرد و با بى‏‌عنایتى‏‌ از کنار آن گذشت، بلکه وظیفه‏اى‏‌ است بسیار مهم که پدران و مادران باید نسبت به آن کمال عنایت را به خرج دهند. «روسو» عقیده دارد.

براى‏‌ اصلاح اجتماع ابتدا باید نه از دولت، بلکه از خانواده شروع کرد. اگر بتوان اصلاحى‏‌ در آداب و رسوم عمومى‏‌ پدید آورد باید در بدو امر با اصلاح آداب و رسوم خانوادگى‏‌ آغاز شود و این امر مطلقاً بر عهده پدران و مادران است.[17] در خاتمه تذکر این نکته ضرورت دارد که وظیفه تربیت فرزند، تنها در دوران کودکى‏‌ خلاصه نمى‏‌شود و تا زمان نوجوانى‏‌ و پایان دوران جوانى‏‌ نیز ادامه دارد، بلکه دوران نوجوانى‏‌ و جوانى‏‌ از اهمیت و حساسیت بیش‏ترى‏‌ برخوردار است.
والدین باید در این دوران حساس و بحرانى‏‌ نیز مراقب جوانانشان باشند، لیکن نحوه مراقبت و برخورد با آن‏ها در زمان جوانى‏‌ با طرز برخورد با آنان در زمان‏ کودکى‏‌ متفاوت خواهد بود.
 

مدرسه‏


کودک از سن شش سالگى‏‌ وارد مدرسه مى‏‌شود و غالباً تا سن هیجده سالگى‏‌ در مدرسه خواهد ماند. در هر روز تقریباً شش ساعت در مدرسه است، به منزل هم که برمى‏‌ گردد، غیر از ساعت‏هاى‏‌ خواب و خوراک و کمى‏‌بازى‏‌، به انجام تکالیف مدرسه اشتغال دارد. بدین صورت، در این مدت تقریباً اکثر اوقات او صرف مدرسه خواهد شد و دانش‏آموز دوران طفولیت دوم، دوران نوجوانى‏‌ و جوانى‏‌ خود را که از حساس‏ترین دوران عمر او محسوب مى‏‌شود، در مدرسه خواهد گذرانید.

کودک که مدت شش سال از آغاز عمر خود را در محیط محدود خانواده و در کنار پدر و مادر مى‏‌زیسته، از آغاز هفت‏سالگى‏‌ وارد اجتماع بزرگ‏تر (مدرسه) مى‏‌شود که مرکب است از مدیر، عده‏اى‏‌ آموزگار و گروهى‏‌ از کودکان هم‏سال یا کمى‏‌ بزرگ‏تر از خود. محیط جدید براى‏‌ کودک کاملًا تازگى‏‌ و اهمیت دارد. او آموخته‏‌هاى‏‌ گذشته خود و اخلاق و رفتارى‏‌ را که در محیط محدود خانواده فرا گرفته، با کسب اطلاعات جدید و مشاهده اخلاق و رفتار اعضاى‏‌ اجتماع جدید، مورد بررسى‏‌ و تجدید نظر قرار مى‏‌دهد تا شکل ثابتى‏‌ را براى‏‌ خود برگزیند.

بنابراین دوران طفولیت دوم که در مدرسه مى‏‌گذرد بسیار مهم و سرنوشت ‏ساز است.

دوران نوجوانى‏‌ و جوانى‏‌ نیز از اهمیت بسیار بالایى‏‌ برخوردار است. در این دوران غریزه جنسى‏‌ بیدار و شکوفا مى‏‌شود و نوجوان و جوان نیاز شدید به یک راهنماى‏‌ عاقل و مهربان و با تدبیر دارند. تا برنامه آینده زندگى‏‌ و راه صحیح را برایشان ترسیم کند و از انحرافات جلوگیرى‏‌ نماید.
در این دوران در جسم و جان نوجوان تحولى‏‌ به وجود مى‏‌آید. نوجوانى‏‌ و جوانى‏‌ دوران استقلال‏طلبى‏‌، آینده‏نگرى‏‌، خودسازى‏‌، شور، عشق، امید، نشاط، تحرک، تهور، تخیل، تلاش، و کنجکاوى‏‌ است و جوان در این دوران بحرانى‏‌ و پرتلاطم به یک راهنماى‏‌ با تجربه، خیرخواه، دلسوز و با تدبیر نیاز دارد که موقعیت حساس، عواطف و خواست‏هاى‏‌ درونى‏‌ او را به خوبى‏‌ درک کند و نتیجه تجربیات خود را مخلصانه در اختیارش قرار دهد؛ در کارها با او مشورت کند و وزارت او را بپذیرد- چنان که در احادیث آمده است- و در حل مشکلات زندگى‏‌ به یارى‏‌اش بشتابد.

متأسفانه اکثر پدران و مادران، از درک صحیح جوانان خود و عواطف و تمایلات درونى‏‌ آن‏ها ناتوانند و استقلال‏طلبى‏‌ و تشخص آنان را محترم نمى‏‌شمارند و به همین جهت با فرزندان خود بیگانه و غیر مأنوس هستند.

