پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

مراحل رشد

مراحل رشد

دانشمندان تعلیم و تربیت، دوران اول زندگى‌ انسان، یعنى‌ از بدو تولد تا بیست سالگى‌ را به شش مرحله تقسیم نموده و با دقت و مطالعه مداوم در زندگى‌ کودکان، استعدادها و نیازهاى‌ جسمانى‌، عقلانى‌، اخلاقى‌ و عاطفى‌ کودکان را در هر یک از مراحل شش‏گانه شناسایى‌ کرده و در کتاب‏ها در اختیار علاقه‏مندان قرار داده‏اند و شما مى‌‏توانید به آن‏ها مراجعه نمایید.

اسلام نیز اصل رشد و مرحله‏اى‌ بودن آن را مى‌‏پذیرد، لیکن دوران آن را در سه مرحله خلاصه کرده و به موقعیت جسمانى‌ و روانى‌ او و طرز برخورد مناسب مربى‌ را با وى‌ به‏طور اجمال اشاره نموده است.

در ذیل به احادیثى‌ در این زمینه اشاره مى‌‏شود:

پیامبر صلى‌ الله علیه و آله فرمود:

فرزند آدمى‌ در هفت سال اول زندگى‌، آقا و بزرگ است و در هفت سال دوم، بنده و فرمانبردار و در هفت سال سوم وزیر و مشاور خانواده مى‌‏باشد. بعد از مراقبت‏هاى‌ تو در این بیست و یک سال اگر اخلاق او مورد رضایت بود که‏ بهتر وگرنه او را به حال خود واگذار که تو نزد خدا معذور خواهى‌ بود.[1] امام صادق علیه السلام فرمود:

به فرزندت هفت سال آزادى‌ بده تا بازى‌ کند، هفت سال هم او را با اخلاق و آداب نیک تربیت کن. هفت سال هم او را ملازم و همراه خود قرار بده. پس اگر فردى‌ صالح شد به هدف خود رسیده‏اى‌ وگرنه او را به حال خود واگذار.[2] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

کودک هفت سال، مورد احسان و خدمت و نوازش پدر و مادر قرار مى‌‏گیرد، هفت سال به اخلاق و آداب نیک تربیت مى‌‏شود و هفت سال هم در اداره امور به خانواده کمک مى‌‏کند.[3] حضرت صادق علیه السلام فرمود:

کودک هفت سال بازى‌ مى‌‏کند، هفت سال خواندن و نوشتن را یاد مى‌‏گیرد و در هفت سال سوم مقررات زندگى‌ و حرام و حلال را مى‌‏آموزد.[4] بنابراین در احادیث فوق، دوران رشد کودک در سه مرحله تصویر شده است:

 

مرحله اول‏

این مرحله که از زمان ولادت شروع شده و تا هفت سال ادامه مى‌‏یابد. کودک در این مرحله، به ویژه در آغاز آن، موجودى‌ است ظریف و ناتوان و وابسته که‏ در تأمین نیازهاى‌ خود شدیداً نیازمند مراقبت و پرستارى‌ است. نیاز به آرامش جسمانى‌ و روانى‌ و تغذیه مناسب دارد تا در آن محیط مناسب، جسم و جانش پرورش یافته و استعدادهایش شکوفا گردد.

بهترین وسیله براى‌ پرورش و تربیت او در این مرحله، بازى‌ کردن و سرگرمى‌ است. به وسیله بازى‌، استعدادهاى‌ خود را شکوفا مى‌‏سازد، نیروهایش را به کار مى‌‏گیرد و بر اطلاعات خود مى‌‏افزاید. در بازى‌‏هاى‌ دسته جمعى‌، اجتماعى‌ زیستن، همکارى‌ و رقابت در زندگى‌ را یاد مى‌‏گیرد. در احادیث مذکور به مهم‏ترین نیازهاى‌ کودک و اساسى‌‏ترین وظایف اولیا و مربیان، در این مرحله از زندگى‌، با تعبیرات مختلف اشاره شده است؛ مثلًا در حدیثى‌ درباره کودک گفته شده: سید، یعنى‌ آقا و فرمانده. پدر و مادر وظیفه دارند مقام آقایى‌ و فرماندهى‌ فرزند خود را در این مرحله بپذیرند و در حد مجاز و ممکن به خواسته هایش ترتیب اثر بدهند. در حدیث دیگر مى‌‏گوید: « یرفّ الصبى‌ سبعاً»، یعنى‌ احسان و اکرام و خدمت به کودک در این مرحله لازم است.

در حدیث دیگر مى‌‏گوید: « دع ابنک یلعب سبع سنین»

که به ضرورت بازى‌ کردن او اشاره مى‌‏کند.

