پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

داستان‏سرايى‌‏

داستان‏سرایى‌‏

یکى‌ از وسایل تعلیم و تربیت، داستان است. داستان و قصه یک وسیله رایج و عمومى‌ است که در بین همه اقوام، ملل، ادیان و اقشار مردم وجود دارد. همه انسان‏ها طبعاً به داستان علاقه دارند، به خصوص کودکان و نوجوانان که از شنیدن و خواندن داستان بیش‏تر لذت مى‌‏برند. شما خود دیده‏اید که بچه‏هاى‌ سه- چهار ساله چگونه به قصه‏ها و داستان‏ها گوش داده و با اصرار از پدر و مادر مى‌‏خواهند که برایشان قصه بگویند.

داستان علاوه بر این‏که به عنوان یک سرگرمى‌ و تفریح سالم مورد استفاده قرار مى‌‏گیرد، به عنوان یکى‌ از بهترین ابزار و وسایل تعلیم و تربیت نیز مى‌‏توان از آن استفاده نمود. وسیله‏اى‌ که به‏طور غیر مستقیم در اعماق روح خواننده و شنونده تأثیر مى‌‏گذارد. داستان سرایى‌ گر چه با روش الگویى‌ تفاوت دارد، لیکن بسیار نزدیک به آن بلکه نوعى‌ از آن مى‌‏باشد.

داستان نویس و قصه گو، ضمن بیان وقایع مهم اقوام و ملل و شخصیت‏هاى‌‏ مهم تاریخ، روح خواننده و شنونده را به همراه خویش تا عمق تاریخ مى‌‏برد و الگوهایى‌ را برایش مجسم مى‌‏سازد تا از گفتار و رفتارشان سرمشق گرفته و پیروى‌ کند. تأثیرات داستان، غیر مستقیم و نامرئى‌ است. به‏طور غیر مستقیم راه را نشان مى‌‏دهد و هدایت مى‌‏کند، الگو در اختیار مى‌‏گذارد، عبرت مى‌‏دهد، موعظه مى‌‏کند، تشویق مى‌‏نماید، مى‌‏ترساند و امیدوار مى‌‏کند. همه اینها به‏طور غیر مستقیم القا مى‌‏شوند، به همین جهت پایدارتر خواهند بود.

اسلام نیز نسبت به داستان عنایت خاصى‌ دارد. بخش بزرگى‌ از قرآن را داستان‏هاى‌ پیامبران و تلاش پیگیر آنان در ارشاد و هدایت مردم و اصلاح امور دنیوى‌ و اخروى‌ آنان تشکیل مى‌‏دهد. مبارزات پیامبران با کفار و مستکبران و ستم‏کاران، در طول تاریخ، در آن کتاب آسمانى‌ آمده است. قرآن به عواقب خوب یا بد بعض امت‏ها و شرح حال و سرنوشت برخى‌ از رجال خوب و بد اشاره کرده است؛ مانند داستان: مبارزات حضرت موسى‌ با فرعون در راه نجات قوم بنى‌‏اسرائیل، داستان مبارزات حضرت ابراهیم با نمرودِ ستم‏گر و بت‏پرستان، داستان حضرت نوح و کشتى‌، داستان هابیل و قابیل، داستان قوم عاد، ثمود، صالح، هود و لوط، داستان حضرت عیسى‌، داستان یوسف و برادران و یوسف و زلیخا، سلیمان و بلقیس، سلیمان و مورچگان، داستان مریم و عیسى‌، داستان ابابیل و اصحاب فیل، داستان ذوالقرنین، داستان اصحاب کهف، داستان لقمان، داستان هجرت مسلمین به حبشه و مدینه، داستان‏هاى‌ صبر و استقامت و ایثار و فداکارى‌ و جهاد مسلمین در راه دفاع از اسلام، داستان جنگ‏هاى‌ مسلمانان با دشمنان، داستان توطئه‏هاى‌ دشمنان درباره پیامبر و مسلمین و ده‏ها؛ بلکه صدها داستان دیگر که به تفصیل یا اشاره در قرآن آمده است.

اصولًا قرآن خودش را به عنوان یک منبع داستان معرفى‌ مى‌‏نماید و مى‌‏گوید:

ما اخبار پیامبران را به صورت قصه براى‌ تو بیان مى‌‏کنیم تا به قلب تو آرامش دهیم و به همین وسیله حق آشکار مى‌‏گردد و براى‌ مؤمنین موعظه و تذکر خواهد بود.[1] البته داستان‏هاى‌ قرآن، واقعى‌ و هدفداراند و غالباً اهداف اخلاقى‌، اجتماعى‌ و احیاناً عقیدتى‌ یا سیاسى‌ را تعقیب مى‌‏نمایند. جالب این‏که مخاطب قرآن عموم مردم‏اند و اختصاصى‌ به کودکان ندارد. پس معلوم مى‌‏شود که داستان گویى‌ براى‌ عموم مردم مفید است.