بهترین نهادى‏‌ که مى‏‌تواند این خلأ را پر کرده و در این موقعیت حساس به یارى‏‌ جوانان بشتابد، مدرسه است. مدرسه جایگاه مهمى‏‌ است و مسئولیت سنگینى‏‌ را بر دوش دارد. کار مدرسه، در آموزش دانش‏آموزان و انتقال برخى‏‌ از مفاهیم علمى‏‌ و کلاسیک به آنان، خلاصه نمى‏‌شود، بلکه این نهاد وظیفه سنگین‏ترى‏‌ را برعهده دارد که عبارت است از تربیت روانى‏‌ و اخلاقى‏‌ دانش‏آموزان و پیش‏گیرى‏‌ از وقوع انحراف و فساد. مدرسه این مسئولیت بزرگ الهى‏‌ و وجدانى‏‌ را پذیرفته و باید در انجام آن تلاش و جدیت کند.

اگر مدرسه به وظیفه‏اش به درستى‏‌ عمل کند، نزد خدا بهترین پاداش را خواهد گرفت و چنان چه در این باره غفلت یا کوتاهى‏‌ نماید، مورد مؤاخذه و بازخواست واقع خواهد شد.
اگر در احادیث از مقام والاى‏‌ معلّم ستایش‏هاى‏‌ فراوان شده، در حدى‏‌ که در قیامت حق شفاعت به وى‏‌ داده مى‏‌شود، براى‏‌ تعلیم تنها نیست، بلکه تعلیمى‏‌ است که با تربیت و تأدیب همراه باشد. دانش‏آموز امانتى‏‌ است الهى‏‌ که به منظور تعلیم و تربیت به مدرسه تحویل داده مى‏‌شود و در این مدت سرپرستى‏‌ او برعهده مدیر و معلّمان مدرسه خواهد بود و حق تعلیم و تربیت دارد.

حضرت سجاد علیه السلام در این باره مى‏‌فرماید:

امّا حق دانش ‏آموزت این است که بدانى‏‌ خدا به وسیله علمى‏‌ که به تو داده و خزینه دانشى‏‌ که بر تو ارزانى‏‌ داشته، تو را قیم و سرپرست دانش‏آموزانت قرار داده است. اگر در این سرپرستى‏‌ که خدایت داده خوب عمل کنى‏‌ و نسبت به آن‏ها همانند یک خزانه‏دار مهربان و خیرخواه نسبت به مولاى‏‌ خود باشى‏‌ که با صبر و از روى‏‌ حساب اموال خزینه را خرج مى‏‌کند و به موقع مصرف مى‏‌کند، اگر تو هم نسبت به شاگردانت چنین باشى‏‌ سرپرست لایقى‏‌ خواهى‏‌ بود و مى‏‌توانى‏‌ چنین امید و اعتقادى‏‌ را داشته باشى‏‌ و اگر رفتارى‏‌ این گونه نداشته باشى‏‌ نسبت به خداى‏‌ متعال خیانت‏کار و نسبت به بندگانش ستمکار هستى‏‌ و لباس و عزتى‏‌ را که به تو عطا کرده مورد تعرض (و نابودى‏‌) قرار داده‏اى‏‌.[18] حضرت صادق علیه السلام فرمود:

هنگامى‏‌ که قیامت برپا شود، عالم و عابد محشور مى‏‌شوند. وقتى‏‌ در پیشگاه عدل الهى‏‌ قرار گرفتند به شخص عابد گفته مى‏‌شود: به سوى‏‌ بهشت برو. ولى‏‌ به شخص عالم گفته مى‏‌شود، توقف کن و براى‏‌ کسانى‏‌ که در حسن تأدیب آن‏ها اقدام نمودى‏‌، شفاعت کن.[19] امام باقر علیه السلام فرمود:
هر کس که راه خیرى‏‌ را به دیگرى‏‌ تعلیم کند، به مقدار اجر عامل، به او نیز پاداش مى‏‌دهند، بدون این که از اجر عمل کننده چیزى‏‌ کم شود و هر کس که راه ضلالت را به دیگرى‏‌ تعلیم کند، به مقدار کیفر عامل، به او نیز مى‏‌دهند، بدون این که در کیفر عامل نقصانى‏‌ حاصل شود.[20] رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:

خدا رحمت کند خلفاى‏‌ مرا. گفته شد: یا رسول‏اللّه خلفاى‏‌ شما چه کسانى‏‌ هستند؟ فرمود: کسانى‏‌ که سنت مرا احیا مى‏‌کنند و به بندگان خدا تعلیم مى‏‌نمایند.[21] به هر حال مدرسه در تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان مسئولیت بسیار سنگینى‏‌ را بردوش گرفته و مى‏‌تواند بزرگ‏ترین نقش را ایفا کند.
 

