فصل نهم
مسلک عرفا در روزه داری
(ماه رمضان) شناختن حق او آن است که خداوند، روندگان
کوی خود را به مهمانی به سوی خود دعوت فرموده است و آن ماه، مهمانخانه خداست و هم اینکه معنای روزه و مناسبت آن را
با معنای مهمانی خدا و ضیافةالله بداند و هم اینکه در تحصیل وجوه اخلاص در حرکات و سکنات خود، بر وفق رضای صاحبخانه کوشا گردد.
آثار و فواید جوع و گرسنگی در مسلک عارفان
گرسنگی را برای سالک، فوایدی است در تکمیل نفس و معرفت پروردگار که از شمار بیرون است و در فضایل آن در اخبار و روایات چیزهای عظیم و بزرگی ذکر شده است که اشاره به آن اولاً و سپس کشف از علت و اشاره به حکمت و فلسفه آن بیفایده نیست.
از پیامبر اکرم(ص) مروی است که فرمود: جانهای خویشتن را به وسیله گرسنگی و تشنگی به مجاهده وادارید، زیرا اجر در این کار مانند اجر جهادکننده در راه خداست و همانا عملی در نزد خدا محبوبتر از گرسنگی و تشنگی نیست. اشخاصى که در مقام سلوک مبتلا به علایق دنیوى و شهوات نفسانى بوده و از این لحاظ تحت فشار و زحمت هستند، لازم است در مقام معالجه و براى استخلاص نفس از چنگال طبیعت و شهوت، به این عبادت بزرگ (اضافه بر صوم واجب) که یگانه وسیله حصول صفا و روحانیت و تجرد و توجه و خشوع و تضرع است متمسک گشته و این منزل پرخطر و وحشتناک را به نور این عمل روحانى طى کنند. این است که خداوند نیز نتیجه این عبادت را حصول تقوا (لعلکم تتقون) و پرهیز از شهوات و هوا قرار داده است.[104]
در حدیث معراج است که خداوند فرمود: یا احمد، آیا میدانی که میراث و حاصل روزه چیست؟ عرض کرد: نه پروردگارا، نمیدانم. خداوند فرمود: میراث و حاصل روزه، کمخوری و کمگویی است، که سکوت موروث حکمت میشود و حکمت، موروث معرفت و معرفت، موروث یقین است و چون بنده به مرتبه یقین برسد، باکی ندارد و برایش فرقی نمیکند که روزگار را بهسختی بگذراند یا بهآسانی و این مقامِ صاحبان رضاست و هر کس به رضا و خشنودی من عمل کند سه خصلت را ملازم حال او خواهم کرد:
شکری به او بیاموزم که آلوده به جهل و نادانی نباشد، ذکر و یادی که فراموشی در آن راه نیابد و دوستی و محبتی را به او بچشانم که هیچگاه مخلوقات را بر محبت من ترجیح ندهد و چون مرا دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت و خلق خودم را به دوستی او خواهم گماشت و چشم و دل او را به جلال و عظمت خود گشاده خواهم ساخت و از او علم بندگان خاصم را مخفی نخواهم داشت و در تاریکیهای شب و روشنایی روز با او مناجات خواهم نمود تا از همسخنی و همنشینی با مخلوقات یکسره دست بکشد و منقطع و بریده گردد و سخن خود و کلام فرشتگانم را به گوش او میرسانم و راز و سرّ خودم را که از خلقم پنهان داشتهام، بر او فاش و آشکار میسازم تا آنجا که فرمود: عقل و ادراکش را یکسره غرق در معرفت خود خواهم ساخت و خود به جای عقل او بنشینم، سپس مرگ و شدت و حرارت و فزع آن را بر او سبک و آسان خواهم ساخت تا به بهشت برده شود و چون فرشته مرگ و ملکالموت بر او فرود آید، به او میگوید: آفرین بر تو خوشا به حال تو همانا خداوند مشتاق توست، تا آنکه خداوند به او میفرماید: این بهشت من است، در میانه آن جای گیر و این جوار مناسب، در آن آرام یاب.
پس روح در پاسخ میگوید: ای معبود من، خویشتن را به من شناساندی، پس من به تو از تمام خلقت بینیاز شدم. به عزت و جلالت سوگند اگر خشنودی تو در این باشد که قطعهقطعه شوم و به سختترین صورتی که مردم را به آن میکشند، هفتاد بار کشته شوم، این خشنودی و رضای تو در نزد من محبوبتر است تا آنجا که خدای عزوجل میفرماید: به عزت و جلال خودم سوگند بین خودم و تو در هیچ وقتی از اوقات، مانع و حاجبی قرار نخواهم داد تا هرگاه بخواهی و اراده نمایی بر من آیی و این همان رفتاری است که با دوستانم میکنم.[105]
علمای اخلاق با عنایت به روایات، برای گرسنگی فوایدی ذکر کردهاند؛ از قبیل:
الف) صفای قلب: زیرا سیری باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتی شبیه مستی پیدا میکند و نمیتواند خوب فکر کند، سرعت انتقال او کم میگردد و قلب کور میشود. برخلاف گرسنگی که باعث رقت و صفای قلب میشود و قلب را آماده تفکری میکند که باعث شناخت میشود و نوری آشکار پیدا میکند. از رسول اکرم(ص) روایت شده است: «کسی که شکم خود را گرسنه نگهدارد، اندیشهاش تربیت میشود».
