تبادل محبت
محبت براى انسان یک نیاز طبیعى به شمار مىرود و زندگى بدون محبت سرد و بىصفا و خسته کننده است. هر انسانى دوست دارد محبوب دیگران باشد و از اظهار محبت، دلگرم و مسرور مىشود. برعکس باید به افراد دیگر هم دلبستگى داشته باشد و اظهار علاقه نماید تا پایههاى محبت استوار گردد و زندگى شیرین شود.
این تبادل محبت از دوران کودکى باید آغاز و پایه گذارى شود. بهترین کسانى که مىتوانند این نیاز عاطفى را پایه گذارى کنند والدین- و بالاخص مادر مىباشد. کودک از این که در دامن گرم مادر آرمیده و از پستان او شیر مىخورد و از نگاههاى محبت آمیز و نوازشها و بوسه هاى آبدار او، احساس محبوبیت مىکند، مراقبت، حمایت نمودن، زمزمه کردن و لبخند زدن مادر را از علائم محبت مىشمارد. لیکن تا مدتى راهى براى اظهار رضایت و تبادل علاقه ندارد، امّا بعد از چندى این راه را به دست مىآورد و با لبخند شیرین خود مراتب علاقه متقابل خویش را ابراز مىدارد. با دیدن چهره خندان مادر و با شنیدن صدا و زمزمه هاى او به وجد مىآید و با تبسم متقابل و دست و پا زدن خود آغوش گرم مادر را مطالبه مىکند. بدین ترتیب خوى تبادل محبت در او پایه گذارى مىشود.
پدر نیز مىتواند در این زمینه نقش مهمى را ایفا کند.
یکى از دانشمندان مىنویسد:
توصیه ما به شما پدر و مادر این است که همواره- حتى از همان بدو تولد- در کنار فرزند خود باشید، سعى کنید عشق به فرزند را در خود به وجود آورید و هیچگاه این موهبت بزرگ را از دست ندهید.[1] دیگرى مىنویسد:
محبت مادر به طفل امکان تجربه جهانِ نوینى را به او مىدهد. کیفیت تجربه این جهان از جانب طفل به وسیله چگونگى رفتار عاطفى مادر تعیین مىشود.
همه ما رفتارهاى عاطفى را به شکل عاطفى درک مىکنیم و با رفتارهایى که رنگ و بوى عاطفى دارند به آنها پاسخ مىگوییم. عکس العمل طفل نسبت به بزرگسالان رنگ عاطفى بیشترى را دارا مىباشد، زیرا ادراک او خیلى بیشتر شکل عاطفى دارد تا ادراک افراد بالغ. در طى اولین سه ماه حیات، تمامى تجربهها و ادراکهاى طفل به بخش عاطفى مربوط مىشوند.[2] دانشمند دیگرى مىنویسد:
هرگاه کودک در دوران طفولیت از محبت و اطمینان خاطر، بهره مند شده باشد بهتر خواهد توانست ناکامى را تحمل کند، خود و دیگران را بپذیرد و محبت متقابل با دیگران داشته باشد. این شرایط و عوامل، شالوده یادگیرى بعدى را تشکیل مىدهند.[3] همین دانشمند مىنویسد:
باید دانست که مهمترین احتیاج عاطفى فرد در دوران کودکى احتیاج به مهر و توجه است، زیرا کودک همان گونه که به شیر مادر نیاز دارد و بىآن زندگى برایش دشوار و گاهى غیر ممکن خواهد بود، به همان میزان نیز به زندگى تحت مراقبت والدین و برخوردارى از توجهات آنان نیازمند است. کودک همواره باید احساس کند که مادر و پدرش او را دوست دارند و حامى او هستند و همین محبت و توجه، محیط روانى آرام و قابل اعتمادى براى کودک فراهم مىکند که عامل عمده و مؤثرى در رشد و تکامل عاطفى او باشد.[4] در پایان تذکر این نکته را لازم مىدانیم که مقصود از اظهار محبت این نیست که مادر همه کارهایش را رها کند و یک سره در خدمت کودک باشد، زیرا کمکم این تمایل در کودک به وجود مىآید که همیشه در مواقع بیدارى خودش را در آغوش مادر ببیند. هر وقت بیدار شد جزع و فزع به راه مىاندازد تا مادر یا دیگرى او را در بغل بگیرد. این روش، هم کودک را لوس بار مىآورد و هم مزاحم کارهاى مادر مىشود. مادر باید به کارهاى خانه دارى و شوهردارى و بچه هاى بزرگتر خود نیز برسد. آنها نیز حق زندگى دارند. بچه اسباببازى نیست که دائماً او را بغل کنند و این طرف و آن طرف بچرخانند. درست است که کودک نیاز دارد که همواره مادر را در کنار خود ببیند و آرامش داشته باشد لیکن لازمه اش این نیست که در بغل باشد.
مادر وقتى بچه را در دامن گذاشت و شیر داد، او را نوازش مىکند و مىبوسد و در بستر مىگذارد و به کارهاى دیگر خود مشغول مىشود. البته سعى مىکند تا حد امکان در اطراف بچه باشد تا مادر را ببیند و صدایش را بشنود و چنان چه گریهرا سر داد اگر از جهت گرسنگى و درد نیست، بگذارید گریه کند، به تدریج آرام مىشود. کودک از هم اکنون باید بداند که او تنها نیست و دیگران نیز حق زندگى و آسایش دارند.
یکى از دانشمندان مىنویسد:
هرگز اجازه ندهید که پرستارى و مراقبت از نوزاد تمامِ وقت زندگى شما را به خود اختصاص دهد. مراقبت از او در تمام اوقات نه لازم و نه خوشایند است.
باید به فکر همسر خود و دیگر مسائل اطراف خود نیز باشید. انرژى خود را بیهوده هدر ندهید، بهترین کار تنظیم برنامهاى براى زندگى جدید مىباشد.
سعى کنید براى هر کارى وقت خاصى را در نظر بگیرید.[5][6]
[1]. همان، ص 43.
[2]. از تولد تا نوپایى، ص 34.
[3]. روانشناسى رشد، ص 262.
[4]. همان، ص 280.
[5]. اولین سال زندگى، ص 35.
[6] امینى، ابراهیم، اسلام و تعلیم و تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1387.