 

مرحله دوم‏

کودک در این مرحله یعنى‌ هفت سال بعد، از نظر رشد جسمى‌ و عقلى‌ به حدى‌ رسیده که مى‌‏تواند مسئولیت بپذیرد و آن را انجام دهد. مى‌‏تواند خوب و بد، ارزش‏ها و ضد ارزش‏ها را تمیز دهد، آمادگى‌ دارد که ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ را بپذیرد و نفس خویش را با آن‏ها پرورش دهد و از ضد ارزش‏هاى‌ اخلاقى‌ اجتناب نماید. نیروى‌ فکرى‌ کودک در این مرحله به حدى‌ رسیده که مى‌‏تواند بیش از سابق، چیز یاد بگیرد و خواندن و نوشتن را بیاموزد.

بنابراین، اولیا و مربیان وظیفه دارند این مرحله حساس و مهم را غنیمت شمرده و در تعلیم و تربیت کودک همت بگمارند. پایه‏ هاى‌ اخلاق و آداب نیک را در او استوار ساخته و او را از آلوده شدن به اخلاق زشت باز دارند. وسیله درست خواندن را برایش فراهم نموده و در این باره او را تشویق کنند.

بنابراین، در مرحله دوم زندگى‌ کودک، که موقعیتى‌ است بسیار حساس، مهم و سرنوشت‏ ساز، دو وظیفه بزرگ بر عهده اولیا و مربیان نهاده شده است: یکى‌ تربیت و تأدیب کودک، دیگرى‌ تعلیم و باسواد کردن او. در احادیث به هر دو مطلب اشاره شده است؛ مثلًا در یک جا آمده:

«یؤدّب سبعا»

که به معناى‌ تربیت و تأدیب به آداب نیک است.

در جاى‌ دیگر نیز آمده: «وعبد سبع سنین»، یعنى‌ کودک در هفت سال دوم باید فرمانبردار و مسئولیت‏ پذیر باشد. درباره درس خواندن او نیز مى‌‏گوید:

«ویتعلم الکتاب سبع سنین».

ناگفته نماند که در احادیث مذکور، فقط به دو وظیفه مهم و کلى‌ اولیا و مربیان، در مرحله تربیت و تعلیم کودک، اشاره شده است. لذا تفصیل آن را باید از کتب دیگر استفاده کرد.

 

مرحله سوم‏

مرحله سوم از چهارده سالگى‌ آغاز و در 21 سالگى‌ پایان مى‌‏یابد. این مرحله، دوران کارآموزى‌ و تجربه در زندگى‌ است. کودک در این زمان نوبالغ شده و آن‏چه در مراحل سابق فراگرفته تحت نظر مستقیم اولیا و مربیان به اجرا مى‌‏گذارد تا مراتب لیاقت خود را عملًا به اثبات رساند. در انجام کارها و مخصوصاً در امور مربوط به اداره خانواده، به منزله یک وزیر انجام وظیفه مى‌‏کند. مورد مشاوره اولیا و مربیان قرار مى‌‏گیرد، تا فکرش پخته و دقیق شود. در حد توانش کارهایى‌ به او ارجاع مى‌‏شود تا آن‏ها را با نظارت مستقیم یا غیر مستقیم مربیان انجام دهد و در این ارتباط از راهنمایى‌‏ها و تجربیات مربیان استفاده نماید و بر کاردانى‌ و تجربه آموزى‌ خود بیفزاید.

نوجوانى‌ و جوانى‌، دوران بسیار حساس و مهم و دوران خودسازى‌ و شکل‏گیرى‌ است. در این زمان در اثر ترشحات هورمون‏هاى‌ بلوغ، تحولات عمیق و همه‏جانبه‏اى‌ در جسم و جان نوجوان به‏وجود آمده و او را دگرگون مى‌‏سازند.

نوجوان از نظر روانى‌ در وضع ویژه‏اى‌ زندگى‌ مى‌‏کند. نه مانند کودکان نابالغ فکر مى‌‏کند، نه از تجربیات و افکار پخته بزرگ‏سالان برخورداراست. عواطف و احساسات تند وى‌ همراه با نیروى‌ جسمانى‌، او را به کارهاى‌ تند عاطفى‌ فرا مى‌‏خواند.

در این دوران پرتلاطم، نیروى‌ جنسى‌ نوجوان نیز بیدار شده، او را به سوى‌ افکار و تمایلات جدید و ناشناخته‏اى‌ دعوت مى‌‏کند. تمایلات شورانگیز و نیرومندى‌ که اگر درست هدایت نشود، موجبات سقوط و انحراف او را فراهم خواهد ساخت.

یکى‌ از ویژگى‌‏هاى‌ این دوران استقلال‏طلبى‌ و آزادى‌ خواهى‌ است. نوجوان مى‌‏خواهد هرچه زودتر خود را از محدودیت‏هاى‌ کودکى‌ آزاد ساخته و همانند بزرگ‏ترها مستقل و آزاد زندگى‌ کند. مى‌‏خواهد خود بیندیشد و تصمیم بگیرد و انجام دهد و کسى‌ هم در کار او دخالت نکند. مى‌‏خواهد در همه چیز آزاد باشد؛ در معاشرت و دوست گرفتن، در گردش و تفریح، در انتخاب لباس، شغل، خوراک و سایر امور.