 

صدا و سیما



امروز رادیو و تلویزیون از وسایل عمومى‏‌ به شمار مى‏‌آید و تقریباً در همه خانواده‏‌ها راه یافته است؟ به ویژه رادیو که شاید خانه‏اى‏‌ خالى‏‌ از آن نباشد. در

خانواده‏ هاى‏‌ فقیر و ثروتمند، تحصیل کرده و بى‏‌سواد، در دهات و شهرها، در کارخانه‏‌ها و ادارات، در مغازه‏‌ها و تجارت‏خانه‏‌ها، در وسایل نقلیه عمومى‏‌ و خصوصى‏‌، در مزارع و کوهستان‏ها، در مساجد و حسینیه‏‌ها، در هتل‏ها و قهوه‏خانه‏‌ها و به طور کلى‏‌ در همه جا و پیش همه کس رادیو حضور دارد. رادیو وسیله‏اى‏‌ است همگانى‏‌ که شبانه‏روز کار مى‏‌کند و هر لحظه که بخواهند به راحتى‏‌ مى‏‌توانند از آن استفاده نمایند.
رادیو به صورت یکى‏‌ از لوازم اولیه زندگى‏‌، وسیله تفریح و آرامش بخش، راهنما و مرشد، مبلّغ و معلّم، دوست صمیمى‏‌ و پاسخ‏گوى‏‌ مشکلات در آمده است. بنابراین، رادیو یکى‏‌ از مهم‏ترین وسایل تعلیم و تربیت عمومى‏‌ محسوب شده و مى‏‌تواند در آموزش فرهنگ اسلامى‏‌ بزرگ‏ترین و بهترین نقش را ایفا کند.

بعد از رادیو، تلویزیون مهم‏ترین و عمومى‏‌ترین وسیله تعلیم و تربیت به شمار مى‏‌رود. این وسیله عمومى‏‌ گرچه به مقدار رادیو فراگیر نیست و همه خانواده‏‌ها بدان دسترسى‏‌ ندارند و برنامه‏‌هایش نیز مستمر نیست، لیکن علاقه‏مندان بیش‏ترى‏‌ داشته و به طور مستقیم یا غیر مستقیم در بینندگان تأثیر عمیق‏ترى‏‌ به جاى‏‌ مى‏‌گذارد، زیرا برنامه‏‌هاى‏‌ تلویزیون غالباً از طریق فیلم و هنر و تصویر ارائه مى‏‌شود و لذا از جاذبیت ویژه‏اى‏‌ برخوردار است، از این جهت بر رادیو برترى‏‌ دارد. بنابراین تلویزیون نیز مى‏‌تواند در نشر و توسعه فرهنگ غنى‏‌ اسلام و تعلیم و تربیت عموم اقشار ملت، بزرگ‏ترین نقش را ایفا کند.
صدا و سیما چنان که مى‏‌تواند در خدمت مردم و اسلام باشد و با تهیه و تنظیم و اجراى‏‌ برنامه‏‌هاى‏‌ جالب و سودمند و هماهنگ اسلامى‏‌، در تهذیب و تکمیل نفوس انسان‏ها، پرورش و ترویج اخلاق نیک و جلوگیرى‏‌ از انحرافات و مفاسد اخلاقى‏‌ داشته و در ترقى‏‌ و عظمت کشور نقش مهمى‏‌ را برعهده بگیرد؛ هم‏چنین مى‏‌تواند به صورت یک وسیله تفریح و سرگرمى‏‌ و کم‏فایده در آید که نه تنها در پرورش اخلاق نیک وظیفه مطلوب را درست انجام ندهد، بلکه احیاناً در اثر سهل‏انگارى‏‌ و بى‏‌مبالاتى‏‌ و اجراى‏‌ برنامه‏‌هاى‏‌ غلط و حساب نشده، مروج انحراف و بد اخلاقى‏‌ نیز باشد. تا برنامه‏‌هایش چه باشد و چگونه تنظیم شود.

در این جاست که نقش مهم صدا و سیما و مسئولیت سنگین مدیران، کارگزاران، هنرمندان، گویندگان و مجریان این رسانه‏‌هاى‏‌ عمومى‏‌ آشکار مى‏‌شود. صدا و سیما مى‏‌تواند فرهنگ عمومى‏‌ را دگرگون سازد و جامعه را به سوى‏‌ عظمت و کمال تعالى‏‌ بخشد یا به سوى‏‌ ذلت و بدبختى‏‌ و سقوط بکشاند.

بنابراین مسئولان و کارگزاران صدا و سیما باید به نکات زیر توجه کنند:

1. شغل آن‏ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم یک شغل فرهنگى‏‌ و در مسیر تعلیم و تربیت است که با انتخاب این شغل، مسئولیت مهم تعلیم و تربیت جامعه را برعهده گرفته‏اند. اگر درست انجام وظیفه نمایند نزد خدا پاداش نیک دارند و اگر در انجام وظیفه کوتاهى‏‌ کنند مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
2. تربیت، فنى‏‌ است بسیار ظریف و حساس که به اطلاعات کافى‏‌ نیاز دارد.

