فصل هشتم
ثمرات روزه
روزه، آثار و ثمرات مختلفی دارد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنم.
ثمره معنوی روزه
الف) تقوا
1. تقوا و تحصیل آن
خدای متعال در این آیه میفرماید: ای مردم! روزه بر شما واجب شده؛ چنانکه بر مردم قبل از شما واجب شد. شاید به وسیله روزهگرفتن باتقوا شوید.[68]
در آیه مذکور تحصیل صفت تقوا به عنوان هدف روزهداری معرفی شده است. تقوا یک صفت ثابت نفسانی است که انسان را از گناه باز میدارد و روزه عامل مهم در کسب تقواست. تقوا توشهای است برای آنجا که جز این توشه فریادرسی نیست. قرآن کریم میفرماید: زیاد توشه برگیرید و بدانید بهترین توشه تقواست.[69]
تقوا، تنها به معنای ترک گناهان نیست، بلکه ملکه و خوی راسخ نفسانی است که در مواقع حساس انسان را از گناهان باز میدارد. بهشت و نعمتهای بهشتی از تقوا درست میشود؛ چنانکه دوزخ و عذابهای اخروی از بیتقوایی پدید میآید. بنابراین انسان مؤمنی که به سعادت دنیوی و اخروی خود میاندیشد، باید در تحصیل صفت تقوا کوشش نماید. ماه مبارک رمضان بهترین موقع برای تحصیل صفت تقواست. چنانکه در آیهای که قرائت شد هدف روزه داری تحصیل صفت تقواست. از این آیه استفاده میشود که هر کس که ماه رمضان را روزه بگیرد با تقوا میشود. ماه رمضان ماه جهاد با نفس و خودسازی است چنان که رسول خدا(ص) فرمود: در ماه رمضان درهای بهشت به روی شما گشوده و درهای جهنم بسته است و شیاطین در غل و زنجیرند، سعی کنید درهای بهشت همچنان به روی شما گشوده بماند و دربهای جهنم بسته بماند. ولی به این مطلب توجه داشته باشید که دربهای جهنم دربهای آهنی و چوبی نیست بلکه اعضا و جوارح ما میباشند. با زبان و گوش و چشم میتوانید بهشت و نعمتهای بهشتی را برای خودتان فراهم سازید و میتوانید دوزخ و عذابهای دوزخی را تهیه کنید. چنان که در احادیث فراوانی به این نکته اشاره شده است. از باب نمونه: از امام صادق(ع) است که فرمود: هر گاه روزه گرفتی پس گوش و چشم و مو و پوست ـ و چیزهای دیگری نام برد ـ باید روزه باشد و نباید روزی که روزه هستی با روزی که روزه نیستی یکسان باشد.[70]
روزه ماه مبارک رمضان یکی از بزرگترین عبادتهاست که در فضایل آن دهها حدیث وارد شده است. از قرآن و احادیث استفاده میشود که مهمترین فلسفه تشریع روزه، تحصیل صفت تقواست. تقوا، یعنی خویشتنداری و خودداری از ارتکاب گناه. اگر کسی ماه رمضان را آنگونه که خدا خواسته و در احادیث آمده، روزه بگیرد و از ارتکاب انواع گناه اجتناب نماید، به صفت تقوا متصف خواهد شد.
انسان بیتقوا اسیر خواستههای نفسانی است، ولی انسان باتقوا آزاد و مسلط بر نفس خویشتن است. بنابراین، تحصیل صفت تقوا باید مهمترین هدف انسان مسلمان باشد؛ البته کار آسانی نیست و نیاز به تمرین، ریاضت و جهاد با نفس دارد. اکنون این سؤال مطرح میشود که چرا بسیاری از افرادی که روزه میگیرند، تقوا پیدا نمیکنند و بعد از رمضان و گاهی حتی در خود ماه رمضان نیز به گناه آلوده میشوند؟ در پاسخ عرض میکنیم که روزه آنها روزه مقبول نبوده است. روزه واقعی این خاصیت را دارد؛ چنانکه در مورد داروها در اثرگذاری معتقدیم که باید داروی اصلی باشد و داروی بدلی اثری کامل ندارد و گاهی مضرّ است، روزه بدلی هم اثری جز گرسنگی و تشنگی ندارد؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) به خانم روزهداری که غیبت میکند، میفرماید: برای او غذا بیاورید، چون روزه با غیبت، روزه نیست. کسانی که روزه نتواند آنها را تغییر دهد، روزه نگرفتهاند تا متقی شوند. چون روزه واقعی نگرفتهاند، اصلاً سر سفره مهمانی خدا نیستند تا پاداشی بگیرند.
تقوا جامع همه خوبیهاست. همه بدیها و مشکلات دنیوی و اخروی انسان از بیتقوایی نشئت میگیرد. روزه واقعی هنرش این است که این تقوا را در انسان ایجاد میکند و مشمول این کلام مولای متقیان میشود که فرمود: بر شما باد به تحصیل تقوا، برای اینکه همه خوبیها را یکجا برایتان جمع میکند و غیر از تقوا خیری وجود ندارد و شما با آن صاحب خیری میشوید که هیچ کجای دیگر بهدست نمیآورید؛ نه خیر دنیا را و نه خیر اخرت را (اگر دنیا میخواهید باید متقی شوید و اگر آخرت هم میخواهید باید متقی شوید).[71]
تقوا برای انسان به منزله ترمز است برای ماشین. همانطور که ماشین نیاز به ترمز دارد، انسان هم نیاز به تقوا دارد وگرنه در زندگی با صدها مشکل مواجه میشود. به همین سبب در قرآن و احادیث در تحصیل صفت تقوا تأکید شده و ارزشمندترین انسانها را انسان متقی معرفی میکند؛ همانا گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.[72]
حتی روزی انسانها را منتسب به تقوا میکند و میفرماید: و کسانی که تقوا پیشه کنند، خدواند راه گریز از ناهمواریهای زندگی برای آنها قرار میدهد و روزیِ آنها را بهگونهای که حسابش نمیکنند، میرساند.[73]
علاوه بر این، جایگاه افراد باتقوا در آخرت نیز مشخص است که در باغهای بهشتی و چشمهسارهای آن سکنی میگزینند؛ همانا متقین در باغها و چشمهسارها میباشند.[74] و دهها آیه دیگر که در وصف متقین آمده است.
