پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

فاصله بين مربى‌‌ و كودك‏

فاصله بین مربى‌‌ و کودک‏

یکى‌‌ از مشکلاتى‌‌ که در راه تربیت وجود دارد، فاصله عمیقى‌‌ است که میان مربى‌‌ وکودک وجود دارد. این فاصله تنها از جهت تفاوت در مقدار سن و قد و قدرت بدنى‌‌ نیست، بلکه مهم‏تر از اینها فاصله عمیق روانى‌‌ و نفسانى‌‌ موجود بین آن‏هاست. مربى‌‌ در اثر تفاوت سنى‌‌ زیادى‌‌ که با کودک دارد، از علوم و اطلاعات و تجربیات بسیار بیش‏ترى‌‌ برخوردار است.

کودک با مربى‌‌ خود داراى‌‌ دو طرز تفکر هستند، در مورد خوبى‌‌‏ها و بدى‌‌‏ها، باید و نبایدها غالباً دو گونه مى‌‌‏اندیشند. هریک از آن‏ها تمایلات و خواسته‏هاى‌‌ خاصى‌‌ دارد که بر دیگرى‌‌ پوشیده است. به طورى‌‌ که گویا در دو عالم متفاوت زندگى‌‌ مى‌‌‏کنند و از افکار و خواسته‏هاى‌‌ یکدیگر اطلاع کافى‌‌ ندارند.

در اثر همین فاصله است که زبان یکدیگر را به خوبى‌‌ درک نمى‌‌‏کنند، کودک از مربى‌‌ خود احساس جدایى‌‌ کرده و به خیرخواهى‌‌ و اعتماد کامل ندارد. لذا بسیارى‌‌ از خواسته‏هاى‌‌ درونى‌‌ و اسرار خود را از او پنهان مى‌‌‏دارد، در صورتى‌‌ که همان اسرار را با کمال صداقت در اختیار دوستان هم‏سن خود قرار مى‌‌‏دهد و به راهنمایى‌‌‏هاى‌‌ دوست خود بهتر گوش مى‌‌‏دهد و مى‌‌‏پذیرد. حال امکان دارد از همین طریق مشکلات اخلاقى‌‌ و انحرافى‌‌ براى‌‌ نوجوانان و جوانان به‏وجود آید، چون دوستان هم‏سن آن‏ها نیز غالباً از اطلاعات درستى‌‌ برخوردار نیستند، بلکه چه بسا خود منحرف بوده و دوست خود را به فساد و انحراف دعوت نمایند.

از طرف دیگر، وجود همین فاصله سبب مى‌‌‏شود که مربى‌‌ نتواند کودک مورد تربیت را خوب بشناسد و از افکار و خواسته‏ها و انگیزه‏هاى‌‌ درونى‌‌ او کاملًا مطلع گردد تا بتواند با او به تفاهم رسیده واستعدادهاى‌‌ نیک او را پرورش دهد و از عوامل فساد و انحراف او جلوگیرى‌‌ کند.

بنابراین، وجود چنین فاصله‏اى‌‌ را مى‌‌‏توان یکى‌‌ از موانع مهم توفیق در تربیت دانست که مربى‌‌ باید به گونه‏اى‌‌ در حل آن کوشش کند.

اسلام در حل این مشکل به مربیان پیشنهاد مى‌‌‏کند که سعى‌‌ کنند خودشان را در سرحد کودک تنزل داده و به مقدار درک او سخن بگویند؛ آن‏طور که گویا یک دوست هم‏سال با او سخن مى‌‌‏گوید:

 

چون سروکارت با کودک فتاد

هم زبان کودکى‌‌ باید گشاد
 

 

و مربیان بدین طریق با او هم‏فکر، هم‏راز و هم‏زبان و مأنوس گردند.

