طلاق در اسلام
اسلام طلاق و جدا شدن زن و شوهر را در شرایطی خاص تجویز کرده، اما آن را عملی منفور و مبغوض میداند و احادیث از آن مذمت کردهاند؛ از باب نمونه:
امام صادق(ع) فرمود: خداوند خانهای را که در آن عروسی برپا شود دوست دارد، و خانهای را که طلاق در آن واقع شود مبغوض دارد. نزدِ خدا چیزی مبغوضتر از طلاق نیست.[621]
حضرت صادق(ع) فرمود: در میان حلالها کاری بدتر از طلاق نیست. خدا مردانی را که زیاد طلاق میدهند و زن میگیرند، دشمن دارد.[622]
و باز فرمود: وقتی به پیامبر(ص) خبر رسید که ابوایوب قصد دارد همسرش را طلاق دهد، فرمود: طلاق دادن اُمّ ایوب گناه است.[623]
امام محمدباقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: آنقدر جبرئیل درباره زن به من سفارش کرد که گمان کرم طلاق دادن او جز در موردی که مرتکب فحشای آشکار شود جایز نیست.[624]
حضرت صادق(ع) فرمود: تزویج کنید ولی طلاق ندهید، زیرا از طلاق عرش خدا میلرزد.[625]
رسول خدا(ص) فرمود: خدا در میان مباحات چیزی را محبوبتر از نکاح و مبغوضتر از طلاق ندارد.[626]
طلاق از نظر اسلام عملی است بسیار زشت و قبیح که باید حتیالامکان از آن اجتناب شود، ولی به عللی تحریم نشده است و برای پیشگیری از وقوع آن با عوامل موجب طلاق شدیدا مبارزه شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. یکی از عوامل طلاق دلسردی مرد به همسر مشروع خود و دلبستگی و چشمداشت به زنان بیگانه است. یکی از عوامل مهمّ آن، بی حجابی یا بدحجابی بانوان و چشمچرانی مردان است. وقتی مرد در کوچه و خیابان چشمش به زنی افتاد که از همسر خودش زیباتر و جاذبتر بود شاید شیفته او گردد، و از همسرش دلسرد شود. وقتی به منزل برگشت با بهانهجویی زندگی را تلخ میکند و چه بسا در نهایت به طلاق کشیده شود.
اسلام برای پیشگیری از وقوع این امر از یک طرف به بانوان توصیه میکند حجاب را رعایت کنند، و زینتهای خود را در معرض دید مردان بیگانه قرار ندهند، و برای غیر شوهر خود آرایش و دلبری نکنند. از طرف دیگر به مردان توصیه میکند به زنان نامحرم نگاه نکنند، از شوخی و شیرین زبانی با آنان اجتناب کنند. و اگر چشمشان به زن نامحرم افتاد، و فورا دیدگان خود را فرو بندند.
2. دومین عامل طلاق دلسردی زن و مرد به یکدیگر و ارضا نشدن غریزه جنسی آنان است. بسیاری از طلاقها و انحرافات بر اثر این است که زن یا مرد در کامیابی و ارضای غریزه جنسی خوب اشباع نمیشوند.
اسلام برای پیشگیری از وقوع این امر به بانوان توصیه میکند بهترین لباسهای خود را در منزل بپوشند، به دلخواه شوهر، خود را آرایش کنند و در معرض دید او قرار دهند. به مردان نیز توصیه میکند نظافت و پاکیزگی را رعایت کنند و به اصلاح سر و صورت خود برسند و در منزل نیز زیبا زندگی کنند.
از سوی دیگر به زن و شوهر تذکر میدهد که هنگام عمل جنسی و لذتجوییها فقط به فکر ارضای غریزه جنسی و کامیابی خود نباشند بلکه به فکر کامدهی و ارضای طرف خود نیز باشند.
3. سومین عامل طلاق بدرفتاری و بداخلاقی و ایراد و بهانهجوییها و کشمکشها و لجبازیهای زن یا شوهر است. آمار نشان میدهد که مهمترین عامل اکثر طلاقها ناسازگاری اخلاق زن و شوهر بوده است.
اسلام برای پیشگیری از این امر و استحکام بنیاد خانواده، برای زن و شوهر حقوق و وظایفی را مقرر داشته و از آنان خواسته که به وظایف خود عمل نمایند علاوه بر آن، توصیه کرده که از خودمحوری و استبداد و لجبازی اجتناب کنند و سعه صدر و گذشت داشته باشند و اختلاف سلیقهها را با عقل و انصاف حل و فصل نمایند.
وظایف اخلاقی زن و شوهر در کتابهای اخلاق بررسی شده، که قبلاً به برخی از آنها اشاره شد.
