پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

نقش محبت در تربيت‏

نقش محبت در تربیت‏

 

محبت در پرورش صحیح و متعادلِ جسم و جان کودک تأثیرات فراوانى‌‏‌ دارد که در امور زیر خلاصه مى‌‏‌شود:

1. محبت براى‌‏‌ انسان یک نیاز طبیعى‌‏‌ است. چنان‏که انسان به آب و غذا نیاز دارد به محبت نیز نیاز دارد. انسان، نفس خویش را طبعاً دوست دارد و دلش مى‌‏‌خواهد که محبوب دیگران باشد. کودک بیش از بزرگ‏ترها به این امر نیاز دارد. کودک چندان توجهى‌‏‌ ندارد که در کوخ زندگى‌‏‌ مى‌‏‌کند یا در کاخ. به نوع لباس و غذاى‌‏‌ خود نیز چندان توجهى‌‏‌ ندارد، امّا در این جهت که محبوب دیگران هست یا نه؟ کاملًا توجه و حساسیت دارد.

2. از آن‏جا که محبت چون یک نیاز طبیعى‌‏‌ است، وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تأثیر فراوانى‌‏‌ دارد. کودکى‌‏‌ که در محیط گرم محبت پرورش مى‌‏‌یابد روانى‌‏‌ شاد و دلى‌‏‌ آرام و با نشاط دارد. به زندگى‌‏‌ امیدوار و دل‏گرم بوده و خود را در این جهان پرآشوب تنها و بى‌‏‌ کس نمى‌‏‌داند، تا به دنبال تعادل و آرامش نفسانى‌‏‌ خویش را از دست بدهد. در پرتو محبت، صفات عالى‌‏‌ انسانیت، عواطف و احساسات کودک نیز به خوبى‌‏‌ پرورش مى‌‏‌یابد و نتیجه آن، پرورش انسانى‌‏‌ متعادل خواهد بود.

3. سلامت جسم و احساس محبوبیت، در آرامش نفس مؤثر است. آرامش نفس نیز بدون شک در سلامت اعصاب‏وجسم تأثیر بسزایى‌‏‌ خواهد داشت. جسم‏وجان کودکى‌‏‌ که از محبت‏هاى‌‏‌ گرم پدر و مادر اشباع مى‌‏‌شود و از آرامش نفسانى‌‏‌ و اعتماد برخوردار است بهتر از کودکى‌‏‌ که فاقد چنین نعمت بزرگى‌‏‌ است، رشد و پرورش نمى‌‏‌یابد.

4. کودک در محیط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر یاد مى‌‏‌گیرد، خوش‏قلب، خیرخواه و انسان دوست بار مى‌‏‌آید. چون طعم شیرین محبت را چشیده در فرداى‌‏‌ زندگى‌‏‌ حاضر است این عمل را نسبت به دیگران انجام دهد.

چنین انسانى‌‏‌ وقتى‌‏‌ بزرگ شد، همین اظهار محبت را نسبت به همسر، فرزندان، دوستان و معاشرین خود، انجام خواهد داد. با محبت‏هاى‌‏‌ گرم خود همه را شاداب مى‌‏‌گرداند و در مقابل، از محبت‏هاى‌‏‌ متقابل دیگران نیز برخوردار خواهد شد.

5. به محبت کننده علاقه پیدا مى‌‏‌کند. چون انسان حب ذات دارد، علاقه‏مندان خود را نیز دوست داشته و نسبت به آنان خوش‏بین مى‌‏‌شود. وقتى‌‏‌ کودک مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت، متقابلًا به آنان علاقه‏مند مى‌‏‌گردد. پدر و مادر را افرادى‌‏‌ قدرشناس، خیرخواه و قابل اعتماد مى‌‏‌شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مى‌‏‌دهد. چنین پدر و مادرى‌‏‌ بدون شک بهتر مى‌‏‌توانند در تربیت صحیح فرزندان خویش موفق باشند.

6. اظهار محبت، کودک را از ابتلا به عقده نفسانى‌‏‌ و احساس کمبود حقارت مصون مى‌‏‌دارد. برعکس، کودکى‌‏‌ که از محبت‏هاى‌‏‌ گرم پدر و مادر محروم بوده، یا نیاز او درست اشباع نشده، در نفس خویش احساس محرومیت مى‌‏‌کند. نسبت به پدر و مادر و دیگران که او را دوست ندارند، عقده نفسانى‌‏‌ پیدا مى‌‏‌کند. چنین انسانى‌‏‌ در معرض هرگونه انحراف و فسادى‌‏‌ خواهد بود.

به عقیده بسیارى‌‏‌ از دانشمندان، اکثر تندخویى‌‏‌ها، خشونت‏ها، لج‏بازى‌‏‌ها، زورگویى‌‏‌ها، بدبینى‌‏‌ها، اعتیادها، افسردگى‌‏‌ها، گوشه‏گیرى‌‏‌ها، نا امیدى‌‏‌ها و ناسازگارى‌‏‌هاى‌‏‌ افراد، معلول عقده حقارتى‌‏‌ است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است.

در اثر این عقده حقارت ممکن است دست به دزدى‌‏‌، قتل نفس و یا طغیان بزند تا از پدر و مادر و مردمى‌‏‌ که او را دوست ندارند انتقام بگیرد. حتى‌‏‌ ممکن است خودکشى‌‏‌ کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات یابد.

دزدى‌‏‌ و جنایت و طغیان‏هایى‌‏‌ که به‏وسیله کودکان و نوجوانان و جوانان به وجود مى‌‏‌آید غالباً معلول همین عقده روانى‌‏‌ مى‌‏‌باشد. بسیارى‌‏‌ از کودکان و نوجوانانى‌‏‌ که از منزل و شهر و دیار خود فرار کرده‏اند انگیزه فرار خود را کم مهرى‌‏‌ پدر و مادر دانسته‏اند.

در اثر همین کمبود محبت و احساس بى‌‏‌پناهى‌‏‌ است که دختر جوان، در مقابل چند جمله مودت‏آمیز یک جوان فریب‏کار، خود را مى‌‏‌بازد و تسلیم هوس‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ او مى‌‏‌گردد و آینده خویش را تباه مى‌‏‌سازد. بنابراین، اظهار محبت را مى‌‏‌توان به عنوان یکى‌‏‌ از عوامل مهم جلوگیرى‌‏‌ از مفاسد اخلاقى‌‏‌ و اجتماعى‌‏‌ معرفى‌‏‌ نمود.

از این مجموع، چنین نتیجه مى‌‏‌گیریم که محبت‏هاى‌‏‌ گرم پدر و مادر را مى‌‏‌توان به عنوان یکى‌‏‌ از عوامل مهم و مؤثر در تربیت دانست.

از این‏رو دین مقدس اسلام که به مسائل تربیتى‌‏‌ کاملًا عنایت دارد، درباره‏ محبت به کودکان توصیه‏هاى‌‏‌ فراوانى‌‏‌ نموده است، براى‌‏‌ نمونه:

امام صادق علیه السلام فرمود:

خدا بنده‏اش را به واسطه شدت محبتى‌‏‌ که نسبت به فرزند خود دارد، مورد مرحمت قرار مى‌‏‌دهد.[1] و فرمود:

حضرت موسى‌‏‌ از خداى‌‏‌ متعال سؤال کرد: افضل اعمال چیست؟ فرمود:

دوست داشتن فرزندان از بهترین اعمال است، زیرا آفرینش آنان بر توحید است و اگر مرگشان فرا رسید به رحمت من داخل بهشت خواهند شد.[2] پیغمبر اکرم صلى‌‏‌ الله علیه و آله فرمود:

کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربانى‌‏‌ کنید و هرگاه که به آنان وعده دادید، به وعده خود عمل نمایید، زیرا آنان شما را روزى‌‏‌ دهنده خود مى‌‏‌دانند.[3] هم‏چنین فرمود:

فرزندان خود را زیاد ببوسید، زیرا در برابر هر بوسه‏اى‌‏‌، درجه‏اى‌‏‌ از شما در بهشت بالا مى‌‏‌رود که بین درجات آن به مقدار پانصد سال فاصله است.[4] روایت شده:

مردى‌‏‌ خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد: تا کنون هیچ کودکى‌‏‌ را نبوسیده‏ام. وقتى‌‏‌ بیرون رفت پیامبر به اصحاب فرمود: به نظر من این مرد اهل دوزخ مى‌‏‌باشد.[5] پیامبر اکرم فرمود:

کسى‌‏‌ که به کودکان ترحم نکند و به بزرگ‏سالان احترام ننماید از ما نیست.[6] امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیت خود فرمود:

با کودکان مهربانى‌‏‌ کن و احترام بزرگان را نگه‏دار.[7] محبت به فرزند، سیره رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام بوده است. علاقه شدید پیامبر نسبت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام، معروف و مشهور است، براى‌‏‌ نمونه:

ابوهریره مى‌‏‌گوید:

رسول خدا صلى‌‏‌ الله علیه و آله حسن را مى‌‏‌بوسید. یک روز اقرع عرض کرد: من داراى‌‏‌ ده فرزند هستم ولى‌‏‌ تاکنون هیچ‏یک را نبوسیده‏ام. پیامبر فرمود: کسى‌‏‌ که به دیگران ترحم نکند مورد رحمت خدا قرار نخواهد گرفت.[8] براء بن عازب مى‌‏‌گوید:

رسول خدا را دیدم که حسین را در بغل گرفته بود و مى‌‏‌فرمود: خدایا من حسین را دوست مى‌‏‌دارم تو نیز او را دوست بدار.[9] ابن عباس مى‌‏‌گوید: نزد رسول خدا صلى‌‏‌ الله علیه و آله بودم، در حالى‌‏‌ که ابراهیم، فرزندش، را روى‌‏‌ زانوى‌‏‌ چپ و حسین را روى‌‏‌ زانوى‌‏‌ راست نشانده بود. گاهى‌‏‌ ابراهیم را مى‌‏‌بوسید و گاهى‌‏‌ حسین را، در همین حال جبرئیل نازل شد و از جانب خدا وحى‌‏‌ آورد.[10]

 

 

اظهار محبت‏

 

علاقه به فرزند یک امر طبیعى‌‏‌ است. شاید کمتر پدر و مادرى‌‏‌ پیدا شوند که قلباً فرزند خود را دوست نداشته باشند. امّا محبت قلبى‌‏‌ فقط خواسته درونى‌‏‌ کودک را تأمین نمى‌‏‌کند. کودک به محبتى‌‏‌ نیازمند است که آثار آن را در رفتار پدر و مادر مشاهده کند. محبت‏هاى‌‏‌ قلبى‌‏‌ پدر و مادر باید در نوازش‏ها، در آغوش گرفتن‏ها، تبسم‏ها و حتى‌‏‌ در آهنگ محبت‏آمیز سخنان پدر و مادر ظاهر شود.