این مطلب، هم در احادیث آمده و هم سیره پیامبر و ائمه اهل بیت بوده است؛ مثلًا:

پیامبر اسلام صلى‌‌ الله علیه و آله فرمود:

هرکس که کودکى‌‌ نزد او هست باید برایش کودکى‌‌ کند.[1] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هرکس فرزندى‌‌ دارد برایش کودکى‌‌ مى‌‌‏نماید.[2]

 

پیامبر اکرم صلى‌‌ الله علیه و آله فرمود:

خدا رحمت کند بنده‏اى‌‌ را که فرزند خودش را در طریق صلاح و اطاعت یارى‌‌ دهد، بدین وسیله که به او احسان نماید و الفت بگیرد و در تعلیم و تأدیب او بکوشد.[3] و نیز فرمود: کسى‌‌ که با کودکان دل‏سوزى‌‌ نکند و بزرگان را گرامى‌‌ ندارد، از ما نیست.[4] سیره پیامبر اکرم نیز چنین بوده که نسبت به کودکان، دل‏سوز و مهربان بوده و با لطف و احترام و محبت، دل آن‏ها را به‏دست مى‌‌‏آورده است.

درباره آن حضرت نوشته‏اند:

فروتنى‌‌ و مداراى‌‌ با کودکان از عادت‏هاى‌‌ رسول خدا بوده است.[5] و نوشته‏اند:

هنگامى‌‌ که رسول خدا از سفر برمى‌‌‏گشت کودکان به استقبال آن حضرت مى‌‌‏آمدند، پس رسول خدا به خاطر آن‏ها توقف مى‌‌‏کرد، برخى‌‌ از آن‏ها را در جلو و بعضى‌‌ را پشت سر خود سوار مى‌‌‏کرد و به اصحاب نیز دستور مى‌‌‏داد بقیه آن‏ها را سوار کنند. به همین جهت بعض کودکان بر دیگران تفاخر مى‌‌‏نمودند که رسول خدا مرا پیش رو و تو را در عقب سوار نمود.[6] هم‏چنین نوشته‏اند:

عادت رسول خدا چنین بود که براى‌‌ کودکان کنیه انتخاب مى‌‌‏کرد و آن‏ها را با کنیه صدا مى‌‌‏زد و بدین وسیله قلب آن‏ها را رام مى‌‌‏کرد.[7] انس مى‌‌‏گوید:

رسول خدا از همه مردم خوش اخلاق‏تر بود. من برادر کوچکى‌‌ داشتم که ابوعمیر نام داشت. وقتى‌‌ خدمت رسول‏اللَّه مى‌‌‏رسید از او مى‌‌‏پرسید: اى‌‌ اباعمیر، بچه گنجشک چه شد؟[8] یکى‌‌ از اصحاب مى‌‌‏گوید:

روزى‌‌ رسول خدا به مهمانى‌‌ مى‌‌‏رفت، در بین راه دید که حسین علیه السلام با کودکان بازى‌‌ مى‌‌‏کند. پیامبر صلى‌‌ الله علیه و آله به سوى‌‌ او رفت و دست‏هایش را گشود تا او را در بغل بگیرد. حسین علیه السلام از این طرف و آن طرف فرار مى‌‌‏کرد، پیامبر آن قدر شوخى‌‌ و خنده کرد تا بالأخره او را گرفت. سپس او را بغل کرد و یک دست خود را زیر چانه و دست دیگر را پست سرش نهاد، آن‏گاه لب‏هاى‌‌ مبارک را بر دهان حسین گذاشت و بوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسین، خدا دوستداران حسین را دوست دارد.[9] جابر مى‌‌‏گوید:

حسن و حسین را دیدم که بر پشت رسول‏اللَّه سوار شده بودند و آن حضرت با دست و پا حرکت مى‌‌‏کرد مى‌‌‏فرمود: شترِ سوارىِ شما بهترین شترها و شما نیز بهترین بارها هستید.[10] پیامبر اکرم صلى‌‌ الله علیه و آله آن‏قدر نسبت به کودکان مهربان بود که حتى‌‌ در حال نماز هم‏ آن را رعایت مى‌‌‏فرمود. یکى‌‌ از اصحاب چنین نقل مى‌‌‏کند:

با پیامبر در حال نماز بودیم که حسن علیه السلام وارد شد، وقتى‌‌ پیامبر به سجده رفت، حسن بر پشت آن حضرت سوار شد، پیامبر با کمال مدارا او را گرفت و کنار گذاشت، بعد از نماز از علت این عمل جویا شدیم فرمود: حسن ریحانه من است.[11] پیامبر اکرم صلى‌‌ الله علیه و آله ...: آنقدر به دلجویى‌‌ و جذب کودکان اهمیت مى‌‌‏داد که خودش به کودکان سلام مى‌‌‏کرد و از مسلمین نیز مى‌‌‏خواست که به کودکان سلام کنند.

انس بن مالک مى‌‌‏گوید:

پیامبر صلى‌‌ الله علیه و آله ...- بر کودکان عبور نمود و سلام کرد و این عمل سیره همیشگى‌‌ آن حضرت بود.[12] پیامبر اسلام صلى‌‌ الله علیه و آله مى‌‌‏فرمودند:

من پنج عمل را تا آخر عمر ترک نخواهم کرد: نشستن روى‌‌ زمین و با بردگان غذا خوردن، سوار شدن بر الاغ، دوشیدن شیر گوسفندان با دست خودم، لباس پشمینه پوشیدن و سلام کردن بر کودکان، تا این‏که این امر بعد از من به صورت سیره و سنت براى‌‌ پیروانم درآید.[13] از احادیث استفاده مى‌‌‏شود که پیامبر اسلام صلى‌‌ الله علیه و آله نه تنها با کودکان بلکه با عموم مردم به مقدار عقل و درکشان صحبت مى‌‌‏کرد و به هنگام معاشرت و سخن گفتن، خودش را در سر حد مستمعین تنزل مى‌‌‏داد و بدین وسیله دلشان را به‏دست مى‌‌‏آورد. همین نکته را مى‌‌‏توان یکى‌‌ از عوامل نفوذ در دیگران محسوب داشت.

امام صادق علیه السلام فرمود:

رسول خدا هیچ‏گاه از عمق عقل خود با مردم سخن نگفت و مى‌‌‏فرمود: ما پیامبران مأموریت داریم که با مردم به مقدار عقل و درکشان سخن بگوییم.[14]

 

ضرورت تفاهم با کودک‏

کودک، یک انسان است و کارهایش را از روى‌‌ علم و اراده انجام مى‌‌‏دهد، لذا تربیت و پرورش استعدادهایش مانند پرورش گیاه نیست که بدون علم و اراده انجام گیرد. مربى‌‌ تنها شرایط مناسب و زمینه انتخاب را براى‌‌ فرد مورد تربیت فراهم مى‌‌‏سازد، بعد از آن خود کودک است که بر طبق میل و اختیار، راه خود را انتخاب مى‌‌‏کند.

بنابراین، مربى‌‌ در صورتى‌‌ در کار خود توفیق مى‌‌‏یابد که با فرد مورد تربیت، تفاهم نموده و اعتماد و علاقه او را جلب کند، تا برنامه‏هاى‌‌ او را از صمیم قلب بپذیرد و از روى‌‌ میل و اختیار انجام دهد. چون اگر ناخواسته چیزى‌‌ بر او تحمیل شد یا مقاومت مى‌‌‏کند و انجام نمى‌‌‏دهد یا این‏که با کراهت انجام مى‌‌‏دهد که در چنین صورتى‌‌ از عواقب و نتایج سوء خالى‌‌ نخواهد بود.