بنابراین، داستان سرایى‌ را مى‌‏توان به عنوان یکى‌ از روش‏ها و وسایل مهم و آموزنده تعلیم و تربیت معرفى‌ نمود. نویسندگان، گویندگان و اولیا و مربیان مى‌‏توانند از این روش استفاده نمایند.

در این‏جا تذکر چند نکته را لازم مى‌‏دانیم:

 

1. چنان‏که از طریق داستان مى‌‏توان در تعلیم و تربیت صحیح کودکان و نوجوانان و پرورش اخلاق نیک و تزکیه و تهذیب نفوس آنان استفاده کرد، هم‏چنین داستان سرایى‌ مى‌‏تواند در منحرف کردن آن‏ها نیز مؤثر باشد.

بنابراین، مسئولین تعلیم و تربیت، نمى‌‏توانند نسبت به کتب داستانى‌ بى‌‏تفاوت باشند، زیرا دشمنان اخلاق نیز از همین طریق وارد عمل مى‌‏شوند. در طریق اهداف شوم و خطرناک خود، از ذوق و هنر و قلم‏هاى‌ شیوا و خیانت کار استفاده کرده و اهداف خود را آن چنان در لابلاى‌ عبارات زیبا پنهان مى‌‏سازند که افراد عادى‌ کمتر بدان توجه پیدا مى‌‏کنند، ولى‌ در روح خواننده تأثیر مى‌‏گذارد.

بنابراین، مسئولین وظیفه دارند کتب داستانى‌ را کاملًا کنترل نموده و از نشر کتاب‏هاى‌ گمراه‏کننده و ضد اخلاقى‌ جداً جلوگیرى‌ کنند. کتابخانه‏هاى‌ عمومى‌ نیز باید در عرضه کتاب‏ها دقت بیش‏ترى‌ نمایند و هر کتابى‌ را در اختیار خوانندگان، مخصوصاً کودکان و نوجوانان و جوانان، قرار ندهند.

اولیا و مربیان نیز باید مراقب کتاب‏هایى‌ که در اختیار کودکان قرار مى‌‏گیرد، باشند. در انتخاب کتاب، او را کمک نمایند و او را از مطالعه کتاب‏هاى‌ بد و منحرف ‏کننده بر حذر بدارند.

 

2. به نویسندگانِ خوش قلم توصیه مى‌‏کنیم که کودکان و نوجوانان را فراموش نکنند و از دانش و قلم خود در طریق ارشاد و تربیت آنان استفاده نمایند. از داستان نویسى‌ براى‌ کودکان، احساس حقارت و تنزل مقام نکنند.

در قرآن کریم و احادیث پیامبر و اهل بیت داستان‏هاى‌ بسیار مفیدى‌ وجود دارد، حتى‌ در سیره پیامبر و ائمه اطهار و اصحاب و یاران مخلص آنان نیز مطالب بسیار ارزشمند و آموزنده‏اى‌ هست که مى‌‏تواند مورد استفاده نویسندگان قرار گیرد. ما از جهت منابع آموزنده داستانى‌، بسیار غنى‌ هستیم و بهترین الگوها را در اختیار داریم، لیکن متأسفانه در حد مطلوب مورد استفاده و استخراج قرار نگرفته است.

نویسندگان در مورد داستان نویسى‌ براى‌ کودکان کم کار کرده و غالباً از آمادگى‌ کافى‌ برخوردار نیستند. دانشمندان از داستان نویسى‌، آن هم براى‌ کودکان، غالباً احساس تنزل مقام یا عدم نیاز مى‌‏کنند. در صورتى‌ که کار بسیار مهم و یکى‌ از هنرهاى‌ ارزنده است. بنابراین، این هنرِ ظریف و مهم را باید آموخت و در طریق تربیت مورد استفاده قرار داد.