نهجالبلاغه نیز کتاب تقواست. برای پیبردن به آن، کافی است تنها به خطبه همام[75] مراجعه شود. در این خطبه متقین بهگونهای وصف شده که روح آماده همام نتوانست در بدن آرام بگیرد و با آخرین سخن مولا از تن بیرون میآمد. حضرت امیر(ع) میفرماید: میدانستم با آمادگی که او دارد، چنین اتفاقی میافتد. تقوای واقعی چنین است که روح را به مرحلهای میرساند که دیگر نمیتواند در جسم باقی بماند.
هواهای نفسانی همواره آدمی را به گناه دعوت میکنند. چشم و گوش و زبان و دیگراعضا انسان را به گناه میکشند. تقوا فرد را از آلودهشدن به گناه باز میدارد؛ چشم را از نگاههای حرام، زبان را از دروغ، غیبت، تهمت، فحش، قسم و گوش را از استماع سخنان حرام حفظ میکند و از دزدی، اذیت، ظلم، غصب اموال، قتل و جنایت مانع میشود؛ به همین سبب کسانی که به سعادت دنیوی و اخروی خود علاقه دارند باید در تحصیل صفت تقوا بکوشند. قرآن روزه را یکی از عوامل تحصیل تقوا میداند. ماه رمضان ماه تمرین ترک گناه است. حضرت علی(ع) از پیامبر سؤال کرد افضل اعمال در ماه رمضان چیست؟ فرمود: الورع عن محارم الله. اگر انسان یک ماه آنگونه که شارع خواسته روزه بگیرد، ملکه تقوا در او بهوجود میآید؛ تقوا نیز سبب ترک گناه میشود.
برای بهتر روشنشدن این دستاورد و ثمره روزه به مطالبی کوتاه و لازم اشاره میکنیم:
2. معنای تقوا
تقوا از ریشه «وقی» و «وقایه» گرفته شده است. در مورد وقایه آمده: الوقایة حفظ الشیٔ مما یوذیه و یضره؛[76] وقایه، محافظتکردن یک چیز است از عواملی که آن را اذیت کند و بدان آسیب رساند و درباره تقوا آمده: التقوی جعل النفس فی وقایة مما یخاف؛ تقوا عبارت است از قراردادن نفس در محفظه، از چیزهایی که مورد بیم و ترس میباشد. تقوا را معمولاً به پرهیزکاری، ترک گناهان و امری منفی معنا میکنند؛ درصورتیکه از قرآن و احادیث استفاده میشود که یک امر واقعی و ثبوتی است. خداوند عزوجل فرمود: زاد و توشه فراهم کنید؛ به یقین بهترین توشه و زاد تقواست. ای صاحبان اندیشه تقوا پیشه کنید.[77] تقوا به عنوان توشه سفر آخرت دانسته شده و نمیتواند یک امر منفی باشد.
در نهجالبلاغه نیز تقوا به عنوان زمام و قوام معرفی شده است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم که تقوا نگهدارنده و برپادارنده است. پس به حلقههای استوار آن پناه ببرید و به حقایق آن چنگ بزنید. تقوا شما را به سایههای آرامبخش و منزلهای وسیع و پناهگاههای مطمئن و جایگاههای عزتمند میرساند، در آن روزی که چشمها خیره میماند، افقها تیره و تاریک میگردد، شترهای راهوار بار مینهند، در صور دمیده میشود، قلبها از کار میافتد، زبانها لال میشود، کوههای سربهفلککشیده فرو میریزد، سنگهای سخت چون شنهای روان میشود، سرزمینهای پرباران، بیآب و لم یزرع میشود، شفاعتکنندهای نیست که شفاعت کند، دوستی نیست که سودی برساند و عذرخواهی نمیتواند (این همه مصبیت را) دور کند.[78]
گاهی به عنوان حرز و جُنه و حصن معرفی شده است؛ همانا تقوا، امروز قلعه و سپری نگهدارنده میباشد و در آینده راهی به سوی بهشت است که روندهاش را به آنجا میکشاند.[79]
تقوا یک ملکه و صفت و نیروی باطنی است که هر کس واجد آن شد، در هر جا و هر حال باشد این نیروی باطنی او را به انجام وظایف دینی و اجتماعی وادار میسازد و از گناهان برحذر میدارد و نفس خویش را مهار میکند. تقوا را میتوان به کنترل نفس و خودنگهدارنده نیز تعریف کرد.
لازمه تقوا، داشتن اراده است. انسان بیتقوا به هنگام خشم، شهوت، محبت و بغض نمیتواند خود را نگه دارد؛ نمیتواند چشم، گوش، زبان خود را از ارتکاب گناه بازدارد، ولی انسان باتقوا ان اراده را دارد.