ب) تواضع و ازبینرفتن سرمستی و ناسپاسی که منشأ سرکشی است. وقتی نفس خوار شد، در مقابل پروردگارش خاضع شده و از سرکشی دست برمیدارد.
ج) شکستن شدت شهوات و نیروهایی که باعث گناهان
کبیره شده و سبب هلاک انسان میشوند، چون بیشتر گناهان
کبیره از شهوت سخنگفتن و شهوت جنسی بهوجود میآید و کمکردن این دو شهوت موجب مصونماندن از خطرها میگردد.
د) کمتر احتیاجداشتن به تخلی و بهدستآوردن غذا و کمتر مبتلاشدن به بیماریهای گوناگون، زیرا معده خانه بیماری و پرهیز سرآمد هر دارویی است و نیز مانع بهوجودآمدن مشکلاتی میگردد که به سبب غذاخوردن پدید میآید و انسان را محتاج مال و مقام دنیا میکند؛ مال و مقامی که افراد بسیاری را هلاک کرده است.
ه) کسب توانایی برای دادن مال، مهمانیدادن، هدیهدادن،
احسان و نیکی، رفتن به حج و زیارت و انجامدادن تمام عبادتهای
مالی.
انسان نمیتواند این فایدهها، بهویِژه فایدهٔ نخست (فکرکردن) را به روشنی درک کند. تفکر در عمل مانند نتیجه است و غیرآن مانند مقدمات است، چون فکر حرکت است و غیرفکر مقدمه و آمادگی برای حرکت؛ به همین دلیل درباره تفکر روایت شده است: یک ساعت تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است.
با توجه به این مقدمات میتوان فهمید که چرا خداوند برای مهمانش گرسنگی را انتخاب کرده است:
الف) نعمتی بالاتر و بهتر از نعمت شناخت، نزدیکی و دیدار خداوند نیست و گرسنگی از راههایِ نزدیکِ رسیدن به آن است. پس متوجه میشوی که روزه تکلیف نیست، بلکه خداوند به وسیله آن تو را بزرگ داشته و به سبب واجببودن آن بر ما منت دارد و بههمین دلیل شکر آن واجب است.
ب) وقتی ارزش کاری را که از تو خواسته شده، فهمیدی برای رسیدن به نتیجه خوب، تلاش میکنی که آن را درست انجام دهی و در آن اخلاص داشته باشی.
ج) هنگامی که هدف از واجبشدن روزه را دانستی، میفهمی که چه چیزی باعث صفا و روشنی یا تیرگی آن میشود و معنای این حدیث را درک میکنی که «روزهگرفتن فقط خودداری از خوردنی و آشامیدنی نیست و هنگامی که روزه گرفتی گوش، چشم و زبانت نیز باید روزه بگیرد».
د) متوجه میشوی که شایسته نیست نیت و هدف روزه فقط رهایی از مجازات باشد یا حتی بهدستآوردن پاداش و بهشت؛ گرچه با روزه این دو هم بهدست میآید، اما هدف همسایگی خدا و
مهمانی و رسیدن به مقام قرب و دورشدن از صفات حیوانی و رسیدن به صفات روانی و روحی است. پس نباید این قرب را با گناه
و غفلت آلوده کرد و زشت است که در این مهمانی کاری کرد که رضایت او در آن نباشد؛ اگرچه آن را حرام نکرده و موجب بطلان ندانسته است.
در پایانِ سفارشهای مولایمان امام صادق(ع) یادآوری میکنیم که فرمودند: هنگامی که روزه میگیری خود را نزدیک به آخرت ببین و با خضوع و شکستگی و خواری باش، مانند بندهای که از مولای خود ترسان است. دلت از عیوب و باطنت از حیلهها و مکرها پاک باشد و از هرچه غیرخداست، بیزاری جوی و در روزه، فقط خدا را سرپرست خود بدان و آنگونه که شایسته است از خداوندی که بر همه غالب است، بترس و در روزهایی که روزه میگیری، روح و بدنت را به خدای متعال بسپار و قلب خود را برای محبت و یاد او و بدنت را برای عمل بهدستورهایش و چیزهایی که از تو خواسته، فارغ کن.
[104]. مصباح الشریعه، ص 85.
[105]. ارشادالقلوب، ج 1، ص230.