پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

فاطمه به سوى مدينه

رسول خدا در سال سیزدهم بعثت- از ترس جان- ناچار شد مکه را ترک کند و به جانب مدینه، هجرت نماید. هنگام حرکت، با على و فاطمه علیهماالسلام وداع نموده به على فرمود: امانتهاى مردم را رد کن سپس فاطمه دختر مرا و فاطمه مادر خودت را و فاطمه دخترعمویم حمزه را با عده دیگرى بردار و به سوى مدینه بشتاب که من در انتظار شما هستم. این را فرمود و به جانب مدینه حرکت نمود.

على بن ابى طالب (علیه السلام) به دستور پیغمبر اکرم عمل نمود، سپس فاطمه (علیهاالسلام) را با چند تن دیگر از زنها سوار کرد و رهسپار مدینه شد. در بین راه «ابوواقد» که مأمور راندن شترها بود، آنها را با سرعت مى برد. على بن ابى طالب علیه السلام فرمود:

با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران زیرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختى را ندارند.

ابوواقد عرض کرد مى ترسم دشمنان در تعقیب ما باشند و به ما برسند.

على (علیه السلام) پاسخ داد: پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله به من فرمود: از طرف دشمنان به شما آزارى نخواهد رسید. و قتى به نزدیکى «ضجنان» رسیدند، هشت سوار از عقب ایشان رسیدند، على ابن ابى طالب زنان را در پناهگاهى پیاده نمود و با شمشیر بر دشمنان حمله کرد و پراکنده شان ساخت. آنگاه بانوان را سوار کرد و رهسپار مدینه شد. پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله وقتى به «قبا» رسید دوازده روز توقف نمود تا على به اتفاق فاطمه و سایرین به آن حضرت پیوستند. [مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 175 و 183.] رسول خدا در مکه و به روایتى در مدینه، «سوده» را به عقد خویش درآورد و فاطمه (علیهاالسلام) را به خانه ى او برد. سپس «ام سلمه» را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وى نگهدارى و سرپرستى کند. ام سلمه مى گوید: پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فاطمه را به من سپرد تا در تربیتش کوشش کنم. من هم از تربیت و راهنمایى او دریغ نداشم ولى به خدا سوگند او از من با ادب تر و داناتر بود. [دلائل الامامة ص 11.]