3. آثار تقوا
یکی از آثار مهم تقوا، قدرت شناخت صحیح وظایف و تکالیف شرعی است که در قرآن به عنوان «فرقان» از آن یاد شده است:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر تقوا پیشه کنید خداوند به شما ابزار جداکننده بین حق و باطل را عطا میکند و بدیهای شما را میپوشاند و شما را میآمرزد و خداوند دارای فضل بزرگ است.[80]
مرحوم علامه در تفسیر شریف المیزان میفرماید: فرقان به معنای چیزی است که میان دو چیز فرق میگذارد و آن در آیه مورد بحث به قرینه سیاق و تفریعش بر تقوا، فرقان میان حق و باطل است؛ چه در اعتقادات و چه در عمل، جداکردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خداست از معصیت و هر عملی که موجب غضب او باشد و فرقان در رأی و نظر، جداکردن فکر صحیح است از فکر باطل، همه اینها نتیجه و میوهای است که از درخت تقوا بهدست میآید؛ در آیه شریفه هم فرقان مقید به یکی از این چند قسم تفرقه نگشته و اطلاقش همه را شامل میشود، علاوه بر اینکه در آیات قبلی تمامی خیرات و شرور را ذکر کرده بود. پس فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر میشود، چون همه احتیاج به فرقان دارند.[81]
در عقاید، اخلاق، تکالیف شرعی و اجتماعی شناخت درست این امور کار بسیار دشواری است. تعصبات بیجا، احساسات، تبلیغات، حب و بغضها و جوّ حاکم گاهی آنچنان غلبه میکند که نهتنها عقل را از درک صحیح حق و وظیفه باز میدارد، بلکه احیاناً او را به خلاف حق میکشاند؛ به قصد قربت دروغ میگوید، تهمت میزند، آبروی مؤمن را میبرد، ضرب و شتم میکند، تقلب میکند و درعینحال خودش را در همه اینها مأجور میداند. درحالیکه اینها حرام و گناه و خلاف شرع است و در قیامت باید پاسخگوی آنها باشد. تنها تقوای نفسانی است که میتواند انسانها را در این مواقع حساس در شناخت وظایف شرعی و اجتماعی کمک کند. انسان باتقوا در چنین شرایطی تسلیم جوّ حاکم نمیشود و با دقت و تأمل و احیاناً با مشورت وظیفهاش را میشناسد و بدان عمل میکند. بیهوده نیست که در اسلام اینهمه درباره تقوا تأکید شده است. کلمه تقوا و مشتقاتش بیش از دویست مرتبه در قرآن آمده و در احادیث معصومین صدها مرتبه درباره تقوا تأکید شده و در نهجالبلاغه یک خطبه به بیان صفات متقین اختصاص یافته است. پیامبر اسلام(ص) و همه پیامبران، امت خودشان را به تقوا دعوت کردهاند.
انسان بیتقوا دروغ میگوید، جنایت میکند، نماز هم میخواند، روزه هم میگیرد؛ ابنملجم بیدین نبود، بیتقوا بود. او فرقان نداشت.
کسانی که علی(ع) را لعن میکردند و فحش میدادند، بیدین نبودند، ولی بیتقوا بودند. قاتلین ابیعبدالله(ع) هم دم از اسلام میزدند، اما تقوا نداشتند. انسان باتقوا میتواند راه را از چاه تشخیص دهد و در دام فتنه نیفتد.
ب) اخلاص
حضرت زهرا÷ و حضرت علی(ع) روزه را عاملی اساسی برای اخلاص بندگان دانستهاند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: روزه آزمایش و امتحانی برای کسب اخلاص است.[82] و حضرت زهرا÷ در خطبه معروف «فدکیه» فرمودند: روزه برای پایداری اخلاص در صائم است.[83]
روزه برای تثبیت اخلاص و دوری شیطان، بر بندگان خدا تکلیف شده است. این دو از عوامل مهم احیای حقوق در حیات انسان است، زیرا نداشتن اخلاص و قرارگرفتن در دام شیطان، باعث تعدی به نفس و نوعی تجاوز به حریم قلب است. حقِ نفسِ انسان، سیردادن به سمت کمال و حق قلب، حفظ آن از شوائب مادی و غیرالهی است. بازداشتن نفس از حرکت بهسوی کمال انسانی و آلودهکردن قلب ـ که حرم امن الهی است ـ به پلیدیهای معاصی، بزرگترین ظلم و تعدی به شمار میآید. خداوند بندگانش را به این فریضه مکلف کرد تا در راستای عمل به آن، حقوق انسانی خویش را از دست ندهند، وگرنه روزهگرفتن و ترک آن هیچ سود و زیانی را متوجه خداوند نمیکند، بلکه انسان است که با عمل به آن از آتش دور میگردد؛ چنانکه پیامبر گرامی اسلام فرمود: روزه سپری در برابر آتش است.[84] یا بر اثر بیاعتنایی به آن در دوزخی که خود بر افروخته، میسوزد.
1. مفهوم اخلاص
راغب اصفهانی در مفردات "خالص و اخلاص" را اینطور معنا میکند: خالص به چیزی میگویند که قابلیت آمیختگی داشته باشد و سپس از آمیختگی پاک شود و حقیقت اخلاص، دوریجستن از هر چیزی است که غیرخدا باشد.[85]
در ادبیات عرفانی و اخلاقی نیز اخلاص را اینگونه تعریف میکنند: اخلاص به معنای خلوص و تصفیه عمل از تمام شوائب مانند ریا، عجب، کبر و همه بهرههای انسانی است که حاجب حقیقت و مایه فساد عمل و موجب تباهی روح و حقیقت اعمال گردد.
گفتنی است که در کتابهای اخلاقی واژه «نیت» به جای اخلاص بسیار به کار میرود. در قرآن کلمه نیت بهکار نرفته و در روایات نیز کم از آن استفاده شده است. اعمال با توجه به نیت به سه دسته تقسیم میشود:
الف) عمل با نیت خوب و خالص.
ب) عمل با نیت بد.
ج) عمل بدون نیت.
با توجهبه این سه دسته، اعمال یا مخلصانه است یا فریبکارانه یا بیهدف و وقتگذرانه که ثوابی و عقابی در پی ندارد.
در قرآن، کلمه خالص و مشتقات آن بیش از سی بار به کار رفته و از نظر کلام خدا عمل ناخالص ارزش اخلاقی نداشته و پذیرفته نیست.