کوتاه سخن این‏که جوان یک‏پارچه شور و عشق و عاطفه و انرژى‌ است، ده‏ها خواسته مشروع و طبیعى‌ دارد و نیز اسرارى‌ که نمى‌‏داند با چه کس درمیان بگذارد که راز نگهدارش بوده و در حل آن‏ها به او کمک مى‌‏نماید. دنبال یافتن شخصى‌ است که او را درک کند و تمایلات درونیش را دریابد و به اصطلاح، هم‏درد و هم‏راز و دل‏سوز و هم‏فکر او باشد و حرفش را بفهمد.

آرى‌ جوان در این مرحله حساس از زندگى‌ به فردى‌ نیاز دارد که او را با همه افکار و تمایلات درونى‌ و شور و عشق و حرکت، درک کرده و پاسخ‏گوى‌ مجهولات و مشکلات و محرم اسرار و مشاور و راهنمایش باشد. جوان به یک چنین فرد دل‏سوز و مهربانى‌ نیاز دارد. وجود چنین یار مهربان و خیرخواهى‌ در تشکیل شخصیت و زندگى‌ آینده او تأثیر شایانى‌ خواهد داشت، چون او را از سردرگمى‌ و حیرت نجات داده و به یک زندگى‌ زیبا و هدفدار امیدوار خواهد ساخت. لیکن مشروط به این‏که این دوست محرم راز، تجربه دار، با اطلاع و خیرخواه باشد. امّا متأسفانه دوستانى‌ که در این سنین نصیب جوان مى‌‏شوند غالباً مانند خودش بى‌‏تجربه و ناآگاه‏اند که نه تنها او را هدایت و کمک نمى‌‏کنند، بلکه احیاناً در اثر جهالت، باعث انحراف و سقوط او مى‌‏گردد. بهترین افرادى‌ که مى‌‏توانند در این موقعیت حساس به جوان کمک نمایند پدر و مادراند، چون هم از تجربیات زندگى‌ برخوردارند و هم دل‏سوز و خیرخواهند.

اسلام نیز از والدین خواسته که در این مرحله حساس به یارى‌ جوانشان شتافته و مسئولیت مهم راهنمایى‌ و تربیت فرزند را به خوبى‌ انجام دهند. اسلام بهترین روش را این مى‌‏داند که پدر و مادر، فرزند جوان خود را به صورت وزیر و مشاور به کار گیرند. در حدیثى‌ چنین آمده: « وزیر سبع سنین»

، یعنى‌ جوان در هفت سال سوم، وزیر خانواده است.

در حدیث دیگر آمده:

«والزمه نفسک سبع سنین»

در این‏جا به پدر دستور مى‌‏دهد که فرزند جوان را ملازم خویش قرار دهد، مسئولیت‏ها را به او محول کند و بر اعمالش نظارت نماید.

در حدیث دیگر چنین آمده:

«و یستخدم سبعاً»، یعنى‌ جوان در هفت سال سوم به ‏کار گرفته مى‌‏شود.
مفاد همه این تعبیرات عبارت است از این‏که والدین به فرزند جوان خود مسئولیت و از نزدیک بر آن نظارت نمایند. لیکن نه به صورت امر و نهى‌ و تحمیل، بلکه به صورت مشاوره و وزارت.

بنابراین لازمه وزارت این‏است که شخصیت او را پذیرفته و گرامى‌ مى‌‏دارند.

به گونه‏اى‌ او رابه کار مى‌‏گیرند که به استقلال و آزادى‌ او لطمه وارد نشود. با او مشورت مى‌‏کنند و خواسته‏ها وتمایلاتش را نیز منظور مى‌‏دارند. بامشاوره و ملازمه، با افکار و خواسته‏هاى‌ درونى‌ او آشنا مى‌‏شوند و او را با همه خواسته‏ها و نیازهایش درک کرده و گرامى‌ مى‌‏دارند. این بهترین شیوه تربیت جوانان و جلوگیرى‌ از انحرافات و مفاسد اخلاقى‌ و اجتماعى‌ آنان مى‌‏باشد.[5]

 

[1]. مکارم الاخلاق، ص 255: « الولد سیّدُ سبع سنین، و عبدُ سبع سنین، و وزیرُ سبعِ سنین؛ فإن رضیتَ أخلاقَه لإحدى‌ و عشرین والّا فَاضرِب على‌ جنبِه فقد أعذِرتَ إلى‌ اللَّه».
[2]. همان، ص 255: « دَعْ ابنک یَلعَبْ سبع سنین، و یُؤدَّبْ سبعاً، و ألزِمه نفسک سبعَ سنین، فإن أفلح وإلّا فَخلِّ عنه».
[3]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 195: « یُرفُّ الصبی سبعاً و یُؤَدّبُ سبعاً و یُستَخدم سبعاً».
[4]. همان، ص 194:« الغلام یَلعب سبَع سنین و یتعلّم الکتابَ سبع سنین و یَتَعلّم الحلالَ والحرام سبع سنین».
[5]. امینى‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.