کودک دوست دارد با پدر و مادر سخن بگوید و اسرار دلش را با آنان در میان بگذارد. دوست دارد با آنان براى‌‏‌ خرید به بازار برود، تفریح و مهمانى‌‏‌ برود.

دوست دارد به سخنانش خوب گوش دهند و پاسخ‏گو باشند. حتى‌‏‌ دوست دارد با پدر و مادرش بازى‌‏‌ کند. کودک دوست دارد در خانه محترم باشد و در اداره امور منزل مسئولیتى‌‏‌ را بر عهده بگیرد. لذا محبت قلبى‌‏‌ پدر و مادر را از این طریق کشف مى‌‏‌کند.

نیاز به محبت اختصاص به دوران کودکى‌‏‌ ندارد، بلکه در دوران نوجوانى‌‏‌ و جوانى‌‏‌ نیز به محبت‏هاى‌‏‌ پدر و مادر شدیداً نیاز دارد. مخصوصاً در سنین جوانى‌‏‌، که دوران بحرانى‌‏‌ و متلاطم زندگى‌‏‌ اوست، بیش از سایر اوقات به محبت، دلجویى‌‏‌ و مهربانى‌‏‌ پدر ومادر نیاز دارد. شاید باور نکنید که جوان حتى‌‏‌ به‏ نوازش‏ها و بوسه‏هاى‌‏‌ پدر و مادر خود نیز علاقه دارد.

 

محبت واقعى‌‏‌

 

محبت پدر و مادر نسبت به فرزند، یک امر طبیعى‌‏‌ است که باید همواره باقى‌‏‌ بماند و هیچ‏گاه خدشه‏دار نگردد، چون فرزند همیشه بدان نیاز دارد. ممکن است پدر و مادر از بعضى‌‏‌ کارهاى‌‏‌ فرزند خود ناراضى‌‏‌ باشند لیکن محبت پدر و فرزندى‌‏‌ را نمى‌‏‌توان نادیده گرفت، چون یک امر طبیعى‌‏‌ است. فرزند باید همیشه احساس کند که بالذات محبوب پدر و مادر خود مى‌‏‌باشد، گرچه از جهت رفتار بدش، مورد تنبیه قرار گرفته است.

بنابراین، به پدران و مادران توصیه مى‌‏‌شود که محبت را هیچ گاه وجه المعامله قرار ندهند. این درست نیست که بعضى‌‏‌ از پدران و مادران، محبت خود را وسیله نفوذ در فرزند قرار دهند؛ مثلًا به او بگویند: این کار را بکن تا مامان، تو را دوست بدارد، یا اگر فلان کار را انجام دادى‌‏‌ بابا تو را دوست ندارد. یا چون این عمل را انجام داده‏اى‌‏‌ تو را اصلًا دوست نداریم، زیرا این عمل چند عیب دارد:

اولًا: به اصل طبیعىِ ضرورت محبت پدر و مادر نسبت به فرزند، لطمه وارد مى‌‏‌سازد و آن را مورد تردید و امکان سلب قرار مى‌‏‌دهد، در صورتى‌‏‌ که چنین امرى‌‏‌ نه به صلاخ والدین است و نه به صلاح فرزند. رشته محبت نباید هیچ‏گاه بریده شود یا در معرض بریدن قرار گیرد، چون امکان دارد آثار و تبعات سوئى‌‏‌ را به همراه داشته باشد. اگر کودک رشته محبت والدین را منقطع دید امکان دارد در دام‏هاى‌‏‌ فساد گرفتار شود.

ثانیاً: با چنین برنامه‏اى‌‏‌ کودک به تدریج عادت مى‌‏‌کند که کارها را براى‌‏‌ جلب رضایت پدر و مادر و دیگر انسان‏ها انجام دهد، نه بر طبق وظیفه و جلب مصالح‏ واقعى‌‏‌ خود و دیگران. معیار خوبى‌‏‌ و بدى‌‏‌ کارها رادوست داشتن یا دوست نداشتن دیگران مى‌‏‌شناسد، در صورتى‌‏‌ که معیار خوب و بد باید خیر و صلاح واقعى‌‏‌ خود و اجتماع و جلب رضاى‌‏‌ خدا باشد، نه خواست مردم و جلب رضاى‌‏‌ آنان.

ثالثاً: چنین برنامه‏اى‌‏‌ ممکن است کودک را به تملق گویى‌‏‌، نفاق و فریب‏کارى‌‏‌ وادار سازد. امکان دارد براى‌‏‌ این‏که محبت والدین را از دست ندهد به فریب دادن آنان و دروغ متوسل شود.

بنابراین، پدر و مادر نباید هیچ‏گاه محبت خودشان را در گرو اطاعت فرزندانشان قرار دهند و در صورت نافرمانى‌‏‌ او را به سلب محبت تهدید نمایند.

 

 

محبت بى‌‏‌جا

 

بعضى‌‏‌ از پدران و مادران چون بیش از حد به فرزندان خود علاقه دارند، بدى‌‏‌هاى‌‏‌ آنان را اصلًا درک نمى‌‏‌کنند و اگر احیاناً عیبى‌‏‌ در آنان دیدند یا دیگرى‌‏‌ آن را تذکر داد، از آن چشم‏پوشى‌‏‌ کرده و در صدد اصلاح برنمى‌‏‌آیند تا مبادا فرزندانشان ناراحت شوند. شما کودکان بى‌‏‌ادبى‌‏‌ را مشاهده مى‌‏‌کنید که بچه‏ها را اذیت مى‌‏‌کنند، مزاحم مردم مى‌‏‌شوند، در و دیوار مردم را خراب و کثیف مى‌‏‌نمایند، شیشه مى‌‏‌شکنند، فحش مى‌‏‌دهند، به اموال مردم زیان مى‌‏‌رسانند و ... امّا پدران و مادران نادان آنان نه تنها نهى‌‏‌شان نمى‌‏‌کنند، بلکه با یک خنده احمقانه یا دفاع بى‌‏‌جا آنان را به کارهاى‌‏‌ خلاف تشویق مى‌‏‌نمایند. این قبیل پدران و مادران بامحبت‏هاى‌‏‌ بى‌‏‌جاى‌‏‌ خود، در لباس دوستى‌‏‌، بزرگ‏ترین خیانت‏ها را نسبت به فرزندان خود مرتکب مى‌‏‌شوند که در قیامت بدون مؤاخذه نخواهد بود.

به این پدران و مادران باید گفت: محبت به فرزند بدین معنا نیست که بدى‌‏‌هاى‌‏‌ آنان رانادیده بگیرید و از تربیتشان غافل بمانید و به بهانه این که جگر گوشه‏ام ناراحت مى‌‏‌شود اجازه دهید هرکارى‌‏‌ را خواست انجام دهد. هرچند که اظهار محبت، خود یک وسیله تربیت است امّا نباید از تربیت مانع شود.

بهترین پدران و مادران کسانى‌‏‌ هستند که حساب بچه دوستى‌‏‌ را از حساب تربیت جدا سازند. با این‏که فرزندان خویش را از صمیم دل دوست دارند، ولى‌‏‌ با چشم واقع‏بین، عیوب آنان را دقیقاً مشاهده کرده و عاقلانه درصدد اصلاح آن‏ها برمى‌‏‌آیند. کودک بایدهمواره به محبت‏هاى‌‏‌ پدر و مادر دل‏گرم باشد، ولى‌‏‌ از تنبیه و خشونت آنان در برابر کارهاى‌‏‌ زشت نیز هراسان باشد. باید بداند که محبت پدر و مادر مانع تنبیه و تأدیب او نخواهد شد. بلکه لازمه محبت واقعى‌‏‌ این‏است که درتأدیب او کوشاتر باشند.

امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

بدترین پدران کسانى‌‏‌ هستند که در احسان به فرزندان از حد تجاوز نمایند. و بدترین فرزند کسانى‌‏‌ هستند که با تقصیر خود عاق پدر مى‌‏‌شوند.[11] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هرکس که سختى‌‏‌ تأدیب را تحمل کند بدى‌‏‌هایش کم خواهد شد.[12] امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

پدرم مردى‌‏‌ را دید که با پسرش راه مى‌‏‌رفت، در حالى‌‏‌ که آن پسر بر دست پدر تکیه داده بود. پدرم آن قدر از پسر خشمگین شد که تا پایان عمر با او سخن نگفت.[13]

 

 

زیان‏هاى‌‏‌ افراط در محبت‏

 

با این‏که اصل محبت براى‌‏‌ پرورش کودک کاملًا ضرورى‌‏‌ است، امّا افراط در محبت نیز عواقب سوئى‌‏‌ در بردارد. محبت مانند آب و غذاست، اگر به مقدار لازم ودر وقت مناسب صرف شد مفید خواهد بود و در غیر این صورت نه تنها سودمند نخواهد بود بلکه زیان‏هایى‌‏‌ را نیز در برخواهد داشت. محبت زیاد نه‏تنها به نفع کودک نیست بلکه یک خیانت و اشتباه تربیتى‌‏‌ محسوب مى‌‏‌شود.