کوتاه سخن این‏که تزکیه و اصلاح افراد باید از داخل نفوس آن‏ها شروع شود تا مطمئن‏تر، بادوام‏تر و بى‌‌‏خطرتر باشد. در احادیث نیز به همین مطلب اشاره شده است؛ مثلًا:

امام صادق علیه السلام فرمود:

هرکس که در نفس او پند دهنده‏اى‌‌ نباشد پندهاى‌‌ مردم برایش سودى‌‌ ندارد.[15]

 

امام سجاد علیه السلام مى‌‌‏فرمود:

اى‌‌ آدمى‌‌ زاد! تا وقتى‌‌ که از نفس خودت واعظى‌‌ داشته باشى‌‌ در خیر و خوبى‌‌ خواهى‌‌ بود.[16] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

کسى‌‌ که زیان چیزى‌‌ را نشناسد نمى‌‌‏تواند از آن اجتناب نماید و هرکس که نفع چیزى‌‌ را نشناسد قدرت ندارد آن را انجام دهد.[17] بنابراین، مربى‌‌ باید قبل از هر چیز درصدد جلب اعتماد کودک و تحریک عواطف و علایق او نسبت به انجام برنامه مطلوب، و ایجاد زمینه مناسب براى‌‌ هم‏کارى‌‌ وى‌‌ باشد. یک مربى‌‌ در صورتى‌‌ مى‌‌‏تواند به چنین هدفى‌‌ نایل گردد که امور ذیل را تحقق بخشد:

1. کودک را خوب بشناسد؛

2. خود را تا سرحد او تنزل دهد و با زبان او سخن بگوید؛

3. با او کاملًا مأنوس شود و طرح دوستى‌‌ بریزد؛

4. در قول و عمل مراتب دل‏سوزى‌‌ و خیرخواهى‌‌ خود را برایش به اثبات رساند؛

5. ادب و احترام او را نگهدارد؛

6. رازدار بوده و اسرار او را براى‌‌ هیچ‏کس فاش نسازد؛

7. اشتباهات و لغزش‏هایش را ندیده بگیرد؛

8. با نرمى‌‌ و مدارا با او رفتار کند و سخت‏گیر نباشد.[18]

 

[1]. وسائل الشیعه، ج 15، ص 203: « من کان عنده صبیَّ فَلْیتصابَ له».
[2]. همان، ج 15، ص 230: « من کان له ولد صبا».
[3]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 626. « رحم اللَّه عبداً أعان ولدَه على‌‌ برّه بالإحسان إلیه و التألّف له و تعلیمه و تأدیبه».
[4]. بحارالأنوار، ج 75، ص 137: « لیس منّا من لم یَرحم صغیرنا و لم یُوَقِّر کبیَرنا».
[5]. محجةالبیضاء، ج 3، ص 366.
[6]. همان، ص 366.
[7]. همان، ج 4، ص 132.
[8]. صحیح بخارى‌‌، ج 4، ص 81.
[9]. بحارالأنوار، ج 43، ص 271.
[10]. همان، ص 275.
[11]. همان، ص 294.
[12]. صحیح بخارى‌‌، ج 4، ص 89.
[13]. بحارالأنوار، ج 16، ص 215.
[14]. همان، ج 16، ص 280: « ما کلّم رسولُ‏اللَّه صلى‌‌ الله علیه و آله العبادِ بکنهِ عقله قّط. قال رَسُولُ‏اللَّه صلى‌‌ الله علیه و آله: إنّا معاشرَ الأنبیاء أُمرِنا نُکَلّم الناسَ على‌‌ قدر عقولِهم».
[15]. همان، ج 70، ص 70: « من لم یجعل له من نفسه واعظاً فإنّ مواعظ الناس لن تُغنی عنه شیئاً».
[16]. همان، ص 64: « ابن آدمَ! لاتزال بخیر ماکان لک واعظ من نفسک».
[17]. غرر الحکم، ش 1354- 1355: « من لم یعرف مضرّةَ الشی‏ء لم یقدر على‌‌ الامتناع منه. و قال: من لم یَعرِف منفعة الخیر لم یَقدِرْ على‌‌ العمل به».
[18] امینى‌‌، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى‌‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.