هنرمندان، مجریان و گویندگان باید بدانند که میلیون‏ها انسان در سنین متفاوت، با افکار مختلف و در شرایط و اوضاع گوناگون، به سخنان آن‏ها گوش مى‏‌دهند و تمام حرکاتشان را زیر نظر دارند و در قالب مزاج مخصوص و امکانات خود از آن‏ها تأثیر مى‏‌پذیرند و درس مى‏‌گیرند. تربیت شونده چندان توجهى‏‌ به اهداف مجریان برنامه ندارد و الزامى‏‌ هم ندارد که فقط بر طبق اهداف آن‏ها تربیت شود، امّا از مجموعه برنامه‏‌ها امورى‏‌ را مى‏‌پذیرد که براى‏‌ پذیرش آن‏ها استعداد و آمادگى‏‌ دارد. گاهى‏‌ شنیدن یک جمله یا مشاهده یک تصویر، فردى‏‌ را دگرگون‏ مى‏‌سازد؛ گرچه مجریان اصلًا چنین هدفى‏‌ را منظور نداشته باشند.

3. هزینه‏ هاى‏‌ سنگین این رسانه‏ هاى‏‌ جمعى‏‌ از خزانه دولت تأمین مى‏‌شود که در نهایت از اموال عمومى‏‌ مردم فراهم خواهد شد، بنابراین باید در خدمت مردم و در طریق رشد و تکامل و تعلیم و تربیت صحیح آن‏ها گام بردارند و جنبه‏‌هاى‏‌ سرگرمى‏‌ و تفریحى‏‌ نباید در اولویت قرار گیرد.

4. جمهورى‏‌ اسلامى‏‌ ایران یک نظام اسلامى‏‌ است و باید ترویج و گسترش اسلام و احیاى‏‌ فضایل و ارزش‏هاى‏‌ آن نیز در رأس برنامه‏‌هایش قرار گیرد.

بنابراین کلیه برنامه‏‌هاى‏‌ صدا و سیما که مسئولیت آموزش و پرورش اسلامى‏‌ را برعهده گرفته است باید از فرهنگ غنى‏‌ اسلام نشأت بگیرد.

5. براى‏‌ رسیدن به چنین هدف بزرگى‏‌ تماس دائم و همکارى‏‌ مستمر مدیران و مجریان صدا و سیما با اسلام‏شناسان واقعى‏‌ و کارشناسان تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ ضرورت دارد. با همکارى‏‌ نزدیک این دو قشر مى‏‌توان برنامه‏‌هاى‏‌ آموزنده و جالب اخلاقى‏‌ تهیه کرد و به اجرا گذارد و فرهنگ اسلامى‏‌ را نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهان گسترش داد و از مفاسد اخلاقى‏‌ جلوگیرى‏‌ کرد.
دانشمندان دین‏

مسئولیت علماى‏‌ دین در زمینه تعلیم و تربیت از دیگران سنگین‏تر و گسترده‏تر است؛ بلکه ابتدا به سوى‏‌ آن‏ها توجه دارد، زیرا با ورود در این شغل، مسئولیت ترویج و تبلیغ دین و نشر فرهنگ و تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ را به عنوان یک وظیفه پذیرفته‏اند. آن‏ها جانشین پیامبر و کارشناس علوم اسلامى‏‌ هستند و وظیفه دارند کار پیامبر و اهل بیت را که تعلیم و تزکیه نفوس است انجام دهند.
آنان از بیت‏المال و از طریق دین ارتزاق مى‏‌کنند، پس باید در نشر حقایق دین و پرورش نفوس انسان‏ها تلاش و جدیت نمایند. تعریف و تمجیدهایى‏‌ که در احادیث از علما شده، تا حدى‏‌ که در قیامت براى‏‌ پیروانشان شفاعت مى‏‌کنند نیز در همین ارتباط است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هنگامى‏‌ که قیامت برپا شود، خداى‏‌ متعال عالم و عابد را محشور مى‏‌کند. وقتى‏‌ در پیشگاه او قرار گرفتند به عابد مى‏‌گوید: داخل بهشت شو و به عالم مى‏‌گوید:

توقف نما و براى‏‌ مردم شفاعت کن، چون در حسن تأدیب و تربیت آن‏ها جدیت کردى‏‌.[22] اگر پدر و مادر مسئول تربیت فرزندان خود هستند، علماى‏‌ دین نیز- که کارشناسان تعلیم و تربیت اسلامى‏‌اند- وظیفه دارند برنامه‏‌ها و شیوه‏‌هاى‏‌ تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ را در اختیار آنان قرار دهند. اگر دبیران، آموزگاران و استادان، مسئولیت تعلیم و تربیت کودکان و جوانان را برعهده دارند، علماى‏‌ دین نیز موظف‏اند نظریات اسلام را در مورد تعلیم و تربیت از متون اسلامى‏‌ استخراج و در اختیار علاقه‏مندان بگذارند. علماى‏‌ دین علاوه بر این که باید با زبان، قلم و عمل خود در تعلیم و تربیت کودکان، جوانان و دیگران کوشش کنند، با صدا و سیما نیز باید همکارى‏‌ و تعاون داشته باشند.
مدرسان و طلاب حوزه‏‌هاى‏‌ علمیه نمى‏‌توانند نسبت به استنباط و تدریس برنامه‏‌ها و شیوه‏‌هاى‏‌ تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ غفلت و سهل‏انگارى‏‌ نموده و آن چنان رفتار کنند که گویا اسلام در باره تعلیم و تربیت اصلًا نظرى‏‌ ندارد.
 