بچه، اسباب بازى‌‏‌ و وسیله سرگرمى‌‏‌ پدر و مادر نیست، بلکه انسان کوچکى‌‏‌ است که براى‌‏‌ خود و آینده‏اش ساخته و تربیت مى‌‏‌شود. پدر و مادر باید توجه داشته باشند که بچه همیشه در حال کودکى‌‏‌ و در دامن آنان باقى‌‏‌ نمى‌‏‌نماند بلکه بزرگ مى‌‏‌شود و باید در اجتماع زندگى‌‏‌ کند. زندگى‌‏‌ کردن هم کار آسانى‌‏‌ نیست، پستى‌‏‌ها و بلندى‌‏‌ها، موفقیت‏ها و ناکامى‌‏‌ها، شکست‏ها و پیروزى‌‏‌ها، خوشحالى‌‏‌ها و مصیبت‏ها، خوشى‌‏‌ها و ناخوشى‌‏‌ها دارد.

پدر و مادر باید با توجه به مشکلات احتمالى‌‏‌ آینده، فرزندان خود را طورى‌‏‌ تربیت کنند که براى‌‏‌ زندگى‌‏‌ پرنشیب و فراز آینده آماده باشند. باید مواظب باشند که فرزندانشان لوس و نازپرورده و نازک نارنجى‌‏‌ بار نیاید، زیرا این صفت، عواقب بدى‌‏‌ رابه همراه دارد که به برخى‌‏‌ از آن‏ها اشاره مى‌‏‌شود:

1. سلطه‏جو و پرتوقع مى‌‏‌شود. وقتى‌‏‌ کودک احساس کرد که پدر و مادر در حد پرستش، او را دوست داشته و بدون چون و چرا تسلیم خواسته هایش هستند توقعات او توسعه پیدا مى‌‏‌کند، مى‌‏‌خواهد و دستور مى‌‏‌دهد. پدر و مادر هم براى‌‏‌ این‏که عزیز کرده آنان آزرده نشود، خواسته‏هایش را برآورده مى‌‏‌سازند. چنین کودکى‌‏‌ رفته رفته به صورت یک حاکم دیکتاتور درمى‌‏‌آید. وقتى‌‏‌ هم وارد اجتماع‏ شد از مردم توقع دارد که همانند پدر و مادر او را دوست بدارند و خواسته هایش را برآورده سازند. در صورتى‌‏‌ که مردم نه چنین آدم لوسى‌‏‌ را دوست دارند، نه نسبت به برآوردن خواسته‏هایش خود را ملزم مى‌‏‌دانند. در نتیجه، این عزیز بى‌‏‌جهت، از مردم رنجیده مى‌‏‌شود، احساس حقارت کرده و گوشه‏گیر مى‌‏‌شود.

آدم‏هاى‌‏‌ لوس و نازپرورده در زندگى‌‏‌ زناشویى‌‏‌ نیز غالباً با شکست مواجه مى‌‏‌شوند. پسر لوس وقتى‌‏‌ زن گرفت از همسر خود انتظار دارد که همانند مادر بلکه بیش‏تر از او پذیرایى‌‏‌ و پرستارى‌‏‌ کند و دستورهایش را بدون چون و چرا اجرا نماید. متأسفانه اکثر خانم‏ها حاضر نیستند در برابر فرماندهى‌‏‌هاى‌‏‌ مستبدانه شوهر تسلیم محض باشند. بدین جهت اختلافات داخلى‌‏‌ و کشمکش‏ها شروع مى‌‏‌شود و زندگى‌‏‌ را به تباهى‌‏‌ مى‌‏‌کشد.

یک دختر لوس و نازپرورده نیز وقتى‌‏‌ به خانه شوهر مى‌‏‌رود، از او توقع دارد که همانند مادر و پدر از او پذیرایى‌‏‌ کرده و به خواسته‏هایش توجه نماید و بدون چون و چرا تسلیم باشد. در صورتى‌‏‌ که اغلب مردها این لوس‏گرى‌‏‌ها را دوست ندارند و تسلیم بلند پروازى‌‏‌ها و توقعات چنین خانمى‌‏‌ نمى‌‏‌شوند. در این‏جا نیز قهر و دعوا و کشمکش شروع خواهد شد. یا کار به طلاق مى‌‏‌کشد یا ناچارند تا پایان عمر با تلخ‏کامى‌‏‌ زندگانى‌‏‌ کنند.

 

2. نازپرورده‏ها غالباً روحى‌‏‌ ضعیف و ناتوان و زودرنج دارند. به نفس خویش اعتماد نداشته و جرأت ندارند به کارهاى‌‏‌ مهم دست بزنند. در حل مشکلات زندگى‌‏‌ به جاى‌‏‌ این که به خدا و نفس خویش اعتماد نموده و خود وارد عمل شوند، به کمک دیگران چشم طمع دارند. در برابر حوادث سهمگین و دشوار زندگى‌‏‌ خود را ناتوان دیده و عقب‏ نشینى‌‏‌ مى‌‏‌کنند.

 

3. آدم‏هاى‌‏‌ لوس و نازپرورده غالباً خودپسند و از خودراضى‌‏‌ خواهند بود.

آن‏قدر از پدر و مادر نوازش و تعریف و تمجید دیده‏اند که براى‌‏‌ خودشان شخصیت و مقامى‌‏‌ رؤیایى‌‏‌ و مصنوعى‌‏‌ تصور مى‌‏‌کنند. عیوب خود را اصلًا نمى‌‏‌بینند و چه بسا آن‏ها را کمال مى‌‏‌پندارند. خودپسندى‌‏‌ یکى‌‏‌ از عیوب بزرگ اخلاقى‌‏‌ و یک بیمارى‌‏‌ زیانبار روانى‌‏‌ است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

خودپسندى‌‏‌ بدترین امور است.[14] و فرمود:

هرکس که از خود راضى‌‏‌ باشد عیوبى‌‏‌ در او پدید مى‌‏‌آید.[15] آدم لوس از دیگران توقع دارد که شخصیت کاذب او را بپذیرد و از او ستایش کنند. در نتیجه، افراد چاپلوس و تملق‏گو در اطراف او جمع مى‌‏‌شوند ولى‌‏‌ از واقع‏گویان و انتقادکنندگان را نمى‌‏‌پذیرد. خودپسندان نه تنها نمى‌‏‌توانند محبت دیگران را به سوى‌‏‌ خویش جلب نمایند بلکه همواره منفور دیگران خواهند بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هرکس که از خود راضى‌‏‌ باشد خشم‏گیرندگان بر او بسیار خواهد شد.[16] 4. کودکانى‌‏‌ که بیش از حد مورد نوازش پدر و مادر قرار گرفته و خواسته هایشان بدون چون و چرا پذیرفته مى‌‏‌شود، به تدریج به زورگویى‌‏‌ و سلطه‏جویى‌‏‌ عادت مى‌‏‌کنند و بر پدر و مادر کاملًا تسلط مى‌‏‌یابند. وقتى‌‏‌ هم بزرگ شدند پدر و مادر را رها نمى‌‏‌سازند و پیوسته توقع کمک دارند. آن‏قدر قهر و دعوا مى‌‏‌کنند تا از پدر و مادر باج گرفته و به هدف خود نائل گردند.

 

5. افراط در محبت، به تربیت صحیح کودک نیز لطمه وارد مى‌‏‌سازد که قبلًا مورد بحث واقع شد.

بنابراین، افراط در محبت، یک امر زیانبارى‌‏‌ است که باید جداً از آن اجتناب نمود. اگر فرزند شما بى‌‏‌جهت گریه یا قهر مى‌‏‌کند یا سرش را به دیوار مى‌‏‌کوبد و مى‌‏‌خواهد با زورگویى‌‏‌ به خواسته هایش برسد، اعتنا نکنید، بگذارید بفهمد که با گریه و قهر کردن او دنیا خراب نمى‌‏‌شود. قدرى‌‏‌ صبر کنید، آرام خواهد شد.

اگر کودک شما به زمین افتاد لازم نیست او را از زمین بردارید و نوازش کنید یا به زمین ناسزا بگویید. بگذارید خودش برخیزد. آن وقت او رانصیحت کنید که مواظب باشد به زمین نیفتد. اگر سرکودک به دیوار خورد نوازش لازم ندارد، اعتنا نکنید خودش آرام مى‌‏‌شود.

اگر فرزند کوچک شما مریض شد، در صورت لزوم، او را به مطب پزشک یا بیمارستان ببرید. از تهیه دوا و غذاى‌‏‌ مناسب دریغ نکنید، خوب از او پرستارى‌‏‌ کنید، لیکن از بیمارى‌‏‌ او سراسیمه نشوید، و آن را یک حادثه غیر عادى‌‏‌ تلقى‌‏‌ نکنید. بلکه به طور عادى‌‏‌ به کارهاى‌‏‌ روزمره خود ادامه دهید. خواب و خوراک و کار شما به طور معمول ادامه پیدا کند، لیکن در همه حال مراقب فرزند بیمار خود باشید.

این درست نیست که وقتى‌‏‌ کودک مریض شد پدر و مادر دست ازکار و زندگى‌‏‌ و خوراک خود کشیده و با اندوه فراوان و چشم‏گریان کنار بسترش بنشینند و گاه و بیگاه صورت تبدارش را ببوسند و اظهار تأسف نمایند. این قبیل کارها در تسریع بهبود کودک تأثیرى‌‏‌ ندارد امّا او را لوس بار مى‌‏‌آورد. فکر مى‌‏‌کند که بیمارى‌‏‌ او یک حادثه فوق‏العاده است که زندگى‌‏‌ پدر و مادر را فلج کرده است.

در عین حال کودک بیمار باید مطمئن باشد که شما شدیداً او را دوست دارید و در دارو و درمان و پرستارى‌‏‌ او کوتاهى‌‏‌ نمى‌‏‌کنید.

