پرورش هوش
کودکان از جهت هوش متفاوت اند: بعضى بسیار باهوش، برخى متوسط و عدهاى کُند ذهن مىباشند. چند هفته بعد از ولادت، آثار این تفاوتها مشاهده مىشود، گرچه کودکان چگونگى اعصاب و مغز خود را از پدر و مادر یا یکى از اجداد به ارث مىبرند و به همین جهت در مقدار هوش متفاوت هستند لیکن توارث، تنها عامل نیست بلکه اوضاع و شرایط محیط تربیت؛ به ویژه رفتار پدر و مادر و سیر معاشرین، در کیفیت پرورش و رشد هوش او تأثیر به سزایى دارد.
هر کودکى در هر کیفیت مزاجىاى که متولد شود، مقدار رشد هوش و فهم او در شرایط مختلف متفاوت خواهد بود. بنابراین با تربیت مىتوان در مقدار عقل و هوش کودک تأثیر گذاشت، گرچه همه کودکان یکسان نیستند و عامل دیگر را نمىتوان نادیده گرفت.
رشد عقلى کودک از همان آغاز زندگى شروع مىشود، چون یادگیرى ارتباط او با جهان خارج نیز از همان زمان آغاز مىگردد. در دو سال اول زندگى اشیا و اشخاص را مىشناسد، کارهاى زیادى را یاد مىگیرد، تجربههاى فراوانى را کسب مىکند و نتیجه آنها را در ذهن خود بایگانى مىکند. احساس کنجکاوى کودک به طور مرتب رو به افزایش است و پیوسته سعى مىکند بر علوم و اطلاعات خود بیفزاید. البته اوضاع و شرایط محیط زندگى در کیفیت رشد عقلى او تأثیر خواهد داشت.
بنابراین، پرورش هوش و عقل کودک را از همان آغاز زندگى باید منظور داشت و همگام با ظهور تدریجى استعدادهاى خاص او شرایط و امکانات لازم را براى پرورش صحیح آنها فراهم ساخت و بدین وسیله زمینه را براى رشد عقلى او آماده کرد. مادر با حرف زدن، نگاه کردن و تبسم نمودن به صورت کودک به تقویت نیروى شناخت و تمیز او کمک مىنماید. مادر خود را مىشناسد و با صداى او آشنا مىشود، چهره او را از چهره دیگران تشخیص مىدهد و با دیدن او احساس شادمانى مىکند.
انتخاب اسباببازىهاى متناسب با رنگهاى جالب و متنوع، اسباببازىهاى بزرگ و کوچک که بعضى در بعض دیگر جاىگیر مىشود، اسباببازىهاى دردار، اسباببازىهاى صدادار، اسباببازىهایى که بتواند آنها را هل بدهد یا به دنبال خود بکشد، مجسمه حیوانات مختلف، و اسباببازىهاى وسایل زندگى و از این قبیل وسایل، براى پرورش و تقویت هوش کودک مفید مىباشند، زیرا به وسیله اینها با رنگها، صداها، بزرگى و کوچکى اشیا، اشکال حیوانات، وسایل زندگى و کار کردن با آنها آشنا مىشود و بدین وسیله هوش و عقل او تقویت مىگردد.
باید به کودک آزادى عمل داد تا با میل و رغبت با اسباببازىها بازى کند و با آزمایش و تجربه برمعلومات خود بیفزاید. بهتر است پدر و مادر در کار کودک دخالت نکنند، البته به عنوان همبازى مىتوانند با او بازى کنند و در موارد لازم به او کمک نمایند.
باید یاد آور شویم که لازم نیست اسباببازىهاى گران قیمت براى کودک تهیه کنید، او حاضر است با هر چیزى بازى کند، مىتوانید اسباببازىهاى ارزان برایش بخرید یا خودتان برایش بسازید. اطفال از بازى کردن با شن، سنگ و آب لذت مىبرند، لذا مانع آنها نشوید.
