مالکیت
دوست داشتن مال، یکی از صفات ذاتی انسان است. او چیزهایی را که بدانها نیاز دارد، تصاحب میکند و خود را مالک آنها میشناسد. از دیگران نیز توقع دارد که مالکیت او را محترم بشمارند و مزاحمش نشوند. میل به مالکیت، بهطوری در نهاد انسان جای گرفته که نمیتواند آن را به کلی محو و ریشهکن ساخت. از هر طرفی با آن مبارزه شود، از طرف دیگر و به صورت دیگری ظاهر میگردد. مالکیت گرچه یک امر اعتباری است، ولی از آن اعتبارهایی است که صورت حقیقت به خود گرفته و در نهاد انسانها ریشه دوانده و بدون آن زندگی امکانناپذیر شده است. از زمانی که کودک خود را میشناسد و به نیازمندیهایش پی میبرد و با اشیا سر و کار پیدا میکند، این احساس در او به وجود میآید.
کودک چیزی را که از زمین برداشته و یا از دست کسی گرفته، مال خودش میداند، محکم آن را میگیرد و حاضر نیست به آسانی آن را از دست بدهد. خودش را مالک کفش، لباس و اسباببازیهایش دانسته و به کسی اجازه نمیدهد در آنها تصرف کند و اگر کسی بدون اجازه در آنها تصرف نماید، او را غاصب و متجاوز دانسته، بر ضد او قیام و مبارزه میکند.
شما دیدهاید که بچهها چگونه از اسباببازیها و حتی چیزهای بیارزشی که بدانها تعلق دارد، دفاع میکنند و به جدال و نزاع میپردازند. البته حق دارند، زیرا مالکند و از حق خویش دفاع مینمایند. اگر کسی برای مطالبه حق خویش قیام کرد، نباید او را شرور و بدجنس شمرد. احساس مالکیت امر غلطی نیست، بلکه طبیعی هر انسانی است. پدر و مادر باید این احساس طبیعی کودک را منظور بدارند و آن را زیر پا نگذارند.
بسیار اتفاق میافتد که بچهها به حریم مالکیت یکدیگر تجاوز نموده و میخواهند در اموال یا اسباببازیهای دیگران تصرف نمایند و یا آنها را غصب کنند. پدران و مادران نباید اجازه چنین کاری را به کودکان بدهند، زیرا زورمندان به غصب حقوق دیگران عادت میکنند و کوچکترها نیز ستمکش و عقدهدار بار میآیند. اگر پدر و مادر در چنین مواردی از ستمگر حمایت کنند، شریک جرم خواهند بود و کودک مظلوم به آنها بدبین خواهد شد و اگر ساکت بمانند، با این کار، هم عمل متجاوز را امضا نموده و او را تشویق کردهاند و هم سکوت و دفاع نکردن از حق را به کودکان یاد دادهاند و این خود جرم بزرگی است. پدر و مادر باید در این مورد دخالت کنند و جلوی تجاوز کودکِ تجاوزکار را بگیرند و نگذارند اسباببازی کودک دیگر را به زور بگیرد، البته نه با کتک و دشنام، بلکه ابتدا با زبان خوش و مهربانی به او بفهمانند که آن چیز مال خواهر یا برادرش است و او حق ندارد در ملک آنها تصرف نماید. سپس با قاطعیت تمام بگویند ما هرگز اجازه نمیدهیم تو ملک خواهر یا برادرت را به زور تصرف کنی و اگر مؤثر نبود، با تندی و تهدید جلوی او را بگیرند و از کودکی که مورد تجاوز قرار گرفته، حمایت نمایند.
درست است که احساس مالکیت را باید محترم شمرد و در حدود مشروع باید از آن جانبداری کرد، اما نمیتوان آن را کاملًا آزاد و بدون قید و شرط گذاشت. خواستههای نفسانی انسان همیشه در حال پیشرفت و توسعه است و در حد معینی توقف ندارد و اگر مهار نشود، اسباب بدبختی و هلاکت انسان را فراهم میسازد. اصل مالکیت، برای رفع نیازمندیهای انسان و احترام نهادن به کار و کوشش او وضع شده است و حب مال در حدود مشروع نهتنها عیبی ندارد، بلکه برای انسان امری طبیعی شمرده میشود. اما اگر آزادی کامل باشد و از آن پیروی شود، به صورت مالپرستی در میآید. چه بسیاراند افرادی که عاشق و دلباخته مال و ثروتاند و بدون اینکه نیازی داشته باشند، شب و روز دیوانهوار کوشش میکنند و بر ثروت خویش میافزایند. آنها برای جمع کردن اموال، حاضراند همه چیز، حتی راحتی و آسایش، شرافت و وجدان، دین و ایمان و احترام و آبروی خود را فدا سازند. این قبیل افراد را نمیتوان انسانهای خردمند و طبیعی دانست، مالپرستی خود یک نوع جنون است. کسانی را که نه نیازی دارند، نه خود میخورند، نه به دیگری میدهند و فقط و فقط جمع میکنند و کنار میگذارند، اینگونه افراد را نمیتوان عاقل و خردمند دانست.
بنابراین، پدر و مادر در عین حال که باید احساس مالکیت را در کودک محترم بشمارند، ولی از پرورش و توسعهطلبی آن نیز باید جلوگیری کنند. اسباببازیهایش باید به اندازه نیاز باشد نه زیادتر. به قدری باشد که با آنها بازی و کارآموزی کند، نه به حدی که کنار بگذارد و به کودکان دیگر فخر و مباهات بفروشد. از این مقدار مالکیت باید جانبداری کرد، اما اگر اسباببازیهای بیشتری دارد که کنار گذاشته و به آنها نیازی ندارد، بهتر است پدر و مادر او را تشویق کنند که آنها را در اختیار کودکانی قرار دهد که به آنها نیازمنداند.
با زبان خوش و ملایمت به او میگویند: این اسباببازیها مال تو است، اما احتیاجی به آنها نداری، در صورتی که کودکان دیگر کاملًا به آنها نیازمنداند و اسباببازی ندارند. سزاوار نیست تو آنها را احتکار کنی و به دیگران ندهی. اسباببازیهایی را که احتیاج نداری به کودکان محتاج بده تا هم آنها خشنود گردند و هم خدا و پدر و مادر.
کودک هم چون سادهدل و طبعاً خیرخواه است و میل دارد خشنودی پدر و مادر را جلب نماید، به حرف آنها گوش میدهد و به خوی پسندیده بخشش و انفاق عادت خواهد کرد.
در صورتی که بچه به اسباببازیهای خویش نیازمند است، ولی کودک دیگری نیز میل دارد با آنها بازی کند، بهتر است پدر و مادر با زبان خوش و نرم، بچه را تشویق کنند که اسباببازیهای خویش را موقتاً در اختیار کودک دیگر قرار دهد تا با آنها بازی کند.
بدینوسیله میتوان او را به تعاون و ایثار تشویق نمود. برای پرورش تعاون و همکاری، میتوان اسباببازیهای مشترکی را برای کودکان خرید و آنها را تشویق نمود که در بازی کردن همکاری کنند و یا اینکه استفاده از آنها را در بینشان تقسیم نمود.
بهطور خلاصه، پدر و مادر در تمام مراحل تربیت، باید حد اعتدال را در کودکان رعایت کنند. از اصل احساس مالکیت جانبداری نمایند و جلوی تزاحمات را بگیرند، ولی سعی کنند که آن احساس را کنترل و مهار کنند و نگذارند که کودک عاشق بیشعور مال و ثروت و پولپرست گردد.