4. چهارمین تدبیر اسلام برای حلّ اختلافات زن و شوهر و جلوگیری از طلاق موضوع تشکیل هیئت داوران است که دو نفر هستند: یکی از خانواده زن و دیگری از خانواده مرد که میتوانند از خویشان زن و شوهر یا از غیر خویشان باشند.
قرآن میگوید: اگر از اختلاف و جدایی زن و شوهر ترسیدید، پس داوری را از بستگان مرد و داوری را از بستگان زن انتخاب کنید. چنانکه قصد اصلاح داشته باشند، خدا توفیقشان میدهد، زیرا خدا دانا و آگاه است.[627]
هیئت داوران به قصد اصلاح، جلسه را ترتیب میدهند، و از زن و شوهر برای حضور در جلسه دعوت مینمایند. نخست از موضوع اختلاف جویا میشوند و با کمال دقت و انصاف به سخنان آنان گوش میدهند. سپس حق را در هر طرف که یافتند، دوستانه و مشفقانه به طرف دیگر تذکر میدهند. هر یکی از آنان را به وظیفهاش آشنا میسازند. آنگاه آنان را به گذشت و اغماض و رعایت وظایف زناشویی و سعی در استحکام بنیاد مقدس ازدواج دعوت میکنند. و از عواقب سوء اختلاف و جدایی برحذر داشته، بدین وسیله صلحشان میدهند.
ناگفته نماند که صلح داوران اسلامی با صلحی که به وسیله اجبار قانون بهوجود میآید تفاوت فراوانی دارد؛ صلح قانونی مانند صلح دو شریک یا دو همسایه یا دو متخاصم است که ملتزم میشوند به حقوق یکدیگر تجاوز نکنند اما صلحی را که اسلام به وسیله هیئت داوران فراهم میسازد، به معنای الزام قانونی نیست بلکه به معنای رفع کدورتهای قلبی و ریشهکن کردن منشأ اختلافات و سعی در ایجاد تفاهم و استوار کردن علاقه خانوادگی و دلگرمی به زندگی و عادی ساختن روابط زن و شوهر است. امتیاز این صلح بر صلح نخست بر کسی پوشیده نیست. اما اگر داوران بعد از بررسی و اقدامات لازم نتیجه گرفتند که اختلافات میان زن و شوهر بسیار عمیق است و شعلههای عشق و علاقه زناشویی کاملاً خاموش شده و هیچ امیدی به اصلاح نیست، حتی با توصیه به گذشت و اغماض، زن و شوهر را به حال خود میگذارند تا از یکدیگر جدا شوند، یا آنان را توصیه به طلاق میکنند.
5 . پرداخت صداق و مَهر؛ پنجمین عاملی که میتواند مانع طلاق شود یا آن را به تأخیر بیندازد، پرداخت مَهر است. مرد اگر مهر زن خود را قبلاً داده، حق ندارد آن را پس بگیرد و اگر نداده وظیفه دارد هنگام طلاق به طور کامل بپردازد.
قرآن میگوید: اگر خواستید زنی به جای زن دیگر بگیرید، و او را قنطاری مال دادهاید نباید چیزی از او باز ستانید. آیا تهمت میزنید و مرتکب گناه میشوید تا مهرشان را بگیرید؟ چگونه مهر را پس میگیرید و حال آنکه از یکدیگر بهره بردهاید و زنان از شما پیمانی استوار گرفتهاند؟[628]
مَهر، حقّ شرعی و قانونی زن است و میتواند از هر راه ممکن آنرا وصول کند. و اگر مرد نقدا نداده باید هنگام طلاق آنرا بپردازد. اگر مَهر، مِلک یا پول قابل توجهی باشد میتواند تا حدی از اقدام به طلاق جلوگیری کند، مخصوصا نسبت به افراد تهیدست یا کم ثروت.
6. سرپرستی و نگهداری از فرزندان؛ سرپرستی و نگهداری از فرزندان و تأمین هزینه زندگی آنان نیز برعهده مرد نهاده شده است. در صورتیکه اوضاع خانواده عادی باشد و زن و شوهر با هم زندگی کنند، زنان غالبا مسئولیت نگهداری بچهها را برعهده میگیرند، در نتیجه مردان فرصت کار کردن و تأمین هزینههای خانواده را دارند.
اما اگر با طلاق از یکدیگر جدا شدند مسئولیت سرپرستی و نگهداری از بچهها نیز بر عهده مرد میافتد و جمع بین این دو مسئولیت بسیار دشوار است. به علاوه بچهها نیاز به مادر دارند که پدر نمیتواند آنرا تأمین کند.
به همین دلیل اگر پدر خوب بیندیشد و عواقب سوء و مشکلات آنرا مطالعه کند غالبا از طلاق دادن منصرف میشود. بنابراین، وجود فرزند و مسئولیت نگهداری از او را نیز میتوان یکی از پشتوانههای بقا و استحکام بنیاد خانواده و از موانع طلاق بهشمار آورد.