 

نویسندگان‏


یکى‏‌ از وسایل بسیار مهم و مؤثر در تعلیم و تربیت، کتاب، مجله و روزنامه است.
روزنامه و مجله تقریباً در اکثر خانه‏‌ها راه یافته و مقدارى‏‌ از اوقات فراغت افراد به خواندن مطالب مطبوعات مى‏‌گذرد. عده‏اى‏‌ از مردم هم اهل مطالعه هستند و کم و بیش کتاب مى‏‌خوانند. افراد باسواد باید همواره با کتاب، مجله و روزنامه مأنوس باشند و بدین وسیله بر اطلاعات خود بیفزایند.

به هر حال خواندن کتاب، مجله و روزنامه مقدارى‏‌ از اوقات قشر وسیعى‏‌ از افراد را اشغال مى‏‌کند و بدون شک در روح آن‏ها و طرز تفکرشان آثار خوب یا بدى‏‌ خواهد داشت.
بنابراین، مطبوعات را باید یکى‏‌ از وسایل مهم تعلیم و تربیت عمومى‏‌ محسوب کرد. لذا نویسندگان و ناشران نیز در این ارتباط نقش مهمى‏‌ برعهده دارند. آنان هر فرهنگى‏‌ را که ترویج و اشاعه دهند، افراد جامعه نیز به همان صورت پرورش مى‏‌یابند. ارباب مطبوعات مى‏‌توانند مروج فرهنگ دانش‏دوستى‏‌، وظیفه‏شناسى‏‌، خدمت‏گزارى‏‌، آزادى‏‌، نیکوکارى‏‌، عدالت‏خواهى‏‌، فداکارى‏‌، عفت، کار و کوشش، ثبات و استقامت، گذشت و دیگر فضایل انسانى‏‌ باشند؛ چنان که مى‏‌توانند فرهنگ مادى‏‌گرى‏‌، سودپرستى‏‌، خودخواهى‏‌، مصرف‏گرایى‏‌، شهوترانى‏‌، بى‏‌بندوبارى‏‌، کوته‏نظرى‏‌، تن‏پرورى‏‌، سستى‏‌ و بى‏‌تعهدى‏‌ و دیگر رذایل اخلاقى‏‌ را ترویج کنند.

نویسندگان باید به این نکته توجه داشته باشند که با نوشته‏‌ها، داستان‏سرایى‏‌ها، تجزیه و تحلیل‏ها، تعریف و تمجیدها، نقد و انتقادها، تصاویر و نقاشى‏‌ها و حتى‏‌ با الفاظ و عبارات خود، در گروه عظیمى‏‌ از اقشار مختلف جامعه تأثیر مى‏‌گذارند، تأثیرى‏‌ خوب یا بد. نویسنده در برابر نوشته‏‌هایش در پیشگاه عدل الهى‏‌ مسئول خواهد بود. اگر درست انجام وظیفه کند پاداش نیک خواهد دید و اگر در نوشته‏‌هایش بدآموزى‏‌ باشد به سزایش خواهد رسید.
بنابراین، نویسندگى‏‌ کار سهل و ساده‏اى‏‌ نیست، بلکه کارى‏‌ است دشوار و پرمسئولیت. نویسنده هم باید در مطالب دقت کند که برخلاف حقیقت نباشد و هم مراقب باشد تا چیزى‏‌ را ننویسد که از لحاظ تربیتى‏‌ بدآموزى‏‌ داشته باشد.
 

 

حکومت اسلامى‏‌


در میان مسئولان امر تعلیم و تربیت، دولت اسلامى‏‌ وظیفه سنگین‏تر و فراگیرترى‏‌ دارد. حکومت اسلامى‏‌ بدین جهت که یک نظام مکتبى‏‌ است، باید دفاع از اسلام، ترویج و اجراى‏‌ کامل برنامه‏‌هاى‏‌ آن در ابعاد مختلف در رأس امورش قرار گیرد؛ مثلًا تعلیم و تربیت افراد، برطبق مبانى‏‌ تربیتى‏‌ اسلامى‏‌ که از ضروریات اولیه نظام به شمار مى‏‌رود. آحاد ملت چنین حقى‏‌ را برحکومت دارند و اسلام نیز چنین وظیفه ‏اى‏‌ برعهده ‏اش نهاده است.