3. در داستان نویسى‌ نباید به ایجاد وسیله سرگرمى‌ اکتفا کرد. داستان‏ها باید هدفدار و آموزنده باشند، لیکن بهتر است به اهداف تصریح نشود، بلکه در لابلاى‌ عبارات باشد. به گونه‏اى‌ که به‏طور غیر مستقیم در روح خواننده تأثیر بگذارد. داستان نویس باید در انتخاب موضوع، کلمات، جمله‏ها، مَثَلها، اشعار و نقاشى‌‏ها، کاملًا دقت و احتیاط کند، زیرا خواننده ملتزم نیست که تنها از هدف داستان پند بگیرد بلکه امکان دارد از بعضى‌ از کلمات و جمله‏ها و نقاشى‌‏ها نیز درس بگیرد. حتى‌ یک کلمه ممکن است روح خواننده را دگرگون سازد.

بنابراین، باید از استعمال کلماتى‌ که امکان دارد براى‌ کودک و نوجوان بدآموزى‌ داشته باشد جداً اجتناب نمود.

4. داستان سرایى‌ وسیله است، نه هدف. ارزش داستان به هدف و محتواى‌ آن بستگى‌ دارد، هر چه هدف، عالى‌‏تر و مفیدتر باشد بر ارزش داستان مى‌‏افزاید.

در تألیف داستان لازم است به نکات زیر توجه شود:

الف) داستان باید هدفدار و آموزنده باشد و اهداف اخلاقى‌ یا اجتماعى‌ یا سیاسى‌ یا علمى‌ را تعقیب نماید.

ب) با توجه به نیازهاى‌ خاص اخلاقى‌، عاطفى‌ و جسمانى‌ خوانندگان و بر طبق فهم و درک آنان تدوین شود. اى‌ کاش کتاب‏هاى‌ کودکان و جوانان، با توجه به مراحل رشد و نیازهاى‌ معنوى‌ و جسمانى‌ آنان، در مراحل مختلف، دسته‏بندى‌ و تألیف مى‌‏شد، تا از آثار تربیتى‌ بهتر و بیش‏ترى‌ برخوردار بودند.

ج) بهتر است قهرمان داستان‏ها هم سن و سال خوانندگان باشند تا از تناسب و تأثیر بیش‏ترى‌ برخوردار باشد. حال اگر در تألیف داستان از بزرگ سالان استفاده مى‌‏شود بهتر است حوادث دوران کودکى‌ و جوانى‌ آنان ترسیم شود و اگر وقایع دوران بزرگ‏سالى‌ آن‏ها ترسیم مى‌‏شود، بهتر است رفتار و صفات مشترک بین آن‏ها و بین کودکان و جوانان، مورد بررسى‌ و تجزیه و تحلیل قرار گیرد، نه خصائص ویژه دوران بزرگ سالى‌.

د) چنان‏که محتواى‌ داستان و سبک نگارش آن اهمیت دارد، کیفیت چاپ و نقاشى‌ و تجلید آن نیز از اهمیت بالایى‌ برخوردار باشد. چاپ خوب و جلد زیبا و نقاشى‌‏هاى‌ هنرى‌ و قشنگ، کودک و نوجوان و جوان را جذب کرده و بیش‏تر تحت تأثیر قرار مى‌‏دهد. متأسفانه کتاب‏هاى‌ داستان کودکان، غالباً از جهت نگارش و چاپ و جلد و نقاشى‌، در کیفیت مطلوبى‌ نیستند. به همین دلیل آثار تربیتى‌ چندانى‌ ندارند.

ه) کسانى‌ که داستان‏هاى‌ خارجى‌ را ترجمه و چاپ مى‌‏کنند باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که نویسندگان خارجى‌، بر طبق موازین و ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ و آداب و رسوم اجتماعى‌ و عقاید و باورهاى‌ خود و اجتماعشان، کتاب مى‌‏نویسند و فرهنگ آنان با فرهنگ اسلامى‌ و اجتماعى‌ ایرانیان، تفاوت دارد.

بنابراین، ترجمه کتاب‏هایى‌ که فرهنگ غلط مادیگرى‌، لذت جویى‌، بى‌‏بندوبارى‌، شهوت رانى‌، عیاشى‌ و بى‌‏ایمانى‌ را ترویج مى‌‏کنند، بزرگ‏ترین خیانت محسوب مى‌‏شود. مترجم باید قبلًا کتاب را با دقت بخواند، اگر آن را مفید و بى‌‏عیب دانست، به ترجمه و چاپ آن اقدام نماید وگرنه از ترجمه آن جداً اجتناب نماید، و تنها به درآمد مالى‌ آن توجّه نکنند.[2]

 

[1]. هود( 11) آیه 120:\i« وَکُلّاً نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَجاءَکَ فِى‌ هذِهِ الحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرى‌‏ لِلْمُؤْمِنِینَ».
[2] امینى‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.