 

نقش بازى‌‏‌ در تربیت‏

 

بازى‌‏‌ براى‌‏‌ کودک یک نیاز طبیعى‌‏‌ است که در سال‏هاى‌‏‌ پیش از دبستان بزرگ‏ترین وسیله سرگرمى‌‏‌ او محسوب مى‌‏‌شود. بعد از آن به تدریج رو به کاهش مى‌‏‌گذارد و کارهاى‌‏‌ اساسى‌‏‌تر جاى‌‏‌ آن را مى‌‏‌گیرد، امّا به هر حال تا آخر عمر ادامه دارد. کودک براى‌‏‌ بازى‌‏‌ کردن دلیل ندارد و نمى‌‏‌داند چرا بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند، امّا نمى‌‏‌تواند که بازى‌‏‌ نکند.

اسلام نیز به این نیاز طبیعى‌‏‌ توجه داشته و دستور مى‌‏‌دهد که کودک را تا هفت سال آزاد بگذارید تا بازى‌‏‌ کند:

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

بچه را تا هفت سال آزاد بگذارید تا بازى‌‏‌ کند.[17] روایت شده:

رسول خدا صلى‌‏‌ الله علیه و آله از جایى‌‏‌ عبور مى‌‏‌کرد، دید کودکان مشغول خاک‏بازى‌‏‌ هستند بعضى‌‏‌ از اصحاب خواستند آن‏ها را از بازى‌‏‌ کردن نهى‌‏‌ کنند، پیغمبر فرمود:

بگذارید بازى‌‏‌ کنند، خاک پرورشگاه کودکان است.[18] شاید اولیا و مربیان، بازى‌‏‌ را بیش از یک سرگرمى‌‏‌ ندانند ولى‌‏‌ چنین نیست.

بلکه از نظر کودک یک امر جدى‌‏‌اى‌‏‌ بوده که منافع بسیار مهمى‌‏‌ را دربردارد. بازى‌‏‌ کودک با کار بزرگ‏ترها تفاوت فاحشى‌‏‌ ندارد. در ضمنِ همین بازى‌‏‌ها است که‏ استعدادهاى‌‏‌ طبیعى‌‏‌ کودک پرورش یافته و اخلاق و رفتار اجتماعى‌‏‌ و انفرادى‌‏‌ او شکل مى‌‏‌گیرد و براى‌‏‌ زندگى‌‏‌ آینده آماده مى‌‏‌گردد. به وسیله بازى‌‏‌ با اشیا و اشخاص خارج، ارتباط برقرار مى‌‏‌سازد، هوش و قواى‌‏‌ عقلى‌‏‌ خود را به کار مى‌‏‌گیرد، آزمایش مى‌‏‌کند و تجربه و درس زندگى‌‏‌ مى‌‏‌آموزد. نیروى‌‏‌ تخیل و خلاقیت خود را پرورش مى‌‏‌دهد.

بازى‌‏‌ براى‌‏‌ کودک یک کار جدى‌‏‌ و یک ورزش طبیعى‌‏‌ است، انرژى‌‏‌هاى‌‏‌ زاید را به مصرف مى‌‏‌رساند و عضلات او راتقویت مى‌‏‌کند، به همین وسیله با انسان‏هاى‌‏‌ دیگر ارتباط برقرار مى‌‏‌سازد و روح تعاون و همکارى‌‏‌ و مسئولیت‏پذیرى‌‏‌ و سازش اجتماعى‌‏‌ در او پرورش مى‌‏‌یابد.

به وسیله بازى‌‏‌هاى‌‏‌ دسته‏جمعى‌‏‌، نحوه هم‏زیستى‌‏‌ مسالمت‏آمیز، همکارى‌‏‌ و تعاون با دیگران، رعایت حقوق آنان، رعایت نظم و قانون، دفاع از حقوق مشروع خود، تسلیم در برابر مسئولیت‏هاى‌‏‌ دیگران و به طور کلى‌‏‌ زندگى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌ را فرا مى‌‏‌گیرد.

ویلیام استرن مى‌‏‌نویسد:

بازى‌‏‌، یک غریزه براى‌‏‌ رشد و نمو استعدادها بوده و یا تمرین مقدماتى‌‏‌ براى‌‏‌ اعمال آتى‌‏‌ مى‌‏‌باشد.[19] آلکسى‌‏‌ ماکسیموویچ گورکى‌‏‌ مى‌‏‌نویسد:

بازى‌‏‌، راه کودکان به سوى‌‏‌ جهان ادراک است. راهى‌‏‌ که در آن زندگى‌‏‌ مى‌‏‌کنند و راهى‌‏‌ که در آن عوض مى‌‏‌شوند. کودکى‌‏‌ که بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند نیاز به جست و خیزش را تأمین مى‌‏‌کند، خود با خصوصیات اشیا آشنا مى‌‏‌شود. بازى‌‏‌ به کودک کمک مى‌‏‌کند که آداب معاشرت رافرا گیرد. کودک در بازى‌‏‌ آنچه را که دیده است و

آن‏چه را که مى‌‏‌داند منعکس مى‌‏‌کند و این، احساس او را عمیق‏تر مى‌‏‌سازد و تصورات او را دقیق‏تر مى‌‏‌کند. کودکان خانه مى‌‏‌سازند، کارخانه درست مى‌‏‌کنند، قطب شمال مى‌‏‌روند، به فضا مى‌‏‌روند، از مرزها دفاع مى‌‏‌کنند، کمباین و قطار مى‌‏‌رانند.

آنتوان سمیونوویچ ماکارنکو مربى‌‏‌ برجسته شوروى‌‏‌ مى‌‏‌گوید:

کودک در بازى‌‏‌ هر طور باشد وقتى‌‏‌ بزرگ شد در کارها هم همان‏گونه خواهد شد، زیرا در هر بازى‌‏‌ خوب، قبل از هر چیز، کوشش کار و کوشش فکر وجود دارد. بازى‌‏‌ خوب شبیه کار خوب است. در بازى‌‏‌، آشکارا احساسات و آرزوهاى‌‏‌ کودک ظاهر مى‌‏‌شود. به کودکانى‌‏‌ که بازى‌‏‌ مى‌‏‌کنند بنگرید، ببینید چگونه در نقشى‌‏‌ که براى‌‏‌ خود انتخاب کرده‏اند واقعى‌‏‌ هستند. احساسات کودکان در بازى‌‏‌ احساسات واقعى‌‏‌ و اصیل است و بزرگ ترها نباید هیچ وقت به آن‏ها بى‌‏‌ اعتنا باشند.[20] ویلیام مکدوگال مى‌‏‌نویسد:

بازى‌‏‌ عبارت است از: تمایل موجود زنده براى‌‏‌ رسیده کردن غرایز، قبل از این‏که آن غرایز میدان عمل پیدا کنند.[21] بنابراین اولیا و مربیانِ کودک نمى‌‏‌توانند و نباید نسبت به بازى‌‏‌هاى‌‏‌ کودکان بى‌‏‌تفاوت باشند.

 

نظارت اولیا و مربیان بر بازى‌‏‌

 

باید به کودک آزادى‌‏‌ داد تا بر طبق دلخواه بازى‌‏‌ کند، نباید در کار او به طور مستقیم دخالت نمود، بلکه باید به او فرصت داد تا فکر و هوش خود را به کار گیرد و از اسباب‏بازى‌‏‌ها استفاده نماید و اگر مشکلى‌‏‌ برایش به وجود آمد خودش در حل آن جدیت کند. امّا یک مربى‌‏‌ آگاه و دل‏سوز نمى‌‏‌تواند نسبت به بازى‌‏‌ کودک به طور کلى‌‏‌ بى‌‏‌تفاوت باشد. بلکه باید به طور غیر مستقیم بر آن نظارت داشته باشد و در موارد لازم او را راهنمایى‌‏‌ کند. مربى‌‏‌ خوب مى‌‏‌تواند بازى‌‏‌هاى‌‏‌ کودک را هدف دار، مطبوع و آموزنده سازد.

مثلًا اگر کودک با قطار یا ماشین بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند، مى‌‏‌تواند از او بپرسد که از قطار و ماشین چه استفاده‏اى‌‏‌ مى‌‏‌شود؟ کودک بعد از تأمل جواب مى‌‏‌دهد: مسافر و بار حمل مى‌‏‌کند. بعد از آن خود کودک به فکر مى‌‏‌افتد که با ماشین خود بار و مسافر حمل کند.

اگر کودک با عروسک بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند مى‌‏‌تواند سؤال کند: عروسک تو چه چیزى‌‏‌ لازم دارد؟ بعد از تأمل جواب مى‌‏‌دهد: لباس مى‌‏‌خواهد. آن‏گاه مقدارى‌‏‌ پارچه و یک قیچى‌‏‌ در اختیارش قرار مى‌‏‌دهد تا برایش لباس تهیه کند. آن‏گاه خواهید دید که برایش لباس مى‌‏‌دوزد، بر تنش مى‌‏‌پوشاند، لباس‏هایش را تعویض مى‌‏‌کند، مى‌‏‌شوید، اتو مى‌‏‌زند، به او غذا مى‌‏‌دهد، دست و صورتش را مى‌‏‌شوید، مى‌‏‌خواباند، بیدارش مى‌‏‌کند، به مهمانى‌‏‌ مى‌‏‌برد، با او حرف مى‌‏‌زند، نوازشش مى‌‏‌کند، تشویق و توبیخ مى‌‏‌نماید و به طور کلى‌‏‌ آنچه را از مادر یا دیگران یاد گرفته درباره‏اش انجام مى‌‏‌دهد.

اگر یکى‌‏‌ از اسباب بازى‌‏‌ها معیوب شد، یا کودک در بازى‌‏‌ با اشکالى‌‏‌ مواجه شد، مربى‌‏‌ باید کودک را راهنمایى‌‏‌ و کمک کند تا اسباب‏بازى‌‏‌ را تعمیر نماید. با چنین برخوردى‌‏‌ کودک به نفس خود اعتماد پیدا مى‌‏‌کند و روح سازندگى‌‏‌ و خلاقیت در او پرورش مى‌‏‌یابد.

به هر حال، نظارت و راهنمایى‌‏‌هاى‌‏‌ مربى‌‏‌، در بهتر بازى‌‏‌ کردن کودک و نتیجه گرفتن بیش‏تر از آن، مى‌‏‌تواند نقش بسیار مهمى‌‏‌ را ایفا نماید.