دولت اسلامى‏‌ وظیفه دارد براى‏‌ تعلیم و تربیت صحیح افراد جامعه و جلوگیرى‏‌ از مفاسد و انحرافات اخلاقى‏‌، به طور جدى‏‌ توجه داشته و سرمایه‏گذارى‏‌ کند. از کارشناسان تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ و اسلام‏شناسان واقعى‏‌ دعوت کند و از آن‏ها بخواهد تا براى‏‌ تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ برنامه‏‌ها و طرح‏هاى‏‌ جامع و هماهنگى‏‌ را تهیه و تنظیم کنند. آن گاه برنامه‏‌ها را در اختیار مراکز مختلف تربیتى‏‌؛ مانند: آموزش وپرورش، دانشگاه، پدران و مادران، صدا و سیما، گویندگان و نویسندگان، مدیران روزنامه‏‌ها و مجلات قرار داده و از آنان بخواهد که به طور منسجم و هماهنگ آن‏ها را به اجرا گذارند.
در این میان تعلیم و تربیت کودکان، نوجوانان و جوانان از دشوارى‏‌ و ضرورت بیش‏ترى‏‌ برخوردار است که دولت اسلامى‏‌ وظیفه دارد توجه خاصى‏‌ نسبت به آن داشته باشد، زیرا اینان آینده‏سازان کشوراند و کیفیت تربیت آن‏ها در آینده کشور تأثیر به سزایى‏‌ خواهد داشت. بنابراین، هر چه نیرو و امکانات در این راه صرف شود، ارزش دارد و اگر دولت اسلامى‏‌ در این باره کوتاهى‏‌ کند، در پیشگاه عدل الهى‏‌ مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود:
آگاه باشید که همه شما نگهبان هستید و نسبت به رعیت خود مسئولیت دارید.

پس امیرى‏‌ که براى‏‌ حفظ مردم گمارده شده نسبت به رعیت خود مسئولیت دارد.[23] معقل مى‏‌گوید:
از رسول خدا شنیدم که مى‏‌فرمود: هر کس که ولایت امور مسلمین را برعهده بگیرد، ولى‏‌ در اصلاح امور و ارشاد و نصیحت آنان جدیت نکند با آن‏ها داخل بهشت نخواهد شد.[24] هنگامى‏‌ که رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله معاذ را به ولایت یمن فرستاد فرمود:

اى‏‌ معاذ! کتاب خدا را به آن‏ها تعلیم کن و با اخلاق نیک پرورش ده.[25] امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم فرمود:

من بر شما حق دارم و شما هم بر من حق دارید، امّا حق شما بر من این است که شما را نصیحت کنم، غنائم را در بین شما درست تقسیم نمایم، در تعلیم شما اقدام کنم تا حدى‏‌ که جاهل نباشید، و شما را تأدیب کنم تا علوم را فرا گیرید.[26] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
بر امام و رهبر مسلمین چیزى‏‌ واجب نیست جز آنچه از جانب خدا بر آن مأموریت یافته: ابلاغ مواعظ، کوشش در نصیحت مردم، برپا داشتن سنت‏ها، اقامه حدود بر کسانى‏‌ که استحقاق آن را دارند و رسانیدن سهام به اهلش.[27] بنابراین، حکومت اسلامى‏‌ علاوه بر این که باید نیازهاى‏‌ اقتصادى‏‌ مردم برطرف کند و در اجراى‏‌ آن‏ها به مقدار توان خود سرمایه‏گذارى‏‌ نماید، وظیفه دارد براى‏‌ حفظ مکتب و ارزش‏هاى‏‌ آن، تعلیم و تربیت اسلامى‏‌ مردم و جلوگیرى‏‌ از مفاسد اجتماعى‏‌ و انحرافات اخلاقى‏‌ نیز به مقدار توان برنامه‏ریزى‏‌ و سرمایه‏گذارى‏‌ کند.

عوامل مؤثر در تربیت و ضرورت هماهنگى‏‌ بین آن‏ها
چنان که قبلًا نیز گفته شد، تربیت بدین صورت تحقق مى‏‌یابد که فرد مورد تربیت، در مجموعه‏اى‏‌ از اوضاع و شرایط قرار گیرد و برطبق امکاناتى‏‌ که برایش فراهم شده، استعدادهاى‏‌ خود را پرورش داده و به فعلیت مى‏‌رساند. بنابراین، تربیت یک امر فردى‏‌ نیست که بر طبق دلخواه یک مربى‏‌ انجام گیرد، بلکه‏

مجموع اوضاع، شرایط و امکانات ویژه انسان مورد تربیت را باید از عوامل مؤثر در تربیت محسوب داشت؛ عواملى‏‌ مانند: پدر، مادر، سایر اعضاى‏‌ خانواده، هم‏بازى‏‌هاى‏‌ کودک، محیط زندگى‏‌، اوضاع اقتصادى‏‌ خانواده، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، همکلاسى‏‌ها، مسجد و سایر مراکز دینى‏‌، مراکز تفریح و بازى‏‌، صدا و سیما، روزنامه‏‌ها و مجلات، کتاب‏ها، سینماها. علاوه بر آن افکار و رفتار شخصیت‏هاى‏‌ سرشناس، اندیشه ‏ها و فرهنگ حاکم بر جامعه نیز در کیفیت پرورش افراد تأثیر دارند.