2. مراتب اخلاص
در قرآن دو عنوان "مخلِص"و"مخلَص" به کار رفته است؛ مخلِص کارها را با اخلاص انجام میدهد، ولی ممکن است از روی غفلت، عمل غیرخالصانه هم مرتکب شود.
در قرآن بیش از ده بار به آن اشاره شده است. اما مخلَص، بهگونهای رشد یافته که شیطان در او و نیت و عملش راه ندارد؛ چنانکه در قرآن به آن اشاره شده است:
(شیطان به خدا) گفت: پروردگارا، چون مرا گمراه کردی، در روی زمین برای آنها هر زینتی را جلوه میدهم و همه را گمراه میکنم، مگر بندگان مخلَص تو را.[86]
قرآن برای مخلصین سه ویژگی بیان میکند:
الف) از محاسبه محشر و حضور در آن معافند؛
ب) سعادت و ثواب هر کس به اندازه عمل اوست، اما کرامتی که به آنها عطا میشود، فوق عمل آنهاست؛
ج) از دسترس شیطان خارجند و شیطان در قسم خود برای اغوای بنیآدم، آنها استثنا کرده است.
3. دستاوردهای اخلاص
الف) پیروزی در عمل؛ ب) جاودانگی در عمل؛ ج) بیاثربودن سرزنش؛ د) عدم انتظار پاداش از مردم؛ ه) کسب محبوبیت.[87]
با توجه به آنچه درباره اخلاص آورده شد، اهمیت کلام امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا÷ درباره نقش روزه در کسب اخلاص مشخص میشود.
ج) پاکیزگی و پالایش روح و روان
یکی دیگر از ثمرههای معنوی روزه این است که سبب پاکیزگی روح انسان میشود.
امام سجاد(ع) میفرماید: و حمد و سپاس خدایی را که ماه رمضان و ماه روزه و ماه اسلام و ماه پاکیزگی (از هر پلیدی در جسم و روح) و ماه امتحان و ماه نماز و عبادت را از جمله راههای تقرب به سوی خود قرار داد.[88]
ماه مبارک رمضان را «شهر الطهور» نامیدهاند، چون در این ماه، عواملی وجود دارد که روح را پاک و طاهر میکند. آن عوامل عبارتند از: روزه، تلاوت قرآن، دعا و تضرع. اینها ارزاق طیبه و طاهرهای از مائدههای الهی است که خدای متعال در این ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است.
انسان هر چه بیشتر از این مائدهها استفاده کند، بنیه معنویاش قویتر میشود و میتواند بارهای سنگین حرکت به سمت کمال و تعالی را راحتتر بکشد؛ آنگاه خوشبختی به او نزدیکتر خواهد شد.
ثمره طبی روزه
در روایت است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: روزه بگیرید تا سالم بمانید.[89] «روزه طبی» برگرفته از کتابی است بهنام «روزه، روش نوین برای درمان بیماریها» ترجمه کتاب التطبیب بالصوم که یک مسیحی آن را از روسی به عربی برگردانده و نام کتاب اصلی را مشخص نکرده و آنچه بیان کرده، تجربیات یک طبیب روسی درباره امساک و ثمرات آن میباشد. غرض از گنجاندن و نامبردن آن در کتاب، مقایسهای اجمالی بین روزه طبی و اسلامی است.
درمان با امساک، ثمرات طبی فراوانی دارد که انبیا و اوصیا به آنها اشاره کردهاند و آنچه دانشمندان الهی یا غیرالهی در بیان فایده آن گفتهاند، تنها گوشهای است از آنچه خداوند در فلسفه وجوبی یا استحبابی آن قرار داده است، چون انسان مصنوع اوست و صانع مصنوعش را بهتر میشناسد و به بایدها و نبایدهای او آگاه است. انسان، تنها جسم نیست، روح هم رکن اساسی اوست که نمیتوان منکر آن شد. امساک بدون نیت قدرتی دارد که پَرتُوَش ناخواسته بر روح هم تأثیر میگذارد، اما آنچه خالق از روزه اراده کرده، درمان امراض روحی است که پرتو آن جسم را نیز لباس سلامت میپوشاند. افزون بر این، با فرض صحت آنچه نویسنده کتاب آورده، این امر کاری بس دشوار است، چون اولاً: در طول عمر یکبار انجام میگیرد. ثانیاً: باید تحت مراقبت پزشک باشد. با همه اینها، درمانی که بُعد مادی انسان را در نظر دارد هم در روزه میباشد، اما روزه یا امساکی که خداوند بدان اشاره کرده مربوط به روح و سبب تحصیل تقوا میباشد. تقوا کمال انسان و هدف آفرینش است که گفتیم فرع آن سلامت جسم است.
راستی جسمی که برای سلامتش بکوشیم و از آن در راه هدفی که برایش آفریده شده استفاده نکنیم، به اسبی میماند که خوب تیمارش کنیم و برای سواری و مسابقه به او برسیم، اما یکبار هم سوارش نشویم و مسابقهای با آن ندهیم؛ تن مرکبی است برای روح که سلامتش برای خودش نیست، بلکه برای سوارشدن و تاختن به سوی خداست.
روزه در اسلام عبادتی بدون مشقت و مستمر و کوتاه با محدودیتهای اندک است که هر انسانی در هر سنی و هر جایی و بدون مراقبت پزشک بدان میپردازد. جالب اینکه پروردگاری که آن را واجب کرده، با اشرافی که بر مصنوع خود دارد، مراقبتهای لازم را در قالب فرمانهایی صادر کرده تا از ضررها و زیانهایش پیشگیری کند. آیا این امساک برای یک انسان مریض یا پیری ازکارافتاده یا مسافری دورازدیار جایز است؟ اینکه انسان چهل روز یا کمتر یا بیشتر، غذایی جز آب نخورد، کار هر کسی نیست و برای همه افراد نمیتوان چنین نسخهای داد، اما روزه که از جانب خدا آمده، همه افراد میتوانند آن را انجام دهند و همه دستورهای آن در هر سنی و هر جنسی و در هر مکانی با آن همراه است. جالب این است که این نسخه برای همه افراد قابلخواندن و عملکردن است.