7. حضور دو شاهد عادل؛ اسلام در صحت طلاق، حضور دو شاهد عادل را هنگام اجرای صیغه طلاق شرط کرده است.
اوّلاً: در صحت طلاق، اجرای صحیح صیغه طلاق شرط شده، که از هر کسی ساخته نیست.
ثانیا: باید در زمان اجرای صیغه، دو شاهد عادل حضور داشته باشند، تا صیغه طلاق را بشنوند و عند اللّزوم شهادت دهند.
باتوجه به اینکه دسترسی به مجری صیغه طلاق و وجود دو شاهد عادل چندان آسان نیست و نیاز به گذشت زمان دارد، مرد را از شتاب در طلاق بازمیدارد.
در طول این مدت شاید مرد سرِ عقل بیاید و از عصبانیتها و لجبازیهایش کاسته شود، و در عواقب سوء طلاق و مشکلات گوناگون آیندهاش خوب بیندیشد و از طلاق دادن منصرف گردد. دوستان و مشاوران خیرخواه نیز میتوانند در اینباره به او کمک کنند. بعد از وجود همه شرایط باز عالِم مجری صیغه عقد و دو شاهد عادل فورا طلاق نمیدهند بلکه سعی میکنند اختلافاتشان را برطرف سازند و صلحشان دهند و در صورت لزوم بازهم طلاق را تأخیر میاندازند تا فرصت بیشتری برای عاقبت اندیشی و انصراف داشته باشند. اسلام چون مخالف طلاق بوده، به هر شیوه ممکن میکوشد از وقوع آن جلوگیری کند.
8 . عده طلاق: بعد از اینکه طلاق با همه شرایط و طی مراحل انجام گرفت، باز هم اسلام ازدواج را خاتمه یافته تلقی نمیکند بلکه زمانی را زمان عده[629] تعیین کرده و در طلاق رِجعی به مرد اجازه میدهد به ازدواج سابق رجوع کند، بدون اینکه نیازی به مَهر و صیغه جدید باشد.
اینها، همه نشانه توجه فراوان اسلام به حفظ و بقای ازدواج است.
بیندیشید و پاسخ دهید
1. نظر اسلام درباره طلاق چیست؟
2. مبغوضترین حلالها کدام است؟
3. راهحل اسلام برای جلوگیری از وقوع طلاق چیست؟
4. عوامل طلاق چیست و اسلام چگونه با آنها مبارزه کرده است؟
5 . هیئت داوران در حلّ اختلاف زن و شوهر، چه میکنند؟
6. اسلام برای تأخیر طلاق چه تدبیری اندیشیده است؟
7. تأخیر طلاق چه فایدهای دارد؟
[621] . عن أبیعبداللّه علیهالسلام قال: إنّ اللّه عَزَّ وَجَلَّ یحبّ البَیتَ الذی فیه العرسُ و یبغِضُ البَیت الذی فیه الطّلاق وَما مِن شَیءٍ
أبغَضُ مِنَ الطّلاق؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 267.
[622] . عن أبیعبداللّه علیهالسلام قال: ما مِن شَیء أحلّه اللّه أبغض إلیه منَ الطّلاق، وَ أنّ اللّه یبغض المطلاقَ الذّواق؛ همان.
[623] . عن أبیعبداللّه علیهالسلام قال: بلغ النبی صلیاللهعلیهوآله أنّ أبا أیوب یرید أن یطلّق امرأته فقال رسول اللّه: إنّ طلاق أمّ أیوب لحوب، أی
إثْمٌ؛ همان.
[624] . عن أبیجعفر علیهالسلامقال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله: أوصانی جبرئیل علیهالسلام بالمرأة حتی ظننتُ أنّه لا ینبغی طلاقها إلاّ من فاحشة
مبینة؛ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 248.
[625] . عَن الصّادق علیهالسلام قالَ: تزوّجوا وَلا تطلّقوا، فَاِنَّ الطّلاق یهتزّ مِنْه العَرش؛ همان، ص 225.
[626] . قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله: ما أحبَّ اللّه مباحا کالنِّکاح وَما أبغض اللّه مُباحا کالطلاق؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 2.
[627] . « وَإِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینِهِما فَابْعَثُوا حَکماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَکماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یرِیدا إِصْلاحاً یوَفِّقِ اللّهُ بَینَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِـیماً
خَبِـیراً »؛ نساء، آیه 25.
[628] . « وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَآتَیتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِـیناً * وَکیفَ
تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضی بَعْضُکمْ إِلی بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْکمْ مِـیثاقاً غَلِـیظاً »؛ همان، آیات 20 ـ 21.
[629] . عده طلاق رِجعی عبارت است از زمان وقوع طلاق، تا وقتی زن سه بار عادت ماهانه ببیند.