فرد مورد تربیت بر طبق مزاج ویژه و شرایط و امکانات خود تحت تأثیر برخى‏‌ از این عوامل قرار مى‏‌گیرد و پرورش مى‏‌یابد. هیچ یک از عوامل مذکور، به تنهایى‏‌ نمى‏‌تواند تربیت صحیح و مطلوب کودک را تضمین کند، بلکه توفیق یک برنامه تربیتى‏‌، به نسبت هماهنگى‏‌ موجود میان عوامل مختلف خواهد بود.
اگر در یک برنامه تربیتى‏‌ همه عوامل مؤثر، هماهنگ بود و در جهت هدف مورد نظر بسیج شده باشند، امکان توفیق بسیار زیاد خواهد بود. ولى‏‌ اگر بعضى‏‌ عوامل هدف معینى‏‌ را تعقیب نمایند، لیکن عوامل دیگر برخلاف آن هدف، عمل کنند و اثرش را خنثى‏‌ سازند، نمى‏‌توان توفیق چندانى‏‌ را پیش‏بینى‏‌ کرد؛ مثلًا اگر والدین نسبت به کودک به گونه‏اى‏‌ رفتار کنند و مدرسه به گونه‏اى‏‌ دیگر، کودک در انتخاب راه سرگردان مى‏‌شود و نمى‏‌داند کدام یک را بپذیرد.

در نتیجه عکس‏العمل‏هاى‏‌ بد و احیاناً خطرناکى‏‌ در او به وجود خواهد آمد. به همین جهت در تعلیم و تربیت و حل مشکلات رفتارى‏‌ و اخلاقى‏‌ کودک، همکارى‏‌ نزدیک اولیا و مربیان کاملًا ضرورت دارد. هم چنین اگر مربیان هدف خاصى‏‌ را تعقیب کنند، ولى‏‌ برنامه‏‌هاى‏‌ صدا و سیما، یا مجلات و روزنامه‏‌ها، بر خلاف آن هدف حرکت نمایند، اولیا نمى‏‌توانند در نیل به اهداف‏ خود کاملًا امیدوار باشند.
بنابراین، وظیفه حکومت اسلامى‏‌ این است که برنامه‏‌هاى‏‌ فرهنگى‏‌ و تربیتى‏‌ جامعه را منسجم و هماهنگ سازد و از نهادهاى‏‌ مربوطه بخواهد که همه در یک خط و به طور هماهنگ در اجراى‏‌ آن‏ها جدیت کنند.[28]