کنجکاوى و تحقیق، براى کودک یک نیاز غریزى است؛ مثلًا هر چه به دستش بیفتد به طرف دهان مىبرد، یا حرکت مىدهد، یا پرتاب مىکند، یا با دست خود فشار مىدهد و له مىکند، یا پاره مىکند، در صورتى که مانعى وجود نداشت باید به او آزادى داد تا تجربه کند و بر معلومات خود بیفزاید.
وقتى بزرگتر شد و قدرت حرکت پیدا کرد با حرص به این طرف و آن طرف مىرود و میل دارد دست به هر چیزى بزند و همه را به هم بریزد، در این عمل کنجکاوى و شناخت بیشتر اشیا مىباشد، در این مورد هم در صورت امکان باید به او آزادى داد تا تجربه کند و بر معلومات خود بیفزاید و عقل و هوش خود را پرورش داده و تکمیل نماید. البته اشیاى خطرناک و شکستنىهاى ارزشمند را باید از دسترس او خارج ساخت.
به طور کلى، کودک موجودى است کنجکاو و از آغاز زندگى در صدد فهمیدن، شناختن و تجربه کردن مىباشد. نهایت این که در آغاز وجود، دایره کنجکاوى او محدود و ضعیف است، هر چه بزرگتر شود و به امکانات بیشترى دسترسى پیدا کند، دایره کنجکاوى او نیز توسعه مىیابد. پدر و مادر از این طریق مىتوانند به پرورش و تقویت هوش و عقل او کمک نمایند.
یکى از دانشمندان مىنویسد: کودک در اوقات بیدارى مشغول بررسى پدیدههاى اطراف خود است.
پدیده هاى جدید را کشف مىکند، آزمایش مىنماید و با دیگر پدیدهها مقایسه مىکند و تجربیات و کشفیات خود را در ذهن مرتب و طبقهبندى و بالاخره در حافظه بایگانى مىکند، در پایان ماه هشتم دوست دارد به تمام نقاط خانه سرکشى کند و بر معلومات خود بیفزاید.
همو مىنویسد:
احساس کنجکاوى در کودک مرتب رو به تزاید است. اگر شما و همسرتان داراى روحى وسواسى و دقیق در ارتباط با نظم و پاکیزگى منزل هستید بهتر است براى دورانى، این عادت را به خاطر فرزندتان کنار بگذارید، زیرا یک کودک کنجکاو فردى دقیق و هوشیار و مستقل مىباشد. او مشتاقانه و با ولع خاص همواره سعى مىنماید بر معلومات و تجربیات خود بیفزاید و پیمودن این راه مستلزم درهم و برهم نمودن و بهم ریختن وسایل مختلف خانه مىباشد.[1]
تربیت هاى دینى
این موضوع قابل بحث است که آیا در دو سال آغاز زندگى؛ به خصوص در زمان نوزادى تربیتهاى دینى امکان و تأثیر دارد یا نه؟ ممکن است در بین دانشمندان افرادى باشند که تربیتهاى دینى را در این دوران غیر ممکن بلکه غیر قابل تصور بدانند و در توجیه سخن خود بگویند:
اولًا: در این دوران- بلکه تا چند سال بعد از آن- مفهوم خدا و دین براى کودک قابل تصور نیست تا در امکان تربیتهاى دینى بحث کنیم.
ثانیاً: کودک و نوزاد نه تنها از عقل و هوش کافى برخوردار نیست بلکه حتى حواس ظاهرى او هم تا مدتى آماده احساس نیستند. در برابر صداها عکسالعمل نشان نمىدهد، پس معلوم است که نمىشنود. دو چشم خود را براى دیدن هماهنگ نمىکند، پس معلوم مىشود هنوز براى رویت آمادگى ندارد. البته بعد از مدتى براى احساس آماده مىشود لیکن باز هم تا مدتى بین صداها فرق نمىگذارد و اشخاص و اشیا را نمىشناسد. منتها بعد از چند وقتى این نقص هم برطرف مىشود. امّا تا مدتها مفاهیم کلمات و جملهها را درک نمىکند، در سال دوم زندگى به تدریج با معانى الفاظ آشنا مىشود.