برای کسانی که میخواهند فلسفه احکام را بدانند و بدون آن به باور نمیرسند، تئوری این طبیب روسی را بهطور خلاصه میآوریم تا با مطالعه آن درباره احکام اسلام بیشتر بیندیشند و بدانند که احکام خدا بدون عیب و نقص است و جز به سود انسان نیست و آنچه پیامآورانش میآورند، کامل و سودمند است.
اما تئوری این طبیب روسی
هنگام خوردن غذا مقداری از آن از دستگاه هاضمه میگذرد و زیر پوست بدن، اطراف قلب و سایر مراکز حساس تن به عنوان ذخیره میماند و صرف سلولها نمیشود. همینها پس از مدتی عفونتهای گوناگون تولید کرده، سبب بروز بیماریهای مختلف میشوند؛ هر قدر درجه عفونت، و میزان مواد اضافی، بیشتر باشد، بیماری شدیدتر خواهد بود و طبعاً نامهای تازهای به خود خواهد گرفت، ولی اصل و ریشه همه این بیماریها یکی است و آن نمو میکربها و ویروسهاست، زیرا زندگی آنها تنها در محیطی ممکن است که کثافت و مواد غذایی زاید موجود باشد.
بنابراین برای معالجه بیماریها و ازبینبردن میکربها پیش از هر چیز باید این زبالهها را بیرون ریخت و این در صورتی ممکن است که به بدن غذا نرسانیم و تنها آب به آن بدهیم؛ دراینصورت بدن خودبهخود مواد غذایی و عفونی را از ذخیرهگاه بیرون آورده، مصرف میکند تا کثافات تمام گردد. آنوقت ریشه بیماری کنده شده، جسم علامات پایانیافتن آن را ارائه میدهد.
امتیاز این راه بر راههای درمانی دیگر این است که این راه به طور طبیعی ریشه بیماری را قطع میکند و تمام بدن را به اصطلاح «واکسیناسیون» مینماید، درصورتیکه در روشهای دیگر از داروهای مسمومی برای کشتن میکربها استفاده میشود و این داروها خواهناخواه اثر سوء بر بافتهای سالم بدن میگذارد و بدن در برابر آنها واکنش نشان میدهد، درحالیکه روزه طبی چنین نیست و حسن اثر روی تمام بدن خواهد گذاشت.
دیگر اینکه روزه طبی در یک نوبت، تمام بیماریها را درمان میکند، ولی معالجات دیگر فقط به همان بیماری اختصاص مییابد که برای درمانش کوشش میشود و چهبسا اگر بیمار، بیماری دیگری داشته باشد، داروهای معالج این بیماری، آن را تحریک کند، در نتیجه آن بیماری شدت یابد.
روزه طبی و روزه الهی
با توجه به تئوری این طبیب در روزه طبی به این نتیجه میرسیم که انواع بیماریها از غذاهای اضافی است، چون تولید عفونت میکند و شرایط رشد میکربها و باکتریها را فراهم میآورد و راه درمان، امساک است که کم بخوریم و تا گرسنه نشدهایم، غذا نخوریم و پیش از سیرشدن، دست از غذا بکشیم؛ این دو اصل در روایات ما نیز آمده است.
روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده که فرمودند: معده، خانه همه بیماریهاست و پرهیز، سرآمد همه داروهاست.[90] در روایت دیگری از امام کاظم(ع) آمده که فرمودند: پرهیز اصل همه داروها و درمان است و معده، خانه امراض است.[91]
در تئوری طبیب روسی آمده که بعضی درمانها، بیماریهای دیگر را تحریک میکند. در روایات ما نیز به این موضوع اشاره شده؛ چنانکه حضرت علی(ع) فرمودند: دارویی نیست مگر آنکه بیماری دیگری میآورد و چیزی در بدن سودمندتر از امساک نیست که به آن نیازمند است.[92] و[93]
ثمره اجتماعی روزه
یکی از آثار اجتماعی روزه که در احادیث آمده، تسویه بین اغنیا و فقرا و نفی فاصله طبقاتی میان آنهاست. پاسخ امام صادق(ع) به سؤال هشامبنحکم دربارهٔ علت روزه، نمونهای از این اثر اجتماعی است. ایشان در جواب هشام فرمودند: خداوند روزه را واجب کرد تا فقیر و غنی (برای مدتی اندک هم که شده) با هم مساوی شوند؛ برای اینکه تا غنی مزه گرسنگی را نچشد، نمیتواند گرسنگی فقیر را درک کند تا به او رحم کند، چون غنی در هر زمانی هر چیزی که اراده کند، در اختیار اوست. پس خداوند اراده کرده جریانی بهوجود آورد که غنی درد فقیر را حس کند و در رفع گرسنگی و تشنگی او بکوشد.[94]
اسلام با تشریع روزه خواسته است که اغنیا عملاً مزه تلخ گرسنگی و فقر را بچشند تا بر فقرا ترحم کنند و درصدد چارهجویی برآیند. متأسفانه فلسفه عبادات که به منزله روح آنهاست، امروزه فراموش شده و قالبی از آن بیش باقی نمانده است. ما چه مقدار در تحقق اهداف اسلام تلاش کردهایم؟ آیا جامعه ما همان جامعهای است که اسلام خواسته؟