امّا در این مورد بهتر است مربى‌‏‌، خود را تنزل دهد و در سطح یک هم‏بازى‌‏‌ آگاه‏تر ظاهر سازد، نه به صورت یک فرد بزرگ و آگاه که با کودک سنخیتى‌‏‌ ندارد.

به عبارت روشن‏تر: با کودک بازى‌‏‌ کند و در ضمن بازى‌‏‌ به او چیز یاد دهد، که این موضوع براى‌‏‌ کودک بسیار جالب بوده و از علائم صفا و محبت به شمار مى‌‏‌رود.

به همین جهت در احادیث چنین آمده که هرکس با کودک سروکار دارد باید برایش کودکى‌‏‌ کند:

پیامبر اکرم صلى‌‏‌ الله علیه و آله فرمود:

هرکس کودکى‌‏‌ نزد او هست باید برایش کودکى‌‏‌ کند.[22] جابر مى‌‏‌گوید:

دیدم رسول خدا با دست و پا راه مى‌‏‌رفت در حالى‌‏‌ که حسن و حسین بر پشتش سوار بودند و مى‌‏‌فرمود: شتر شما بهترین شترها و شما بهترین سوار هستید.[23] مربى‌‏‌ باید مراقب اسباب‏بازى‌‏‌ها باشد، به کودک هم سفارش کند که در حفظ و نگهدارى‌‏‌ آن‏ها کوشش کند و چنان‏چه یکى‌‏‌ از آن‏ها خراب شد کودک را در تعمیر آن راهنمایى‌‏‌ کند. سفارش کند براى‌‏‌ هریک از اسباب‏بازى‌‏‌ها جایگاه مناسبى‌‏‌ را پیش‏بینى‌‏‌ نماید و بعد از ختم بازى‌‏‌ هریک را در جایگاه مخصوص خودش بگذارد.

این درست نیست که اسباب‏بازى‌‏‌ها بى‌‏‌حساب روى‌‏‌ هم ریخته شوند. چون کودک از همین زمان با بى‌‏‌نظمى‌‏‌ عادت مى‌‏‌کند.

مربیان در بازى‌‏‌هاى‌‏‌ دسته‏جمعى‌‏‌ کودکان نیز باید تا حد امکان دقت و مراقبت نمایند. در موارد لزوم آن‏ها را راهنمایى‌‏‌ کرده و اگر اختلافى‌‏‌ در بینشان به‏وجود آمد با رعایت عدالت کامل، در حل اختلاف به آن‏ها کمک کنند. مراقب هم‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ آن‏ها باشند تا به انحراف کشیده نشوند.

 

 

محدودیت زمان بازى‌‏‌

 

درست است که کودک نیاز به بازى‌‏‌ دارد و باید تا مدت‏ها بازى‌‏‌ کند، لیکن نه براى‌‏‌ همیشه و تا آخر عمر، بلکه تا مدتى‌‏‌ محدود. یک مربى‌‏‌ خوب و آگاه، دوران موقت بازى‌‏‌ را طورى‌‏‌ تنظیم مى‌‏‌کند که در دوران نوجوانى‌‏‌ و جوانى‌‏‌ به‏تدریج کمتر شود و کارهاى‌‏‌ جدى‌‏‌تر جایگزین آن گردد. این درست نیست که خوى‌‏‌ بازى‌‏‌گرى‌‏‌ بر کودک غلبه نماید و اکثر اوقاتِ او را فرا گیرد و تا آخر عمر، شغل رسمى‌‏‌ او بازى‌‏‌گرى‌‏‌ باشد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

کسى‌‏‌ که شیفته بازى‌‏‌ و سرگرم لهو و طرب باشد سعادت‏مند نخواهد شد.[24] راسل در این‏باره مى‌‏‌نویسد:

عقیده مبنى‌‏‌ بر این‏که مقیاس قیمت فرد، سوابق ورزشى‌‏‌ اوست، نشانه عجز عمومى‌‏‌ ما است که نمى‌‏‌توانیم درک کنیم که براى‌‏‌ احاطه یافتن به دنیاى‌‏‌ تازه‏ پیچیده و درهم، محتاج معرفت و تفکر هستیم.[25] مربى‌‏‌ باید دوران بازى‌‏‌ کودک را دوران کارآموزى‌‏‌ موقت کودکانه و مقدمه‏اى‌‏‌ براى‌‏‌ اشتغال به کارهاى‌‏‌ جدى‌‏‌تر بداند و مراقب باشد که بازى‌‏‌، یگانه محرک کودک قرار نگیرد و او را از هدف‏هاى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌ منحرف نسازد.

دوران بازى‌‏‌ دوران آمادگى‌‏‌ و انتقال است نه توقف. کودک و نوجوان و جوان باید بدانند که انجام مسئولیت و کار، بر همه چیز تقدم دارد و مجاز نیستند به خاطر بازى‌‏‌، آن را ترک یا سهل‏انگارى‌‏‌ کنند. غلبه خوى‌‏‌ بازى‌‏‌گرى‌‏‌، زیان‏هاى‌‏‌ بزرگى‌‏‌ را به دنبال دارد. گاهى‌‏‌ بااشخاصى‌‏‌ برخورد مى‌‏‌کنیم که مدت‏هاست سنین کودکى‌‏‌ و نوجوانى‌‏‌ را پشت سر گذاشته‏اند ولى‌‏‌ هنوز هم به بازى‌‏‌ بیش‏تر علاقه دارند تا کار. به‏خاطر یک محفل دوستانه و تماشاى‌‏‌ یک فیلم جالب کار و زندگى‌‏‌ را ترک و مسئولیت‏هاى‌‏‌ خود را فراموش مى‌‏‌کنند.

ژان شاتو مى‌‏‌نویسد:

کودک مثل بزرگ‏سالان متوجه فعالیت‏هاى‌‏‌ دشوار است، نه مطبوع. نیازمند آن است که کمکش کنند، او را از بازى‌‏‌ بیرون کشند، این کار از خودش ساخته نیست امّا خودش خواهان آن است. این سرآغاز اراده وى‌‏‌ و هم‏چون بذر آن است. پس به هیچ‏وجه نباید ازاین‏که مورد بى‌‏‌مهرى‌‏‌ او قرار گیریم بیمى‌‏‌ به‏خود راه دهیم و حتى‌‏‌ باید از این‏که مطبوع طبعش واقع شده‏ایم ترسان باشیم، زیرا کودک در اعماق قلب خود از سرگرم کنندگانى‌‏‌ که مى‌‏‌خواهند خود راهم‏سطح وى‌‏‌ جلوه دهند بیزار است.[26]

 

 

انواع بازى‌‏‌ها و اهداف آن‏ها

 

روان شناسان در انگیزه‏هاى‌‏‌ کودک در بازى‌‏‌، و انواع بازى‌‏‌ و اسباب بازى‌‏‌ها، تحقیقات مفصل و ارزنده‏اى‌‏‌ دارند که مطالبى‌‏‌ را به طور اجمال تذکر مى‌‏‌دهیم:

سرگرمى‌‏‌ یا پرورش استعداد

بازى‌‏‌ کودک را یک امر بیهوده و سرگرمىِ صرف نگیرید، بلکه یک امر جدى‌‏‌ و قابل استفاده بدانید. سعى‌‏‌ کنید از این وسیله ارزشمند، براى‌‏‌ پرورش استعدادهاى‌‏‌ جسمانى‌‏‌ و روانى‌‏‌ او حداکثر استفاده را بنمایید.

 

انواع بازى‌‏‌ها

بازى‌‏‌ها را به انواع مختلفى‌‏‌ مى‌‏‌توان تقسیم کرد که همه آن‏ها لازم بوده و نیازهاى‌‏‌ گوناگون انسان را تأمین مى‌‏‌کنند:

 

1. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ورزشى‌‏‌

بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ورزشى‌‏‌ و تقویت عضلات مانند دست و پا زدن، سینه خیز و با دست و پا راه رفتن، دویدن جست و خیز کردن، پریدن، دوچرخه سوارى‌‏‌، اسب سوارى‌‏‌، پیاده‏روى‌‏‌ و دیگر بازى‌‏‌هاى‌‏‌ حرکتى‌‏‌ است. در این نوع بازى‌‏‌ انرژى‌‏‌هاى‌‏‌ زاید کودک به مصرف مى‌‏‌رسد و عضلاتش تقویت شده و در تأمین سلامت او تأثیر دارند.

 

2. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ فکرى‌‏‌

بازى‌‏‌هاى‌‏‌ فکرى‌‏‌؛ مانند بازى‌‏‌ با اعداد، بازى‌‏‌ با حروف، بازى‌‏‌ با کلمات، بازى‌‏‌ با اسما، مسابقات هوش، بازى‌‏‌ با شطرنج و دیگر بازى‌‏‌هاى‌‏‌ فکرى‌‏‌ است. این نوع بازى‌‏‌ها هوش کودک را پرورش مى‌‏‌دهد و همه کودکان، چه دختر چه پسر، بدان‏ها نیاز دارند. چنان‏که هوش پسر باید تقویت شود دختر نیز به همین تقویت نیاز دارد. این درست نیست که بازى‌‏‌هاى‌‏‌ فکرى‌‏‌ مخصوص پسران باشد و دختران تنها عروسک بازى‌‏‌ کنند. اسباب بازى‌‏‌ فکرى‌‏‌ براى‌‏‌ دختران نیز باید تهیه شود.

 

3. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌

کودک تا مدتى‌‏‌ به طور انفرادى‌‏‌ بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند و با اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ خود سرگرم و خشنود است. امّا به تدریج به بازى‌‏‌ کردن با دیگران تمایل پیدا مى‌‏‌کند. دوست دارد با فرد یا افراد هم‏سن خود بازى‌‏‌ کند. کودک در این زمان نیاز به هم‏بازى‌‏‌ دارد، پدر و مادر باید سعى‌‏‌ کنند براى‌‏‌ او هم‏بازى‌‏‌ مناسبى‌‏‌ پیدا کنند. اگر در منزل کودکان متعدد زندگى‌‏‌ مى‌‏‌کنند چه بهتر وگرنه از کودکان همسایه یا خویشان یا هم‏کلاسى‌‏‌ها براى‌‏‌ بازى‌‏‌ دعوت مى‌‏‌نمایند.