از این سخنان نتیجه مىگیرند که تربیت دینى در سال اول و دوم زندگى- بالاخص در دوران نوزادى- امکان ندارد و باید به زمانهاى بعد به تأخیر بیفتد.
لیکن اسلام عقیده دارد که تربیتهاى دینى از زمان بعد از ولادت امکان داشته و باید شروع شود. در مورد توجه به خدا عقیده دارد که کودکان از همان آغاز به خدا توجه دارند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
اطفال را براى گریستن نزنید، زیرا گریه آنها تا چهار ماه شهادت به توحید است و چهار ماه صلوات و دعاى بر پیامبر و چهارماه دعا براى پدر و مادر خود مىباشد.[2]
توضیح این که: درست است که نوزاد کسى را نمىشناسد و با مفاهیم کلمات آشنا نیست و تصور خاصى هم از خدا ندارد، امّا فطرتاً به دو مطلب توجه دارد: از یک طرف ناتوانى و نیازمندى خود را کاملًا احساس مىکند؛ مثلًا مىداند که گرسنه است و نیاز به سیر شدن دارد و از سوى دیگر مىداند که این نیاز باید از خارج برطرف گردد. او مىداند که در خارج ملجأ و پناهگاهى وجود دارد که غنى است و نیازها را برطرف مىسازد. به همین جهت گریه مىکند و از آن نیروى برتر استمداد مىجوید.
نوزاد در این زمان شخص خاصى- حتى مادر خود- را نمىشناسد و توجه ندارد که مادرش نیازمندىهاى او را تأمین مىکند و اصولًا بین اشیا فرق نمىگذارد و تعددى را نمىشناسد. او به طور فطرى و به اجمال به یک وجود مطلق و غنى توجه دارد که ملجأ و پناه اوست و در رفع نیاز خود با گریه و زارى از او استمداد مىطلبد. اگر فوراً به یارىاش شتافتید خوشبین مىشود و با آرامش خاطر به حیات خویش ادامه مىدهد.
از سوى دیگر اسلام عقیده دارد که تربیتهاى دینى از زمان بعد از ولادت مفید مىباشد و در این ارتباط به پیروانش توصیههایى دارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل کرده است:
هر کس بچهدار شد در گوش راستش اذان بگوید و در گوش چپش اقامه، زیرا این عمل او را از شیطان محفوظ مىدارد و به حضرت على سفارش کرد که همین عمل را نسبت به حسن و حسین انجام دهد، به علاوه سوره فاتحة الکتاب، آیةالکرسى، آخر سوره حشر، سوره اخلاص و معوذتین را نیز در گوش آنها بخواند.[3]
چنان که ملاحظه مىفرمایید پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در این حدیث به پدران توصیه مىکند که در گوش مولود خود اذان و اقامه بگویند و قرآن بخوانند و بدین وسیله تربیت دینى او را از همین زمان شروع کنند و روح لطیف و اعصاب و مغز ظریف و نوبنیاد او را در آغاز زندگى، با صوت زیباى اذان و اقامه و آهنگ دلرباى آیات قرآن آشنا سازند.
در توضیح مطلب یادآور مىشویم: درست است که نوزاد معانى کلمات و جملهها را نمىفهمد و حواس او در حدى نیست که خصوصیات اصوات و اشکال را تشخیص دهد و بایگانى نماید، لیکن به هر حال اعصاب و مغز و دستگاه ادراک او براى تأثیر آمادگى دارند. از این رو، نمىتوان گفت که دیدنىها و شنیدنىها هیچگونه تأثیرى ندارند. بلکه باید گفت کلمات و جملهها و مناظر و اشکال، در اعصاب و مغز تازه کار و روح حساس و ظریف او تأثیر مىگذارند و آثارى از آنها باقى خواهد ماند.