وصّافی از امام باقر(ع) روایت می کند که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ فرمود: از من ایمن نیست کسی که شب سیر بگذراند و همسایهاش گرسنه بماند.[95] داستانی از سید بحرالعلوم در این زمینه آمده که صاحب مستدرک از عالمی موثق به نام سیدمحمد هندی نقل میکند که او گفته است:
سیدجواد، صاحب مفتاحالکرامة در یکی از شبها در حال شامخوردن بود که کسی در خانه او را کوبید. سید فهمید که خادم سید بحرالعلوم است. باسرعت رفت و در را باز کرد. خادمِ سید به او گفت که سید شام را کشیده و منتظر شماست؛ باعجله به نزد ایشان رفت. وقتی چشم سید به او افتاد، گفت: از خدا نمیترسی، از او شرم نداری؟ سید با تعجب پرسید چه شده؟ سید بحرالعلوم گفت: مردی از برادرانت از بقال محل برای خانوادهاش قرض میکند و هر شبانهروز مقداری خرمای زاهدی (بنجل) نسیه کرده و جز آن چیزی نمیخورد؛ امروز همین هم به او نسیه نداده، چون بدهی او زیاد شده بود. این بنده خدا با خجالت و دست خالی به خانه آمده و خانوادهاش گرسنه ماندهاند. تو در نعمت باشی و بخوری و کسی که خانهاش به خانه تو چسبیده و همسایه توست، در فقر و گرسنگی بهسر ببرد و خودت هم او را میشناسی. سید گفت: بهخدا قسم من از حال او اطلاع نداشتهام. بحرالعلوم گفت: اگر میدانستی و شام میخوردی و به او توجه نمیکردی، یهودی و کافر بودی. خشم من از اینجاست که چرا از برادرانت بیخبری؟ بعد سینی غذا را به من داد و گفت: میروی و میگویی میخواهم با شما شام بخورم و این کیسه پول را زیر تشک یا حصیر او میگذاری و سینی هم برنگردان و بدان تا برنگردی و خبر شامخوردن او را به من ندهی، من شام نخواهم خورد. سید همراه خادم رفت و درِ خانه او را زد و گفت: میخواهم با شما شام بخورم. او چند لقمه خورد، آنگاه دست نگاه داشت و گفت: این دستپخت عرب نیست، تا نگویی از کیست آن را نخواهم خورد و اصرار کرد. سید داستان را گفت. آن مرد مؤمن گفت: بهخدا قسم هیچیک از همسایههای من از حال من خبر ندارند تا چه رسد به آنها که دورند.[96]
ماه مبارک رمضان ماه احسان و اطعام است. پیامبر(ص) فرمود: با یتیمان مردم مهربانی کنید تا پس از شما با یتیمانتان مهربانی کنند.[97]
هر کس در این ماه یتیمی را گرامی بدارد، خدا در قیامت او را گرامی میدارد و هر که در این ماه با خویشانش صله رحم کند، خدا او را در قیامت مشمول رحمت خود قرار میدهد. احسان و اکرام به محرومین اختصاص به ایتام ندارد، بلکه همه محرومین را شامل میشود. به این حدیث توجه کنید:
امام باقر(ع) میفرماید: کسی که چهار صفت در او باشد، خداوند خانهای در بهشت برای او بنا میکند: کسی که یتیمی را پناه دهد، به ناتوان مهربانی کند، با پدر و مادر مهربان باشد و با خدمتگزارش مدارا کند.[98]
امام صادق(ع) درباره امام حسن(ع) فرمود که در مدت عمر سه مرتبه یا دو مرتبه (؟)، مجموع اموالش را با خدا قسمت کرد؛ نصف آن را در بین فقرا تقسیم کرد و نصف دیگر را برای خودش نگه داشت.
مردى روبهروی امام حسن مجتبى(ع) ایستاد و گفت: اى پسر امیرمؤمنان! تو را سوگند مىدهم ـ به آن کس که نعمتى را که دارى بىوساطت کسى و از روى اکرام، به تو داد ـ که حق مرا از دشمنم بگیرى که بسیار ستمگر و ظالم است؛ نه احترام پیر سالخورده را نگاه مىدارد و نه بر طفل خردسال رحم مىکند. امام به پشتى تکیه داده بود، پس راست نشست و فرمود: دشمن تو کیست تا دادت را از او بگیرم؟ گفت: فقر. ساعتى سر بر سینه خم کرد و چیزى نگفت، سپس سر به جانب خادمش بلند کرد و فرمود: هرچه نزد توست، بیاور. او پنجهزار درهم آورد. فرمود: اینها را به او بده، سپس گفت: به حق این سوگندهایى که براى من خوردى، هر وقت که این دشمن جفاکار نزد تو آمد، باید براى رفع ظلم او نزد من بیایى.[99]
به برکت ماه رمضان، برای مسلمان فرصتی پیش میآید که باید از آن برای تقویت حیات معنوی و نشاط مادی خود استفاده کند. یکی از درسهای بزرگی که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا گیریم و استفاده کنیم، این است که باچشیدن گرسنگی و تشنگی به یاد گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعای روزهای ماه رمضان میگوییم: اللهم اغن کل فقیر... خدایا همه فقرا را بینیاز کن. همه تشویقهایی که در ماه مبارک رمضان، چه در مورد امور مالی و چه درباره صله ارحام و سفارش همسایگان و خانواده و امثال آن شده، نشانگر اهمیت این امور در ماه رمضان است تا راهی به سوی همه اوقات سال باشد.