بازى‌‏‌هاى‌‏‌ دسته‏جمعى‌‏‌ براى‌‏‌ اطفال از پنج سال به بالا یک نیاز طبیعى‌‏‌ و بسیار جالب و لذت بخش است و منافع فراوانى‌‏‌ را دربردارد. در ضمن همین بازى‌‏‌هاست که با مقررات اجتماعى‌‏‌ آشنا مى‌‏‌شوند و تعاون، رعایت مقررات اجتماعى‌‏‌ و حقوق دیگران، تقسیم کار و اشتراک در عمل، مسئولیت‏پذیرى‌‏‌، وظیفه‏شناسى‌‏‌ و صبر و پایدارى‌‏‌ براى‌‏‌ رسیدن به هدف را فرا مى‌‏‌گیرند.

کودک در ضمن بازى‌‏‌هاى‌‏‌ دسته‏جمعى‌‏‌ این مطلب را مى‌‏‌فهمد که اگر بخواهد در بازى‌‏‌ گروهى‌‏‌، به عنوان یک عضو پذیرفته شود باید مقررات بازى‌‏‌ را رعایت کرده و وظیفه شناس، با انصاف، درست‏کار و راست‏گو باشد. در ضمن همین‏ بازى‌‏‌ها قدرت، کاردانى‌‏‌ و لیاقت خود را به اثبات رسانده و شخصیت خود را پرورش مى‌‏‌دهد و به نفس خویش نیز اعتماد پیدا مى‌‏‌کند.

بنابراین بازى‌‏‌هاى‌‏‌ دسته‏جمعى‌‏‌ براى‌‏‌ کودک به عنوان یک ضرورت محسوب مى‌‏‌شود و نباید از این نیاز طبیعى‌‏‌ محروم گردد، زیرا ممکن است عوارض اخلاقى‌‏‌ و روانى‌‏‌ غیر مطلوبى‌‏‌ رابه دنبال داشته باشد.

 

4. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ حرفه‏اى‌‏‌ و فنى‌‏‌

این نوع بازى‌‏‌؛ مانند: خانه سازى‌‏‌، نجارى‌‏‌، آهن‏گرى‌‏‌، قالى‌‏‌ بافى‌‏‌، طباخى‌‏‌، خیاطى‌‏‌، گلدوزى‌‏‌، نقاشى‌‏‌، کشاورزى‌‏‌، درخت‏کارى‌‏‌، حمل و نقل مسافر و بار و امثال آن است. در این قبیل بازى‌‏‌ها کودک از بزرگ‏ترها تقلید کرده و خودش را همانند یک کارگر ماهر در صحنه ظاهر مى‌‏‌سازند. مصالح و ابزار را به کار مى‌‏‌گیرد، مى‌‏‌سازد، تکمیل مى‌‏‌کند، خراب مى‌‏‌کند و عیبش را برطرف مى‌‏‌سازد.

رانندگى‌‏‌ و حمل و نقل مى‌‏‌کند، تراکتور مى‌‏‌راند و شخم‏زدن زمین را یادگرفته با خاک و شن مزرعه مى‌‏‌سازد، درخت‏کارى‌‏‌ مى‌‏‌کند، آبیارى‌‏‌ مى‌‏‌نماید و از باغ و زمین محصول برمى‌‏‌دارد.

یک دختر بچه از مادرش تقلید مى‌‏‌کند و عین کارهاى‌‏‌ او را انجام مى‌‏‌دهد.

جایى‌‏‌ را به عنوان خانه خود فرض مى‌‏‌کند. جارو مى‌‏‌زند و تمیز مى‌‏‌کند. غذا مى‌‏‌پزد، سفره مى‌‏‌اندازد، از مهمان‏ها پذیرایى‌‏‌ مى‌‏‌نماید، سفره را جمع مى‌‏‌کند، ظرف‏ها را مى‌‏‌شوید، به عروسک خود لباس مى‌‏‌پوشد، او را حمام مى‌‏‌برد، به او غذا مى‌‏‌دهد، خوابش مى‌‏‌کند و نوازشش مى‌‏‌نماید.

همه این کارها گرچه به نظر بزرگ‏ترها بازى‌‏‌ محسوب مى‌‏‌شود لیکن در نظر کودک یک امر جدى‌‏‌ به شمار مى‌‏‌رود و به همین وسیله روح سازندگى‌‏‌ و خلاقیت‏ در اوتقویت مى‌‏‌شود و به کار علاقه‏مند مى‌‏‌گردد. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ فنى‌‏‌ از بهترین بازى‌‏‌ها محسوب مى‌‏‌شوند که باید مورد تشویق والدین قرار گیرد.

خوش‏بختانه در بین اسباب بازى‌‏‌هایى‌‏‌ که در بازار بفروش مى‌‏‌رسد ابزار کار نیز وجود دارد؛ مانند: وسایل نجارى‌‏‌، آهن‏گرى‌‏‌، طباخى‌‏‌، خانه سازى‌‏‌، خیاطى‌‏‌، گلدوزى‌‏‌، خانه دارى‌‏‌، تراکتور، ماشین‏هاى‌‏‌ مسافربرى‌‏‌ و حمل و نقل و امثال اینها.

پدران و مادران مى‌‏‌توانند از این قبیل اسباب بازى‌‏‌ها تهیه نمایند به علاوه گاهى‌‏‌ کودکان از نیروى‌‏‌ تخیل استفاده مى‌‏‌نمایند از اشیایى‌‏‌ که در دست‏رس دارند، حتى‌‏‌ اسباب و ابزار کار را، خود مى‌‏‌سازند و اگر در این ارتباط با مشکلى‌‏‌ برخورد نمودند باید کمک و راهنمایى‌‏‌ شوند. اولیا و مربیان نیز مى‌‏‌بایست آن‏ها را تشویق و راهنمایى‌‏‌ کنند.

 

5. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ خیالى‌‏‌

کودک گاهى‌‏‌ از نیروى‌‏‌ تخیل خود استفاده مى‌‏‌کند و به خود یا افراد و حتى‌‏‌ اشیاى‌‏‌ دیگر شخصیت خاصى‌‏‌ مى‌‏‌دهد. خودش را در جایگاه یک معلّم واقعى‌‏‌ و چند کودک دیگر و گاهى‌‏‌ چند شى‌‏‌ء بى‌‏‌جان را در جایگاه شاگرد تصور مى‌‏‌کند و در چنین جایگاهى‌‏‌ تدریس مى‌‏‌کند، نمره مى‌‏‌دهد، تشویق و تنبیه مى‌‏‌نماید.

گاهى‌‏‌ خلبان مى‌‏‌شود و یک هواپیماى‌‏‌ خیالى‌‏‌ را به پرواز درمى‌‏‌آورد. گاه پزشک مى‌‏‌شود و بیماران خیالى‌‏‌ را معالجه مى‌‏‌کند، نسخه مى‌‏‌نویسد، آمپول مى‌‏‌زند، عمل جراحى‌‏‌ انجام مى‌‏‌دهد. گاهى‌‏‌ سرباز مى‌‏‌شود و با دشمنان خیالى‌‏‌ مى‌‏‌جنگد، سنگر مى‌‏‌سازد، تیراندازى‌‏‌ مى‌‏‌کند، اسیر مى‌‏‌گیرد و بر دشمن حمله مى‌‏‌کند.

گاهى‌‏‌ یک دختر بچه نقش کامل یک مادر را ایفا مى‌‏‌کند و تمام رفتار مادر را نسبت به عروسک خود انجام مى‌‏‌دهد. به او غذا مى‌‏‌دهد. جایزه‏اش مى‌‏‌دهد، تنبیه و توبیخش مى‌‏‌کند و ده‏ها نوع دیگر از این بازى‌‏‌هاى‌‏‌ خیالى‌‏‌ که در بین کودکان، چه به صورت فردى‌‏‌ یا دسته‏جمعى‌‏‌، دیده مى‌‏‌شود.

این نوع بازى‌‏‌ها نیز مفید و براى‌‏‌ کودک ضرورت دارد. به همین وسیله افکار و عواطف درونى‌‏‌ خود را اظهار نموده و نیروى‌‏‌ تخیل خود را پرورش مى‌‏‌دهد.

مربیان عاقل و باهوش اگر بازى‌‏‌هاى‌‏‌ کودک را مورد دقت قرار دهند مى‌‏‌توانند به تمایلات و خواسته‏هاى‌‏‌ درونى‌‏‌ او پى‌‏‌ برده و استعدادهایش را کشف کنند و احیاناً اشتباهات رفتارى‌‏‌ خود را نسبت به او دریابند.

 

6. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ رقابتى‌‏‌ و انواع آن‏

مراد ما از بازى‌‏‌هاى‌‏‌ رقابتى‌‏‌ بازى‌‏‌هایى‌‏‌ است که به صورت گروهى‌‏‌ و به منظور رقابت و غلبه انجام مى‌‏‌گیرد و غالب و مغلوب دارند. این نوع بازى‌‏‌ نیز به انواعى‌‏‌ تقسیم مى‌‏‌شود:

نوع اول: بازى‌‏‌هایى‌‏‌ که برد و باخت دارد؛ مانند: قماربازى‌‏‌، تیله‏بازى‌‏‌، سنگ‏بازى‌‏‌، گردوبازى‌‏‌، شیر یا خط و هر بازى‌‏‌ دیگرى‌‏‌ که شخص برنده و غالب وجه نقد یا جنسى‌‏‌ را از شخص مغلوب مى‌‏‌گیرد. این قبیل بازى‌‏‌ها را اسلام حرام مى‌‏‌داند و از آن‏ها نهى‌‏‌ مى‌‏‌کند. پدر و مادر باید از کودک خود مراقبت نمایند، مبادابه این بازى‌‏‌ها آلوده شود و در صورت مشاهده جداً او را بازدارند.