گرچه معانى و مفاهیم آنها برایش قابل فهم نباشد کودک رفته رفته با این قبیل جملهها مأنوس و آشنا مىشود و همین آشنایى ممکن است در آینده او تأثیر داشته باشد. ما با هر لفظى بیشتر آشنا باشیم با معناى آن هم مأنوستر خواهیم بود. نوزادى که در آغاز زندگى و ادامه آن در یک محیط دینى پرورش یافته و گوشش با آهنگ دلربا تلاوت آیات قرآن و نام زیباى «اللّه» آشنا شده و چشمش با رویت مراسم دینى خو گرفته، با کودکى که در محیط فساد و بدبینى پرورش یافته و گوشش با آهنگهاى لهو و لعب و چشمش با مناظر فحشا عادت کرده، یکسان نخواهد بود. بلکه کودک اول براى پذیرش تربیتهاى دینى، در مراحل بعدى، آمادهتر از کودک دوم خواهد بود. برعکس کودک دوم، براى پذیرش تربیتهاى بد آمادهتر از کودک اول خواهد بود.
بنابراین، اولیا و مربیان نمىتوانند به حوادث آغاز زندگى فرزند خویش بىتوجه باشند و به بهانه این که بچه است و چیزى سرش نمىشود، خود را در برابر او آزاد و بىتعهد بدانند. به همین جهت اسلام به زن و شوهر اجازه نمىدهد که در حضور بچه کوچک خود عمل زناشویى انجام دهند؛ مثلًا پیامبراکرم صلى الله علیه و آله از مجامعت زن و شوهر در حالى که بچهاى در گهواره به آنها نگاه مىکند نهى کرده است.[4]
مرحله سوم: تربیت از سال دوم به بعد
(تربیت هاى جسمانى)
تربیت کودک از سال دوم به بعد در دو بخش بررسى مىشود: تربیتهاى جسمانى و تربیتهاى نفسانى. در تربیتهاى جسمانى به چند موضوع اشاره مىشود: تغذیه کودک، نوع تغذیه، مقدار غذا، رعایت نظم در غذا، بهداشت و درمان کودک، مسئولیتپذیرى تربیت حواس، تربیت غریزه جنسى که در این جا به شرح هر یک از این موضوعات مىپردازیم:
تغذیه کودک
گرچه حقیقت انسان نفس اوست و هدف اصلىِ تربیت، پرورش صفات و کمالات نفسانى مىباشد، لیکن جنبه جسمانى او را نیز نمىتوان نادیده گرفت، زیرا انسان باید سالم و زنده باشد تا بتواند به تکمیل نفس خویش بپردازد. علاوه[5]
[1]. همان، ص 100.
[2]. بحارالأنوار، ج 10، ص 103: « لاتَضربوا أطفالَکم على بکائهم؛ فإنّ بکاءَهم أربعةَ أشهر شهادت أن لا إله إلّااللّه، و أربعةَ أشهر الصلاةُ على النبی صلى الله علیه و آله، و أربعَة أشهر الدعاءُ لوالدیه».
[3]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 619:« عن علیّ علیه السلام« إن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله قال : من وُلدِ له مولود فلُیؤذِّن فی أُذنِه الیُمنى، و یُقیْمُ فی أذنه الیُسرى، فإن ذلک عصمةٌ من الشیطان، و إنّه صلى الله علیه و آله أمر أن یفعل ذلک بالحسن و الحسین، و أن یُقرَأ مع الأذان فی أذنهما فاتحةُ الکتابِ و آیةُ الکرسی، و آخر سورة الحشر و الإخلاص و المعوّذتان».
[4]. همان، ص 546: « نهى رسول اللّه صلى الله علیه و آله أن یُجامعَ الرجلَ امرأتَه و الصبیّ فی المهد ینظر إلیهما».
[5] امینى، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.