اثر تربیتی روزه
روزه نوعی تمرین تهذیب و تزکیه نفس و راهی مناسب برای تحقق تسلط انسان بر نفس خویش و مبارزه با هوسهای نفسانی است. یکی از مهمترین فلسفه روزهداری، انسانسازی و تربیت او در راستای هدفی است که برای آن آفریده شده است. خداوند در قرآن میفرماید: «ما جن و انس را جز برای آنکه بندگی خداوند کنند، نیافریدیم».[100]
ماه رمضان فرصت خوبی برای خودسازی است. ما همان ماده خام هستیم که اگر روی خود کار کنیم، میتوانیم آن را به شکلهای برتر درآوریم و هدف حیات هم همین است. انجام عبادات چنین هنری دارد. نماز، زکات و... انسان را تربیت میکند اما او به علت گرفتاریها، امر معاش، اولاد و امثال آن به طور کافی به این امر مهم نمیرسد. لذا ماه رمضان فرصت خوبی است که باید غنیمت شمرد. پس اگر نمیتوانیم دائم در امر خودسازی باشیم، لا اقل این ماه را بهخوبی دریابیم. زمینه در این ماه آماده است. روزه بزرگترین توفیق الهی است. شکم خالی، مبارزهای که با هواهای نفسانی وجود دارد، ایستادگی و صبر در برابر خواستهها بهترین وسیله برای خودسازی است.
روزه در دو بعد فردی و اجتماعی، افزون بر ثمرات جسمی، آثار و فایدههای تربیتی و سازندگی بسیاری دارد. در اینجا به برخی از آنها به اجمال پرداخته میشود:
1. عامل پایداری و صبر در انسان است. صبر عبارت است از درجهای از ایمان و داشتن نوعی توانایی فکری در اتخاذ عکسالعمل مناسب در برابر سه وضعیتِ اطاعت، معصیت و مصیبت. صابر کسی است که با اعتماد بهنفس و تدبیر در آن سه وضعیت، دست به
واکنش میزند. امیرالمؤمنین میفرماید: صبر آن است که فرد
آنچه را که پشتسرهم به او روی میآورد، تحمل کند و خشمش را بپوشاند.[101]
یکی از راههای رسیدن به این توانایی نفسانی و فضیلت انسانی روزهداری است و قرآن از روزه به صبر تعبیر کرده است: «واستعینوا بالصبر و الصلاة».[102]
کار روزه این است که در روح و جان انسان حالت تحمل و استقامت بهوجود میآورد و با محدودیتهای موقت او را پایدار و شکیبا کرده و به او توان مبارزه با حوادث سخت در زمانهای دراز میبخشد.
2. باعث آرامش است. روزه بهویژه روزه ماه مبارک رمضان از دو نظر مایه آرامش است؛ یکی از نظر صبوری که انسان صبور دارای آرامش است و دیگر اینکه با یاد و ذکر خداوند آدمی به آرامش میرسد؛ چنانکه قرآن میفرماید: «آگاه باشید با یاد خدا قلبها آرامش مییابند»،[103] ماه مبارک رمضان هم ماه ذکر و یاد خداست.
3. تقویتکننده اراده و روحیه انضباط است. روزه به حکومت عادت و شهوت بر انسان پایان میدهد و انسان را از آرزوهای نفسانی خلاص میکند و با برنامههای دقیقش افسار انسان را به دست خود او میدهد. خودش تصمیم میگیرد نه هوای نفسش؛ٰ بهعلاوه انضباط بر همه برنامههایش حاکم میگردد، طوری که لحظههای زندگی در حساب قرار میگیرد؛ اگر یک ثانیه بهوقت مانده باشد، نمیتواند افطار کند و یک ثانیه از وقت رفته باشد، از سحریخوردن محروم میشود آنروز را باید گرسنه بماند.
4. شکرگزاری و آخرتگرایی و قدرت کنترل شهوتها و تقویت اخلاص و توانایی فکری و تواضع همه در سایه روزه در تربیت انسان مؤثر است.
5. علاوه بر امور فردی و پرورش روح در امور اجتماعی نیز او را از بسیاری از ناهنجاریها حفظ میکند. عاطفه انسانی را شکوفا کرده، باعث ایجاد امنیت، انسجام اجتماعی و عدالت اجتماعی میشود.
[68]. «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَعَلَیْکُمُالصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتقون» (بقره، آیه 183).
[69]. «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى» (بقره، آیه 197).
[70]. عن الصادق(ع) قال: اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک و ـ عد أشیاءً غیره ـ و قال لایکون یوم صومک کیوم فطرک؛ محجةالبیضاء، ج2، ص 131.
[71]. قال علی(ع): علیکم بتقوی الله فانّها تجمع الخیر ولا خیر غیرها و یدرک بها من الخیر ما لایدرک بغیرها من خیرالدنیا و الآخرة؛ بحارالانوار، ج77، ص386.
[72]. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات، آیه 13).
[73]. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» (طلاق، آیه2).
[74]. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُون» (محمد، آیه 45).
[75]. من خطبة له(ع) یصف فیها المتقین:
رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ(ع) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ قَالَ(ع) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ- 133 عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا آنها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ لَا یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَ لَا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ فَیَقُولُ أَنَا عْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی اللَّهُمَّ لَاتُؤَاخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَعْلَمُونَ فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنًى وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًى وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ قَلِیلًا زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَکْلُهُ سَهْلًا أَمْرُهُ حَرِیزاً دِینُهُ مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ مَکْظُوماً غَیْظُهُ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ- 149 یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِیداً فُحْشُهُ لَیِّناً قَوْلُهُ غَائِباً مُنْکَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُمُقْبِلًا خَیْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ فِی الزَّلَازِلِ وَقُورٌ وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لَا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ وَ لَا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ- قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَ هَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟فَقَالَ ع وَیْحَکَ إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ؛ نهجالبلاغه، ص303.
[76]. مفردات الفاظ قرآن، ص181.
[77]. «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ» (بقره، آیه 197).