نوع دوم: بازى‌‏‌هاى‌‏‌ هوشى‌‏‌؛ مانند مسابقات هوش که چندین نفر در آن شرکت مى‌‏‌نمایند و به برندگان جایزه داده مى‌‏‌شود.

در این قبیل بازى‌‏‌ها که به صورت دسته‏جمعى‌‏‌ و با رقابت انجام مى‌‏‌گیرد برنده‏ وجود دارد لیکن جایزه مى‌‏‌گیرد، نه این‏که چیزى‌‏‌ از طرف‏هاى‌‏‌ دیگر بازى‌‏‌ بگیرد.

بنابراین، این نوع بازى‌‏‌ها حرام نیستند و علاوه بر سرگرمى‌‏‌، موجب تقویت هوش نیز مى‌‏‌شوند.

نوع سوم: بازى‌‏‌هاى‌‏‌ تعاونى‌‏‌. در این بازى‌‏‌ها که به صورت دسته‏جمعى‌‏‌ و رقابت انجام مى‌‏‌گیرد، افراد شرکت کننده به گروه‏هاى‌‏‌ مختلف تقسیم مى‌‏‌شوند و در بین گروه‏ها در انجام کارى‌‏‌ رقابت به وجود مى‌‏‌آید. در بین افراد هر گروهى‌‏‌ نیز تعاون و هم‏کارى‌‏‌ شدیدى‌‏‌، براى‌‏‌ پیروز نمودن گروه خود حاصل مى‌‏‌شود. لیکن رقابت گروه‏ها براى‌‏‌ هجوم و غلبه بر رقیب نیست بلکه به منظور هرچه بهتر انجام دادن یک کار اجتماعى‌‏‌ و عام‏المنفعه خواهد بود. این قبیل بازى‌‏‌ها روح تعاون و هم‏کارى‌‏‌ را در افراد تقویت کرده و آن‏ها را براى‌‏‌ اشتراک مساعى‌‏‌ در انجام کارهاى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌ آماده مى‌‏‌سازد.

نوع چهارم: بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ورزشى‌‏‌؛ مانند: مسابقات دو و میدانى‌‏‌، اسب سوارى‌‏‌، دوچرخه سوارى‌‏‌، پرش و امثال آن. این قبیل بازى‌‏‌ها به صورت رقابت انجام مى‌‏‌گیرد و غالب و مغلوب دارند، گاهى‌‏‌ هم جایزه‏اى‌‏‌ وجود دارد. بازى‌‏‌هاى‌‏‌ خوبى‌‏‌ است، علاوه بر سرگرمى‌‏‌ موجب تقویت عضلات و تأمین سلامت بدن مى‌‏‌شوند.

نوع پنجم: بازى‌‏‌هاى‌‏‌ تهاجمى‌‏‌؛ مانند: کشتى‌‏‌، مشت زنى‌‏‌، کاراته، فوتبال، والیبال، بسکتبال. این قبیل بازى‌‏‌ها نیز به صورت جمعى‌‏‌ و با رقابت انجام مى‌‏‌گیرند و از ورزش‏هاى‌‏‌ معمول و متعارف محسوب مى‌‏‌شوند. مخصوصاً فوتبال و والیبال که از بازى‌‏‌هاى‌‏‌ بسیار شایع و متعارف کودکان و جوانان بوده و بسیار به آن‏ها علاقه دارند و اوقات بیکارى‌‏‌ خود را غالباً بدان‏ها مى‌‏‌گذرانند.

این بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ورزشى‌‏‌ گرچه از جهت ورزش و تقویت عضلات، سرگرمى‌‏‌ و تقویت گرایش‏هاى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌ سودمند مى‌‏‌باشند؛ امّا متأسفانه بى‌‏‌ضرر هم نیستند.

این بازى‌‏‌ها با همه فوایدى‌‏‌ که دارند این عیب بزرگ را نیز دارند که بازى‌‏‌هاى‌‏‌ تهاجمى‌‏‌ و حمله‏اى‌‏‌ مى‌‏‌باشند و خوى‌‏‌ جنگ و ستیز و حمله و ربودن را در کودکان و جوانان پرورش مى‌‏‌دهند. از این بازى‌‏‌ها بدتر کشتى‌‏‌گیرى‌‏‌ و مانند آن است که نمونه کاملى‌‏‌ از وحشى‌‏‌گرى‌‏‌هاى‌‏‌ انسان اولیه به شمار مى‌‏‌رود. کاش این بازى‌‏‌ها در بین کودکان و جوانان مرسوم نبود و به جاى‌‏‌ آن‏ها بازى‌‏‌هاى‌‏‌ معمول بود که روح تعاون و هم‏کارى‌‏‌هاى‌‏‌ اجتماعى‌‏‌ و بشردوستى‌‏‌ را در کودکان، نوجوانان و جوانان تقویت مى‌‏‌کرد.

 

راسل در این‏باره مى‌‏‌نویسد:

بشریت امروزه خیلى‌‏‌ بیش از سابق به پرورش فکر اقدامات تعاونى‌‏‌ که دشمن آن بیش‏تر طبیعت مادى‌‏‌ است احتیاج دارد، نه عملیات رقابت‏آمیز و تزاحمى‌‏‌ و هم‏چشمى‌‏‌ که هر دو غالب و مغلوب آن بشر باشد.[27] متأسفانه برخى‌‏‌ افراد نه تنها به ضرر اخلاقى‌‏‌ این قبیل بازى‌‏‌ها توجه ندارند بلکه دانسته یا ندانسته، بیش از حد این بازى‌‏‌ها را ترویج مى‌‏‌کنند به طورى‌‏‌که به صورت بهترین ورزش‏ها و سرگرمى‌‏‌ها محسوب مى‌‏‌شوند. کاش اولیاى‌‏‌ آگاه و مسئولین آموزش و پرورش چاره‏اى‌‏‌ نوجوان مى‌‏‌جستند و به وسیله کارشناسان دلسوز، بازى‌‏‌هاى‌‏‌ سودمند و بى‌‏‌ضرر اجتماعى‌‏‌ را طرح و توجه نوجوانان و جوانان را به سوى‌‏‌ آن‏ها جلب مى‌‏‌نمودند.

ناگفته نماند که این نوع بازى‌‏‌ها براى‌‏‌ سربازان در سربازخانه‏ها سودمند و مفید است.

 

اسباب بازى‌‏‌ها و انواع آن‏

 

کودک با اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ مختلف و متنوع و یا با هرچیزى‌‏‌ که در اختیارش باشد بازى‌‏‌ مى‌‏‌کند. لیکن، چنان‏که پیش از این گفته شد، بازى‌‏‌ براى‌‏‌ کودک یک امر جدى‌‏‌ و آموزنده است. بنابراین، انتخاب نوع بازى‌‏‌ و اسباب‏بازى‌‏‌ها بسیار مهم و سرنوشت ساز خواهد بود. اسباب‏بازى‌‏‌ها را به انواع مختلف مى‌‏‌توان تقسیم کرد:

دسته اول: اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ حرفه‏اى‌‏‌ و فنى‌‏‌؛ مانند: قطعات ساختمانى‌‏‌، تصویرهاى‌‏‌ بریده، وسایل خیاطى‌‏‌ و گلدوزى‌‏‌، وسایل طباخى‌‏‌ غذاخورى‌‏‌، وسایل نجارى‌‏‌ و سیم‏کشى‌‏‌، ماشین‏هاى‌‏‌ کوچک ریسندگى‌‏‌ و بافندگى‌‏‌، اسباب و لوازم بنایى‌‏‌، اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ کشاورزى‌‏‌ و باغدارى‌‏‌، وسایل نقاشى‌‏‌. این قبیل اسباب‏بازى‌‏‌ها را مى‌‏‌توان از بهترین اسباب‏بازى‌‏‌ها معرفى‌‏‌ کرد، زیرا این قبیل بازى‌‏‌ها یک نوع کار واقعى‌‏‌ است، امّا کودکانه. کودک در ضمن این بازى‌‏‌ها با حرفه‏ها و هنرها آشنا مى‌‏‌شود و به کار و تولید علاقه‏مند گشته وسازنده و خلاق پرورش مى‌‏‌یابد.

دسته دوم: اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ پرورش هوش؛ مانند: حروف مقطع الفباء، اعداد مقطع، کلمات بریده و پاسخ آن‏ها، ماشین‏هاى‌‏‌ حساب، اشکال مقطع هندسى‌‏‌، مکعب‏ها، تصویرهاى‌‏‌ تقطیع شده.

این قبیل اسباب‏بازى‌‏‌ها نیز سودمند هستند، هم براى‌‏‌ پسران و هم براى‌‏‌ دختران، زیرا در این بازى‌‏‌ها علاوه بر سرگرمى‌‏‌، هوش و قواى‌‏‌ عقلى‌‏‌ کودک نیز پرورش و تکامل مى‌‏‌یابد. و در اثر تمرین، اطلاعات جدیدى‌‏‌ را فرا مى‌‏‌گیرند.

دسته سوم: اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ورزشى‌‏‌؛ مانند: توپ، وسایل شنا، اسباب و لوازم ورزش. ورزش براى‌‏‌ کودک و جوان امر مفید و ضرورى‌‏‌ است و براى‌‏‌ تأمین سلامت و تقویت عضلات باید ورزش کند. بنابراین، اسباب و لوازم ورزش نیز بر طبق احتیاج باید برایش فراهم شود.

دسته چهارم: اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ نیمه آماده؛ مانند: عروسک‏هاى‌‏‌ بى‌‏‌لباس، که کودک مى‌‏‌تواند براى‌‏‌ آن‏ها لباس تهیه کند، ماشین‏هاى‌‏‌ باربرى‌‏‌ و مسافربرى‌‏‌ غیر برقى‌‏‌، که کودک با استمداد از نیروى‌‏‌ تخیل بر آن‏ها بار ومسافر حمل مى‌‏‌کند و به وسیله نخ آن‏ها را به این طرف و آن طرف مى‌‏‌کشد.