[1]. مجمع الزوائد، ج 8، ص 146: « سمّاهم اللّه الأبرار؛ لأنّهم بَرَّوا الآباء و الآمهات و الابناء. کما أنّ لوالدیک علیک حقّاً کذلک لولدک».
[2]. همان، ص 146: « أعینوا أولادکم على‏‌ الِبرّ، من شاء استَخرجَ العقوقُ من ولدِه».
[3]. مکارم‏الاخلاق، ص 517: « یا علیّ! لعن اللَّه والدین حَمَلا ولدهَما عقوقَهما، یا علیّ! یلزم الوالدین من ولدهما ما یلزم لهما من عقوقِهما. یا علیّ! رحم اللّه والدینِ حَمَلا ولدَ هما على‏‌ بِرِّهما».
[4]. همان، ص 484: « و أمّا حقّ ولدک: فأن تعلم أنّه منک و مضاف إلیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و إنّک مسؤول عمّا ولیّته من حسن الأدب و الدلالة على‏‌ ربّه و المعونةِ له على‏‌ طاعته. فَاعمَل فی أمره عَمَلَ من یَعلمُ أنّه مُثابٌ على‏‌ الإحسان إلیه، معاقبٌ على‏‌ الإساءة إلیه».
[5]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1459: « ألا کلّکم راع و کلّکم مسؤول عن رعیّته. فالأمیر الذی على‏‌ الناس راعٍ، و هو مسؤول عن رعیّته، و الرجل راعٍ على‏‌ أهل بیته و هو مسؤول عنهم، و المرأة راعیةً على‏‌ بیت بَعلِها وُ ولدِه و هی مسؤولة عنهم».
[6]. تحف‏العقول، ص 337« و تَجِب للولد على‏‌ والده ثلاثُ خصالٍ: اختیاره لوالدته، و تحسین اسمه، و المبالغة فی تأدیبه».
[7]. کنزالعمال، حدیث 4534: « حقّ الولد على‏‌ والده أن یُعِّلِمه الکتابةَ و السباحةَ و الرمایةَ، و أن لایرزَقه إلّاطیّباً».
[8]. نهج البلاغه، باب المختار من الحکم، شماره 339: « حقّ الولد على‏‌ الوالد أن یُحَسّنَ اسمَه و یُحَسِّنَ أدبَه و یُعلِّمهَ القرآنَ».
[9]. کنزالعمال، حدیث 45391: « من کانت له ابنةٌ فاًدّبها و أحسن أدَبها، و عَلَمّها فأحسَنَ تعلیمَها، فأوسَعَ علیها من نِعَمِ اللَّه التی أسبَغَ علیه کانت له منعةً و سَتَراً من النار».
[10]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 362: لما نزلت‏\i« یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً»
قال الناس: کیف نقی أنفسنا و أهلَنا؟ قال:« اعملوا الخیرَ و ذَکِّروا به أهلیکم، و أدِّبوهم على‏‌ طاعةِ اللَّه».
[11]. همان، ص 362: « لایزال المؤمنُ یُورِث أهلَ بیتِه العلمَ و الأدبَ الصالح حتى‏‌ یُدخِلَهم الجنَّة، حتى‏‌ لایُفِقد منهم صغیراً و لا کبیراً ولا خادماً ولا جاراً. ولا یزال العبد العاصی یُورث أهل بیتهِ الأدبَ اسیّ‏ء حتى‏‌ یُدخِلَهم النارَ جمیعاً، حتى‏‌ لایُفِقد فیها منهم صغیراً ولا کبیراً ولا خادماً ولا جاراً».
[12]. کنزالعمال، حدیث 45409: « أدّبوا أولادکم على‏‌ثلاثِ‏خصالٍ: حبِ‏نبیّکم، و حبِّ أهل بیتِه، وقرإةِالقرآنِ».
[13]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 625: « ما نَحَلَ والد ولداً نحلًا أفضل من أدب حسنٍ».
[14]. بحارالأنوار، ج 104، ص 95: أنّه قال:« أکرِموا أولادَکم، و أحسنوا آدابَهم یُغْفَر لکم».
[15]. غررالحکم، ص 180:« أشدُّالمصائبِ‏سوءُ الخلف».
[16]. همان، ص 78: « ولد السوء یَهدِمُ الشرفَ و یشَینُ السَلَفَ».
[17]. مربیان بزرگ، ص 188.
[18]. تحف العقول، ص 267: « و أمّا حقّ رعیّتک بالعلم: فأن تَعلَم أنّ اللّه قد جعلک لهم‏ [ قیّماً ] فیها آتاک من العلم و ولّاک من خزانةِ الحکمةِ، فان أحسنتَ فیما ولّاک اللّه من ذلک، و قمتَ به لهم مقامَ الخازن الشفیق الناصحِ لمولاه فی عبیده، الصابرِ المحتسبِ الذی إذا رأى‏‌ ذاجاجة أخَرجَ له من الأموال التی فی یدیه، کنتَ راشداً و کنتَ لذلک آملًا معتقداً و إلّاکنتَ له خائناً، و لخلقه ظالماً و لسلبه و غیره متعرّضاً».
[19]. بحارالأنوار، ج 2، ص 16: « إذا کان یوم القیامة بَعثَ اللّه عزّوجلّ العالمَ و العابدَ. فإذا وقفا بین یدی اللّه عزّوجلّ قیل للعابد: انطَلِق إلى‏‌ الجنّةِ: و قیل للعالم: قِف، تَشفعُ للناس بحسن تأدیبک لهم».
[20]. همان، ص 19: « من علّم باب هدى‏‌ کان له أجر من عَمِل به، ولاینقص أولئک من أجورهم، و من علّم باب ضلال کان له وِزرُ من عَمِل به، ولاینقص أولئک من أوزارهم».
[21]. همان، ص 25: « رحم اللّه خلفائی. فقیل: یا رسول اللّه من خلفائک؟ قال: الذین یحیون سنّتی، و یعلّمونها عباداللّه».
[22]. همان، ص 16: « إذا کان یوم القیامة بَعثَ اللّه عزّوجلّ العالم و العابد. فإذا وقفا بین یدی اللَّه قیل للعابد: انطلِق إلى‏‌ الجنّة، و قیل للعالم: قِف تشفع للناس بحسن تأدیبک لهم».
[23]. صحیح مسلم، ج 3، ص 1459: « ألا کلّکم راعٍ و کلّکم مسؤول عن رعیّته. فالأمیر الذی على‏‌ الناس راعٍ و هو مسؤول عن رعیّته».
[24]. همان، ص 1490: « ما مِن أمیر یَلی أمر المسلمین ثم لَایجهدُ لهم و لایَنصحُ إلّالم یَدخل معهم الجنّةَ».
[25]. تحف العقول، ص 26: « و لمّا بَعثَ رسولُ اللَّه صلى‏‌ الله علیه و آله معاذبن جبل إلى‏‌ الیمن وصّاه فقال: یا معاذ! علّمهم کتابَ‏اللَّه، و أحسِن أدبهم على‏‌ الأخلاق الصالحة».
[26]. نهج‏البلاغه، خطبه 33: « أیّها الناس؛ إنّ لی علیکم حقّاً ولکم علیّ حقّ، فأمّا حقّکم: فالنصیحة لکم، و توفیر فیئکم، و تعلیمکم کیلا تَجهلوا، و تأدیبکم کیما تَعلَموا».
[27]. همان، خطبه 101: « إنّه لیس على‏‌ الإمام إلّاما حمّل من أمر ربّه، إلابلاغ فی الموعظة، و الاجتهاد فی‏النصیحة، و الإحیاء للسنّة و إقامة الحدود، و إصدار السهمان على‏‌ أهلها».
[28] امینى‏‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.