[78]. أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَانّهاالزِّمَامُوَالْقِوَامُ فَتَمَسَّکُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصِمُوا بِحَقَائِقِهَا تَئُولُ بِکُمْ إِلَى أَکْنَانِ الدَّعَةِ وَ أَوْطَانِ السَّعَةِ وَ مَعَاقِلِ الْحِرْزِ وَ مَنَازِلِ الْعِزِّ فِی یَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ وَ تُظْلِمُ لَهُ الْأَقْطَارُ وَ یُعَطَّلُ فِیهِ صُرُومُ الْعِشَارِ وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَزْهَقُ کُلُّ مُهْجَةٍ وَ تَبْکَمُ کُلُّ لَهْجَةٍ وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوَامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّوَاسِخُ فَیَصِیرُ صَلْدُهَا سَرَاباً رَقْرَقاً وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً فَلَا شَفِیعٌ یَشْفَعُ وَ لَا حَمِیمٌ یَنْفَعُ وَ لَا مَعْذِرَةٌ تَدْفَع؛ بحارالانوار، ج7، ص115، ح 5.
[79]. فَإِنَّ التَّقْوَى فِی الْیَوْمِ الْحِرْزُوَالْجُنَّةُ وَ فِی غَدٍ الطَّرِیقُ إِلَى الْجَنَّةِ مَسْلَکُهَا؛ نهجالبلاغه، ص284.
[80]. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواإِنْ تَتَّقُوااللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»یعنی العلم الذی تفرقون به بین الحق و الباطل «وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم» (انفال، آیه 39).
[81]. المیزان، ج 9، ص56.
[82]. و الصیام ابتلاء للاخلاص؛ نهجالبلاغه، ص512.
[83]. الصوم تثبیت الاخلاص؛ بلاغاتالنساء، ص28.
[84]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ؛ کافی، ج3، ص 55، ح 1493.
[85]. مفردات الفاظ قرآن، ص292.
[86]. «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» (الحجر، آیات 39ـ40).
[87]. اخلاق.
[88]. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، «وَ شَهْرَ الطَّهُورِ،» وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ، وَ شَهْرَ الْقِیَام؛ صحیفه سجادیه، ص186.
[89]. قَالَ النَّبِیُّ|: صُومُوا تَصِحُّوا؛ دعوات راوندی، ص76.
[90]. وَ قَالَ|: الْمَعِدَةُ بَیْتُ کُلِّ دَاءٍ وَ الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِّ دَوَاءٍ فَأَعْطِ نَفْسَکَ مَا عَوَّدْتَه؛ طب النبی، ص19.
[91]. أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ(ع) أَنَّهُ قَالَ: الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِ دَوَاءٍ وَ الْمَعِدَةُ بَیْتُ الْأَدْوَاءِ وَ عَوِّدْ بَدَنَکَ مَا تَعَوَّدَ؛ الفقه المنسوب الی الامام الرضا؛ ص340.
[92]. سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) یَقُولُ: لَیْسَ مِنْ دَوَاءٍ إِلَّا وَ هُوَ یُهَیِّجُ دَاءً، وَ لَیْسَ شَیْءٌ فِی الْبَدَنِ أَنْفَعَ مِنْ إِمْسَاکِ الْیَدِ إِلَّا عَمَّا یُحْتَاجُ إِلَیْهِ؛ بحارالانوار، ج62، ص 68، ح 18.
[93]. روزه روش نوین برای درمان بیماریها، ص4 ـ 8.
[94]. هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ عِلَّةِ الصِّیَامِ فَقَالَ: إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ الصِّیَامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُ وَ الْفَقِیرُ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لِأَنَّ الْغَنِیَّ کُلَّمَا أَرَادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِیَرِقَّ عَلَى الضَّعِیفِ وَ یَرْحَمَ الْجَائِعَ؛ وسائلالشیعة، ج10، ص7، ح12697؛ من لایحضره الفقیه، ج2، ص3، ح1766.
[95]. فِی رِوَایَةِ الْوَصَّافِیِّ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: مَا آمَنَ بِی مَنْ أَمْسَى شَبْعَاناً وَ أَمْسَى جَارُهُ جَائِعاً؛ بحارالانوار، ج74، ص387، ح112.
[96]. دریای بیساحل (دیدار با ابرار)، ص64.
[97]. تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ؛ فضائل الاشهر الثلاثة، ص77، ضمن خطبه رسول اکرم، ح61.
[98]. عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِبْنِسِنَانٍ عَنْ أَبِیحَمْزَةَ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (ع) قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ: مَنْ آوَى الْیَتِیمَ وَ رَحِمَ الضَّعِیفَ وَ أَشْفَقَ عَلَى وَالِدَیْهِ وَ أَنْفَقَ عَلَیْهِمَا وَ رَفَقَ بِمَمْلُوکِهِ؛ محاسن، ج 8، ح 23.
[99]. قیل وقف رجل على الحسنبنعلی(ع) فقال: یا ابن أمیرالمؤمنین بالذی أنعم علیک بهذه النعمة التی ما نلتها منه بشفیع منک إلیه بل إنعاماً منه علیک إلا ما أنصفتنی من خصمی فإنه غشوم ظلوم- لایوقر الشیخ الکبیر و لایرحم الطفل الصغیر و کان متکئاً فاستوى جالساً و قال له: من خصمک حتى أنتصف لک منه فقال له: الفقر فأطرق(ع) ساعة ثم رفع إلى خادمه و قال: أحضر ما عندک من موجود فأحضر خمسة آلاف درهم فقال: ادفعها إلیه ثم قال له: بحق هذه الأقسام التی أقسمت بها علی متى أتاک خصمک جائراً إلا ما أتیتنی منه متظلماً؛ بحارالانوار، ج77، ص 225.
[100]. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ وَ الانسَ الاَّ لیَعْبُدون». (ذاریات، آیه 56).
[101]. ألصّبر أن یتحمّل الرّجل ما ینوبه و یکظم ما یغضبه؛ غررالحکم، ص102، ح 1896.
[102]. «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ انّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِین» (بقره، آیه 45).
[103]. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب» (رعد، آیه 28).