این قبیل اسباب بازى‌‏‌ها نیز مفیداند، زیرا کودک آن‏ها را تکمیل مى‌‏‌کند و در اهداف خیالى‌‏‌ از آن‏ها استفاده مى‌‏‌نماید.

دسته پنجم: اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ آماده و مکانیکى‌‏‌؛ مانند: انواع اتومبیل‏هاى‌‏‌ کوکى‌‏‌ و برقى‌‏‌، کشتى‌‏‌ها، هواپیماها، قطارها، انواع عروسک‏هاى‌‏‌ کامل و زیبا، اسب‏ها و دیگر حیوانات، اسباب بازى‌‏‌هاى‌‏‌ جست و خیزکن و صدادار.

انواع مختلف این اسباب بازى‌‏‌ها در بازار فراوان است؛ مخصوصاً در کشورهاى‌‏‌ استعمارزده.

 

این قبیل اسباب بازى‌‏‌ها گرچه براى‌‏‌ کودک جالب بوده و او را به سوى‌‏‌ مسائل پیچیده صنعتى‌‏‌ متوجه مى‌‏‌سازند، امّا بدترین و کم‏فایده‏ترین اسباب‏بازى‌‏‌ها هستند. کودک آن‏ها را کوک مى‌‏‌کند و به کار مى‌‏‌اندازد. آن‏گاه تماشا مى‌‏‌کند و مى‌‏‌خندد و دیگر هیچ. چنین کودکى‌‏‌ به مصرفى‌‏‌ بودن و تماشاى‌‏‌ کار دیگران عادت مى‌‏‌کند، در فرداى‌‏‌ زندگى‌‏‌ هم‏چنین خواهد بود.

بازى‌‏‌ بدون فعالیت، بازى‌‏‌ بیهوده و بدى‌‏‌ است که کودک نباید اوقات خود را صرف آن نماید. البته با راهنمایى‌‏‌ مربى‌‏‌ همین بازى‌‏‌ها نیز مى‌‏‌تواند هدفدار و آموزنده باشد.

دسته ششم: اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ اختراعى‌‏‌. کودکان براى‌‏‌ بازى‌‏‌ منتظر اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ از پیش‏ساخته و خریدارى‌‏‌ شده نمى‌‏‌شود، بلکه غالباً خود براى‌‏‌ ساختن اسباب بازى‌‏‌ دست به کار مى‌‏‌شوند. به وسیله اشیاى‌‏‌ متروکه مانند:

پاکت‏هاى‌‏‌ خالى‌‏‌ شیر، مقوا، کاغذهاى‌‏‌ باطله، کاغذهاى‌‏‌ زرورق، مجلات باطله، جعبه‏ها و قوطى‌‏‌هاى‌‏‌ خالى‌‏‌، باطرى‌‏‌هاى‌‏‌ برق، ظروف بى‌‏‌کاره منزل، اشیاى‌‏‌ موجود در خانه، چوب، سنگ، آجر، شن، خاک، آب، پارچه‏هاى‌‏‌ بریده و زاید و به طور کلى‌‏‌ با هرچیزى‌‏‌ که مناسب بود بازى‌‏‌ مى‌‏‌کنند و گاهى‌‏‌ اسباب بازى‌‏‌ مى‌‏‌سازند.

اتفاقاً این اسباب‏بازى‌‏‌ها، هم خوبند و هم بى‌‏‌خرج و هم‏متنوع. در صورتى‌‏‌ که کودک میل دارد با آن‏ها بازى‌‏‌ کند باید به او آزادى‌‏‌ داد و مزاحمش نشد. مگر بازى‌‏‌ با اشیایى‌‏‌ که احتمال ضرر و خطر دارد که باید از دست‏رس او خارج شوند.

حال اگر کودک با اشیاى‌‏‌ بى‌‏‌مصرف اسباب‏بازى‌‏‌ مى‌‏‌سازد، باید مورد تشویق مربیان قرار گیرد، زیرا روح سازندگى‌‏‌ و اختراع در او پرورش مى‌‏‌یابد.

بهترین اسباب‏بازى‌‏‌ها اشیایى‌‏‌ هستند که کودک آن‏ها را بسازد، خراب کند، تعمیر و تکمیل نماید، تغییر شکل دهد، در رسیدن به اهداف خیالى‌‏‌ خود از آن‏ها بهره بگیرد و بدین وسیله کارآموزى‌‏‌ کند و خود را براى‌‏‌ زندگى‌‏‌ آینده آماده سازد.

 

در پایان لازم به یادآورى‌‏‌ است که:

1. تهیه اسباب‏بازى‌‏‌ها باید هدفدار و بر طبق نیاز کودک، متنوع باشد.

2. نباید خیلى‌‏‌ زیاد باشند که کودک سرگردان شود و نداند با کدام بازى‌‏‌ کند.

3. اگر یکى‌‏‌ از اسباب‏بازى‌‏‌ها خراب شد فوراً آن را دور نریزید بلکه کودک را راهنمایى‌‏‌ کنید تا در حد امکان آن را تعمیر کند.

4. لازم نیست اسباب‏بازى‌‏‌ها لوکس و گران‏قیمت باشند، بلکه اسباب‏بازى‌‏‌هاى‌‏‌ ساده بهتر است، زیرا کودک مى‌‏‌تواند با آزادى‌‏‌ کامل آن‏ها را خراب کند، تعمیر کند، در شکل آن‏ها تصرف کند و بر طبق دلخواه، مورد استفاده قرار دهد.[28]

 

[1]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 98:« إنّ اللَّه لیرحم الرجلُ لشدّةِ حبّه لولدهِ».
[2]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 615:« قال موسى‌‏‌ بن عمران: یا ربَّ أیَّ الأعمال أفضل عندک؟ فقال: حبّ الأطفال، فإنّ فطرتهم على‌‏‌ توحیدی. فإن أُمیتُهم أُدخلهم جنّتی».
[3]. بحارالأنوار، ج 104، ص 92:« أحِبّوا الصبیان و ارحَموهم، فإذا وعدتُموهم ففوا لهم؛ فإنّهم لایرون إلّاأنّکم تَرزقوئهم».
[4]. بحارالأنوار، ج 104، ص 92« أکثروا من قُبْلَة أولادکم، فإنّ لکّم بکل قُبْلَةٍ درجةً فی الجنّة، ما بین کلّ درجة خمسمائة عام».
[5]. همان، ص 99:« جاءَ رجل إلى‌‏‌ النبی صلى‌‏‌ الله علیه و آله فقال: ما قَبَلّت صبیّاً قطّ، فلمّا ولّى‌‏‌ قال النبی: هذا رجل عندنا أنّه من أهل النار».
[6]. همان، ج 75، ص 137:« لیس منّا من لم یَرحَم صغیرَنا و لم یُوقِّرْ کبیرَنا».
[7]. همان، ص 136:« فیما أوصى‌‏‌ به أمیرالمؤمنین علیه السلام عند وفاته: و ارحم من أهلک الصغیر و وقّر منهم الکبیر».
[8]. بحارالأنوار، ج 43، ص 295.
[9]. همان، ص 264: براء بن عازب قال:« رأیت رسول اللَّه صلى‌‏‌ الله علیه و آله حامل الحسین علیه السلام و هو یقول: اللّهم انّی أحبّه فاحبّه».
[10]. همان، ج 43، ص 261:« ابن عباس قال: عند النبی صلى‌‏‌ الله علیه و آله وعلى‌‏‌ فخده الأیسر ابنه ابراهیم، و على‌‏‌ فخده الأیمن الحسین بن علی و هو تارة یقبّل هذا، و تارة یقبل هذا، اذهبط جبرئیل یوحى‌‏‌ من جانب رب العالمین».
[11]. تاریخ یعقوبى‌‏‌، ج 2 ص 320: قال محمد بن علی علیه السلام:« شرّالآباء من دعاه البِرُّ إلى‌‏‌ الإفراط، و شرّالأبناء من دعاه التقصیر إلى‌‏‌ العقوق».
[12]. غررالحکم، فصل 77، شماره 624:« من کلّف بالأدبَ قلّت مساویه».
[13]. بحارالأنوار، ج 74، ص 64:« إنّ أبی نظر إلى‌‏‌ رجل و معه ابنه یَمشی و الابن متّکئ على‌‏‌ ذراع الأب، قال فما کلّمه أبی مقتاً له حتى‌‏‌ فارقَ الدنیا».
[14]. غررالحکم، فصل 41، شماره 51:« شرّالأمور الرضا عن النفس».
[15]. همان، فصل 71، شماره 1158:« من رضی عن نفسه ظهرت علیه المعایب».
[16]. همان، شماره 839:« من رضی عن نفسه کثُرَ الساخطُ علیه».
[17]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 193:« دَع ابنک یَلعب سبع سنین».
[18]. مجمع الزوائد، ج 8، ص 159: مرّ رسول اللَّه صلى‌‏‌ الله علیه و آله على‌‏‌ صبیان و هم یلعبون بالتراب، فنها هم بعض أصحاب النبی فقال:« دَعهم، فإنّ الترابَ ربیعُ الصبیان.»
[19]. دکتر جلالى‌‏‌، روانشناسى‌‏‌ کودک، ص 331.
[20]. روانشناسى‌‏‌ تجربى‌‏‌ کودک، ترجمه محمد تقى‌‏‌ زاد، ص 130.
[21]. دکتر جلالى‌‏‌، همان، ص 322.
[22]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 213:« من کان عنده صبیّ فَلیَتصابَ».
[23]. بحارالأنوار، ج 42، ص 285: عن جابر قال: دخلت على‌‏‌ النبیّ صلى‌‏‌ الله علیه و آله و الحسن و الحسین على‌‏‌ ظهره، و هو یَجثولهما و یقول:« نعم الجملُ جملُکما، و نعم العِدلان أنتما».
[24]. غررالحکم، ص 854:« لایُفلِحُ من وَ لَهَ بالَلعِب، و استَهتَرَ باللهوِ و الطربِ».
[25]. در تربیت، ص 122.
[26]. مربیان بزرگ، ص 342.
[27]. در تربیت، ص 121.
[28] امینى‌‏‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.